تراکتورسازی چالش دقیقی برای پرسپولیس بود. با گرامر فوتبال به این مسابقه نگاه کنیم؛ پرسپولیس یک تیم کامل بود.
سروش رفیعی با اطمینان از فضای پشت سرش که کامیابینیا بدون هیچ دردسری آن را پر میکرد، تیم را بالای زمین نگه داشت. ولی فقط سروش نبود. کانال چپ پرسپولیس خط انتقالِ توپ از عقب به دروازهی تراکتور بود؛ رضاییان نیمه راست تراکتور را طوری تسخیر کرد که برای هر توپرسانی دستکم سه انتخابِ روبه جلو داشت.
بازی بدون توپِ وحیدامیری را هم به این برنامه اضافه کنید. نتیجه؛ ایجاد فضای کافی برای طارمی و بالِ راست پرسپولیس در باکسِ تراکتور. برگردیم به وسط زمین و کمال کامیابی نیا؛ پرسپولیس ارتباط هافبک با خط حملهی تراکتور را کاملاً قطع کرد.
کرار رسماً از بازی بیرون بود و نورى تمام شرح وظایفش بیاثر شد. محسن مسلمان را هم به همین تقابلِ مرکز زمین اضافه کنید. محسن نقش ژوکر را برای تراکتور بازی کرد؛ به این معنی که خطِ وسط تراکتور را به هر سمتی که خواستِ پرسپولیس بود کج میکرد، بدون آنکه نقشی اصلی در استراتژی امروزِ برانکو داشته باشد.
امیرقلعه نویی هیچکدام از بازیهای برانکو را نخواند، و با همان تعویض نیمه اول بیشتر کار تیم خودش را یکسره کرد. بازی مستقیم دقیقاً چیزی بود که پرسپولیس میخواست. آمدن مهاجم دومِ تراکتور تایید برنامه پرسپولیس بود. پرسپولیس سه گل زد، دو گل هم نزد تا برنده مطلق فینال ليگ برتر باشد. برانکو با زبان فوتبال امیر را برد.
نویسنده:رامتین جباری