بازدید 28235

سمیه و شاهرخ یادتان هست؟

احسان محمدی
کد خبر: ۶۲۰۰۲۲
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۱ 03 September 2016
یادم می آید لبه های روزنامه خیس شده بود. عرق دست هایم رفته بود به جان کاغذ. سمیه و شاهرخ همسن و سال ما بودند. شانزده ساله. عاشق و معشوق. دوستشان داشتیم چون مثل افسانه ها برای رسیدن به هم جنگیده بودند و حالا پای چوبه دار، سمیه می گفت بخشش نمی خواهد، یا با شاهرخ آزاد می شود یا کنار او اعدام.

نفس مان بند می آمد وقتی می خواندیم دخترک در دادگاه رو به پدرش گفته: بابا بذار برگردم خونه! شاهرخ بعد از شنیدن حکم اعدام گفت: خواسته ای ندارم جز اینکه بگذارید قبل از اعدام سمیه رو عقد کنم تا به عنوان شوهر اون اعدام بشم!

سمیه و شاهرخ را دوست نداشتیم چون محمدرضای 8 ساله و سپیده 11 ساله را در خانه ویلایی خیابان گاندی توی وان حمام خفه کرده بودند. چطور سمیه توانسته بود خواهر و برادرش را بکُشد؟ 

سمیه و شاهرخ یادتان هست؟ 
 
سمیه و شاهرخ یادتان هست؟
آن روزها تازه موسیقی هوی متال و رپ مُد شده بود. روزنامه ها دوست داشتند بنویسند تقصیر موسیقی هوی متال است اما انگار نبود. گفتند و نوشتند که پرده اتاق سمیه قهوه ای بود، دیوارهایش تیره رنگ و اینکه سمیه در اتاقش خط تلفن جدا داشته و ما با حیرت می خواندیم، غافل از اینکه چند سال بعد هر کسی چند خط تلفن خواهد داشت و گوشی هایی که خلاصه همه دنیا هستند.

امیر تتلو فقط نه سالش بود و لیونل مسی تازه هشت سالگی اش را جشن گرفته بود. هنوز کسی موبایل نداشت. عشق و عاشقی ها در همان تلفن زدن از باجه ها با سکه های پنج تومانی خلاصه می شد، وقتی بابای طرف گوشی را برمی داشت می گفتند: ببخشید! آتش نشانی؟! اداره برق! ...مثلاً رد گم کُنی! نامه ها و نقاشی قلب و دخترکی زانو زده مقابل صلیبی با تیری در جگرش. روزگار این شکلی که نبود.

ما روزنامه ها را می خریدیم. ویژه نامه ها را می بلعیدیم. عکس های دادگاه را نگاه می کردیم. خیره می شدیم به صورت سمیه. زیبا بود. هنوز کودک برای اینکه آن چادر را سرش بکنند و بشود همدست قاتل. تلاش کرده بودند مادر سمیه را که مخالف ازدواجشان بود بکُشند. زن مقاومت کرده بود. ماجرا فاش شد و در دادگاه خانواده ها بخشیدند و به خاطر سن کم شان سمیه به دوازده سال و شاهرخ به ده سال محکوم شدند.

خیلی هایمان یک شبه عاشق مطالعه شدیم! دُزدانه روزنامه ها را می خریدیم و یواشکی می خواندیم و مثل سر بُریده ای، جایی قایم می کردیم! ترس افتاده بود به جان خانواده ها. انگار از نوجوان هایشان می ترسیدند. نکند عاشق بشوند. نکند ما را بکُشند! تا مدت ها حرف زدن در مورد شاهرخ و سمیه مهمترین تفریح عموم خانواده های ایرانی بود. 

از زندان که آزاد شدند با هم ازدواج نکردند. می گویند سمیه بعدها دوبار ازدواج کرد. شاهرخ هم از ایران رفت. مثل اکثر قصه های شرقی همه چیز داشت؛ جنون، عطش، سرکشی، تسلیم و البته اشک و آه و پایانی تلخ.

بعد از 20 سال وقتی چشمم به عکس روی جلد این نشریه قدیمی افتاد هزار خاطره زنده شد. سمیه و شاهرخ و پرونده جنجالی شان خاطره مشترک یک نسل است و ما چه نسل عجیبی هستیم که قتل و جنون خاطره مشترک مان می شود! 

بیست سال پیش این ماجرا جامعه را متلاطم کرد اما حالا آنقدر پیشرفت! کرده ایم که پرونده قتل سریالی و تجاوز دسته جمعی هم تکان مان نمی دهد.  آیا این درجه از کشسانی وجدان عمومی خطرناک نیست؟

منبع: عصرایران
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۱
آیا مسئولین نباید به این فکر بیافتند که چه کردند که جامعه اینگونه شده است؟
جالب بود، یاد خاطرات نوجوانی افتادم... چقدر زود همه چیز تغییر می کند...
اون سالها وقتی این ماجرا در روزنامه ها نوشته شد، من دوم دبیرستان بودم. خیلی ترسیده بودم از اینکه نکنه یه زمانی آدم اسیر دیو درونش بشه و نتونه اون رو مهار کنه. تا اون موقع همچین فاجعه ای رو نشنیده بودم. تا مدتها فکر من رو مشغول خودش کرده بود، اینکه واقعا همچین آدمهایی و همچین خانواده هایی دور و برمون هست؟؟؟؟
ولی متاسفانه الان، هر روز داریم از این مطالب میبینیم و میشنویم و ... . صد افسوس.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۱
خوب الان كه مدتها از ماجرا گذشته اوضاع ديو درونتان چگونه است ؟ اون اسير شماست يا شما اسير او و يا هر دو اسير هم و يا هر دو آزاد ؟
باید اعدامشان کنند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۷
حالت خوبه؟
مـــــا رکـــورد زدیم، رکورد زدیم، باور ندارید؟
در این جنایت، برادر ۸ ساله و خواهر ۱۳ سالهٔ سمیه به نام‌های محمد رضا و سپیده در طبقهٔ دوم منزل پدری سمیه در خیابان گاندی،توسط وی و شاهرخ،به وسیلهٔ «خفه کردن با دست»٬«آمپول هوا»(بنا بر ادعای شاهرخ و سمیه که گویا از سوی پزشکی قانونی تأیید نشد)و در نهایت «خفه کردن در وان حمام» به قتل رسیدند.مادر سمیه نیز هدف این جنایت قرار داشت که به علت ناکام ماندن اقدام قاتلان، جنایت افشا شد
یادش بخیر..هر روز جلوی کیوسک روزنامه منتظر یک خبر جدید از سمیه و شاهرخ بودم...چقدر بچه ها میرفتند در خونشون و میگفتند خونشون ترسناکه! چقدر بابای سمیه شاکی شده بود که چرا آدرس خونشون رو روزنامه ها نوشتند
ای کاش گزشته بازهم تکرارمیشدخیلی هاهنوزهم دوسدارن برگردن به گزشته ازاین روزای گثیفی که توش زندگی میکنیم خیلی پاکتربود.افسوس که گزشته هاگزشت ودیگرهیچ وقت تکرارنمیشوند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۱/۲۸
والا هنوزم این جنایت تازگی داره آخه ی دختر چجوری می‌تونه برادر و خواهر کوچیکشو بکشه هنوز این جنایت قلب ادمو از کارمبندازه شاید تک و توکی بودن پسرایی که این کارو کردم اما دختر نه وحشتناکی وحشتناک خدایا واقعا پدرش چجوری رضایت داده باید با دستای خودش اعدامش میکرد
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان