بازدید 5180

روایت عشق و اندوه با سکوت و «اشاره»

نوحه خوانی با زبان اشاره
کد خبر: ۷۳۶۳۴۲
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۶ 07 October 2017
حجت الاسلام رضا اژدر محمدی از معدود منبری های ناشنوایان است که سال هاست با زبان اشاره نوحه می خواند و واقعه کربلا را با فریادی از جنس سکوت روایت می کند
عزاداران ناشنوا و کم شنوای دلباخته حسین، پای منبرش، چشم به دست های او می دوزند تا برای آنها سخنرانی و نوحه سرایی کند. این روحانی 27 ساله بهترین لحظه های زندگی اش را سخنرانی و همراهی با ناشنوایان می داند و معتقد است آنها با گوش دل حرف هایش را می شنوند و با همه وجود برای ائمه مطهر اشک می ریزند
چشم تنها ورودی ذهن ناشنوایان است و این عزیزان باید با همان چشمی که می بینند (و می شنوند) گریه کنند و به همین دلیل بلافاصله  اشک هایشان را پاک می کنند تا این پرده اشک وقفه ای برای دیدن سخنرانی  یا مداحی ایجاد نکند
 
اینجا خبری از طبل و سنج نیست. بلندگوها هم ساکتند و صدایی از آنها در نمی‌آید. اصولاً چیزی برای شنیدن وجود ندارد. ضیافت دیدار است و تنها و تنها باید نگاه کرد؛ آن هم به یک نقطه! نگاه‌ها همه به دهان کسی دوخته شده است که با حرکات دست و اشارات صورت، واقعه کربلا را بازگو می‌کند. صامت‌ترین هیأت عزاداری کشور پیش روی‌مان است. جایی که همه بی‌صدا اشک می‌ریزند و آرام آرام به نقطه اوج می‌رسند. اما اوج عزاداری، یعنی همان لحظاتی که سیلاب اشک از چشم‌ها می‌جوشد و بر گونه‌ها جاری می‌شود، خود پرده‌ای می‌شود مانع دیدن. یادمان نرود، این جا باید ببینی تا بتوانی دریابی و حس کنی؛ از همین روست که دست‌ها بلافاصله به سمت صورت می‌رود برای ستردن اشک ها. چاره‌ای هم نیست. کسی نمی‌خواهد از کلام راوی در روایت روز عاشورا عقب بماند. هر حائلی میان آنها و سخنران-حتی اگر اشک ناگزیرشان باشد- مزاحمی است که باقی قصه را از آنان می‌گیرد. پس باید به سرعت اشک‌ها را از چشم‌ها پاک کنند و دوباره چشم بدوزند به دهان و حرکت دست‌های راوی...

اینجا هیأت عزاداران ناشنوایان بهزیستی استان گیلان است. راوی رویدادهای دشت نینوا و مصیبت‌ها و نوحه‌ها، حجت‌الاسلام رضا اژدر محمدی است که باید همه لحظات سخت و جانکاهی را که بر سالار شهیدان و خانواده‌اش رفته، با زبان اشاره برای عزاداران ناشنوا بیان کند. زبانی که در آن تمثیل معنایی ندارد و باید واقعه کربلا را صریح و ساده و بی‌هیچ استعاره و کنایه و تشبیهی روایت کند.
 
اژدر محمدی، یکی از انگشت شمار کسانی است که در کشور ما منبر صامت برگزار می‌کند. عزاداران ناشنوا و کم شنوای دلباخته حسین، پای منبرش، چشم به دست‌های او می‌دوزند تا برای آنها سخنرانی و نوحه سرایی کند. این روحانی 27 ساله بهترین لحظه‌های زندگی‌اش را سخنرانی و همراهی با ناشنوایان می‌داند و معتقد است آنها با گوش دل حرف‌هایش را می‌شنوند و با همه وجود برای ائمه مطهر اشک می‌ریزند.
 
تغییر مسیر زندگی
 
هرگز از زبان مادر لالایی نشنید. هیچ گاه مخاطب سخن پدر نبود. سکوت پدر و مادر ازجمله نخستین دریافت‌های بصری‌اش در دنیایی بود که به آن پا گذاشت. از همان دوران کودکی پی برد که باید با زبان اشاره خواسته‌هایش را با پدر و مادر در میان بگذارد. آنها ناشنوا بودند اما وقتی مادر دست به سرش می‌کشید، از چشمانش ناگفته‌های بسیاری را می‌خواند. می‌گوید، پیش از آنکه بخواهد حرف بزند، با زبان اشاره آشنا شد و به همین دلیل دیرتر از بقیه همسن و سالان خود زبان باز کرد. مسیر زندگی‌اش را وقتی برای نخستین بار با گروهی از ناشنواها به قم سفر کرد، تغییر داد و با رها کردن دانشگاه، سر از حوزه علمیه درآورد. اژدر محمدی از کودکی و مسیری که تا امروز طی کرده است اینگونه می‌گوید: فرزند سوم خانواده هستم. در مشهد به دنیا آمدم؛ از پدر و مادری ناشنوا. از همان ابتدا متوجه شدم که برای ارتباط گرفتن با آنها باید با زبان اشاره آشنایی پیدا کنم. البته خواهر و برادر بزرگترم در این زمینه به من کمک می‌کردند و به این ترتیب با زبان اشاره با پدر و مادرم ارتباط برقرار می‌کردم. حرف نزدن و استفاده از زبان اشاره باعث شد تا دیرتر از همسن و سالان خودم زبان باز کنم. ناشنوا بودن پدر و مادر مشکل بزرگی برایم بود. به یاد دارم وقتی مسئولان مدرسه از من می‌خواستند تا همراه پدر یا مادر به مدرسه بروم، خجالت می‌کشیدم و خواهر بزرگترم را به‌عنوان ولی به مدرسه می‌بردم.
 
با جدیت درس می‌خواندم و دوست داشتم مهندس شوم. بعد از دیپلم در رشته مهندسی عمران پذیرفته شدم اما بعد از دو ترم تحصیل در این رشته مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. بواسطه پدرم چند بار در جمع ناشنواها قرار گرفتم و یک بار نیز همراه پدرم و جمعی از ناشنواها سوار بر اتوبوس برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) به قم سفر کردیم. من تنها کسی بودم که زبان اشاره می‌دانستم و مسائل مربوط به زیارت و خواسته‌های آنها را بازگو می‌کردم. بعد از این سفر مدتی با خودم فکر کردم. احساس کردم در زمینه مسائل مذهبی و دینی برای جامعه ناشنوایان کار چندانی انجام نگرفته و حتی برخی از این ناشنواها با وجود داشتن سن زیاد، چیزی از تاریخ و احکام دین نمی‌دانستند. بواسطه این سفر با هیأت عزاداران ناشنوایان در مشهد آشنا شدم. آنها بارها روحانی‌ هیأت را عوض کرده بودند، چون نمی‌توانستند با این روحانی‌ها ارتباط بگیرند. متوجه شدم در زمان سخنرانی روحانی-که خودش شنوا بود- همه نگاه‌ها معطوف به فردی می‌شد که کنار روحانی ایستاده بود تا با زبان اشاره سخنان او را ترجمه کند؛ به همین خاطر کسی به خود روحانی هیأت توجه نمی‌کرد. علاوه براین، ناشنواها دوست داشتند در ایام محرم عزاداری کنند اما کسی نبود که با زبان اشاره برای آنها نوحه بخواند. همه این عوامل باعث شد تا از ادامه تحصیل در دانشگاه انصراف بدهم و وارد حوزه علمیه شوم. از همان سال‌های اول تحصیل در حوزه علمیه سعی کردم برای ناشنوایان قدمی بردارم.  8 سال است به طور مستمر به‌عنوان سخنران در مجالس ناشنوایان شرکت می‌کنم و ضمن بیان احکام برای آنها از مسائل دینی و همچنین زندگی ائمه اطهار سخن می‌گویم و در کنار آن نوحه سرایی هم می‌کنم. در این سال‌ها با وجود آنکه برای سخنرانی به مجالس مختلف دعوت شدم اما نپذیرفتم و فقط برای هیأت‌های مذهبی ناشنواها سخنرانی و نوحه سرایی می‌کنم. همچنین در دبیرستانی که دختران و پسران ناشنوا تحصیل می‌کنند ضمن برگزاری نماز جماعت برای آنها مسائل دینی و احکام را با زبان اشاره بیان می‌کنم.
 
 
 
زندگی با عشق
 
زندگی در خانواده‌ای که پدر و مادر ناشنوا باشند، تجربه‌ای بود که من خود کسب کردم و هیچگاه با مشکل حادی مواجه نشدم. متأسفانه امروز شاهدیم که برخی خانواده‌ها که دختر یا پسر ناشنوا دارند معتقدند که فرزندشان باید با یک شنوا ازدواج کند تا فرزندان‌شان ناشنوا نشوند! درحالی که به همه آنها می‌گویم من و خواهرها و برادرهایم که همگی شنوا هستیم حاصل ازدواج دو ناشنوا هستیم. علاوه بر آن این تصور که دو ناشنوا در کنار هم نمی‌توانند از عهده زندگی بر بیایند اشتباه است. مدتی قبل یکی از کسانی که با مرد ناشنوایی ازدواج کرده بود با گلایه از زندگی‌اش می‌گفت: نمی‌توانم با شوهرم صحبت کنم و به‌دلیل اینکه زبان اشاره را بلد نیستم همیشه بین ما سکوت است. او دلیل ازدواجش را دلسوزی عنوان کرد. درحالی که زن و شوهر ناشنوا می‌توانند بخوبی باهم صحبت کنند و صمیمیت بین آنها حاکم باشد.
 
اژدر محمدی از محدود بودن دایره لغات ناشنوایان گفت و ادامه داد: 4 جلد کتاب مصور برای زبان اشاره داریم که به تازگی دو جلد دیگر نیز به آن اضافه شده است. متأسفانه دایره لغات در این کتاب‌ها محدود است و حتی ناشنواهایی که در دانشگاه تحصیل می‌کنند ادبیات انسانی آنها ابتدایی است و کمتر می‌توانند روزنامه یا کتاب بخوانند. ذهن همه آنها یک ورودی دارد و آن هم چشم است. داستان زندگی ائمه اطهار را با زبان اشاره بازگو می‌کنیم. زیارت عاشورا  طی 6 ماه توسط گروهی از مترجمین ترجمه شد و در ایام خاص آن را روی پرده برای ناشنوایان نمایش می‌دهیم.
 
زبان اشک
 
همه نگاه‌ها به دهان و دستان روحانی مجلس دوخته شده بود. تا اشک از چشم می‌جوشد، عزاداران بلافاصله گریه را از چشم پاک می‌کنند تا بقیه نوحه را از دست ندهند. این گوشه‌ای از مجلس عزاداری ناشنوایان است. محمدی می‌گوید: منبر من منبر صامت است اما به شخصه اشک‌هایی را که از چشمان عزاداران ناشنوا جاری می‌شود، در کمتر مجلسی دیده ام. چشم تنها ورودی ذهن آنهاست و این عزیزان باید با همان چشمی که می‌بینند
(و می‌شنوند) گریه کنند و به همین دلیل بلافاصله اشک‌هایشان را پاک می‌کنند تا این پرده اشک وقفه‌ای برای دیدن سخنرانی یا مداحی ایجاد نکند. در این سال‌ها به شهرهای مختلفی سفر کرده‌ام و برای ناشنوایان به منبر رفته ام. اگر به شهرستان‌ها نرویم به هیچ عنوان مراسم عزاداری برای ناشنوایان برگزار نمی‌شود.
 
در روز تاسوعا و عاشورا همراه با ناشنوایان دسته‌های عزاداری به راه می‌اندازیم و من با زبان اشاره برای آنها نوحه سرایی می‌کنم و آنها نیز با سینه زنی عزاداری می‌کنند. «اشک» زبان آنهاست که از سر سوز دل‌شان جاری می‌شود. سال گذشته وقتی دسته عزاداری در استان گیلان به راه افتاد، تعدادی از مسئولان شهر با قدردانی از این حرکت به ما گفتند شما حال و هوای شهرمان را عوض کردید. نوحه سرایی برای ناشنوایان بسیار سخت و دشوار است زیرا نمی‌توان از آرایه‌های ادبی استفاده کرد و از کنایه گویی و لفافه گویی هم خبری نیست و باید خیلی شفاف وقایعی را که اتفاق افتاده است، بیان کرد. متأسفانه با وجود اینکه مسئولان صدا و سیما معتقدند در بین 16 گروه معلول، برای ناشنوایان خوب کار کرده‌اند به عقیده من ضعیف عمل کرده‌اند. ناشنوایان ما صرفاً یک بخش خبری مخصوص خود در تلویزیون دارند و یکی دو برنامه که در آنها مترجم را در گوشه تلویزیون قرار می‌دهند! این کل سهم ناشنوایان ما از تلویزیون است.

گزارش از: یوسف حیدری
 
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار