جناب آقاي علي مطهري، نماينده اصولگراي مجلس شوراي اسلامي
مواضع جنابعالي در باره تعيين اسفنديار رحيم مشايي به عنوان معاون اول رئيس جمهور را خواندم. روشن است که شما به شدت از اين انتصاب ناخرسند هستيد و دلايل آن را بيان کرده ايد. شما ميگوييد: چگونه مردم ما بپذيرند كسي كه قائل به دوستي ملت ايران با مردم اسرائيل است و معتقد است كه در دنياي امروز نميتوان سخن از حاكميت اسلام گفت و مرزي ميان اسلام و كفر وجود ندارد و در مجلس رقصي در تركيه به جاي اعتراض، با ادامه حضور خود بهعنوان معاون رئيسجمهور ايران مهر تاييد بر آن مراسم زده است، آري چگونه مردم ما بپذيرند كه چنين كسي شخص دوم دولت جمهوري اسلامي باشد؟
تا اين جاي موضعي را که اتخاذ کرده ايد داشته باشيد که بر اساس موازين رسمي کشور از اسفنديار رحيم مشائي به عنوان شخص دوم دولت ياد ميکنيد که از نظر نگارنده هم عنواني درست و قانوني است.
اما شما در ادامه از اين انتخاب احمدي نژاد به « بياعتنايي و دهنكجي به رهبري، مراجع تقليد، نخبگان سياسي و مردم انقلابي كه به افكار و عملكرد مشايي انتقادات اساسي دارند « ياد ميکنيد و اضافه ميکنيد که اين اقدام احمدي نژاد « تكروي و عدم مشورت و تصميمات ناگهاني و استفاده از اصل غافلگيري » است.
اما بخش حساس و مهم مواضع شما همان جايي است که خيلي سريع از آن عبور کرده ايد، آن جا که ميگوييد: « مگر اينكه اين امر پيامي براي كشورهاي غربي باشد كه در اين صورت از سياست اسلامي فاصله گرفتهايم ».
براي آن که يکي از استنباطهاي جاري و يا احتمالات موجود « انتخاب احمدي نژاد » در « تعيين اسفنديار رحيم مشايي » به عنوان « معاون اول » يا همان « مرد شماره دو دولت » را بيان کنم به چند خبري که در ذيل ميآيد لطفا دقت فرماييد.
هيلاري کلينتون پس از خطبههاي هاشمي رفسنجاني گفت: اين ايرانيها هستند كه سرنوشت خود را تعيين خواهند كرد. وي ميافزايد: ما متوجه اهميت تلاش براي گفتگو با رهبران ايران هستيم. کلينتون در ادامه تاکيد ميکند که « ما براي گفتگو (با ايران) آماده ايم ولي الان زمان عمل است.»
اما سخنگوي وزارت خارجه آمريکا نيز در يک اظهار نظر رسمي اعلام ميکند که « بارها گفته ايم به نفع ماست که ديپلماسي مستقيم را با ايران داشته باشيم به نحوي که اين کشور بتواند برخي نگرانيهاي ما و جامعه بين المللي را نه تنها درباره برنامه هسته اي خود بلکه ساير فعاليت هايش در منطقه مرتفع کند».
رابرت وود سخنگوي وزارت امورخارجه آمريکا در پايان بر يک موضع صريح آمريکا تاکيد ميکند و ميگويد: « ما خواهان مذاکره با ايران هستيم و ميخواهيم اين اتفاق رخ دهد... و مذاکره مستقيم، روشي است که ما تمايل داريم در مقابل مشکلات فرارويمان در ارتباط با ايران آن را پيگيري کنيم ». و نکته جالب اين است که اين سخنان سخنگوي آمريکايي نيز پس از خطبههاي نماز جمعه هاشمي رفسنجاني است.
اما شريک سرسخت آمريکاييها در اروپا « فرانسه » موضع رسمي خود را همگام با آمريکايي اعلام ميکند و بر اخبار نادرستي که پيشتر در باره دولت آينده ايران بر روي خروجي خبرگزاريها رفته بود خط بطلان ميکشد و وزير خارجه اش برنارکوشنر پس از آن که اختلافات در ايران را جنگ قدرت ميخواند، رسما در مجلس اين کشور ميگويد:« پاريس چاره اي ندارد جز اينكه دولت بعدي احمدي نژاد را به رسميت بشناسد ».
همانطور که ملاحظه ميکنيد با وجود تمامي تبليغات هولناک و مخوف عليه بخش مهمی از جامعه کشور که تحت سقف نظام جمهوري اسلامي ايران، مطالباتي مدني و هدفمند در راستاي « تحقيق و تامين دمکراسي » و « مردم سالاري ديني » در قالب « عضوي از خانواده بزرگ ايران اسلامي » داشتند روا داشته شد و آنها را جزيي از موج دشمنانه غرب ارزيابي کردند اما اکنون شاهد هستيد که همين دشمنان در کمين نشسته ايران اسلامي، فرياد گفتگو با دولت آينده احمدي نژاد سر ميدهند و رسما از هم اکنون دولت آتي را زودتر از معترضان داخلي به رسميت ميشناسند.
به راستي چگونه سيل عظيم اتهامات و ناداوريها عليه مردمي را بپذيريم که با قبول « قانون اساسي »، « ولايت فقيه » و « تاريخ به جاي مانده از انديشه سياسي امام راحل در انقلاب اسلامي » پاي به بزرگترين و شکوهمندترين کارناوال دمکراسي در تاريخ سياسي خاورميانه و آسيا گذاردند و آنگاه که از نحوه قضاوت و داوري « قاضيان و داوران و مجريان انتخابات » فرياد اعتراض و فريادرسي سر دادند، به وابستگي به غرب متهم شدند، همين « غرب مخوفي » که امروز آستين گفتگوهاي مستقيم خود را با دولت آتي احمدي نژاد بالا زده است و همه اخباري که پيش تر دال بر عدم به رسميت شناختن دولت بود را نادرست و کذب معرفي ميکنند؟
آيا سيل ناداوريهاي صدا و سيما و رسانههاي خزانه بيت المال مسلمين عليه همين مسلمين را که يک روز به انصار معاويه و يک روز به انصار خوارج متهم ميشوند را بايد بپذيريم و اگر بپذيريم پس با آن روي پنهان اردوگاه غرب که از آب گل آلود در حال ماهي گرفتن است چه کنيم؟
من در اين لحظه، به عنوان شهروندي با شما سخن ميگويم که ملهم از افکار پدر دانشمند و بزرگوار شما آيت الله شهيد مطهري است مردي که اولين ايدئولوگ بزرگ و تواناي انديشه سياسي انقلاب اسلامي بود، مردي که بين او و رهبر انقلاب آيت الله خامنه اي مرزي در انديشه سياسي اسلام نميشناسيم، مردي که به ما آموخت و گفت:
درست در مرحله اي که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم تشنه اين انديشه بودند که حق حاکميت از آن مردم است، از طرف کليسا يا طرفداران کليسا و يا با اتکا به افکار کليسا اين فکر عرضه شد که مردم در زمينه حکومت فقط تکليف و وظيفه دارند نه حق. همين کافي بود که تشنگان آزادي و دموکراسي و حکومت را بر ضد کليسا بلکه بر ضد دين و خدا به طور کلي برانگيزدو اين طرز تفکر هم در غرب و هم در شرق ريشهاي بسيار قديمي دارد. (مجموعه آثار – جلد 16 - سيري در نهج البلاغه - ص 442)
و يا آن که فرمودند: اگر به مردم در مسايلي که بايد در آنها فکر کنند از ترس اين که مبادا اشتباه بکنند به هر طريقي آزادي فکري ندهيم يا روحشان را بترسانيم که در فلان موضوع ديني و مذهبي، مبادا فکر بکني که اگر فکر بکني و يک وسوسه کوچک به ذهن تو بيايد به سر در آتش فرو ميروي، اين مردم هرگز فکرشان در مسايل ديني رشد نميکند و پيش نميرود. ديني که از مردم در اصول خود تحقيق ميخواهد خواه ناخواه براي مردم آزادي فکري قايل است (مجموعه آثار جلد 24 – آينده انقلاب اسلامي ص 191)
پس اجازه بدهيد تا در همين جا بار ديگر اين جمله شما را در اعلام موضعتان در قبال انتخاب مشايي به عنوان « مرد شماره دوي دولت » يادآور شوم که گفتيد: « مگر اينكه اين امر پيامي براي كشورهاي غربي باشد كه در اين صورت از سياست اسلامي فاصله گرفتهايم ».
شما و ما و همه ميدانيم که غرب چه در نوع آمريکايي آن و چه در نوع اروپايي آن هيچگاه در مسير اراده و خواست و منافع ملتها حرکت نميکنند و نکردهاند و آنها چون درندگاني اند که منتظرند تا بدن خسته و فرتوتي را گير بياورند و تا آخرين رمق او را تکه و پاره کنند.
فاجعه در ميان ما آنگاه رخ خواهد داد که با وجود همه شعارهاي ضد آمريکايي و ضد غربي چهار ساله اخير دولت احمدي نژاد، عقلهايي بيمار در ميان مشاوران دولتمردان به رئيس دولت آينده ما مشاورهاي دهد که در آغاز فصل جديد ديپلماسي دولت دهم، بهار روابط با آمريکا را آغاز کنند تا بر اساس همين افکار بيمار گونه، به اصطلاح دست مخالفان داخلي از بازي با سناريوي تحريم بين المللي را قطع کنند!!! در حالي که انگارههاي شک و ترديد در پشت دولتي از سوي بخشي مهم از سوي مردمي وجود دارد که بنا بر رهنمودهاي رهبري و مردان مومن به مردم سالاري ديني، جشن بزرگ دمکراسي و جمهوريت را در کنار اسلاميت نظام خلق کردند.
و اما اين صحنه زيبا با چه « بد تفسيرهايي » توسط کساني مواجه شد که سالها پس از رحلت امام و در غياب و شهادت بزرگاني چون شهيد مطهري و شهيد بهشتي و شهيد باهنر و در سي امين سال انقلاب اسلامي « ايدئولوگهاي جديد انديشه سياسي انقلاب اسلامي » شدهاند و ميگويند: در حكومت اسلامي مشروعيت و مقبوليت با يكديگر متفاوت است و همراهي مردم، براي حكومت مشروعيت ايجاد نميكند و ادامه ميدهند: درست است كه بدون همراهي مردم هيچ حاكم اسلامي نميتواند كاري انجام دهد اما همراهي مردم، مشروعيت حكومت را ايجاد نميكند (سخنان آيت الله يزدي – خبرگزاري فارس – 27/4/1388)
و اين در حالي است که او ندانسته است « بحران مشروعيت » امروز گريبانگير دولت دهم است و نه نظام جمهوري اسلامي که ثمره خون مرداني است که در دهه اول انقلاب اسلامي و در سايه رهبري امام راحل يا در باب ورودي منزل يا در مسجد و يا در دانشگاه و يا در جبهههاي نبرد بي هيچ ادعايي در کنار مردم به شهادت رسيدند و يا مرداني که تا آستانه شهادت پيش رفتند که مصداق بارز آن مقام معظم رهبري و آيت الله هاشمي رفسنجاني است.
اگر قرار است تا پس از سي سال از رفراندم قانون اساسي و در حالي که سالهاي سال از عمر دهها انتخابات و بازنگري قانون اساسي در زمان امام (ره) ميگذرد و آنگاه تفسيرهايي از جمهوريت نظام که حتي منجر به استقبال و مقبوليت مردمي در بين کوره دهاتهاي سومالي هم نميشود به وجود آيد، پس ممکن است در سايه همين تفسيرها، چنين داستاني هم شکل بگيرد تا گروهي نابخرد، سناريوي گفتگو با آمريکا را در همين شرايط سياسي ترتيب دهند و اگر چنين سناريويي در حال شکل گيري باشد پس چه کسي بهتر از اسفنديار رحيم مشايي که پيشتر از دوستي با مردم اسرائيل سخن گفته بود و مردم آمريکا را از بهترين مردم جهان توصيف کرده بود؟
چه کسي بهتر از او که به عنوان مرد شماره دوي دولت ايران باب گفتگو را بگشايد و احتمالا به جاي رئيس دولت در پشت ميز مذاکرات بنشيند؟ اکنون چگونه بپذيريم که غرب در پي خطبههاي هاشمی رفسنجاني دچار ذوق زدگي شده است در حالي که براي گفتگو با دولت آتي احمدي نژاد خيز برداشتهاند؟ غربي که برايش فرقي نميکند که دولتي که با آن مذاکره ميکند مفتخر به راي ده ميليوني باشد يا 24 ميليوني؟
اکنون جا دارد تا جنابعالي بار ديگر جمله مهم و بسيار حساس خود را مرور کنيد: « مگر اينكه اين امر پيامي براي كشورهاي غربي باشد كه در اين صورت از سياست اسلامي فاصله گرفتهايم » و آنگاه به همه سوالاتي که در ذهن نسل دوم و سوم انقلاب در اين اوضاع و احوال به وجود آمده است پاسخ بگوييد؟ شايد آزرده خاطر شويد اما آيا جاي خالي پدرتان را در ميان اين همه سوالهاي بي پاسخ احساس نميکنيد تا روح تشنه جواناني را سيراب کند که در سي امين سال انقلاب شکوهمند اسلامي با تفسيرهايي از « مردم و نظام اسلامي » روبرو شدهاند که در قاموس انقلاب اسلامي و ثمره طبيعي آن يعني « جمهوريت و اسلاميت » نظام جمهوري اسلامي ايران هرگز مشاهده نکرده بودهاند؟؟؟