سارق مواد خوراکي از سوپرمارکت‌ها شد
پسر جواني که از سوپرمارکت‌هاي شمال شهر نوشابه و پنير سرقت مي‌کرد، دستگير شد.
به گزارش جوان، چند روز قبل مأموران پليس از دستگيري سارقي در سوپرمارکتي در شمال تهران با خبر و راهي محل شدند. مأموران در محل حادثه پسر 24 ساله‌اي را به اتهام سرقت مواد خوراکي بازداشت و به اداره پليس منتقل کردند. صاحب سوپرمارکت گفت: لحظاتي قبل متهم وارد سوپرمارکت شد. به رفتار او مشکوک شدم و او را تحت نظر گرفتم. مشاهده کردم وي در حال سرقت پنير و نوشابه است که او را قبل از فرار دستگير کردم. صبح روز چهارشنبه متهم پس از تشکيل پرونده براي بازجويي به دادسراي ويژه سرقت منتقل شد.
متهم با اظهار پشيماني گفت: من شهرستاني هستم. مدتي قبل از شهرستان براي کار به تهران آمدم. مدتي گذشت و کار خوبي پيدا نکردم و بيشتر در خيابان‌ها پرسه مي‌زدم تا اينکه با دو پسر جوان به نام‌هاي ستار و آرين در پارکي آشنا شدم. از آنجايي که من جاي خواب نداشتم، ستار پيشنهاد داد شب‌ها براي خواب پيش آنها بروم. چند شبي پيش آنها خوابيدم تا اينکه فهميدم ستار و آرين سارق هستند. پس از اين، آنها از من خواستند من هم با آنها همکاري کنم وگرنه پيش آنها نروم و من هم قبول کردم و قرار شد از سوپرمارکت‌ها مواد غذايي و از جمله نوشابه، پنير و خوراکي‌هاي ديگر سرقت کنم.
دو هفته‌اي من از سوپرمارکت‌ها سرقت کردم تا اينکه روز حادثه دو همدستم در خيابان ماندند و من وارد مغازه سوپرمارکت شاکي شدم. مغازه‌اش شلوغ بود و فکر نمي‌کردم متوجه سرقت شود، اما پس از سرقت پنير و نوشابه توسط فروشنده دستگير شدم. پس از اين دو همدستم از محل گريختند.
به گزارش جوان، چند روز قبل مأموران پليس از دستگيري سارقي در سوپرمارکتي در شمال تهران با خبر و راهي محل شدند. مأموران در محل حادثه پسر 24 ساله‌اي را به اتهام سرقت مواد خوراکي بازداشت و به اداره پليس منتقل کردند. صاحب سوپرمارکت گفت: لحظاتي قبل متهم وارد سوپرمارکت شد. به رفتار او مشکوک شدم و او را تحت نظر گرفتم. مشاهده کردم وي در حال سرقت پنير و نوشابه است که او را قبل از فرار دستگير کردم. صبح روز چهارشنبه متهم پس از تشکيل پرونده براي بازجويي به دادسراي ويژه سرقت منتقل شد.
متهم با اظهار پشيماني گفت: من شهرستاني هستم. مدتي قبل از شهرستان براي کار به تهران آمدم. مدتي گذشت و کار خوبي پيدا نکردم و بيشتر در خيابان‌ها پرسه مي‌زدم تا اينکه با دو پسر جوان به نام‌هاي ستار و آرين در پارکي آشنا شدم. از آنجايي که من جاي خواب نداشتم، ستار پيشنهاد داد شب‌ها براي خواب پيش آنها بروم. چند شبي پيش آنها خوابيدم تا اينکه فهميدم ستار و آرين سارق هستند. پس از اين، آنها از من خواستند من هم با آنها همکاري کنم وگرنه پيش آنها نروم و من هم قبول کردم و قرار شد از سوپرمارکت‌ها مواد غذايي و از جمله نوشابه، پنير و خوراکي‌هاي ديگر سرقت کنم.
دو هفته‌اي من از سوپرمارکت‌ها سرقت کردم تا اينکه روز حادثه دو همدستم در خيابان ماندند و من وارد مغازه سوپرمارکت شاکي شدم. مغازه‌اش شلوغ بود و فکر نمي‌کردم متوجه سرقت شود، اما پس از سرقت پنير و نوشابه توسط فروشنده دستگير شدم. پس از اين دو همدستم از محل گريختند.
