بازدید 6060

خانه‌اي براي فلسفه

مطالبه اهالي فلسفه از دولت
کد خبر: ۷۱۳۵۸۲
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۴ 18 July 2017

وضعيت فلسفه و فلسفه‌دان‌ها در ايران تاكنون مورد بحث‌هاي گوناگوني بوده است. شايد اصلي‌ترين معضل فقدان ربط و نسبت مشخص و دقيق ميان مباحث فلسفي آموزشي در دانشگاه‌ها با مشكلات و مصايبي باشد كه جامعه با آنها دست به گريبان است و در نتيجه آنچه دانش‌آموخته فلسفه در دانشگاه فرا مي‌گيرد، مشكلي از مشكلات مبتلابه جامعه حل نمي‌كند. اين نياز البته با توجه به ماهيت انتزاعي فلسفه قرار نيست الزاما يك مساله مشخص اقتصادي و سياسي و اجتماعي باشد، شايد مهم‌تر از آنها ارتباطي باشد كه فلسفه بايسته و شايسته است، اولا با ساير علوم انساني اعم از جامعه‌شناسي و اقتصاد و علم سياست و روانشناسي و... و ثانيا با علوم پايه و علوم فني برقرار كند. در فقدان اين ارتباط فلسفه خوانده‌هاي ايراني اگر خوشبخت باشند به «برج عاج‌نشيناني» دانشگاهي بدل مي‌شوند و اگر بخت با ايشان يار نباشد، به بيكارهايي كه ناگزيرند براي امرار معاش به حوزه‌هايي غير از تخصص خودشان بدل شوند. فلسفه در بيرون از دانشگاه نيز كه مي‌كوشد خلأ مذكور را پر كند، با معضلات و دشواري‌هاي متعدد خاص خود مواجه است. در چنين وضعيتي اهالي فلسفه از يك‌سو بايد بكوشند دست‌كم ارتباطي با يكديگر برقرار كنند و حلقه‌ها و جريان‌هاي فلسفي را شكل دهند و از سوي ديگر با عرضه كردن مطالبات خود در زمينه‌هاي مربوط به دولت در راستاي بهبود شرايط بكوشند. پيش از انتخابات رياست‌جمهوري ۱۳۹۶، گروه‌هاي مختلف جامعه علمي و فرهنگي كشور، در حمايت از حسن روحاني، پويش‌هاي خودجوشي راه انداختند كه تلاش‌ آنها در نهايت به ثمر نشست. يكي از اين گروه‌هاي علمي جامعه فلسفه خوانده‌هاي ايراني بود كه طيف وسيع و متنوعي را فلسفه خوانده‌هاي دانشگاهي تا اهالي فلسفه در بيرون از دانشگاه در بر مي‌گرفت. در فهرست عريض و طويل نام‌هايي كه حمايت مشروط از حسن روحاني را امضا كرده بودند، نام‌هاي چهره‌هاي فلسفي بيرون از دانشگاه چون مصطفي ملكيان، بابك احمدي، محمد مجتهد شبستري و خشايار ديهيمي در كنار اسامي چهره‌هاي دانشگاهي چون ضياء موحد، حسين معصومي همداني، شاپور اعتماد و احمد احمدي قرار گرفته بود. پس از انتخابات حالا نوبت به آن رسيده كه اين گروه، نقدها و مطالبات خود را بيان كنند. شماري از چهره‌هاي جوان‌تر اين فهرست بلند بالا هفته گذشته در مركز فرهنگي شهر كتاب گرد آمدند تا با نظر به خواسته‌ها و مطالبات‌شان از دولت آتي مطالبي را بيان كنند. در ادامه گزارشي از آن از نظر مي‌گذرد.

مطالبات اهالي فلسفه

علي اصغر محمد خاني
معاون فرهنگي شهر كتاب

علي‌اصغر محمدخاني، معاون فرهنگي شهر كتاب، ضمن اشاره به پويشي كه هسته نخستين آن جمعي از استادان و پژوهشگران فلسفه شامل حسين شيخ‌رضايي، اميرحسين خداپرست، بابك عباسي و مالك حسيني بودند، گفت: پس از پايان انتخابات قرار شد اهل فلسفه مطالبات‌شان را از رييس‌جمهور در عرصه‌هاي علمي و فرهنگي و سياسي كشور بيان كنند و دو مساله را پي بگيرند: نخست، تا سال ۱۴۰۰ كه دولت جديد روي كار است، اهل فلسفه چه انتظاراتي از دولت دارند و چه مقدار مي‌توانند به تحقق انتظارات‌شان اميدوار باشند؟ دوم، توانايي‌هاي اهل فلسفه چقدر است و به طور مشترك چه كاري براي فلسفه و فرهنگ در ايران مي‌توانند انجام دهند؟ آن‌چه در اين گروه اهميت دارد رابطه اهل فلسفه با اجتماع و سياست است و اينكه حضور اهل فلسفه در عرصه سياست چه تفاوتي با حضور يك جامعه‌شناس، داستان‌نويس، روانشناس يا متخصصان ديگر دارد. محمدخاني در ادامه به ذكر مواردي پرداخت كه شكل‌گيري آنها در دولت جديد انتظار مي‌رود: ۱- گفت‌وگوهاي فكري و فلسفي ميان اهل فلسفه شكل بگيرد و اين گروه با حوزه‌هاي مختلف ديگر نيز به تبادل نظر و همكاري‌هاي مشترك بپردازد؛ ۲- شرايط ما در ايران امروز، در حالي كه منطقه به سمت جنگ مي‌رود، شرايط دشواري است و بايد ديپلماسي فرهنگي ايجاد كرد. برگزاري همايش‌هاي مشترك با گروه‌هاي فرهنگي خارج از ايران يكي از اين راهكارهاست؛ ۳- ما مي‌توانيم فيلسوفان و محققان برجسته فلسفي را به ايران دعوت كنيم؛ ۴- پرسش‌جويي و پاسخ‌گويي بايد تقويت شود؛ ۵. وضعيت گروه‌هاي فلسفه در دانشگاه‌ها و نشر كتاب‌هاي فلسفي در ايران آسيب‌شناسانه ارزيابي شود و ۶- ارتباط فلسفه در دانشگاه و بيرون از دانشگاه تقويت شود.


فيلسوف يا  شهروند

حسين شيخ رضايي

عضو هيات علمي مركز تحقيقات سياست علمي

شيخ‌رضايي در ابتداي سخنان خود به نحوه شكل‌گيري پويش اشاره كرد: ايده پويش در درون گروه كوچكي شكل گرفت و بعد به صورت گسترده مطرح و از آن استقبال شد. شايد نخستين‌باري بود كه گروهي از اهل فلسفه اقدامي مدني در عرصه عمومي انجام داده‌اند. من خاطرم نمي‌آيد، به خصوص در حوزه سياسي، تشكلي فلسفي نقشي ايفا كرده باشد. از همان ابتدا اين مساله توجه خيلي‌ها را جلب كرده بود كه اصناف ديگري به مسائلي اعتراض كرده‌اند اما درباره اهل فلسفه كمتر اتفاق افتاده است. از قضا نقدي كه به اين پويشِ جمع‌آوري امضا وارد شد اين بود كه افرادي كه اين متن را امضا مي‌كنند آيا از منظر حوزه تخصصي خود صحبت مي‌كنند يا خير. بحث‌هاي جالبي مطرح شد كه آيا تصميم شما صرفا آوردن يك اسم شخصي براي تاثير بر افكار عمومي است يا فيلسوف بودن در اينجا نقش دارد. خيلي از كساني كه مخالف بودند و دوست نداشتند امضا كنند مساله‌شان اين بود كه فيلسوف بودن يا فلسفه خواندن نقشي ندارد و ما به عنوان يك شهروند به اين مساله توجه مي‌كنيم و امضاي جمعي از اهل فلسفه مدخليتي ندارد. اين پرسش باعث شد شبهه‌اي در معنا و مفهوم كار ايجاد شود.


شيخ‌رضايي گفت: ما تشكل‌هايي فلسفي در كشور داريم اما همه آنها به خاطر نوع سياستگذاري مشروعيت‌شان را از وزارت علوم گرفته‌اند. وزارت علوم در دوره‌هاي گذشته روي انجمن‌هاي علمي و در چهار سال گذشته بر شركت‌هاي دانش‌بنيان و انجمن‌هاي علمي تاكيد داشت. بسياري از انجمن‌هاي علمي هنوز فعاليت دارند و منشا اثر هستند اما در چارچوب وزارت علوم كار مي‌كنند. اما در رشته‌اي مانند فلسفه بخش مهمي از كار هنوز هم بيرون دانشگاه انجام مي‌شود. كتاب‌هايي كه ترجمه مي‌شود، خوانندگان آثار فلسفي و جلساتي كه برگزار مي‌شود، در موارد بسياري مربوط به كساني است كه حرفه‌شان رشته فلسفه نيست. اين را به عنوان نقطه‌ضعف نمي‌گويم؛ اين نقطه قوت است. تصور ما اين است كه لازم است خلأ فعلي پر شود و نهاد و انجمني با محوريت فلسفه تشكيل شود و شمولش بيش از اعضاي فلسفه باشد و بتواند حلقه اتصال فلسفه با مسائل ملموس جامعه باشد.
شيخ‌رضايي اهداف برگزاري اين نشست را بررسي اين موارد عنوان كرد: ١- امكان و مطلوبيت تداوم كاري كه شروع شده است و اينكه آيا همين اهداف خاص اجتماعي ـ سياسي مي‌تواند ادامه بيابد يا بايد تغيير موضع داد؟ ٢- طرح مطالبات اهل فلسفه از دولت، عموما و از وزارت علوم، خصوصا. البته اين مطالبات حتما با موانعي روبه‌رو مي‌شود و به‌تمام اجرا نمي‌شود اما طرح مساله و مطالبه قابل صحبت است. ٣- آسيب‌شناسي دايمي وضعيت فلسفه در ايران؛ ٤- گسترش فعاليت‌هاي بين‌المللي، كه با امكانات شهر كتاب اين مساله قابل تحقق است. ٥- بررسي جوانب مختلف شكل‌گيري يك تشكل يا حلقه حرفه‌اي كه فعاليت‌هايش به انجمن‌هاي علمي تحت نظارت وزارت علوم ختم نمي‌شود و مي‌تواند گسترده‌تر باشد.


تعبير و تغيير توامان جهان

موسي اكرمي

عضو هيات علمي دانشگاه علوم و تحقيقات

موسي اكرمي، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقيقات، با اشاره به امضاي بيش از دويست نفر فعال فلسفه، كه بازتاب خوبي در جامعه داشت، گفت: فيلسوفان وظيفه‌شان تعبير و تغييرِ توامانِ جهان است. فيلسوفان بايد مشاركت حداكثري در نظرپردازي و كنشگري سياسي داشته باشند. متاسفانه كشور ما وضعيت خاصي داشته كه احزاب در آن شكل نگرفته‌اند و افراد خاص هم چندان نتوانستند بدون هزينه موضع‌گيري كنند. اتفاقي كه افتاد نشان داد كه مي‌شود به عنوان يك گروه نخبه نقش جمعي ايفا كنيم بي‌آنكه نگران هزينه‌پردازي گزافي باشيم كه فعاليت فردي به دنبال دارد. ما انجمن‌هاي علمي و حرفه‌‌اي دانشگاهي داريم كه نوع كارشان فرق دارد و بيشتر بر تعبير جهان متمركزند. آنها منافع و مشكلات خاص خود را دارند. موضع‌گيري اهل فلسفه در انتخابات فضا را باز كرد و مي‌شود اميد بست كه فلسفه‌ورزان دست به دست هم بدهند و بي‌آنكه نگران هزينه زيادي باشند، با هم همكاري كنند. اكنون ذهن من به سمت تاسيس يك خانه فلسفه رفته است. ما الان خانه موسيقي و سينما داريم كه فعال هستند و از استقلال‌ خودشان دفاع مي‌كنند. ما مي‌توانيم در مقام شهروندي كه كار فكري و دانشگاهي داريم، انتظار داشته باشيم دولت به ما كمك كند كه خانه فلسفه داشته باشيم تا بسياري از اهداف مورد نظر را پوشش دهيم. موضع‌گيري‌هاي ما مي‌تواند در سطح ملي به صورت بيانيه رسمي از طريق همان خانه فلسفه مطرح شود، بدون آنكه دولتي كه مجوز تاسيس اين مكان را مي‌دهد از ما متوقع باشد وارد دسته‌بندي‌هاي خاص و هواداري سطحي و گذرا شويم.


مطالبات پيگيرانه باشد

سيد حسين موسويان

عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه

سيدحسين موسويان، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه، در ادامه اين نشست گفت: ابتدا ما بايد اين پويش را آسيب‌شناسي كنيم. وقتي به انتخابات و اتفاقات اينچنيني نزديك مي‌شويم يكباره مانند جمعيت تشنه‌اي كه همه دنبال آب هستند، همه مي‌دوند تا به آب برسند اما گويي با نوشيدن يك ليوان آب، همه سيراب مي‌شوند و كنار مي‌كشند؛ ديگر فكر ذخيره و نگهداري آب نيستند. اين آفت عمومي دامنگير خواص هم مي‌شود. اگر مطالبات چندان ثمربخش نيست، آفت اصلي‌اش اين مساله است. فضاي مجازي براي اين كار مناسب نيست و بحث‌ها بايد رودررو صورت بگيرد. به عنوان پيش‌نياز، بايد آسيب‌شناسي كرد كه چرا ما اينگونه هستيم؟ مساله را نبايد به مطالبات محدود كرد. بايد مساله‌سازي و مساله‌پردازي هم بكنيم. مسائل بايد محك بخورند و كارشناسي‌شده به وزارت علوم ارايه شوند.


«ما»ي اهالي فلسفه حفظ شود

اردشير منصور

پژوهشگر و دانش‌آموخته فلسفه علم

اردشير منصوري، دانش‌آموخته فلسفه علم، با توجه به افتراق نام‌هايي كه در اين فهرست به چشم مي‌خورد، در سخنان خود گفت: «ما»يي كه پاي آن برگه را امضا كرد چه نامي مي‌تواند داشته باشد؟ از اين فهرست نمي‌شود يك «ما»ي سازمان‌يافته درآورد. اگر خيلي صريح بخواهيم بگوييم در اين ليست از اعضاي كنفدراسيون‌هاي دانشجويان در دهه پنجاه تا رييس سازمان سمت متوجه شده‌اند كه اگر طرف ديگري در انتخابات به قدرت برسد، به نفع مملكت نيست. اين مساله توانسته است اين چسب را بين ما ايجاد كند. اما اين چسب نمي‌تواند براي هميشه بقا داشته باشد و طبيعي هم هست. از اين «ما» چه انتظاري مي‌توان داشت؟ مي‌توان آن را كف ظرفيت در نظر گرفت و حال بايد ديد مي‌توان از اين كف به خانه فيلسوفان رسيد؟ تلقي من اين است كه براي اين «ما»، به مثابه جنبش اجتماعي، مي‌توان سالگرد گرفت. بيانيه‌اي و مصاحبه‌اي از چهره‌هاي شاخص فهرست گرفت براي اينكه حداقل «ما» را حفظ كنيم و ببينيم در آينده چه مي‌شود. در درجه بالاتر، با كاهش افراد مي‌تواند حلقه تشكيل داد. اگر شهر كتاب بتواند يك حلقه ايجاد كند و گروه مطالعاتي فيلسوفان شكل گيرد، ديگر نمي‌توان توقع داشت ۲۶۰ نفر بيايند اما مي‌شود اميد داشت مثلا ۵۰ نفر بيايند كه انگيزه دارند و روند كار و انتخاب كار به گونه‌اي است كه فيلسوفان جمع شوند و با هم گفت‌وگو گفتند. اين حلقه كاملا غيردولتي است و به مجوز هم نياز ندارد. حلقه‌ها در جامعه انرژي‌هايي آزاد مي‌كنند كه بقيه نهادهاي اجتماعي شايد آن كاربرد را نداشته باشند. يك درجه بالاتر از حلقه، موسساتي است كه با انتخابات حضور افراد را مشخص مي‌كنند، يعني تشكلي سازمان‌يافته و قانونمند. شايد خانه فيلسوفان بتواند اسم مناسبي باشد براي چنين حلقه‌اي.  منصوري درباره نظارت فيلسوفان بر دولت گفت: جمع ما امضاكنندگان مي‌توانيم بگوييم رييس‌جمهوري كه انتخاب كرديم خواه‌ناخواه مجري تغيير است و ما فيلسوفان مي‌خواهيم درباره تاثير تغييري كه مديريت مي‌كند، نظر بدهيم. اسم اين مطالبه نيست بلكه حساسيتي است كه فيلسوفان نشان مي‌دهند به تغييراتي كه دولت‌ ايجاد مي‌كند. سياستگذاري دولت در چند دوره اخير به دست مهندس‌ها و پزشك‌ها بوده و فقط زيرمجموعه آنها افرادي بودند كه فلسفه و علوم انساني مي‌دانستند. اين مسائل را مي‌توان به عنوان مطالبات صنفي مطرح كرد. نكته ديگر ويژه‌نامه‌اي است كه مي‌تواند در كوتاه‌مدت تدوين شود و با افرادي كه اين نامه را امضا كردند مصاحبه و سعي شود آنان به اين پرسش پاسخ بدهند كه نقطه عزيمت ذهني آنها براي امضا و ورودشان به عرصه انتخابات چه بوده است. اين ويژه‌نامه مي‌تواند براي عرضه در اختيار مخاطبان قرار بگيرد.


نقد از طريق گفت‌وگو انجام شود

هومن پناهنده

مترجم و ويراستار متون فلسفي

هومن پناهنده، مترجم و ويراستار متون فلسفي، با بيان اين مطلب كه مطابق نظر بسياري از فيلسوفان، مهم‌ترين وظيفه فلسفه نقد است، تصريح كرد: من فكر مي‌كنم اين نقد از طريق گفت‌وگو انجام مي‌شود و حاصل هم مطالبه است، مطالبه‌اي كه مي‌شود از دولت داشت. يكباره به طور طبيعي مطلبي مطرح مي‌شود و در جامعه چنان قدرتي مي‌يابد كه تبديل به مطالبه مي‌شود. من طرفدار اين تعبير از مطالبه‌ام. اما اينكه عده‌اي جمع شوند و فكر كنند عقل برترند و به نتايجي رسيدند و آن را با نظم غيراجتماعي مطرح كنند، شدني نيست. معقول نيست قومي خودشان را در حدي بدانند كه از ديگران بخواهند برايند آراي‌شان را اجرا كنند. اما اگر واقعا در چنين جلساتي چيزي چكش بخورد و عناويني مطرح شود و بازتاب اجتماعي بيابد، مطالبه شكل مي‌گيرد. من طرفدار اين جريان هستم. اميدوارم اين جلسات شكل بگيرد و درباره خانه فلسفه هم باز معتقدم كه اين ايده بايد در جلسات چكش بخورد و مختصات و حد و حدود آن مشخص شود. سنگ بناي ادامه و به بار نشستن اين ايده تشكيل جلسات با نظم بيشتر است.


شكل را جدي بگيريم و نهادينه شويم

مقصود فراستخواه

عضو هيات علمي موسسه پژوهش و برنامه‌ريزي

مقصود فراستخواه، دانش‌آموخته و محقق فلسفه و سياستگذاري آموزشي، با اشاره به بي‌توجهي به مفهوم نهاد در جامعه ما گفت: يكي از مشكلات جامعه ما اين است كه نهاد در جامعه ما شكل نمي‌گيرد. اينجا دچار مشكل شكل و محتواي زيملي (ذهنيت و عينيت) هستيم. شما با يك معنا وارد مي‌شويد، وقتي مي‌خواهيد به خودتان فرم بدهيد و خودتان را تاسيس كنيد، هم مي‌خواهيد يك كار مهم كنيد هم در معرض قرار بگيريد. يعني پارادوكسي در اين‌جا وجود دارد و شما در واقع قرباني هنرمندي خودتان مي‌شويد. شكلي كه ايجاد مي‌كنيد، شما را آييني مي‌كند. اما، به نظر من، باز بهتر است كه حتما نهاد تاسيس كنيم. لازم است اين كار از جلسه و دعوت خارج شود و مجمعيت يابد. موسسان بايد شأن موسس خود را فربه كنند و ارتقا بدهند. اگر شما بتوانيد موسس بشويد و افرادي را دعوت كنيد، مجمع شكل مي‌گيرد. در مجمع بايد عضوگيري صورت بگيرد و عضو بايد هزينه بپردازد. اعضا راي مي‌دهند و كساني را براي مديريت انتخاب مي‌كنند. تاكيد اول من اين است كه بدون افتادن در ورطه فرماليسم، شكل را جدي بگيريم. حتما نهادينه بشويم. با كردار اجتماعي و فلسفي خودمان سعي كنيم دوگانه مساله شكل و محتوا را حل كنيم. نبايد خيلي تماتيك پيش برويم. موضوعات مختلف قدري كار را تفنني مي‌كند و ما بايد پروبلماتيك حركت كنيم. مي‌دانيم كه فلسفه‌ورزان كلمات را دشوار مي‌كنند. شأن يك فلسفه‌ورز، بيش از مطالبه است؛ يعني مطالبه را دشوار كردن است. پرسش و تامل در باب خود مطالبه است. بخشي از نگون‌بختي جامعه ايران از مطالبات برخاسته است. آيا كساني هستند كه در مطالبه تامل كنند؟ از فلسفه‌ورزان بيشتر انتظار مي‌رود كه مطالبه را دشوار كنند. فراستخواه درباره اهميت الگوهاي بينارشته‌اي تصريح كرد: منطقه‌هاي مرزي بسيار مهم است. بايد بتوانيد در نقطه‌هاي مرزي و ژانرِ «بينا» فعاليت كنيد. فضاها و تفكر گفت‌وگويي در جامعه ما كم و محدود است. فيلسوف درباره حكومت چه حرف‌هايي دارد؟ يكي از مشكلات فلسفه اين است كه با دنياي روزمره مردم و زيست‌مردم، مثلا الگوي مصرف، فاصله دارد. ما بايد بتوانيم از طريق مكالمه و دشوار كردن فعاليت، اين مفاهيم روزمره را مساله كنيم. قدري پيش برويم، ولي خيلي تماتيك پيش نرويم. از يك مساله شروع كنيم. كار پويش از مساله ايران و وضعيت بحران در ايران شروع شد اما به نظرم نقطه بسيار ضعيفي بود. آن نقطه را به عنوان نقطه هويت در نظر نگيريد چون نقطه خوبي براي فلسفه نيست. شما مي‌توانيد از خودتان تعريف بهتر و غني‌تري بكنيد. لازمه‌اش اين است كه منطقه مرزي را در نهاد يا موسسه‌اي كه تاسيس مي‌كنيد در نظر بگيريد و مراقب باشيد كه حتما اين نهاد تاسيس شود. من خودم دوست دارم به عنوان عضو در اين جمع حضور داشته باشد، نه مخاطب يا متكلم. اول بايد مكاني ايجاد كرد كه در آن ايستاد. بعد در آن مكان يك پايداري و دوام ايجاد كرد، بدون آنكه آييني و فرمال شود. بايد بيش از اينكه خودمان را با موضوعات تعريف كنيم با مساله مواجه شويم. خيلي هم درگير جامعيت نشويم و مسائل را  موردي حل كنيم.


خلأ اهل فلسفه انجمن صنفي است

محسن زماني

استاد فلسفه پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادين

محسن زماني، پژوهشگر و استاد فلسفه در پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي، درباره نظارت اهل فلسفه بر روندهاي غيرمنصفانه‌ در حوزه فلسفه گفت: اگر براي ما در نامه‌ امضاشده چيزي جالب بود، اين بود كه طيف وسيعي را دربرگرفت. پس احتمالا چيزي كه براي ما جالب بود، وسعت بود. به اين دليل، بايد برويم دنبال نهادي كه وسعت را بهتر تامين كند. خلأ اهل فلسفه انجمن صنفي است. ظاهرا آنچه كمابيش بين سخنرانان مشترك است، مطالبات صنفي است. ما، به عنوان اعضاي حرفه فلسفه، اعم از دانشگاهي و غيردانشگاهي، منافعي داريم. كار انجمن‌هاي صنفي اين است كه چشم‌ ناظري باشند كه منصفانه بودن روندهاي ذي‌مدخل را تضمين بكنند. ما در امور فلسفه خودمان روندهايي در دانشگاه داريم. چه چشم ناظري به منصفانه بودن اين روندها نگاه مي‌كند؟ اين امري است كه همه فلسفه‌ورزان را مي‌تواند گرد آورد. من موافقم كه هر كسي بتواند با حداقل معيارها عضو اين مجموعه باشد. اين مجموعه حتما بايد مجمع عمومي داشته باشد و كل مجموعه مشخصا ناظر منصفانه بودن روند‌ها باشد. ما اول بايد اين روندها را رصد كنيم و بعد آنقدر فراگير شويم كه دولت‌ها مجبور شوند ما را به عنوان چشم ناظر بي‌طرف براي منصفانه بودن اين روندها نگاه كنند. ما بايد به دولت‌ها تحميل شويم. ما چيزي از دولت نمي‌خواهيم و نبايد بخواهيم. دولت با مراجعه به ما منصفانه بودن خودش را به جامعه اثبات مي‌كند. به همين دليل، هيچ دريافتي نبايد از دولت در كار باشد.


در اين مملكت علوم انساني نداريم

زهرا مبلغ

پژوهشگر فلسفه در پژوهشگاه علوم انساني

زهرا مبلغ، پژوهشگر فلسفه در پژوهشگاه علوم انساني، درباره غفلت از مفهوم علوم انساني تصريح كرد: ما اصلا صنف نيستيم. اينكه ما اسم خودمان را صنف بگذاريم، اشتباه فلسفي است. ما قرار نيست خدماتي ارايه دهيم و در قبال آن مزدي بگيريم. همه مسائلي كه اشاره شد به مشكل بزرگ‌تري برمي‌گردد كه ما هميشه ناديده گرفته‌ايم و خودمان هم خواسته‌ايم كه ديده نشود: تعريف علوم انساني. ظاهرا در اين مملكت علوم انساني نداريم. از هيچ فيلسوفي هم خواسته نشده است كه علوم انساني را تعريف كند و هيچ فيلسوفي هم‌چنين اهتمامي ندارد. پايان‌نامه‌ها تكه‌پاره‌اند با موضوعاتي كه هيچ ربطي به علوم انساني و مشكلات مملكت ندارد. ما، به عنوان فيلسوفان، خيلي خاموش و ساكت در جزيره‌هاي خودمان كار مي‌كنيم؛ در جمع شدن با هم و به ثمر رسيدن يك فكر، هميشه شكست خورده‌ايم. ياد گرفته‌ايم پراكنده باشيم و ديده نشويم. از دوربين‌ها، كتاب‌ها و روزنامه‌ها دورتر و دورتر شده‌ايم و دولت‌ها نخواسته‌اند از ما استفاده كنند. واقعا شوراي تحول علوم انساني چه مي‌كند؟ آيا قرار نيست از فيلسوفان دعوت شود كه بر آن نظارت كنند؟ در شوراي اعتلاي علوم انساني چه كساني حضور دارند؟ چه كسي قرار است علوم انساني را تعريف و نقد كند. ما خودمان بايد در خانه فلسفه جمع شويم و جمع شدن را بياموزيم، و بعد به اين فكر كنيم كه قرار است علوم انساني در اين مملكت چه كند. چندين سال است كه در سخنراني‌هاي سياسي علوم انساني مورد حمله قرار مي‌گيرد و هيچ‌كس هم پاسخي به آنها نمي‌دهد. ما خيلي جدا از هم فعاليت مي‌كنيم. اگر قرار است كسي علوم انساني را تعريف و نقد كند، كار همين فيلسوفان است.


فلسفه، آرايشگري كه سر همه را مي‌تراشد

مرتضي قرايي

استاد فلسفه

مرتضي قرايي، استاد فلسفه، با اشاره به اينكه فلسفه آرايشگري است كه سرِ همه را مي‌تراشد و گويي بنا نيست كسي سرش را بتراشد، گفت: اگر مطالبات صنفي مطرح كرديد، به نظرم در حق فلسفه ظلم كرده‌ايد. نه اينكه مطالبات صنفي نداريم و نداشته باشيم؛ به نظرم بايد از اين فراتر برويم. مهم‌ترين كار فيلسوف تامل و تفكر است و بزرگ‌ترين متفكران جهان هم كساني بودند كه مهم‌ترين مساله‌ها را مطرح كردند نه اينكه مهم‌ترين پاسخ‌ها را دادند. بنابراين، مبنايي را تعريف كنيم كه براي چه گرد هم آمده‌ايم. بايد چيزي باشد كه ما را گرد هم بياورد. خيلي به محتوا پرداختيم. به نظر من، اينها همه مال بعد است. الان بايد چيزي شكل بگيرد؛ مساله‌ها در آينده خودبه‌خود تعيين مي‌شود. بقيه بحث‌ها مال بعد است. الان بايد درباره چارچوب عملي، كه دور هم بياييم و اينكه چرا دور هم بياييم، مسائلي را مطرح كنيم. به گفته دكتر فراستخواه، بايد در ابتدا چسبي ما را به هم بچسباند و بعد مسائل بعدي پيش بيايد و درباره‌اش فلسفه‌ورزي شود. شان اين جمع، اگر بخواهد شكل بگيرد، شان فلسفي كار است. طرح مساله به گمان من مهم‌تر از پاسخ به آن است. نخستين قدم نگاه كاركردي به اين جمع است؛ يعني اينكه چه كساني با چه عنواني قرار است كنار هم جمع شوند؟


اهل فلسفه خود امورشان را رتق‌ و ‌فتق كنند

روح‌الله كريمي

عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني

روح‌الله كريمي، عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني، با اشاره به اينكه مشهور است سقراط فلسفه را از آسمان به زمين آورد تصريح كرد: نهايتِ آن‌چه ما مي‌خواهيم تاسيس كنيم شايد اين باشد كه ما هم مي‌خواهيم فلسفه را از آسمان به زمين بياوريم. به جاي اينكه ديگران براي ما تصميم بگيرند، به جاي اينكه وزارتخانه براي ما تصميم بگيرد، قرار است خودمان تصميم بگيريم براي امري كه به آن مشغوليم. اگر آن نهادهايي كه بايد، تا الان تاسيس شده بود، الان فلسفه‌اي براي تاسيس خانه فلسفه وجود نداشت ولي ظاهرا الان ديگر نهادهاي مربوط كاركردشان را از دست داده‌اند و اين احساس پديد آمده كه شايد ما بايد بتوانيم براي خودمان تصميم بگيريم. شايد ما خودآگاه شده‌ايم و از تاثيرگذاري‌مان براي خودمان و جامعه آگاهي داريم. اگر به اين خودآگاهي رسيده باشيم، قطعا اين مجموعه شكل خواهد گرفت. خانه فلسفه، اگر تاسيس شود، مي‌تواند به بسياري از مسائل دانشگاهي و نيز چاپ كتاب كمك كند. نيازها ما را به اين باور مي‌كشاند كه اين تاسيس لازم است و در آن مي‌توانيم در كنار هم حداقلِ كارهايي را كه مي‌توان انجام داد، انجام دهيم. بنابراين، خانه فلسفه هم مي‌تواند فلسفه و اهل فلسفه را در ايران با مسائل اجتماعي مرتبط كند هم مي‌تواند موجب شود كه امور فلسفه را به دست خود اهل فلسفه بسپارد، يعني به جاي آنكه متخصصان ديگر رشته‌ها و نصب‌شدگان از بالا براي فلسفه تصميم بگيرند، اهل فلسفه خود امورشان را رتق‌و‌فتق كنند.


توانايي اهل فلسفه كم نيست

علي رضا صالحي

محقق و مترجم فلسفه

علي‌رضا صالحي، محقق و مترجم فلسفه، با اشاره به پژوهشي كه در زمينه بنيادگرايي صورت گرفته و حاضر نبودن اهل فلسفه و علوم انساني در بين گروه‌هاي بنيادگرا، گفت: در تحقيقاتي كه در زمينه بنيادگرايي و ظهور گروه‌هايي مثل داعش صورت گرفته است، مشخص شده كه از اهل علوم انساني به‌ندرت كسي به اين جريان‌ها پيوسته و در ميان اهل علوم انساني، حتي يك نفر فلسفه‌خوان در ميان اين افراد پيدا نمي‌شود. پس توانايي اهل فلسفه كم نيست. از قدرت نقادي اهل فلسفه همه‌جا مي‌توان استفاده كرد. فراگير بودن اين جمع حتما در موثر بودن آن نقش دارد. بعد از چند دهه كار فكري كردن، الان اين پختگي را پيدا كرديم كه مي‌شود روي خط مشي‌هاي كلي، روش‌ها و جهت‌گيري‌هاي اساسي توافق كرد. اگر اهل فلسفه اين عقلانيت را از خود نشان ندهند، از بقيه جامعه چه انتظاري مي‌توان داشت؟ به نظر من، مستقل بودن و غيردولتي بودن خيلي مهم است. در جوامعي مثل جامعه ما شايد انجام دادن اين كار بدون حمايت‌ها ممكن نباشد اما مهم است كه جهت‌گيري‌ها، انتخابات و تصميم‌گيري‌ها در دست جامعه فلسفي باشد. اين نهاد حتما بايد غيرعلمي- غيرپژوهشي باشد، از بس كه در كشور ما علمي- پژوهشي بودن به يك مساله بي‌خاصيت تبديل شده است. ما بين بُعد عملي و نظري هميشه در نوسان بوده‌ايم. اگر به سابقه خودمان در فلسفه برگرديم، مي‌بينيم كه چند قرني بُعد نظري فلسفه بر بعد عملي آن چربيد. همين‌طور كه پيش رفتيم، حكمت عملي افول كرد. انگار فيلسوفان به دلايل متعدد خودشان را از نظر دادن در امور عملي معاف كردند. اين بحث‌ها در رشته‌هايي مثل علوم سياسي بيشتر مطرح است. اما ما براي اينكه مفيد بودن فلسفه را براي جامعه نشان دهيم بايد حتما دغدغه‌هاي اجتماعي و سياسي و بعد عملي فلسفه را، كه مي‌تواند مثلا در فلسفه اخلاق مطرح شود، بازيابي كنيم. جوّ فلسفي ايران در منطقه خاورميانه، اگر بي‌نظير نباشد، كم‌نظير است. بايد از اين جو استفاده كنيم.


بيناهاي فلسفه را جدي بگيريم

اميرحسين خداپرست

عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه

در پايان اين جلسه، اميرحسين خداپرست، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران به جمع‌بندي نكات مطرح شده پرداخت و گفت: نقاط مشترك در بحث‌ها زياد بود و مي‌توان از آنها استفاده كرد و نقاط افتراق را هم كنار هم گذاشت و سنجيد. ما در سنتي هستيم كه در كار جمعي مشكل دارد، اين مشكل در بين عموم مردم و خواص هر دو به چشم مي‌خورد. اميدوارم زمينه‌اي كه با انتخابات رياست‌جمهوري شكل گرفت كمك كند به ما كه به عنوان اهل فلسفه كار جمعي را شروع كنيم. در اين قضيه مي‌توانيم كمك بگيريم از تجربه اشخاص و فيلسوفاني كه در مغرب‌زمين كار جمعي را جدي مي‌گيرند و خودشان اهل كار اجتماعي‌اند و آن را كسر شان‌شان نمي‌دانند. همچنين، بايد از نهادهاي مشابهي كه خارج از ايران هستند و فعاليت‌هاي مشابهي دارند كمك بگيريم و  در عين حال، از گروه‌هاي علمي- فرهنگي داخلي، مثلا اهل ادبيات و جامعه‌شناسان و كمك نهادهايي مثل شهر كتاب استفاده كنيم. در نهايت، همان طور كه دكتر فراستخواه گفت، بايد «بينا»ها را جدي بگيريم تا امكان تعامل بيشتر شود. همه اينها البته با محوريت دغدغه اجتماعي است. اين جمع بر اساس يك دغدغه اجتماعي شكل گرفته و بايد در آن پايدار بماند ولو اينكه خود ما دغدغه فلسفه را هم به منزله رشته علمي و فعاليت حرفه‌اي داريم. وقتي بحث مشاركت در انتخابات در بين ما مطرح شد، متوجه شدم در ذهن برخي ديگر استادان و پژوهشگران فلسفه هم اين سوال وجود داشته كه «چرا اهل فلسفه اقدام اجتماعي نمي‌كند؟» فعاليت جمعي شكل‌گرفته از سوي ما مي‌تواند باعث شود اهل فلسفه منزلت اجتماعي بيابند، بدين‌معنا كه ما حضور داريم، اهل نقد هستيم و فعاليت‌مان صرفا در حد امضاي بيانيه نيست. ما حتي نقاد همان كساني هستيم كه از آنها حمايت كرديم.

 این مطلب نخستین بار در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل