بازدید 19001

نامه اصغر فرهادی برای محمدرضا شجریان

سوار ماشینی به سمت فرودگاه می‌روم تا به ایران بازگردم. راننده هموطن نیست اما صدای استاد در حال پخش است در همه مسیر. می‌پرسم «اهل کجایید؟» می‌گوید «مراکش» می‌پرسم «این موسیقی را که می‌شنوید می‌دانید از چه کشوری‌ست؟»، «ایران».
کد خبر: ۶۱۹۲۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۰ 31 August 2016
سه‌هفته‌ای تا هفتادوششمین زادروز خسرو آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان، باقی مانده و از نوروز تا امروز، قلب «دلشدگان»ش هم نبض احوالات اوست؛ اویی که آوای «ربنا»یش، سال‌هاست نورِ سفره افطار رمضان هر ایرانی شده و در ماه‌های اخیر، آرزوی تندرستی‌اش، دعای روز و شب «رندان مست»یست که سالیان بسیار از «چشمه نوش» او سیراب گشته‌اند. «عشق داند» که چه شمار از مردمان، به «یاد ایام»ی که او «شب، سکوت، کویر» و «چاووش» و «دیلمان» و «دستان» خوانده، و «پیغام اهل دل» به گوش معشوق رسانده و «سرّ عشق» بر ما گشوده، «انتظار دل» می‌کشند تا «شب وصل» دیگربار فرا رسد و این «آرام جان» از سفر طولانی‌اش، به سلامت و سرخوشی بازگردد و «جان عشاق» را «نوا»یی مکرر دهد. باید به «فریاد» بگوییم: فخر هنر ایران، استاد شجریان! تاب «ساز خاموش»ات را نداریم و «دل مجنون»مان، از «آسمان عشق»، «بوی باران» مهر را طلب می‌کند. زودتر به وطن بازگردید که نفس از انتظار در سینه‌مان حبس شده و معترفیم «بی‌تو به‌سر نمی‌شود». 
 
به گزارش شرق، جماعتی چشم‌به‌راه شجریانند و اصغر فرهادی، سینماگر پرافتخار ایرانی در آستانه اکران تازه‌ترین فیلمش «فروشنده» از عشق و انتظارش برای استاد شجریان نوشته که مشروح آن را در ادامه آن می‌خوانید:  

مدتی‌ست برای تحقیق و نگارش فیلم‌نامه گذشته در پاریس هستم. روزها بیشتر به یادداشت‌نویسی می‌گذرد و غالبا پیش از غروب می‌روم پیاده‌روی. از کوچه‌های پیچ‌وواپیچ منطقه پنج پاریس می‌گذرم تا به پارکی برسم و یک ساعتی تا قبل از بستن درهای پارک راه بروم.
امروز از ظهر باران باریده و تازه چند دقیقه‌ایست که آسمان باز شده. کوچه‌ها خلوتند و هوا سرد. از کوچه‌ای به کوچه بعدی می‌روم. یکباره صدایی قدم‌هایم را آرام می‌کند. آوازی‌ست با صدای آقای شجریان نازنین. سر بلند می‌کنم. باید از یکی از خانه‌های اطراف باشد. چندقدمی می‌روم اما دلم نمی‌آید دور شوم، برمی‌گردم، به‌دنبال پنجره‌ای که این صدای دلنشین و آشنا را به کوچه می‌رساند نگاهم را روی ساختمان‌ها می‌چرخانم. حدس می‌زنم صدا از پنجره‌ای نیمه‌باز می‌آید در یکی از طبقات بالایی ساختمانی قدیمی. پنجره‌ای که شاید هم‌وطنی آن را گشوده و گوشه‌ای از اتاقش غرق در زمان و مکانی دیگر نشسته و خیره به این آسمان خاکستری خسته از بارش مانده.
 
«غم زمانه خورم یا فراق یار کشم»
 
این‌سوی کوچه ایستاده‌ام به شنیدن صدایی که از پنجره می‌آید. آواز تمام می‌شود و باز سکوت و من به راه می‌افتم اما تصویر هموطن غربت‌نشین در گوشه اتاقش تازه برایم آغازشده و رهایم نمی‌کند.
 
 در حال پیاده‌روی احساس خوبی دارم که در «جدایی نادر از سیمین» نام نازنین آقای شجریان را در یکی از صحنه‌ها آورده‌ام.
 
یکی، دو سال بعدتر سوار ماشینی به سمت فرودگاه می‌روم تا به ایران بازگردم. راننده هموطن نیست اما صدای استاد در حال پخش است در همه مسیر. می‌پرسم «اهل کجایید؟» می‌گوید «مراکش» می‌پرسم «این موسیقی را که می‌شنوید می‌دانید از چه کشوری‌ست؟»، «ایران». یکی از همکارانش که در جمع راننده‌ها با او رفیق‌تر بوده چندی پیش این آلبوم را به او هدیه کرده. گفت معنای شعرها را نمی‌فهمد اما هربار می‌شنود آرام می‌گیرد. همه مسیر تا فرودگاه شاردوگل، شب، سکوت و کویر است. بعدتر این خاطره را برای خودشان هم تعریف می‌کنم. خاطره مرد مراکشی او را به یاد خاطره‌ای دیگر می‌اندازد که دوستانشان نقل کرده بودند. دوستان آقای شجریان رفته بودند به سفری در شمال. در مسیری میان جنگل، پیرمردی خسته، مانده در راه دست بلند کرده تا او را سر راه به روستایش برسانند و آنها هم سوارش می‌کنند. لختی بعد از پیرمرد اجازه می‌گیرند تا موسیقی پخش کنند و پیرمرد می‌گوید «اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید». آن هموطن غربت‌نشین در پاریس، آن راننده مراکشی و این پیرمرد خسته روستایی، سهیم و همراه‌شدن در خلوت دلتنگی آدم‌هایی در گوشه‌وکنار جهان چیزی‌ست بسیار بالاتر از شهرت و حتی بالاتر از محبوبیت. این را به خودشان گفتم. گفتند: «آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دست‌اندازها هم می‌توان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم می‌تواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه». و این جمله‌ایست پرمسئولیت که از او به یادگار دارم. این روزها دلتنگ او هستم. دلتنگ نگاه آرام و مهربانشان؛ خیلی‌ها دلتنگ اویند. یک سرزمین دلتنگ اویند. چشم‌به‌راه آمدنتانیم، تندرست و برقرار.
 
اصغر فرهادی، شهریورماه ٩٥

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۷
انتشار یافته: ۱۲
خدایییش خیلی با احساس بود
با درود و سلام خدمت آقای فرهادی ما هم دعای گویی استاد آواز ایران جناب شجریان هستیم
واقعا عاشق شجريانم و هميشه دعاگويش هستم
زنده باد خورشید تابان آسمان موسیقی ایران موسیقی ایرانی و اصیل یعنی آواز استاد
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر .گوهری . براستی که دلتنگ هر دو تای شما مفاخر زمان هستیم شما هر دو عزیز تندرست و بر قرار باشید
شجریان در قلب ایرانیان جای دارد همانطور که قبلا فروسی بزرگ در قلب فارس زبانان جهان جای گرفته خدایا استاد ما درپناه توست او را عاقبت بخیر وسالم بگردان
فخر هنر ایران، استاد شجریان! تاب «ساز خاموش»ات را نداریم و «دل مجنون»مان، از «آسمان عشق»، «بوی باران» مهر را طلب می‌کند. زودتر به وطن بازگردید که نفس از انتظار در سینه‌مان حبس شده و معترفیم «بی‌تو به‌سر نمی‌شود».
من باید اعتراف کنم موسیقی سنتی رو خسلی دوست ندارم و هر چه سعی کردم نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم . ولی باید بگم بزرگی استاد شجریان تنها به صدا و آوارزش نیست ... روح بزرگ و طبع بلند استاد باعث میشه که هر ایرانی وطن پرستی از ایشون بعنوان یک اسطوره یاد کنه... درسته موسیقی سنتی دوست ندارم ولی عاشق استاد شجریان هستم
ما همه فروشنده ایم؛ اما در این فروش کسی سود می برد که خود و کارها و آوازها و همه فعالیت هایش را به خدا بفروشد؛ وه چه زیانکارند کسانی که خریدار کار و هنر خود را دنیا و دنیاداران قرار می دهند!
شجریان افتخار ملت ایران است.زنده باد خسرو آواز ایران
به صحرا بنگرم غوغای تو بینم
به دریای بنگرم غوغای توبینم

به هرجا بنگرم کوه و درو دشت
صدای ربنا از صدای تو بینم.
سلامتی اش را آرزومندیم و دلمان برایش تنگ است.
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر
آخرین اخبار