با اين حال با هر دو نوعشان كنار آمدهايم. تنها تفاوت اين است كه ايران به دليل كاهش قيمت جهاني نفت و از آن سو كاهش صادرات نفت بهطور كلي مانند موجود زندهيي شده كه مواد اصلي تغذيه به آن نرسيده باشد. بنابراين بهطور طبيعي و در اين شرايط ممكن است هم در اعضاي بدن و جسم اختلال ايجاد شده باشد و هم در مغز، انديشه و تفكر كه متاسفانه بايد عنوان كرد كه كشور با هر دو معضل روبهرو است البته اين بيماري تازگي ندارد، چراكه براي وضعيتهاي اينچنيني بحراني آمادگي لازم را نداشته و نداريم.
بنابراين اگر انتظار داشته باشيم كه دولت فعلي اين مجموعه مشكلات را كه به برخي از آنان لقب مزمن دادهام و برخي از آنها حادث و جديد هستند را برطرف كند، تقريبا انتظار غيرممكني به نظر ميرسد. چراكه مشكلاتي كه ريشه تاريخي دارد، بايد به صورت زماندار حل شود. اين در حالي است كه برخي از مشكلات، مانند مشكلات ساختاري و نهادي كه از سالها پيش با آن روبهرو هستيم در ميانمدت قابل حل نيستند چه برسد به اينكه ما در دولتي كه 4سال يا ماكسيمم 8سال طول عمر خدمتش است چنين انتظار غيرممكني را داشته باشيم. با اين حال تنها توصيهيي كه ميشود داشت، اين نيست كه دست روي دست گذاشت و از گود حل مشكلات كنار كشيد، چراكه ميتوان چارهسازي كرد. از ديدگاه من در گام نخست بايد آيندهنگري و آيندهپژوهي كرد. يعني منصفانه عدهيي كه شناخت و تحليل روي مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران دارند با يك ماموريت بسيار مشخص و در يك دوره زماني معين، يك مطالعه آيندهپژوهشي انجام دهند. مطالعهيي كه سوالاتي همچون، آينده 10ساله ايران چه وضعي خواهد داشت؟ بيكاري چگونه متحول خواهد شد؟ تشكيل سرمايه و سرمايهگذاري چه وضعي خواهد داشت؟ رشد اقتصادي چگونه خواهد بود؟ تورم به كجا خواهد رسيد؟ تجارت خارجي به چه شكلي خواهد شد؟ و از اين قبيل سوالات بنيادي مطرح شود.
يك سناريو اين مطالعه، طبيعتا سناريوي «ادامه روند» خواهد بود. يعني اگر وضعيت چند سال اخير ادامه پيدا كند ما در 5 يا 10سال آينده به كجا خواهيم رسيد. اين مطالعه يك ضرورت به شمار ميرود. دليل اين ضرورت هم اين است كه اولا اين سناريو براي متقاعدسازي بسيار كارساز است و دوما اينكه ميتوان مسوولان كشور را متوجه كرد كه سناريو ادامه اين روند چه وضعي در پي خواهد داشت. بعد مطابق با روشهاي آيندهپژوهي به صورت بسيار تخصصي يك يا دو سناريوي ديگر با توجه به امكانات، منابع و با توجه به مشكلات عديدهيي كه هم از نوع تاريخي و هم از نوع كوتاهمدتش وجود دارد، تعريف كرد.
درنتيجه ديگر نياز نيست براي تمام شوكهايي كه گفته شد -كه يقينا به درستي هم بيان شده- نگران بود و غصه خورد، بلكه چارهجويي خواهيم كرد. آن زمان است كه ما بايد به خواست دولت و كل حاكميت همه را متقاعد كنيم كه در يك نقشه راه معين حركت كنند. اگر اين كار اجرايي نشود و تنها تجزيه و تحليل كرد و مشكلات را گفت يا بدون مطالعه صحنههاي بسيار سبز، روشن و اميدبخش نشان داد، به نظر ميرسد خيلي كارساز نيست. فقط ممكن است از لحاظ روحي تاثير منفي يا مثبت در پي داشته باشد. البته با صراحت بايد عنوان كرد كه جاي هيچكدام از اين موارد اينجا نيست، چراكه ايران كشوري است با امكانات وسيع، نيروي آموزشديده و مزاياي بسيار بالا، تمام اين سرمايهها وجود دارد اما نتوانستهايم با مديريت درست آن را مديريت كنيم.