بازدید 5267

انسان‌ها نزديك‌تر، جان‌ها دورتر

نشست بررسي كتاب عشق الهي
کد خبر: ۷۳۷۰۲۲
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۳ 09 October 2017
عشق مضمون محوري و كليدي در انديشه عرفاني اسلامي است و جايگاه بلندي نزد عرفا و متفكران و حكماي بزرگ ايراني دارد. اين عشق صد البته محبت الهي و شوق محبوب جاوداني است كه گاه به صورت تمثيلات بيان مي‌شود و زماني در اشعار منظوم در ديوان‌هاي شاعران بزرگي چون مولانا و عطار و نظامي گنجوي. به تازگي كتاب «عشق الهي» نوشته ويليام چيتيك، به ترجمه انشاءالله رحمتي و حسين كياني، به كوشش نشر سوفيا منتشر شده است. اين كتاب به موضوع عشق در آثار منثور در زبان‌هاي عربي و فارسي مي‌پردازد؛ نويسندگاني كه در اين كتاب به آثارشان پرداخته مي‌شود، عشق را نه بر مبناي توصيفات ديگران بلكه بر مبناي تجربه‌ خويش از عشق الهي توصيف مي‌كنند. بر اساس نوشته سيدحسين نصر در مقدمه كتاب، «عشق الهي» يكي از هوشمندانه‌ترين و معتبرترين آثاري است كه در موضوع عشق در معنويت اسلامي به زبان انگليسي نوشته شده است. نشست اخير مركز فرهنگي شهركتاب به نقد و بررسي اين اثر اختصاص يافت. در اين نشست علي مرتضويان، نسرين فقيه ملك‌مرزبان، انشاءالله رحمتي و حسين كياني حضور داشتند.
 
عشق را بايد از نو ابداع كرد
حسين كياني ـ مترجم و پژوهشگر

حسين كياني نخستين سخنران اين نشست بود كه در ابتداي سخنان خود روند شكل‌گيري اين ترجمه را تشريح كرد و برخي مولفه‌هاي كتاب را برشمرد. وي اظهار داشت: در سال ۱۳۹۴ رحمتي كه خود رحمتي است براي اهل حكمت و معرفت، ترجمه مشترك اين اثر را به من پيشنهاد داد. خواندن عشق الهي بسيار لذت‌بخش بود؛ چراكه كرختي و سردي معمول متون فلسفي را نداشت. از آن‌پس كار آغاز شد و مراحل مختلف آن در زمان مقرر به انجام رسيد. در ادامه بحث طرح دو پرسش ضرورت دارد: «اساسا ضرورت طرح مساله عشق در روزگار ما چيست»؛ «با وجود منابع متعدد فارسي درباره عشق، چرا بايد عشق را در آراي يك فيلسوف انگليسي (يا جز آن) جست؟» در پاسخ به پرسش اول، به اعتقاد من در نبود عشق و نگاه زيباشناسانه است كه چنين فجايعي در جهان امروز رخ مي‌دهد. آلن بديو در كتاب «در ستايش عشق» از زبان آرتور رمبو مي‌گويد: عشق را بايد از نو ابداع كرد. البته درباره اين سخن مي‌توان بحث كرد؛ اما به گمان من نكته حايز اهميت اين است كه بايد عشق را بازيابي كرد؛ از آن‌پس بايد آن را مرور كرد و بعد بايد در زندگي به تمرين آن پرداخت.
وي پاسخ پرسش دوم را اين‌گونه تبيين كرد: در ترجمه اينگونه منابع از دو نكته نبايد غافل شد؛ اول روش‌شناسي پژوهشي و مقوله‌بندي است و دوم استخراج موضوعات و نظريه‌ها از منابع فارسي. شيوه ورود به اين متون و استخراج موضوعات و نظريه‌هاي متعدد درباره عشق بسيار حايز اهميت است. تاكنون بحث‌هاي كلي در اين باره صورت گرفته است؛ اما مباحث جزيي، مفصل و تحليلي كمتر بوده است. بنابراين مي‌توان از متدولوژي اين اثر بهره جست. دليل ديگر مترتب بر اين امر را مي‌توان بر اساس قول حافظ تبيين كرد: يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب/كز هر زبان كه مي‌شنوم نامكرر است. به اين معني كه قضيه عشق با يك بار گفتن و نوشتن چندكتاب حل نمي‌شود؛ اين مساله در زبان‌ها، فرهنگ‌ها و تجربه‌هاي متعدد، متفاوت است و مي‌تواند براي ما تازه باشد.
 
كياني به ضرورت امر ترجمه در دريافت رويكردهاي متعدد اشاره كرد و افزود: ويليام چيتيك در اين اثر رويكرد يادشده را به كار گرفته است؛ او بازيابي عشق الهي از ميان متون عرفاني و ادبي پارسي را در نظر داشته است. عنوان اصلي اين اثر «عشق الهي» و عنوان فرعي آن «متون (ادبيات) اسلامي و راه به سوي خدا» است. اين كتاب در ۲۰۱۳ به كوشش انتشارات دانشگاه ييل چاپ شد. متن اصلي آن ۴۸۰ صفحه است؛ اما متن فارسي با واژه‌نامه و نمايه، حدود ۷۰۰ صفحه است. چيتيك موضوع عشق الهي را ابتدا در قرآن و سپس در متون ادبي و عرفاني منثور فارسي (تا سده ششم)، جسته است. او موضوع‌بندي بديعي را صورت داده است؛ نويسنده در پي به‌كارگيري رويكردي تازه در موضوع عشق الهي بوده است تا اين موضوع با زمانه ما سازگاري يابد. وي افزود: كتاب عشق الهي از سه بخش اصلي با زيرمجموعه‌هاي مرتبط تشكيل شده است. نويسنده در بخش اول مبدا و پيدايش عشق، داستان خلقت و هبوط را در نظر داشته و با مبحثي به عنوان علم‌النفس روحاني، موضوع دگرگوني غرب و مراتب كمال نفس را كاويده است. در بخش دوم درباره حيات يا زندگاني عشق و مقولات طلب، راه و احوال سالكان سخن گفته شده است. بخش سوم غايت يا حقيقت عشق، رنج عشق، تحقق توحيد و نيست‌‌شدن در توحيد در نظر نويسنده بوده است. به نظر من مباحثي كه چيتيك تحت عناوين فضيلت‌هاي خاك، موقعيت دشوار، روانشناسي روحاني، دگرديسي غرب، زيبايي تعلق، عشق در فلسفه، رنج عشق، حيات در ممات و مثل آنها درانداخته است، واقعا بديع و تازه است.
 
كياني در ادامه به ساختار اثر اشاره كرد و آن را از حيث متدولوژي تحقيق، الگوي مناسبي براي صورت‌دادن كارهاي پژوهشي دانست و تصريح كرد: با به‌كارگيري اين روش مي‌توانيم از منابع عرفاني و فلسفي خودمان مطالبي تازه را بركشيم. ترجمه دقيق و زيباي متون ادبي و عرفاني در كتاب عشق الهي، براي من (كه در رشته مترجمي زبان انگليسي تحصيل كرده‌ام) واقعا آموزنده و لذت‌بخش است و مقابله آنها با متون اصلي مي‌تواند براي مترجمان مفيد باشد. وي در انتها برخي دشواري‌ها و فرازوفرودهاي ترجمه را به اجمال برشمرد.

مسماني و راه عشق
انشاء‌الله رحمتي ـ پژوهشگر و استاد فلسفه


انشاء‌الله رحمتي ديگر سخنران اين نشست در آغاز مناسبات و ضروريات كار مشترك در امر ترجمه را تشريح كرد و اظهار داشت: معمولا در ترجمه مشترك، كار دو بخش مي‌شود؛ يك مترجم بخشي را انجام مي‌دهد و مترجم ديگر بخشي ديگر را. اما من و كياني اين رويكرد را به كار نگرفتيم؛ هر دو همه متن را ترجمه كرديم؛ به يك معنا اين متن دوبار ترجمه شده است. براي من خيلي مطلوب بود اين كتاب ترجمه شود؛ اين زماني بود كه مشغول ترجمه جلد سوم «كتاب اسلام ايراني» بودم. تقريبا نيمي از آن كتاب درباره خاصان عشق (به‌ويژه روزبهان شيرازي) است؛ همان‌وقت با كتاب عشق الهي آشنا شده بودم و تصور مي‌كردم، مي‌تواند به نوعي مكمل آن اثر باشد. به دنبال ترجمه آن بودم؛ اما محقق نمي‌شد تا اينكه به كوشش كياني صورت يافت. كياني، از آنجاكه حس حق‌طلبي داشت و دنبال بهبود كار بود، اجازه داد من كار را باري ديگر بازنويسي كنم؛ البته او دوباره ترجمه من را بازبيني كرد؛ از اين‌روي اين اثر دوبار ترجمه شده است. هركدام از ما آنچه را در توان داشتيم صرف كار كرديم؛ آنچنان‌كه گويي بناست به تنهايي ترجمه را صورت دهيم.  وي شرح نكاتي درباره كتاب را نيز ضروري دانست و در اين باره تصريح كرد: در شرح جايگاه اين نوع نگاه به عشق در عرفان ما بايد گفت، معمولا هر سنت اصيل ديني براي ارتباط با خداوند سه راه را پيشنهاد مي‌دهد: عمل، عشق و علم (معرفت) . مخاطبان اين اثر، اهل طريق عشق‌اند. اگر بر اين اساس انسان‌ها را به سه دسته «اهل ابتلا و محنت»، «اهل احساس و محبت» و «اهل شهود و معرفت» تقسيم كنيم، مخاطبان اين اثر در دسته دوم قرار مي‌گيرند. البته اين‌گونه نيست كه اگر كسي طريق عشق را مبنا قرار داد، به آن دو طريق ديگر بي‌توجه است؛ چراكه طريق عشق هم معرفت و عمل خاص خود را مي‌طلبد؛ اما آنچه براي آنها در درجه اول اهميت قرار مي‌گيرد، عشق است. چيتيك بر اين باور است كه مخاطبان غربي، اسلام را به عنوان دين عشق نمي‌شناسند؛ اگر در جهان، تصور غالبي از اسلام وجود دارد، اين است كه اسلام دين عمل (فقهي) است. از اين‌روي او بر اين مساله تاكيد مي‌كند كه بسياري از غربي‌ها مولوي را مي‌شناسند؛ حال آنكه براي آنها عجيب مي‌نمايد كه او مسلمان بوده باشد؛ گويا تناقضي بين عشق و اسلام وجود دارد.
 
رحمتي افزود: چيتيك كار خود را بر مبناي عيان‌كردن وجه عاشقانه اسلام صورت‌بندي كرده است. اما به نظر مي‌رسد وقتي از اسلام عاشقانه مي‌گوييم، خوب است به چند نكته توجه كنيم. معمولا در ميان ما مسلمانان نيز اين راه، راهي هموار نيست؛ اينگونه نيست كه مسلمان‌ها به راحتي طريق عشق را پذيرفته باشند. از اين‌روي به نوعي مي‌توان به غربي‌ها حق داد؛ آنها با مطالعه بسياري از كتب‌ ما و در نظرآوردن سنت‌هاي اسلامي، چندان چيزي درباره طريق عشق نمي‌يابند. در واقع سخن‌گفتن از عشق در ساحت دين به دو مانع اصلي برخورد مي‌كند: مانع معرفتي و مانع شرعي. معمولا براي فلاسفه (مشاييون) سخن‌گفتن از عشق بي‌معناست؛ چراكه عشق در جايي محقق مي‌شود كه جمال باشد؛ يعني بين عشق و زيبايي يك پيوند ذاتي وجود دارد؛ اما سخن‌گفتن از عشق به خداوند به‌گونه‌اي متناقض‌نماست؛ چراكه خداوند را به صفات كمال متصف مي‌كنيم؛ حال آنكه تصور ما از زيبايي (اگر به معناي حقيقي كلمه در نظر آورده شود نه به معناي استعاري) را نمي‌توان درباره خداوند به كار برد. اين منع معرفتي است.
 
وي مفهوم تجلي را به عنوان اساس رويارويي عرفا با مانع فلسفي برشمرد و از آن‌پس در تبيين مانع شرعي افزود: مي‌دانيم متشرعان در طول تاريخ، سخن از عشق درباره خداوند را تكفير كرده‌اند؛ چراكه به‌نوعي آن را دون شأن خداوند مي‌دانند. اگر مفهوم عشق الهي را در مقابل گزاره «اين التراب و رب‌الارباب» قرار دهيم، اين رويكرد را به خوبي درمي‌يابيم. اما از سوي ديگر مي‌دانيم كه عرفا در سنتي كه مبناي ديد متشرعان نيز است (هم در آيات قرآن و هم در احاديث) مصاديق فراواني را مي‌يابند مبني بر اينكه عشق‌بازي با خداوند نه‌تنها ممكن است، بلكه ممدوح است. اما اگر ما به نوعي راه عشق را هموار كنيم، به نظر مي‌رسد عشقي كه نزد عارفان وجود دارد به دو (يا سه) شكل تلقي مي‌شود. يوناني‌ها در عصر طلايي فلسفه، بسيار عميق درباره عشق انديشيده‌اند؛ آنها با سه‌ واژه درباره عشق گفته‌اند: فيليا، آگاپه و اروس. معمولا اهميت يك مضمون سبب مي‌شود واژه‌هاي متعددي به آن اطلاق شود.
 
رحمتي واژگان يادشده را از حيث كاربردشان در فرهنگ يوناني تشريح كرد و سپس بر اساس آن رويكرد عرفاي مسلمان در رويارويي با مفهوم عشق را شرح داد. وي در انتها اظهار داشت: به نوعي مي‌توان گفت در عرفان اسلامي اروس (عشق انساني) و آگاپه (عشق الهي) تلفيق مي‌شود. آنچه در كتاب عشق الهي طرح شده است بر هيچ‌يك از اين دو نگاه دلالت ندارد؛ يعني وقتي سخن از عشق الهي مي‌كند، به هيچ‌روي رسيدن از عشق انساني به عشق الهي را در نظر ندارد. فرض نوشته‌هايي كه در اين اثر بررسي شده‌اند، اين است كه مي‌توان راسا به خود خداوند عشق ورزيد؛ مي‌توان گفت بهترين نوع رابطه ما با او همين رابطه عاشقانه است (نه رابطه عمل است و نه رابطه معرفت).

اصل و فصل من عشق است
علي مرتضويان ـ پژوهشگر و محقق


علي مرتضويان سخنران بعدي اين نشست براي معرفي ويليام چيتيك، اشاره به سخن دكتر سيدحسين نصر درباره او را مطلوب دانست و اظهار داشت: «آيا كسي كه عاشق نشده باشد، مي‌تواند از عشق بنويسد؟ در پاسخ به اين پرسش مي‌توان پرسيد: آيا اساسا كسي هست كه عاشق نشده باشد؟ در حقيقت كسي كه عاشق نشده باشد، نمي‌تواند با قلمي تاثيرگذار از عشق بنويسد؛ ولي براي اينكه به اين نوشتن بتوان چيزي از حقيقت عشق منتقل ساخت، آدمي بايد توانسته باشد از مرحله نخست عشق كه عشق به خويشتن است، فراتر رفته باشد. » من تصور مي‌كنم جز چيتيك مترجمان هم از خويش فراتر رفته‌اند؛ در انداختن چنين كار عظيمي، آن هم به شيوه‌اي كه تاكنون جزو محالات بوده است، تنها در اين‌صورت ممكن است. اين اثر از حيث ترجمه، كاري درجه يك است. من تاكنون كاري به اين قوت در اين حوزه نديده‌ام. به‌ويژه واژه‌نامه بسيار درخشان است؛ يك ترجمه خوب بايد ديناميك باشد؛ يعني معادل‌ها بايد پويا باشد، نه تك‌معنايي. اين پويايي در اين اثر به قوت ديده مي‌شود.  وي ضمن اشاره به مصاديقي متعدد بر ويژگي يادشده تاكيد كرد و نيز برخي آسيب‌هاي وارد بر كار ترجمه را برشمرد و اظهار داشت: كياني در ابتداي سخنان خود پرسشي را طرح كرد با اين مضمون كه «آيا در روزگار فعلي طرح موضوع عشق ضرورت دارد؟» با قوت بايد گفت «بله، از هميشه بيشتر»؛ بنابراين انتخاب اين كتاب در اين روزگار يك امتياز بسيار بزرگ است كه بايد به شما داده شود. در دوراني كه ما زندگي مي‌كنيم عوامل بسياري وجود دارند كه باعث جدايي انسان‌ها مي‌شوند؛ انسان‌ها در ظاهر به يكديگر نزديك مي‌شوند اما جان‌شان از هم دورتر مي‌شود. بنابراين عشق و ايثار بيش‌ از هر زمان ديگر بايد طرح شود. برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است/ كه خويش عشق بماند نه خويشي سببي.

ضرورت طرح يك ابهام
نسرين فقيه ملك مرزبان ـ پژوهشگر و محقق


ملك‌مرزبان بخش اول سخنان خود را به رويارويي جهان غرب با فلسفه و عرفان اسلامي اختصاص داد و در اين باره اظهار داشت: در نظر آوريد، ايراد يك سخنراني به زبان انگليسي در يك كشور غربي چگونه خواهد بود؛ ارتباط با مخاطبان در طرح برخي مقدمات و تعاريف بديهي با مشكل مواجه خواهد شد؛ ما از عشق مي‌گوييم؛ او love را در نظر دارد؛ اما اين دو مفهوم يكي نيستند؛ مثال‌هاي بسياري را (از مفاهيم ذاتي تا استعاره‌ها كه در زبان فارسي نقشي ماهوي و ذاتي يافته است) را مي‌توان طرح كرد. بايد در نظر داشت، بسياري از استعاره‌ها براي يك ايراني حوزه معنايي وسيعي دارند و براي يك غربي حوزه معنايي وسيع ديگري. امروز اشتراك حوزه‌هاي معاني در گفتمان فارسي، عربي، انگليسي فاصله انداخته است؛ از اين‌روي جز زبان‌آموزي، وجود ترجمه‌هايي از اين‌دست و نظرگاه افرادي چون كربن، ماسينيون و چيتيك به مثابه روزن و كانالي است كه مي‌تواند گفتمان‌هاي متفاوت را با يكديگر مرتبط سازد.
وي افزود: گويا مطلوب است امروز از نو نگاه‌هاي مختلف به يك مفهوم را در نظر آوريم؛ در اين حوزه نظرگاه افراد يادشده مي‌تواند به ما كمك كند. از اين‌روي ترجمه اين اثر در خور تحسين است؛ اما گويا پيش از آن بايد چيتيك را تحسين كرد از اين‌ بابت كه مفاهيم عرفان و فلسفه اسلامي را به درستي دريافته و به انگليسي برگردانده است. او روزنه‌اي براي ما باز كرده است كه بسيار بي‌نظير مي‌نمايد. من در مقاله‌اي بر اين امر تاكيد كرده‌ام كه ما در گفتمان اسلامي يا ايراني (در مقولات مختلف گفتمان عشق)، بايد يك ابهام را رعايت كنيم؛ اين ابهام عمدي و ضروري است؛ مي‌خواهيم مفهوم عشق را كه هم بر اروس دلالت دارد و هم بر آگاپه، در «او» بيابيم؛ چرا خدا اينقدر «او» مي‌شود؟ چرا معشوق اينقدر «مستعار» مي‌شود؟ بايد دريافت چرا مدام درباره جنسيت اين معشوق بحث مي‌شود؛ بايد ابهام موجود در اين گفتمان را هم براي خودمان تحليل كنيم و هم به‌ويژه براي مخاطب غربي. اين اثر از اين حيث فوق‌العاده است.
 
ملك‌مرزبان در شرح مساله‌اي ديگر به اشكال مختلف مواجهه با منابع عرفاني اشاره كرد و تصريح داشت: از قرن چهاردهم به اين‌سوي اومانيسم، شيوه‌هاي اگزيستانسياليستي و نيز تجربه‌گرايي در شناخت هستي، نقش اصلي را بر عهده دارند. ما ضمن گفت‌وگو درباره مباحثي چون تحليل گفتمان، مدرنيته، پست‌مدرنيته، نقدهاي اسطوره‌‌اي، نقد در حوزه استعاره‌هاي مفهومي و مسائلي از اين‌دست، درمي‌يابيم كه اين بحثي است از يك افق انسان‌شناختي مرتبط با تجربه. حال تصور كنيد فردي كه بر مباحث عرفاني مسلط است، در طرح يك مبحث جز روابط خطي و افقي در تجربه‌هاي انساني، روابط عمودي خداانساني را نيز در نظر آورده است؛ از آن‌جا كه امروز در بسياري از مكاتب فكري و به‌ويژه نقد ادبي اين رويكرد مغفول مانده است، آن‌چه فردي مثل چيتيك (با مليت و زباني ديگر) صورت مي‌دهد براي محققان و منتقدان ما مغتنم است. به اعتقاد من برداشت و مواجهه ما با عرفان (به عنوان ايرانيان و فارسي‌زبانان) با دركي توام است كه امثال چيتيك از آن دارند.
 
وي تاكيد كرد: در بسياري موارد، نقدها و نظريه‌ها و مكاتب فكري غربي به صورت ظاهري و صوري الگو قرار مي‌گيرد؛ همچنين بسياري از مفاهيم و متون عرفاني ما با رويكردي ظاهري با آنها قياس مي‌شود و متاسفانه به نتايج نادرستي مي‌رسد. ممكن است ما در رويارويي با كتاب‌هاي عرفاني و فلسفي فارسي يا عربي مضامين را ملموس بيابيم؛ اما افرادي چون چيتيك براي ما توضيح مي‌دهند چه اتفاقاتي در اين آثار صورت يافته است و چگونه بايد اين مطلب را سازمان‌ داد و فهميد؛ در نتيجه رويارويي ما با اين اثر مي‌تواند براي آموختن روش تحقيق و نيز براي آموختن نوع نگاه به مطلب مفيد باشد. مطلب ديگري به اعتقاد من در خور توجه است؛ چيتيك به درستي دريافته است كه بايد مقدمات و اصطلاحات و نيز مراد خود از آنها را تشريح كند. براي تاكيد بر اين رويكرد مي‌توان مخاطب را به بخش‌هايي از مقدمه در اين باره ارجاع داد. ضمن مطالعه بخش‌هاي متعدد اين اثر درمي‌يابيم مولف براي اصطلاح‌شناسي كار خود تعاريفي را ارايه مي‌دهد؛ گويا او در پي اين است كه جهان‌بيني مشخصي را كه به‌خوبي شناخته است با زباني بسيار ساده براي افرادي تفهيم كند كه ممكن است آن را خوب نشناسند؛ اين ترمينولوژي هم به كار مخاطبان ايراني مي‌آيد و هم به كار ديگر مخاطبان؛ همچنين مي‌تواند بسياري سوءتفاهم‌ها در زبان انگليسي را رفع كند.
 
ملك‌مرزبان شرح نكته‌اي ديگر درباره كتاب عشق الهي را ضروري دانست و در اين باره گفت: اين اثر به كوشش يك محقق نوشته شده است، نه يك شيفته. به عنوان مثال از گفته‌هاي رحمتي آن‌چنان برمي‌آيد كه او خود عارف است؛ اين موجب مي‌شود عبارت او شاعرانه باشد. گرچه ترجمه بسيار مطلوب است، اما من خرسندم از اينكه اثر يك محقق را مي‌خوانم نه اثر يك شاعر را؛ من نمي‌خواهم ديگر شعر عشق بخوانم، مي‌خواهم دريابم فلسفه عشق، فكر عشق، تبيين هستي‌شناختي عشق در كتاب‌هاي منثور چگونه است. به گمان من از اين‌روي نظام‌مندي كتاب بسيار هوشمندانه صورت گرفته است؛ اين‌گونه است كه مولف ابتدا زمينه الهياتي اثر خود را تبيين مي‌كند، از آن‌پس به داستان عشق، درونيات آدمي، راه، غايت و اتصال مي‌پردازد. گويا براي بسياري يك سوءتفاهم پيش آمده است؛ اما مولف تمام اجزا را مي‌گشايد، آنها را در جاي خود قرار مي‌دهد و با عبارات مختلف مفهوم را بازيابي مي‌كند.

گزارش از: هادي مشهدي
 
این گزارش نخستین بار در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
 
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی