اینجانب ده سالی هست که به عنوان کارمند رسمی شرکت ملی نفت ایران در یکی از مناطق عملیاتی جنوب مشغول به کار هستم . کار کردن زیر برق آفتاب سوزان جنوب با آلودگی های شیمیایی ، خطر انفجار شدید ، گاز گرفتگی ، آتش سوزی ، صدای شدید ، گرد و خاک ، شرجی و ... تنها گوشه ای از محیط کاری اینجانب و همکاران بنده است . بر خلاف تصویر ایجاد شده در ذهن مردم که فکر می کنند کارکنان شرکت نفت از بیشترین حقوق و مزایا برخوردار هستند ، در واقع ما حتی پول خون بهای خود را نیز دریافت نمی کنیم ، چه برسد به اینکه حقوق کارکرد تخصصی خود را دریافت کنیم . به قول یکی از دوستانم که با دیپلم استخدام یکی از ادارات دولتی شده است وقتی حقوقم را پرسید با خنده گفت که " نیازی به این همه درس خوندن و آواره شدن از شهر و دیار نبود ، من حالا در شهر خودم حقوق تو را می گیرم . شرایط کاری در مناطق عملیاتی جنوب به گونه ای هست که هیچ كس حاضر نیست با شرایط سختی کار ، استرس و خطراتی که شبانه روز در كمین ما هست کار کند . آمار تقاضای انتقالی و حوداث و نواقص جسمی ناشی از کار در مناطق عملیاتی خود گواه مستدلی بر این موضوع می باشد . شرایط کاری من و همکارانی که در مناطق عملیاتی کار می کنند به گونه ای است که حق زندگی نداریم علاوه بر اینکه خودمان ،خانواده خود را نیز فدای شرکت کردایم . به طوریکه همه خانواده های عملیاتی با مشكل روحی و روانی مواجه هستند . شرکت نفتی ها یک ضرب المثل خوبی داریم و آن هم این است که اسم شرکت نفت از بیرون مردم و از داخل خود ما رو آتش می زند ، جالب است بدانید در حال حاضرحقوق دریافتی کارکنان این شرکت در رتبه 21 بین ادارات دولتی قرار دارد . به طوریکه اکنون شرکت نفت برای پرداخت حقوق کارکنان خود با مشکل جدی برخورد کرده است.
با توجه به این شرایط و بخشنامه های پی در پی ارسالی از سوی وزیر محترم نفت ، اینجانب به هیچ عنوان حاضر به کار کردن در این شرکت نمی باشم ، به خدا اگر غم نان را نداشتم ، در اولین فرصت از این شرکت استعفاء می دادم . چرا که کار کردن در این سیستم یک نوع برده داری مدرن است و از آنجایی که هیچ امیدی به بهبودی اوضاع در این شرکت را ندارم به خاطر این می گویم ای کاش من هم کارمند آموزش و پرورش بودم . چرا که اگر من هم یک فرهنگی بودم ، خودم و خانواده ام مشکل روحی و روانی ناشی از کار را نداشتیم ، هر موقع که تصمیم می گرفتم به بهترین شهر خوش آب و هوای کشور منتقل می شدم ، دیگر استرس گاز گرفتگی ، انفجار ، آلودگی های شیمیایی را نداشتم و در کلاس درس زیر کولر تدریس می کردم ، به جای اینکه هر روز و شب استرس آنکال بودن را داشته باشم ، شب به راحتی سر در بستر می نهادم ، به جای اینکه صبح تا عصر در محل کار خود به سختی کار کنم ، روزی چهار ، پنج ساعت کار می کردم ، به جای مرخصی یک ماه در سال ، سه ماه تابستان ، تعطیلات عید و تعطیلات غیر برنامه شده دیگری در کنار خانواده ام بودم و....
آری ای برادر صدای دهل از دور خوش است ، حال برادر فرهنگی ، من آرزو می کنم یک فرهنگی باشم ، ولی آیا شما حاضرهستی مهندس شرکت نفت باشی ، اینجانب به شرط عدم برگشت به شرکت نفت حاضر هستم با هر فرهنگی که خواستار ورود به شرکت نفت هست جای خود را تعویض کنم . و شما وزیر محترم نفت مشکل ما با بخشنامه های ارسالی از طرف شما حل نمی شود، چرا که این کار پاک کردن صورت مسئله به جای حل آن هست . آیا شما هم حاضر هستید بخشنامه ای صادر کنید که امکان انتقال ما به آموزش و پرورش میسر گردد !!!