بازدید 9466
۷
نیم‌نگاهی به تفاوت در دو سرمایه‌گذاری سینمایی؛

فاصله کوتاه از ثبت فاجعه «دلبری» تا خلق حماسه «ایستاده در غبار»!

نباید نگران گذر زمان و فاصله افتادن در تولید چنین آثاری بود، زیرا اگر هر دهه یک فیلم دفاع مقدسی ماندگار خلق شود، برای حفظ این جریان کافی است و بی‌تردید اگر آثار درخشانی خلق کرد، این جریان برای تماشاگر کهنه به نظر نخواهد آمد، کما اینکه قریب به نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم، استیون اسپیلبرگ «نجات سرباز رایان / Saving Private Ryan» را خلق کرد...
کد خبر: ۵۹۱۸۲۵
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۹ 24 May 2016
فاصله کوتاه از ثبت فاجعه «دلبری» تا خلق حماسه «ایستاده در غبار»!
فیلم سینمایی «دلبری» با مضمون دفاع مقدسی در حالی اکران می‌شود که «ایستاده در غبار» نیز با مضمونی مشابه در نوبت اکران قرار دارد؛ اما میان این دو اثر سینمایی فاصله‌ای عمیق به چشم می‌‌خورد، به گونه‌ای که می‌توان امتیاز انتخاب درست سناریو و کارگردان را در مقایسه این دو اثر مشاهده کرد.

به گزارش «تابناک»؛ «دلبری» تازه ترین ساخته سیدجلال دهقانی اشکذری، بخت اکران را یافته و اکنون بر پرده سینماها نقش بسته تا مشخص شود این کارگردان توان ساخت اثری ضعیف‌تر از «خانه‌ای کنار ابرها» را دارد و در این مقطع بتوان چهره‌ای که توانسته به هر طریقی از منابع غیرخصوصی سرمایه تولید یک اثر ضعیف دیگر را فراهم کند، بهتر عیارسنجی کرد.

«دلبری» داستان یک جانباز قطع نخاعی است که توان تکلم نیز ندارد و با همسرش (هنگامه قاضیانی) و فرزندانش از طریق پلک زدن ارتباط برقرار می‌کند و در جریان عروسی یکی از بستگانش، حالش دگرگون می‌شود و به شهادت می‌رسد؛ اما متأسفانه این داستان آنچنان بد روایت شده که می‌توان این فیلم را یکی از ضدجنگ‌ترین فیلم‌ها در قالب تعبیر «دفاع بد» تلقی کرد.

هرچند تلاش هنگامه قاضیانی برای نجات این فیلم ستودنی است، سناریو و کارگردانی که هر دو توسط یک نفر به سرانجام رسیده، آنچنان ضعیف و سردستی است که این تراژدی در حین اکران در سالن اصلی جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، از سوی تماشاگران بازخوردی مشابه فیلم‌های کمیک داشت و متأسفانه تماشاگران حق داشتند که به بسیاری از سکانس‌ها بخندند.

فاصله کوتاه از ثبت فاجعه «دلبری» تا خلق حماسه «ایستاده در غبار»!

کارگردان «دلبری» تلاش کرده بود عدم توانمندی‌اش در تعریف میزانسن متناسب با داستان را پشت نمای POV پنهان نماید و همان تکنیکی که دلمر دیوس در «گذرگاه تاریک / Dark Passage» به کار برده را در اینجا تکرار کند؛ اما در «دلبری» بارها دوربین از این نما خارج می‌شود و قاعده بازی را بر هم می‌زند و کارکرد POV از بین می‌رود.

اگر هدف کارگردان لو نرفتن هویت شخصیت پنهان شده در پشت POV است که باید تأکید کرد در همان چند نمای نخست شکست خورده و هر مخاطبی با اندک هوش می‌فهمد که فیلم درباره یک جانباز قطع نخاعی است؛ اما اگر هدف نمایش دنیای بیرون از زاویه نگاه جانبازی است که توان حرکت و تکلم ندارد، چرا باید بارها دوربین از زاویه نگاه او خارج شود؛ اما همچنان جانباز را نشان ندهد؟ در اینجا دیگر نشان ندادن جانباز و به جای جانباز، نشان دادن ستون وسط خانه چه مزیتی دارد؟!

متأسفانه وقتی منتقدی همچون مسعود فراستی که آنتن زنده تلویزیون به امانت در اختیار اوست، به چنین فیلم ضعیفی می‌رسد، شجاعتی که در نقد بسیاری از آثار مهم سینمای ایران دارد، از دست می‌دهد و با محافظه کاری تمام، چند نقد سطحی را مطرح می‌کند و در نهایت برای آنکه دل کارگردان را هم به دست آورده باشد، می‌گوید اگر این فیلم توسط اشکذری ساخته نمی‌شد، هیچ کس چنین فیلمی نمی‌ساخت! خبری که فقط خداوند متعال به عنوان عالم به غیب از آن می‌تواند مطلع باشد و نه مسعود فراستی! حتی بر فرض که ادعای فراستی راست باشد. آیا باید ولو به قیمت ارائه یک تصویر کاریکاتوری از جانباز و خانواده جانبازان این مملکت، فیلم ساخت؟

از سوی دیگر، «ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان قرار است به نمایش درآید؛ فیلمی که حقیقتاً یک شاهکار در تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شود و شگفتا که مهدویان در نخستین گام حضورش در مقام کارگردان سینما چنین اثر شگرفی را رقم زده‌ است. مهدویان که پیش از این با مستند «آخرین روزهای زمستان» جذاب‌ترین و دقیق‌ترین تصویر قابل تصور از سردار شهید حسن باقری نابغه دوران دفاع مقدس را به تصویر کشیده بود، این بار درباره سردار احمد متوسلیان، تصاویری تحیرانگیز خلق کرده و در واقع می‌توان گفت اولین و دومین فیلم ماندگار درباره فرماندهان دوران دفاع مقدس توسط این کارگردان جوان ساخته شده است.

فاصله کوتاه از ثبت فاجعه «دلبری» تا خلق حماسه «ایستاده در غبار»!

مهدویان در فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» با استفاده از همان تکنیکی که «آخرین روزهای زمستان» را خلق کرده، پیش رفته و البته این بار شکلی سینمایی به اثر بخشیده است. روایت زندگی احمد متوسلیان به نقل از هم‌محله‌ای، اقوام، همسنگران و دوستانش پخش می‌شود و صداهایی نیز از احمد متوسلیان در کنار این روایت‌ها قرار می‌گیرد که همگی مستند هستند؛ اما حتی یک سکانس فیلم مستند نیست و تمام سکانس‌ها بازسازی شده است.

فرمول منحصر به فرد فیلمبرداری که مهدویان به آن رسیده، در کنار ریتم درست و زمان‌بندی استاندارد و اوج و فرودی که در این اثر به خوبی قابل مشاهده است، تمامی تماشاگران حاضر در اکران اول این فیلم در کاخ جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و برخی اکران‌های مردمی که خبرنگار «تابناک» از نزدیک شاهدش بود را میخکوب کرده بود و مهدویان با قدرتمندترین روش ممکن، در کنار پرده بزرگ سینما قرار گرفت و به جمع کارگردان‌های سینمای ایران پیوست.

اینکه آیا مهدویان در فیلم‌های بعدی‌اش نیز خلاقانه عمل خواهد کرد یا به ورطه تکرار می‌افتد، زمان مشخص می‌کند؛ اما او اکنون نمونه خوبی برای معرفی نسل جوانی است که ارزش سرمایه گذاری را دارد و در مقابل او، سیدجلال دهقانی اشکذری و ده‌ها تن همچون اوست که در دهه‌های گذشته چنین فیلم‌های ضعیفی درباره دفاع مقدس ساخته‌اند که تقریباً هیچ یک از آن فیلم‌ها در خاطر بیشتر مخاطبان باقی نمانده‌اند، زیرا حرف جدی برای گفتن نداشته‌اند و در مقابل معدود فیلم‌های ساخته شده توسط حاتمی کیا و ملاقلی پور تاریخ دفاع مقدس را زنده نگه داشته است.

بدون شک باید برای سینمای دفاع مقدس سرمایه گذاری کرد؛ اما باید بر روی سناریوی درست و استعدادهای واقعی نظیر مهدویان سرمایه‌ها را متمرکز نمود تا بتوان بازخورد یک اثر مثبت را در بلندمدت مشاهده کرد و فقط فیلمی ساخته نشود که به عنوان کارنامه سالیانه برخی مجموعه‌ها مورد اشاره قرار گیرد. اگر انتخاب درست در فیلم‌سازی صورت پذیرد، می‌توان شاهد تکرار آثاری چون «ایستاده در غبار» در سینمای ایران بود و اگر انتخاب اشتباه باشد و بر این انتخاب اشتباه اصرار شود، بعد از «در میان ابرها» و «دلبری»، یک شوخی دیگر با ژانر ارزشمند دفاع مقدس ثبت می‌شود.

بی‌تردید سوژه‌ها و ایده‌های ارزشمند برای ساخت آثار دفاع مقدس را باید پس از بررسی‌ها و انتخاب‌های درست تولید نمود و زمان باید آخرین عامل تأثیرگذار بر روند تولید چنین آثاری باشد. نباید نگران گذر زمان و فاصله افتادن در تولید چنین آثاری بود، چون اگر هر دهه یک فیلم دفاع مقدسی ماندگار خلق شود، برای حفظ این جریان کافی است و بی‌تردید اگر آثار درخشانی خلق کرد، این جریان برای تماشاگر کهنه به نظر نخواهد آمد، کما اینکه قریب به نیم قرن پس از جنگ جهانی دوم، استیون اسپیلبرگ «نجات سرباز رایان / Saving Private Ryan» را خلق کرد و با این شاهکار، تماشاگران را شگفت زده و مسأله نیم قرن پیش را زنده کرد.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۷
فیلم ایستاده در غبار زاویه دیدش متفاوت بود و شبیه مستندی بود که قبلن شبکه سه برای معرفی شهدا نشون می داد. زاویه دید نسبتن جدیدی هم نبود و در ضمن کمی هم خسته کننده بود
عصبانیت در نوشتار شما موچ میزنه برادر . یه کم یواش . یه چایی نوش جان کن و بعد مقاله بنویس .
من فیلم دلبری رو دیدم فقط میتونم بگم یک فاجعه هست بی سر و ته و نا امید کننده
ایستاده در عبار شاهکار بود و خیلی حیف است که بخواهد با دلبری مقایسه بشه
ایستاده در غبار...عالی بود
دلبری را که ندیده ام. ولی خانه ای کنار ابرها خیلی خیلی خوب بود.
دلبری را ندیده ام، اما ایستاده در غبار، علی رغم آنکه در قالب یه فیلم سینمایی مرسوم نیست و روایتی مستند گون از واقعیت دارد، اما برای من، عین 2 ساعتش جذاب و با کشش بود... واقعا آگاهی از آن شخصیت و ماجراها، لذت بخش بود...
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان