بازدید 18696
روز تولد فرزند از دست رفته، روز تولد دوباره مادر؛

در سوگ دانش‌آموزی که مادرش امروز جای خالی‌اش را پر می‌کند

از کوچ ابدی «ستایش» حدود شش ماه می‌گذرد اما آتشی که به جان خانواده این کودک افتاده چنان حرارتی دارد که نمی‌شود به ایشان نزدیک شد، پای سخنانشان نشست و از درد نسوخت. آتشی که مادر ستایش راهی بسیار خوب برای کاستن از حرارتش یافته و قصد دارد به کمک این راه، یاد دخترش را زنده نگه دارد.
کد خبر: ۶۲۶۳۲۱
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۹ 26 September 2016
آدم ربایی، تجاوز، قتل و در پایان تلاش برای از بین بردن پیکر مقتول؛ اینها سرفصل های جنایت خونینی هستند که در آخرین روزهای فروردین ماه امسال در نزدیکی پایتخت رخ داد و شدت تأثر و تألم ناشی از آن، مرزهای کشورمان را هم درنوردید. داغی بزرگ و سنگین که هنوز نزدیک شدن به آن، سوزاننده و عذاب آور است.

به گزارش «تابناک»، بیست و دوم فروردین ماه امسال اتفاقی در محله خیرآباد ورامین به وقوع پیوست که به نظر نمی‌رسد، به این زودی ها از یاد مردم این منطقه و دیگر ایرانیان برود. جنایتی شوم که نوجوانی هفده ساله رقم زد و پایانی بسیار تلخ برای زندگی یک دختر بچه شش ساله بود؛ تلخ ترین پرونده جنایی تاریخ معاصر کشورمان.

داستان «ستایش» و حواشی آن چیزی نیست که قصد روایت و بازخوانی‌اش را داشته باشیم، زیرا بعید است درباره‌اش نشنیده و یا از چند و چونش بی اطلاع باشید؛ همان طور که احتمالا نمی‌دانید پس از آن رویداد شوم چه بر سر خانواده وی آمد و چه کشیدند. خانواده داغدار قریشی که از مهاجران افغانستانی مقیم کشورمان به حساب می‌آیند و در روزها و ماه های سپری شده پس از آن رویداد تلخ، در کنار صبوری بر داغ جانسوزی که نصیبشان شده بود، وظیفه دشوارتری نیز بر شانه خود احساس می‌کردند؛ اینکه مراقب باشند مبادا برخی تنش های ناخوشایندی که پرونده به همراه داشته، گریبانگیر کسی شود.
 
در سوگ دانش‌آموزی که جای خالی‌اش را از امروز مادرش پر می‌کند 
حالا حدود پنج ماه و نیم از آن ماجرا می‌گذرد و به تازگی خبر رسیده که حکم بدوی پرونده نیز صادر شده است؛ حکمی که بر اساس آن، متهم پرونده به قصاص نفس، اعدام و پرداخت دیه محکوم شده و در صورت نهایی شدن، به دایره اجرای احکام سپرده خواهد شد؛ اما زخم های خانواده قربانی عمیق تر از آن است که در این مدت کوتاه التیام بیابد.

این را حال بسیار ناخوش «صفیه قریشی»، مادر داغدار ستایش در جلسه دادگاه و پس از آن نشان می‌دهد؛ زمانی که کیفرخواست متهم قرائت شد و مادر ستایش با برخی حقایق ناشنیده اش از پرونده مواجه شد و از هوش رفت؛ حقایقی که برخی شان عمدا از این مادر پنهان نگه داشته شده بودند و اصرار وی به حضور در نشست دادگاه ـ به رغم توصیه های اطرافیان ـ موجب رو به رو شدنش با آنها و آوار شدن بر سرش شد.

مادر داغدار ستایش: «ما ملت ایران و قانون را همراه و طرفدار خود می‌دانیم. به خدا توکل داریم.این مدت خیلی برای ما سخت گذشت، اما می‌دانیم همه مردم خوب ایران طرفدار حق وعدالت هستند. وقتی خبر قتل ستایش به گوش مردم رسید، ملت ایران با ما خواهر شدند. مادر شدند. برادر شدند. همه با ما همدردی کردند و ما تشکر می‌کنیم از ملت ایران. انتظار داریم همان طوری که دادستان جرم‌های قاتل دخترم را درجلسه دادگاه برشمرد، برای هر کدام حکم مخصوص به خودش نیز صادر و قانون اجرا شود.»
گفت‌وگوی کامل وی را اینجا بخوانید
رویدادی که این گونه شرحش می‌دهد: «با اینکه انجمن صلح بارها از من خواهش کرد که در دادگاه حاضر نشوم، اما قبول نکردم، چون باید بدانم چه بلایی سر ستایش من آمده است، برای همین در دادگاه حاضر شدم. خودم را برای شنیدن واقعیت آماده کرده بودم، اما نتوانستم طاقت بیاورم و از روی صندلی افتادم و از هوش رفتم.»

او در ادامه می‌گوید: «هر صبح که از خواب بیدار می‌شوم، می‌گویم خدایا ستایش من کجاست؟ او دلواپس مدرسه رفتنش بود. می‌گفت سال دیگه که مدرسه می‌روم، زنگ‌های تفریح مدرسه بیا که تنها نباشم. الان من درد بزرگی دارم، اما به خودم می‌گویم که تقدیر الهی بود. اگر قرص اعصاب نباشد، خواب به چشمان ما نمی‌آید. شب و روز را گم کرده‌ام. حال پدر ستایش هم بدتر از من است؛ دیگر او سر ساعت هفت غروب به خانه نمی‌آید. نمی‌تواند که بیاید. ساعت برگشتنش به خانه را تغییر داده است، بلکه شیرین زبانی‌های ستایش را فراموش کند. اما فراموشش نمی‌شود. ستایش هر وقت که پدرش از سرکار بر می‌گشت، بدو بدو به استقبالش می‌رفت. حالا دیگر کسی به استقبالش نمی‌رود. از خدا صبر خواسته‌ام. اما نمی‌دانم پدر ستایش که کل ماجرای کشته شدن او را در دادگاه شنید، چطور می‌تواند تحمل کند.»

با وجود این، توکل پدر و مادر ستایش به خداست و تاکید دارند که این اتفاق شوم را به پای ملت ایران نمی‌نویسند و گناه آن را از جانب یک نفر می‌دانند. هرچند که صفیه خانم بر این باور است که پدر و مادر آن پسر هم بی‌تقصیر نیستند چراکه فرزندشان را درست تربیت و کنترل نکردند. جمله ای که تمام نشده، مادر داغدار تکمیلش کرده و می‌گوید: «هر چند او دیگر بچه نبود و درست و غلط کارش را می‌فهمید، یک جوان 17 ساله دیگر بچه نیست که عاقبت کارش را نفهمد. جنایتی که او انجام داده است کوچک نیست که متوجه نبوده باشد چه کار می‌کند.»
 
در سوگ دانش‌آموزی که جای خالی‌اش را از امروز مادرش پر می‌کند 
خدا می‌داند در این روزها و ماه ها چقدر درباره اتفاقی که رخ داده اندیشیده و این جملات ماحصل چند شب نخوابیدن و اشک ریختن است. وضعیتی که خانواده قربانیان خشونت در همه جای جهان به آن مبتلا می‌شوند و برای خلاصی از آن، هیچ راهی بهتر از حمایت از این خانواده ها، ارائه مشاوره به ایشان، همراهی روانپزشکان و درمان گران با این خانواده ها و تحت حمایت و حفاظت قرار دادن ایشان نیست. رویکردی که هنوز در کشورمان باب نشده و معلوم هم نیست چه روزی مورد توجه قرار گرفته و جامه عمل بپوشد.

این در حالی است که در برهوت مسئولیت پذیری نهادها و دستگاه ها در خصوص حمایت از خانواده های قربانی خشونت، دست اندرکاران «انجمن صلح عادلانه برای همه» تلاش کرده اند به قدر وسع خود خانواده قریشی را حمایت کرده و شرایط را برای بازگشت ایشان به زندگی روزمره فراهم آورند. همراهی قابل تقدیری که امروز زمان بروز یکی از ثمرات درخشان آن است.

عاطفه تلقانی، نایب رئیس این انجمن در این باره به «تابناک» می‌گوید: «امروز روز تولد ستایش است و اگر  آن اتفاق رخ نمی‌داد، امروز ستایش در مدرسه و در آغاز مسیر تحصیل قرار داشت که متاسفانه این گونه نشد. این موضوع برای خانواده قریشی مهم بود چراکه ستایش بارها درباره مدرسه رفتن با پدر و مادرش صحبت کرده بود و از مادرش خواسته بود زنگ های تفریح به دیدنش برود تا احساس تنهایی نکند و یادآوری این سخنان اکنون داغ خانواده اش را تازه می‌کند.»

او با تأکید بر حمایت از خانواده قربانیان خشونت، می‌افزاید: «خوشبختانه مادر ستایش برای روز تولد دخترش یک تصمیم مهمی گرفته و قصد دارد تحصیل کند. صفیه خانم درس نخوانده و حالا قصد دارد در روز تولد ستایش پا جای پای فرزند از دست رفته اش بگذارد و به این وسیله یاد ستایش را زنده نگهدارد. امیدواریم که این اتفاق حال این مادر داغدار و خانواده‌اش را بهتر کند، اما جا دارد که نهادهایی مانند بهزیستی یا دیگر نهادهای مسئول برای حمایت از امثال خانواده قریشی سازوکاری بیندیشند و این گونه نباشد که خانواده های قربانیان را با مصیبت بزرگی که به ایشان وارد می‌شود رها کرده و تنها زمانی که حکم پرونده آمد، سراغشان را بگیریم.»
 
در سوگ دانش‌آموزی که جای خالی‌اش را از امروز مادرش پر می‌کند 

تلقانی در ادامه می‌گوید: «فرجام این پرونده هرچه باشد، چه حکم تأیید شود و چه نشود، چه قصاص کنند و چه گذشت، این پرسش را برایمان به وجود خواهد آورد که برای حمایت از خانواده این قربانی چه کردیم؟ آیا کسی فکر می‌کند که اتفاق رقم خورده چه تأثیری بر «الیاس»، برادر دو سه ساله ستایش یا «منیراحمد»، برادر دیگری که آن روز ستایش را تا سر کوچه برد و بعد از خرید بستنی برایش، راهی مدرسه شد، گذاشته؟ آیا چنین خانواده هایی نیازمند حمایت نیستند و این شیوه فعلی که هنگام جلسات دادگاه یا اعلام رأی سراغشان می‌رویم یا بعد از آن برای جلب رضایتشان اقدام می‌کنیم، درست است؟!»

نایب رئیس «انجمن صلح عادلانه برای همه» در پایان می‌گوید: «رها کردن خانواده قربانیان جنایت در کشورمان در گذشته، متأسفانه به وقوع اتفاقات ناگواری ختم شده و این تأکید دیگری بر ضرورت مراقبت از این افراد است؛ حمایتی که اگر از امثال خانواده قریشی صورت گیرد، ممکن است ایشان را به آرامش برساند و به جایی برسند که زنده ماندن یا نماندن قاتل فرزندشان برایشان علی السویه شود».


تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل