بازدید 28791

ناگفته های شکارچی دختران تهرانی

من دو تا خط گوشی داشتم، شماره هر خطم را به اسم بابا ذخیره می‌کردم، یواشکی از شماره‌ام خط دیگری را می‌گرفتم و به دخترا می‌گفتم بابام پشتمونه داره مارو می‌بینه، واسه همین که ما رو نبینه و آبروم نره می‌خواستم پیاده شوند، از اونجایی که دخترا می‌ترسیدن، بدون چک کردن همه وسایلشون سریع از ماشین پیاده می‌شدند و من در فرصت مناسب گوشی‌ها را می‌دزدیدم.
کد خبر: ۵۶۶۴۷۰
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵ 08 February 2016
اوایل بهمن ماه بود که دختر جوانی نزد مأموران کلانتری 139 مرزداران فاش کرد دو گوشی موبایلش از سوی راننده جوان یک ارابه شیشه دودی به سرقت رفته است.

به گزارش ایران، این دختر وقتی با دستور بازپرس 14 دادسرای کاج تهران، در برابر تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران ایستاد، گفت: موبایل‌هایم وقتی سوار خودروی مسافرکش بودم دزدیده شدند و آنها را از داخل کیفم کش رفتند.

این دختر در بازجویی‌های فنی - پلیسی پرده از جزئیات پنهان بیشتری برداشت و گفت: «روز سوم دی ماه و پیش از رفتن به کلاس زبان به همراه یکی از دوستانم به پاساژ تیراژه رفته بودیم. ساعت 4 عصر به قصد رفتن به کلاس از دوستم خداحافظی کرده و خواستم سوار تاکسی شوم که یک خودروی سفید رنگ با شیشه‌های دودی در برابرم توقف کرد.

در مسیر راننده با نشان دادن یک کارت ملی خودش را به نام کوچک پاشا معرفی کرد و در ادامه به اصرار یک شماره تلفن همراه به من داد و خواست تا با او تماس بگیرم. به او گفتم که علاقه‌ای به این کار ندارم و شماره را از او نگرفته و پس از رسیدن به مقابل ساختمان مؤسسه زبان از خودرویش پیاده شدم و به داخل مؤسسه رفتم.

پس از پایان کلاس و در زمان خروج از ساختمان مؤسسه، با تعجب دیدم که همان جوان در آن سوی خیابان ایستاده است و با دیدن من دوباره به سمتم آمد و خواست تا سوار خودرویش شوم. نمی‌خواستم این کار را بکنم که او دست مرا گرفت و با ادعای اینکه تنها قصد حرف زدن با مرا دارد، به اصرار سوارم کرد. من کیف دستی‌ام را در صندلی عقب این خودرو گذاشتم و پس از دقایقی خیلی رک گفتم که نمی‌خواهم با او رابطه دوستی داشته باشم تا اینکه در اتوبان همت از خودرویش پیاده شدم و هنوز چند قدمی نرفته بودم که متوجه شدم راننده جوان در زمان قرار دادن کیف دستی‌ام در صندلی عقب هر دو گوشی تلفن همراهم را سرقت کرده است.

کارآگاهان که مشخصات جوان مرموز را از روی کارت ملی‌اش در اختیار داشتند پاشا را ردیابی کردند و مشخص شد که مدارک شناسایی وی در اواخر سال 92 و در داخل یک خودروی مسافرکش گم شده است و در همان روز «پاشا» به اداره ثبت احوال رفته و مدارک المثنی گرفته است.
«پاشا» به تیم پلیسی گفت: «در این مدت، چند بار از سوی پلیس و دادسرا احضار شده‌ام و از من درخصوص فریب دختران جوان تحقیق شده است که هر بار پس از اثبات بی‌گناهی‌ام و مواجهه حضوری با دختران آزاد شده‌ام.»

وی افزود: این بگیر و ببندها تأثیر روانی بسیار بدی روی من و حتی اعضای خانواده‌ام گذاشته است.

درحالی که پلیس خود را در برابر یک شکارچی دختران می‌دید، دختر جوان دیگری نیز هدف نیت شیطانی راننده ارابه شیشه دودی قرار گرفت. این دختر نیز به تیم پلیسی گفت: چندی پیش و از طریق شبکه‌های اجتماعی با جوانی 30 ساله که خودش را «پاشا» معرفی می‌کرد، آشنا شدم. ابتدا با هم دوست مجازی بودیم و سپس تماس‌هایی برای سرگرمی داشتیم اما پس از مدتی ارتباط ما نزدیک‌تر شد. پاشا قسم می‌خورد که قصد ازدواج با مرا دارد.

گریه می‌کرد و مدعی می‌شد که مرا دوست دارد و... تا اینکه یک روز به بهانه ملاقات با اعضای خانواده‌اش مرا به خانه‌ای در منطقه پونک و خیابان ناطق نوری برد. در آنجا بود که با تهدید چاقو، به من حمله کرد و با بی‌اعتنایی به گریه‌هایم من را هدف نیت شوم خود قرار داد سپس با تهدید انتشار فیلم و اینکه آبروی مرا پیش همه خواهد برد بارها از من پول گرفت. از ترس آبرویم شکایت نمی‌کردم تا اینکه تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.

کارآگاهان که در تحقیق از این دختر توانسته بودند مخفیگاه شکارچی شوم را شناسایی کنند وی را روز 12 بهمن ماه امسال در داخل مخفیگاهش دستگیر کردند و یک خودروی سفید رنگ شیشه دودی نیز در پارکینگ خانه‌اش به دست آمد.

بررسی‌ها نشان داد وحید 33 ساله از تبهکاران قدیمی است که پیش از این بارها به خاطر «آدم‌ربایی»، «تهدید»، «باج‌گیری» و «کلاهبرداری» دستگیر و روانه زندان شده است.
این مرد در بازجویی‌ها گفت: «از 18 ماه پیش، یک کارت ملی در محدوده میدان صنعت پیدا کردم. با نصب تصویرم روی آن اقدام به جعل کارت ملی کرده و از آن زمان بود که همه جا خودم را «پاشا» معرفی می‌کردم. حتی خانه اجاره‌ای خودم را نیز به نام «پاشا» اجاره کردم، در این مدت به روش‌های مختلف ابتدا با زنان جوان دوست می‌شدم و اگر یکی از آنها با من دوست نمی‌شد، در فرصتی مناسب به سرقت گوشی‌های تلفن دست می‌زدم اما اگر موفق به اعتمادسازی می‌شدم، به تدریج ارتباط خودم را با آنان نزدیک می‌کردم و به خلوتگاهم می‌بردم و بعد از تهیه فیلم با تهدیدشان باج‌گیری می‌کردم.

وی درخصوص اینکه مخفیگاهش راه فراری برای دختران نداشت گفت: در ورودی خانه‌ام را به گونه‌ای تغییر داده بودم که از داخل به هیچ عنوان باز نمی‌شد و دستگیره‌ای نداشت تا دختران امکان فرار از آن را نداشته باشد.

بنابر این گزارش، همزمان با تجسس‌های پلیسی و به دست آمدن مدارک از دختران دیگر، مأموران طعمه‌های این شکارچی شوم را یکی پس از دیگری شناسایی کردند و همگی آنان سرنوشت‌های مشابهی را پیش روی تیم تحقیق قرار دادند.

از این‌رو با توجه به احتمال اینکه «وحید» با دو شگردش دختران زیادی را فریب داده است پلیس از کسانی که در دام وی افتاده‌اند خواست تا به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران واقع در جنت‌آباد مراجعه کنند.

مصاحبه با شکارچی دختران

خونسرد نشسته و تصور می‌کند جرم سنگینی مرتکب نشده است.

چقدر درس خوانده‌ای؟ سیکل دارم.

ازدواج کرده‌ای؟ نه مجردم.

با خانواده‌ات زندگی می‌کنی؟ نه بی‌کس و کارم.

پدر و مادر؟ مادرم 8 سال پیش درگذشت بعد از آن نیز از پدرم خبری ندارم.

چند تا خواهر و برادر هستید؟ 6 تا برادر که یکی از برادرانم نیز درگذشته است.

چرا؟ دایی‌ام را کشته و اعدامش کرده‌اند.

چرا؟ به خاطر اینکه این اواخر اعتیاد داشت، درگیر شد و دایی‌ام را کشت.

از بقیه برادرانت خبر داری؟ هر کدام دنبال زندگی خودشون هستند.

شغلت چیه؟ راننده شرکت خصوصی بودم.

مواد هم مصرف می‌کنی؟ نه.

چند تا سابقه داری؟ یک بار سال 86 به جرم آدم‌ربایی دستگیر شدم که حکم تبرئه‌ام صادر شد و شاکی تحت تعقیب است.

از کی نقشه فریب دختران را می‌کشیدی؟ پنج، شش ماهه.

از دخترا کینه داری؟ نه.

پس چرا طعمه‌هایت فقط دخترا هستن؟ چون راحت‌تر می‌شد فریبشون داد.

این کار را چطوری انجام می‌دادی؟ کنار خیابون می‌ایستادم، مثل همه دختر و پسرا دوست می‌شدیم رابطه‌هامون دوستی خیابونی بود.

در پرونده‌ات آمده جلوی دخترا گریه می‌کردی و می‌گفتی می‌خوای با آنها ازدواج کنی و...؟ من جلوی هیچ کس گریه نمی‌کنم چه برسد جلوی دخترا. همچین چیزی نیست.

چطوری از دخترا سرقت می‌کردی؟ از دخترایی که باهاشون رابطه احساسی داشتم سرقت نمی‌کردم.

چطور سرقت می‌کردی؟ من 2 تا خط گوشی داشتم، شماره هر خطم را به اسم بابا ذخیره می‌کردم، یواشکی از شماره‌ام خط دیگری را می‌گرفتم و به دخترا می‌گفتم بابام پشتمونه داره مارو می‌بینه، واسه همین که ما رو نبینه و آبروم نره می‌خواستم پیاده شوند. از اونجایی که دخترا می‌ترسیدن، بدون چک کردن همه وسایلشون سریع از ماشین پیاده می‌شدند و من در فرصت مناسب گوشی‌ها را می‌دزدیدم.

تا حالا از این سرقت‌ها چقدر نصیبت شده است؟ 2.5 میلیون.

ارزشش را داشت؟ نه مجبور بودم.

چرا؟ چون حقوقم جوابگوی خرج زندگی‌ام نبود.

به دخترا خودتو چی معرفی می‌کردی؟ بهشون دروغ می‌گفتم. می‌گفتم با پدر و مادرم زندگی می‌کنم. پدرم تو کار بساز و بفروش است و اونها هم باور می‌کردند. در یک رابطه من کمتر حرف می‌زدم چون خجالتی هستم.

همدست هم داشتی؟ نه من هیچ دوستی ندارم و همیشه تنها هستم.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵۱
انتشار یافته: ۱۸
به این جمله دقت نمایید:
تصور می‌کند جرم سنگینی مرتکب نشده است

به نظر شما این تصور را چه کسی برای او ایجاد کرده؟
پیش از این بارها به خاطر «آدم‌ربایی»، «تهدید»، «باج‌گیری» و «کلاهبرداری» دستگیر و روانه زندان شده است!!!
داستان های تکراری ! در شبکه اجتماعی آشنا شدیم ، سوار خودرو شدیم ، خواست مرا با خانواده اش آشنا کند ، نیت شوم ......!!! احمقانه است . تا کی می خواهیم به بهانه گول خوردن خودمان را از اشتباهاتی که مرتکب می شویم تبرئه کنیم ؟
این یکی نگفته کاره تلگرامه و پدرشم تو تلگرام یه کارایی میکرده !!!
راست میگه بنده خدا خیلی خجالتیه!!!!!!
چرا این مجرمین سابقه دار به راحتی در اجتماع ول میشن در حالی که نیروی انتظامی با تمام انرژی و زحمت فراوان آنهارا دستگیر میکند .. اینها نباید دوباره آزاد شوند ....
چند تا سابقه داری؟ یک بار سال 86 به جرم آدم‌ربایی دستگیر شدم که حکم تبرئه‌ام صادر شد و شاکی تحت تعقیب است
جالبه.شاكي تحت تعقيبه و اين جانور در خيابانها پرسه ميزنه و هر غلطي دلش ميخواهد انجام ميده.
چرا پليس براي افرادي كه به نواميس مردم كه منتظر تاكسي هستند مزاحمت ايجاد مي كنند جلوي خودرو آنان را نمي گيرد و اكثر آنان شيشه هاي خودرو هاي خود را دودي نموده اند كه در صورت نياز مردم نتوانند قيافه آنان را تشخيص دهند و بعبارتي راه براي متخلفان باز هست و هيچكس جلوي آنان را نمي گيرد و اگر دودي نمودن شيشه ها استاندارد بود خود كارخانه هاي توليد كننده خودرو با شيشه هاي دودي توليد مي نمودند و روز به روز شاهد افزايش زياد شدن دودي نمودن شيشه هاي خودرو مي باشيم و ديد اين خودرو ها در شب كم مي باشد و باعث افزايش تصادفات مي گردد و فقط چرا پليس جلوي انان را نمي گيرد؟؟؟؟
اینقدر از مظلوم نمایی دخترها و زنها ننویسین سوار ماشین طرف میشن و میرن هزار کارخلاف میکنن بعد هم میگن منو برد خونشون به پدرو مادرش نشون بده !!!! شما ساده این یا خواننده ها !!!!
«میخواستم سوار تاکسی شوم ولی سوار یه ماشین دودی سفید رنگ که جلوم ایستاد شدم» هه هه هه هه خوش به حالت کبوتر هر جا بخوای پر میکشی. اصلا جای دلسوزی نداره. آره برات کنار گذاشتن، یهو بختت باز شد و سوار اسب سفید آرزوهات شدی بعدش فهمیدی اسبش چموشه.
اعدام
باز این دخترها اول به قصد طمع و کسب سود می‌رن سراغ چیزهایی که بعداً پشیمون می‌شن و شروع می‌کنن به داد و بیداد. خوب از اول بیخود کرده که سوار یه ماشین شخصی اون هم با شیشه دودی شده.
بالاخره این ارابه شیشه دودی سفید پراید بود یا سمند
حالا درسته که این جور پسرها مقصر اند ولی دخترها رو جوری معرفی نکنین انگار معصوم اند و همش گرفتار پسرهای گرگ صفت میشن
تا دختر نخاد پسر کار زیادی نمی تونه بکنه
اول اینکه چرا سوار ماشینش شد
دوم اون پسره از کجا می دونست دختره میره کلاس زبان و کی کلاسش تموم میشه پس حتما شماره رد و بدل شده
سوم وقتی دستشو گرفت دختره عکس العمل خاصی نشون نداد و بر عکس بازم سوار شد
واقعا تا کی میخواهید دخترها رو کامل پاک جلوه بدین
وحید 33 ساله از تبهکاران قدیمی است که پیش از این بارها به خاطر «آدم‌ربایی»، «تهدید»، «باج‌گیری» و «کلاهبرداری» دستگیر و روانه زندان شده است. يكي نيست بگه چرا آزاد شده وبه طور يقين دوباره آزاد خواهد شد وبا شدت بيشتري به اعمال مجرمانه مي پردازد.
خق این مردیکه اعدام درملا عام ادم کثیفی است
اشک تو چشمام حلقه زد این آقاهه خیلی مظلوم و خجالتیه
به نظر من باید نیمه دوم رابطه یعنی دختر خانمها ( به قول خودشون ساده ) رو هم بی تقصیر ندونست ... رفته خورده گشته خوش گذرونی هاشو کرده حالا که پای قانون اومده وسط می گه من ساده بودم و اغفال شدم ... این حرف جای تعجب داره از خانومهای تحصیل کرده و سرد و گرم دوران چشیده !!
برچسب منتخب
# غزه # ماه رمضان # عید نوروز # کاظم صدیقی # دعای روز هشتم رمضان # دعای سال تحویل
آخرین اخبار
وب گردی