شهر من دزفول چه بناممت تا در شأن و منزلت تو باشد با کدامین قلم وصف تو را بنگارم تا آیندگان حال تو را بدانند ؟ دزفول ای شهر زیبای من ! از کدامین درد و رنج تو سخن به میان آورم تا بر غمهای سنگینی که بر گردهات نهادهاند مرحمی باشد .
از حملات موشکی صدام بگویم که شبانه روز خواب از دیدگانت میربایید ؟ یا از غرش توپخانه بعثیهای مزدور که روزانه میبایستی سهمیهات را دریافت میکردی ؟ از نوعروسان به حجله رفتهات که شب سراسیمه با صدای موشک در زیر خروارها خاک لباس سفید عروسیشان کفن-شان میشد بگویم ؟ یا از کودکی که در بغل مادر در زیر آوار مانده بود ، بگویم ؟ از کدامین بگویم؟
دزفول من نه اینکه در فکر خودت بودی ، نه ، نه
آخر تو مأمن هزاران هزار رزمندۀ دلاوری بودی که تورا مقر و مأمنی برای خودشان پبدا کرده بودند تا از اینجا پروازی را شروع کنند و سیری را به سوی الی الله ...
آری این دزفول من بود که جوان مردان و دلاوران رزمندهای چون صبورها ، سید جمشیدها ، سوداگرها ،رشید الماسیها ، بادروجها ، پورعابدها ، نوری ملاها ، پشم فروشها ، دوستانیها، سبحانیها ، محمدیها ، عزیز صفریها ، صالحیها ، و ... را در دل خود پرورش دادی تا از دین و ناموس کشورشان تا اهداء آخرین قطرات خون پاکشان دفاع کنند.
از شیر زنانی سخن به میان آورم که تا امروز افتخار دارند مادر شهیدانی هستند که توانستند دزفول را ((نمونه)) کنند ، نمونه، نه بر لوح و قلم که دزفول لیاقت نمونه شدن و نمونه بودن را داشت و داراست ،تا همچنان درخشان و فروزنده بر تارک تاریخ چون نگینی درخشنده چراغ راه آیندگان باشد.
از پشتیبانی رزمندگانت بگویم که دنیا گواه است که حتی بعد از پذیرش قطعنامه هنوز در نماز جمعههایت ایستگاه صلواتی داشتی و به رزمندگان خدمت میکردی . از زبان رزمندگان بخواهم تورا وصف کنم که دزفول نه شهر که پایتخت معرفت و الگوی رزمندگان بودی.
از زبان همسران فرماندهان شهید بخواهم بیانت کنم که آنها تورا میعادگاهی امن برای خود یافته بودند و هرگاه احساس خستگی ودلتنگی میکردند به تو پناه میآوردند .
دزفول من ، از رودخانه دز تو بگویم که سالهای سال آرام در کنار تو می خروشد و به راه خود ادامه می دهد و این افتخار را دارد که زمانی هزاران بسیجی و سپاهی رزمنده در دل خود پرورش داده تا بتوانند در دل تاریکی شب امواج خروشان اروندرود را درهمشکسته و به قلب دشمن حمله ور شوند و فاتحان شهر فاو گردند .
دزفول من پس از گذشت سالها از دفاع مقدس و سختیهای آن دوران امروز تورا که نگاه میکنم باز چهرهات مردانه است و سربلند و افتخارآمیز امروز هم تو به گونهای دیگر می درخشی.
امروز هم با شهدای مدافع حرمت ثابت کردی که دزفول زنده است ، دزفول آباد است ، دزفول شهر و مهد پرورش انسانهای والایی چون هیودیها، ابوالقاسمیها و غیاثیها است که در هر برحهای از زمان نیاز باشد علم را بر دوش گرفته و با اقتدا به علمدار کربلا بر دشمن دین و ناموس، در هر کجای این پهنه گسترده گیتی که باشند غیوارانه میتازند و نامت را بر صفحه تاریخ مینگارند .
دزفول من چه بگویم و چگونه تورا بنگارم تا در حق تو ظلم نشود و بتوانم دین تو را ادا کنم .
ولی مگر میشود دین تورا ادا کرد به آنجا که پیرو پیر روشن ضمیر رهبر و مقتدای ما حضرت امام خمینی ( ره ) میفرماید: (( دزفول دین خود را به اسلام ادا کرد )) پس بهتر است دم فروبندیم و کلام را در حق تو تمام کنم .
که باید گفت : دزفول یعنی اسرار جنگ ، دزفول یعنی قهرمان ، دزفول یعنی حرف دل رزمندگان ، دزفول یعنی دژ مقاومت ایثار و پایداری در یک کلام دزفول یعنی "یک دنیا و یک دزفول"
*بمناسبت چهارم خرداد ماه 1395 روز مقاومت و پایداری دزفول قهرمان