بازدید 1958
مصاحبه متفاوت قدس با محسن خليلي؛

کلاً بي آزارم!

علي آقا وقتي با من صحبت کرد استارت تازه اي در فوتبال من زده شد چون من با تاکتيک و سيستم هاي فوتبال آشنا شدم و هر روز تمرين مي کردم. تمرين صبح ضربات ايستگاهي بود. من هميشه بغل پا مي زدم. هميشه با علي آقا سر بغل پا پنالتي و ضربات کاشته مسابقه مي داديم که البته بيشتر مواقع من مي بردم و سرمربي هم ناراحت بود چون من خيلي بهتر مي زدم.
کد خبر: ۵۱۰۱۲
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۸:۲۶ 07 June 2009
محسن خليلي در 25 بهمن ماه سال 1359 در محله نازي آباد تهران به دنيا آمده است. مادرش خانه دار است و پدرش بازنشسته نيروي انتظامي، او ديپلم رايانه دارد و مجرد است.

به نوشته قدس؛ داستان پسر بچه اي را مي خوانيد که از دست مادرش از در و پنجره فرار مي کرده تا در کوچه با بچه هاي هم سن و سال خودش بازي کند و امروز به يک تمام کننده خوب در خط حمله پرسپوليس و تيم ملي تبديل شده است. بازيکني که حالا رؤيايش حضور در جام جهاني با تيم ملي فوتبال ايران است. بازيکني که محبوبيت ويژه اي در بين هواداران پرسپوليس دارد و به اميد اول گلزني آنها در داربي هاي تهران تبديل شده است.

* خليلي از کجا شروع کرد؟
** مثل تمام بچه ها از بچگي عاشق فوتبال بودم. هر گاه فرصتي به دست مي آمد تو کوچه با بچه هاي محل گل کوچک بازي مي کرديم. چون خوب گل مي زدم وقتي که بچه هاي بزرگتر هم تو محل بازي مي کردند مرا انتخاب مي کردند تا براي آنها بازي کنم. يادش به خير، دوران خوش کودکي زود گذشت. انگار همين ديروز بود.

* حتماً مثل تمام بچه ها هم براي بازي کردن مشکلاتي داشته اي؟
** دقيقاً همين طور است. گاهي از خانه فرار مي کردم و با بچه ها بازي مي کرديم. روزهايي را به خاطر مي آورم که مادرم در خانه را قفل مي کرد و نمي گذاشت تو کوچه با بچه ها بازي کنم اما فايده اي نداشت. يادم هست يکي دو بار از پنجره فرار کردم اما مادرم دوست داشت که درس بخوانم اما عشق به فوتبال چيزي ديگري بود.

* و سرانجام درس خوان نشدي و فوتباليست از آب درآمدي؟
** اتفاقاً درس خوان بودم اما تفاوت من با بقيه اين بود که درس را سر کلاس ياد مي گرفتم و احتياجي به خواندن مجدد نداشتم. نمرات خوبي هم مي گرفتم و خانواده ام مخالف بازي کردنم نبودند اما مادرم اصرار داشت بيشتر درس بخوانم تا تو کوچه بازي کنم.

* خاطره شيريني از کودکي؟
** بچه که بودم يک روز برف آمده بود. شب قبل از آن تلويزيون يک بازي پخش مي کرد که مهاجم يکي از تيمها با حرکت قيچي برگردان گل زد. ما هم همان روز تو برف فوتبال بازي کرديم که جو مرا گرفت و قيچي برگردان زدم، اما دست تکيه گاهم روي برف سر خورد و مچ دستم شکست. بعد از آن قضيه تا چند سال قيچي نزدم.

* آن روزها فکر مي کردي که يک روز بازيکن بزرگي بشوي و براي پرسپوليس و تيم ملي بازي کني؟
** اصلاً فکرش را نمي کردم اما وقتي بزرگتر شدم جزو آرزوهايم بود. دوست داشتم بدانم آنهايي که در پرسپوليس بازي مي کنند چه احساسي دارند و چطور زندگي مي کنند اما وقتي وارد دنياي قرمز شدم فهميدم آن چيزي که از بيرون مردم مي بينند با آن چيزي که واقعيت است زمين تا آسمان فرق دارد.

* اولين پولي که از راه فوتبال به دست آوردي چقدر بود؟
** قراردادي که نبود اما 5 هزار تومان حواله کفش به من دادند که رفتم از فروشگاهي در حوالي امجديه يک جفت کفش خريدم.

* در ادامه فوتبالت چه کار کردي؟
** سال 74 به خاطر درسم اصلاً بازي نکردم اما سال 75 به اصرار مربي ورزش دبيرستان وارد تيم مدرسه شدم. مربي مان چون مي ديد خوب بازي مي کردم از من خواست تا در تيم بازي کنم که يک فصل در تيم جوانان دسته دو تهران بازي کردم. سال 76 انتخابي دانش آموزان کشور بود که اين مسابقات در زمين 17 شهريور برگزار مي شد. در انتخابي قبول شدم و همان جا مورد توجه علي دوستي، مربي بانک ملي قرار گرفتم. در همان بازي چند تا گل زدم و علي دوستي با من صحبت کرد و از من خواست که به بانک ملي بروم. سالهاي 76 و 77 و 78 را آنجا بودم و موفقيت خيلي خوبي هم کسب کردم. چند سال آقاي گل جوانان و اميد شدم. قهرمان جوانان و اميد تهران شديم و به درخواست باشگاه سايپا که پول خوبي مي داد و به خاطر خريد خدمت سربازي ام به آنجا رفتم. سال 79 باشگاه سايپا يک و نيم ميليون تومان به من پول داد و خدمت سربازي ام را خريدم و 8 سال در سايپا بودم و بعد از آن هم به پرسپوليس رفتم.

* پس تو هم به نوعي کشف علي دوستي هستي؟
** دقيقاً، علي آقا وقتي با من صحبت کرد استارت تازه اي در فوتبال من زده شد چون من با تاکتيک و سيستم هاي فوتبال آشنا شدم و هر روز تمرين مي کردم. تمرين صبح ضربات ايستگاهي بود. من هميشه بغل پا مي زدم. هميشه با علي آقا سر بغل پا پنالتي و ضربات کاشته مسابقه مي داديم که البته بيشتر مواقع من مي بردم و سرمربي هم ناراحت بود چون من خيلي بهتر مي زدم.

* چه خصلتي داري که براي دوستانت جالب است؟
** الان که دوستان دوران کودکي را مي بينم به من مي گويند که اخلاقت هميشه يک جور بوده و تغييري نکرده است. الان هم مثل قبل هستم.
مدل لباس، مدل مو و مسائل ديگرم فرقي نکرده و هميشه يک جور بودم. با اينکه پيشرفت زيادي در فوتبال داشتم و خيلي بيشتر از قبل مورد توجه هستم اما محسن خليلي را حفظ کردم و از آن قالب بيرون نيامدم. اين لطفي است که خدا به من داشته و فرهنگ خانواده ام بود که همين طور بماند.

* وقتي به فوتبال حرفه اي وارد شدي و به خصوص در پرسپوليس از طرف هواداران رقيب مشکلي براي خانواده ات پيش نيامد؟
** نه، خدا را شکر به خاطر نوع رفتارم مشکلي تاکنون پيش نيامده است. هواداران استقلال کوچکترين بي احترامي به من نکرده اند. بارها شنيده ام که مي گويند ما استقلالي هستيم ولي تو را دوست داريم. برايم جالب است که چند سال است به آنها گل مي زنم اما باز هم مرا دوست دارند. خدا را شکر تا حالا نشده در هيچ ورزشگاهي به من بي احترامي کرده باشند.

* فکر مي کردي يک روز به اينجايي که الان هستي، برسي؟
** انسان به اميد و آرزو زنده است. در آن سالهايي که در سايپا بودم و مطرح نبودم، فکر مي کردم حتماً يک حکمتي است که چهره نمي شوم و مطرح نمي شوم. منتظر اين موقع بودم و مي گفتم روزي مي شود که جزو فوتباليست هاي خوب مملکت مي شوم.

* شهرت چه مشکلاتي دارد؟
** شهرت هم خوبي دارد و هم بدي، يکي از چيزهاي خوبش اين است که همه جا مردم به آدم محبت دارند و کارش گير نمي کند و کارش را سريع انجام مي دهند. حالت بد مسأله هم اين است که شما نمي تواني هميشه آن چيزي که هستي به مردم نشان بدهي. هميشه نمي تواني روي خوبت را به مردم نشان ندهي و اگر اين کار را نکني دلخوري پيش مي آيد. بارها شده که اعصابم خرد بوده ولي روي خوش نشان داده ام، انگار که هيچ اتفاقي نيفتاده است و همه چيز حالت عادي و طبيعي دارد.

* به خاطر شهرت به دردسر هم افتاده اي؟
** خيلي زياد، خيلي جاها وقتي وارد يک شهر مي شوم مشکلات زيادي برايم به وجود آمده است. دوست دارم با آرامش با خانواده ام راحت باشم اما شهرت اين اجازه را نمي دهد.

* از شهرتي که داري سؤ استفاده هم مي کني؟
** (خنده) نه، فقط جايي که نمي شود مثل بقيه منتظر ماند مردم لطف مي کنند و خودشان مرا به جلوي صف راهنمايي مي کنند تا کارم زودتر انجام شود. مردم مرا واقعاً شرمنده مي کنند ولي چون خودم اول داخل صف مي شوم باعث مي شود که زياد احساس شرمندگي نکنم.

* براي خوشحالي هاي بعد از گلزني برنامه داري؟
** نه، هميشه اتفاقي است. هميشه سعي کرده ام احساس دروني ام را به هواداران نشان بدهم تا ببينند که چقدر خوشحال هستم. اولين چيزي که بعد از گلزني دوست دارم اين است که به سمت هواداران بروم. فصل قبل دلخوري هايي پيش آمد که چرا ما پاس گل مي دهيم به سمت ما نمي آيي اما دست خودم نيست و اول سمت هواداران مي روم. البته خوشحالي ام در دو گل داربي فصل قبل فرق مي کرد. يکي از دوستانم گفت خواب ديده ام که به استقلال گل مي زني و اگر گل زدي به ياد من احترام نظامي بگذار و من هم همين کار را کردم. تنها جايي که از قبل برنامه ريزي شده بود همان دو گل داربي بود.

* بزرگترين افتخار زندگي؟
** بزرگترين افتخارم اين است که خانواده ام به من افتخار مي کنند.

* محسن خليلي چه اخلاق بدي دارد که اطرافيانش را آزار مي دهد؟
** کلاً من موجود بي آزاري هستم. اخلاق بد آنچناني ندارم و اخلاقم خيلي نرمال است. در اين رابطه بايد از ديگران بپرسيد.

* و نقطه مثبت اخلاق محسن خليلي؟
** چيزي که خدا در وجودم گذاشته اين است که هيچ وقت حسادت نمي کنم. باورم اين است که هر کسي روزي دارد.

* دوست داري در فوتبال به کجا برسي؟
** هميشه اين طور بوده که سقف آرزويي نداشته ام و هميشه به بالاترين فکر کرده ام و هميشه دوست داشتم بهترين باشم. دست خداست که به کجا مي رسي. فقط بايد تلاش کرد. خدا مي داند لياقت داري به جايي برسي يا نه.

* با تيم ملي دوست داري به کجا برسي؟
** هميشه دوست داشتم با تيم ملي مملکتم به جام جهاني بروم و در آنجا بازي کنم اما مصدوم شدم و مدتي از تيم ملي دور بودم. اميدوارم تيم ملي به جام جهاني صعود کند و يکي از مسافران جام جهاني باشم.

* بهترين دوستان فوتبالي ات چه کساني هستند؟
** دوستان زيادي دارم و رابطه خيلي خوبي با هم داريم. اما با مهدي رحمتي که از سال 73 و با هم از پاس شروع کرديم و هادي عقيلي که از سال بعدش دوست شدم رابطه خوبي دارم. الان با خيلي ها در ارتباط هستم و رابطه خانوادگي داريم. شايد اگر از کسي اسم بياورم بقيه ناراحت شوند.

* بامزه ترين دوست فوتبالي؟
** علي عباسفرد خيلي بامزه است. وقتي به هم مي رسيم انگار يک بمب ترکيده و جمع از خنده مي ترکد.

* با افشين قطبي قهرمان ايران شدي. در مورد او چه نظري داري؟
** افشين قطبي يک مربي کاملاً حرفه اي و با شخصيت بود که فرهنگ جديدي را به فوتبال ما آورد. قطبي از دانش بالايي برخوردار بود و خيلي چيزها از او ياد گرفتم. به نوعي مديون او هستم.

* با علي دايي خيلي صميمي هستي. او چه شخصيتي دارد؟
** علي دايي مرد شکست ناپذيري بود. او از شکست متنفر بود و به همين دليل موفقيتهاي زيادي به دست آورد.

* الگوي فني ات چه کسي بوده است؟
** در کل فوتباليستهاي زيادي مد نظرم بودند که کار آنها را دنبال مي کردم اما تنها کسي که خيلي به او علاقه داشتم و مهاجم کامل و تمام کننده قهاري بود رونالدوي برزيلي است. فکر نمي کنم حالا حالاها کسي بتواند جاي او را بگيرد.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار