درباره نوروز با دو رویکرد دینی و باستانی همواره دیدگاههای متضادی مطرح بوده است، این چالش امروزه با گسترش شبکههای اجتماعی و انگیزههای غیرعلمی بیش از گذشته به چشم میخورد، برخی بیشازاندازه درباره آن بزرگنمایی کرده و آن را ملاک نوعی برتری و سرتری قرار داده و در تقابل با آداب دینی قرار میدهند، حالآنکه روز دقیق نوروز درگذر زمان تغییرات فراوانی به خود دیده است تا در عهد ملکشاه سلجوقی در قرن پنجم با رشد علم نجوم در جهان اسلام، اعتدال بهاری یا همان اول فروردین بهعنوان روز دقیق عید نوروز تعیین شد؛ که البته خود این تغییر سال شمسی بر اساس گردش طبیعت از امتیازات تقویم ایرانی است، درحالیکه تحویل سالهای قمری و میلادی بیشتر بر اساس یک قرارداد و ملاحظات اجتماعی بوده و از چنین مزیت و دقت نظری برخوردار نیستند.
اما در طرف دیگر گاه تلاشهایی صورت میگیرد که هرگونه تأیید از طرف دین بر این روز باستانی بهشدت نادیده انگاشته شود. درحالیکه وقتی امری بهصورت مستقیم در دین مذمت نشده و از سوی دیگر به نحوی تأیید هم شده و بخصوص زمینهای برای اتحاد و تألیف قلوب میباشد چه اصراری بر حذف و نادیده انگاشتن آن داریم؟
ازجمله احادیثی که به تأیید نوروز پرداخته، این است که در روز نوروز برای امیر المومنین (ع) هدیهای آوردند (ظاهراً پالوده بوده است به قرینه روایتی دیگر مربوط به همین روز)(مغربی، دعائم الاسلام، حدیث 1231) گفتند: یا امیرالمؤمنین امروز چون نوروز است، رسم بر این است که این غذا طبخ گردد حضرت فرمودند: حال که چنین است پس هرروز ما را نوروز قرار دهید و از این طعام برای ما آمادهسازید! (شیخ صدوق؛ من لایحضره الفقیه؛ حدیث 4073)
علاوه بر این، احادیث متعدد دیگری در کتابهایی مانند مستدرک الو سائل و کتاب کافی مرحوم کلینی آمده که به نوروز ایرانیان و ویژگیهای آن اشاره دارد.
.اینها غیر از حدیث معروف صحابی شهید امام صادق ع بنام معلی بن خنیس است که در مفاتیحالجنان آمده که به مصباح المتهجد شیخ طوسی برمیگردد و همچنین دعای تحویل سال که علامه مجلسی در زادالمعاد آورده است.
آیا اینهمه دلیل نقلی ( با فرض عدم اعتبار همه آنها) بر اهمیت و جایگاه نوروز کفایت نمیکند؟ علاوه بر اینکه اقتضای دلیل عقلی ناظر بر رویکرد جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی نیز مؤید این داستان است.
همانگونه که اسلام خود بسیاری از رسوم عهد پیش از خود که باعقل و منطق سازگار بود را تأیید و تشریع نمود، مواردی مانند صد شتر بودن دیه قتل انسان، هفت دور طواف به دور خانه خدا، کابین زنان، ماههای حرام و موارد متعددی ازایندست.
سیره و سنت امامان ما نیز در برخورد با آداب و رسوم رایج در دیگر ممالک چنین بوده است، چنانکه علی(ع) به مالک اشتر در هنگام گماشتن ایشان به سرزمین کهن و باستانی مصر بر این واقعیت تأکید مینماید: قانون پسندیدهای را که مورد عمل پیشینیان بوده و همبستگی مردم را در پی داشته و امور اجتماعی مردم بر محور آن سامانیافته است، نقض مکن. ( نهج اللبلاغه، نامه 53) آیا نوروز دارای ویژگیهای پیشگفته علی ع نیست؟ علاوه بر اینکه اسلام در امور اجتماعی، فرهنگی و چگونگی پوشش، گویش و مانند آن بهطور غالب به رأی و نظر مردم احترام گذاشته و بیشتر به اصول و جهتدهیهای کلی میپردازد.
نتیجه آنکه:
۱-ما ایرانی مسلمانیم، عاشورا باور دینی و نوروز سنت باستانی ماست، هرکدام را در جای خود حرمت نگهداریم، که خود بهترین الگو در جذب حداکثری و دفع حداقلی است. در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، اثر ماندگار استاد مطهری بهخوبی حرمت این دو رکن دینی و وطنی طراحی و بازخوانی شده است.
۲- روش افراط و تفریط جز فرسایش توان و ایجاد تنش در جامعه ما سودی نخواهد بخشید، انصاف در قضاوت بهترین گزینه است، نمونه آن داستان کورش است که برخی چنان درباره او افراط میکنند که گویا در تاریخ بشریت مادری همانند او نزاییده و برخی بهشدت وجود چنین چهرهای را در تاریخ منکر میشوند، حالآنکه علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان در تفسیر ذوالقرنین به کورش، راهی میانه را در پیش میگیرد.
۳-در میان غربیان آیا مردم روم و یونان میان تمدن باستانی و دین مسیحیت چنین چالشی دارند؟ گروهی طرفدار سقراط و بقراط باشند و عیسی را از کشورهای جهان سوم بدانند و گروهی دیگر دانشمندان پیش از میلاد را ملحد بهحساب آورند؟ آنان بهخوبی دو اصل دینی و باستانی را در کنار هم و باهم پذیرفتند تا جایی که مبنای آغاز سال رسمی را بر اساس زندگی و میلاد مسیح ع قراردادند.
درنهایت آنکه چه خوب است هیچکدام از تاریخ درخشان وطنی و اصول مترقی دینی خود را به بهانه دیگری فرو نکاهیم؛ که تجربه ثابت کرده ایرانیان در گستره جهان با این دو بال ملی و مذهبی بیشترین تأثیر و نامآوری را داشتهاند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران