بازسازی صحنه قتل اهورا به‌وسیله ناپدری
ناپدری اهورا؛ کودک دوو‌نیم‌ساله‌ای که به‌خاطر واردشدن ضربات متعدد به سرش جانش را از دست داده است، صحنه قتل را بازسازی کرد و درباره روز حادثه به مأموران توضیح داد.
بعد از گفته‌های متهم و اولیای دم کودک دوو‌نیم‌ساله صحنه قتل نیز بازسازی شد که این مسئله هم با حواشی همراه بود و شهروندانی که شاهد به صحنه جرم بردن متهم به قتل بودند، به خودروی حامل او نزدیک شدند و عصبانیت خود را نشان دادند. درحال‌حاضر متهم در بازداشت است و تحقیقات برای تکمیل پرونده همچنان ادامه دارد.
به گزارش شرق، این مرد که مجتبی نام دارد و همسر صیغه‌ای مادر اهوراست، بعد از اینکه زن جوان از خانه خارج شد، به گفته خودش سر کودک را چند بار به دیوار کوبید.
مجتبی که پس از مرگ اهورا بازداشت شد، هرچند در ابتدا مدعی بود کودک زمین خورده است اما بعد از اینکه با مدارک مأموران مواجه شد، به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مادر اهورا دو ماه بود که با هم زندگی می‌کردیم و زندگی خوبی داشتیم. من همیشه می‌خواستم اهورا از من بترسد به‌همین‌خاطر هم روز حادثه وقتی مادر اهورا از خانه بیرون رفت، کودک را درحالی‌که دراز کشیده و در خواب و بیداری بود، بلند کردم و به پسِ سرش کوبیدم و چندین بار این کار را کردم که همان باعث شد سر به دیوار برخورد کند و خون بیاید. من هم بلافاصله از همسایه‌ها کمک خواستم و او را به بیمارستان بردیم. او درباره اینکه زمان حادثه چه کسی در خانه بود، گفت: هیچ‌کس در خانه نبود و ما تنها بودیم. مادر اهورا بعد از اینکه ناهار را آماده کرد، از خانه خارج شد البته او می‌دانست که من اهورا را اذیت می‌کنم و سوختگی با سیگار را که اثرش روی دست اهوراست، در برابر او انجام دادم.
این در حالی است که پدر اهورا با حضور در دادسرای جنایی شهر رشت از متهم شکایت و درخواست قصاص او را مطرح کرد و گفت: من در محل کارم بودم که یکی از همسایه‌های ساختمانی که اهورا و مادرش در آنجا زندگی می‌کردند، با من تماس گرفت و از من خواست خودم را به بیمارستان برسانم؛ او گفت صدایی از آپارتمان می‌آید و آنها بعد از شکستن درِ خانه وارد شده و اهورا را خون‌آلود پیدا کرده‌اند. من بلافاصله خودم را به بیمارستان رساندم و بعد هم مادر اهورا آمد؛ همان موقع گفت که در زمان حادثه در خانه نبوده است اما من از متهم شکایت و درخواست اشد مجازات را هم دارم.
مادر اهورا نیز به مأموران گفت: من برای آماده‌کردن غذا به خانه آمده بودم و می‌خواستم دوباره سر کار برگردم. با عجله غذایی خوردم و از مجتبی پرسیدم آیا به اهورا غذا می‌دهد یا اینکه خودم این کار را بکنم؛ گفت مشکلی نیست؛ می‌تواند غذا بدهد. بچه در اتاق خواب و بیدار بود؛ مشکلی هم بین من و مجتبی نبود که بگویم قصد انتقام‌گیری داشت؛ هنوز چنددقیقه‌ای بیشتر از رفتنم نگذشته بود که با من تماس گرفتند و گفتند چه اتفاقی افتاده است. اهورا فقط دوونیم سال داشت و آزارش به کسی نمی‌رسید؛ خیلی بچه آرامی بود و اذیت نمی‌کرد. درخواست قصاص برای قاتل فرزندم را دارم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۵
لعنت بهش عزيزم پسر كوچولو با چه عذابي رفتي دلم آتيش گرفت به خدا، واقعا چرا اينجوري شده اوضاع ؟ چرا اين بيماران رواني به راحتي تو شهرها پراكندن؟؟؟؟لعنت خدا بر اين موجود كريه و مسببين اين اوضاع چرا واقعیت رو تحریف میکنید؟ قضیه هولناکتر از این بوده الهی بمیرم برات جیگرم. آخه بگو عوضی اسم خودت رو میزاری مرد؟؟؟؟؟!!!