چهارم شعیان زادروز حضرت ابالفضل و روز پاسدار است. عباس، در خانهای ولادت یافت که بر خاک قرار داشت؛ ولی از افلاک برتری یافته بود؛ خانهای که فرشتگان با خضوع و خشوع در آن فرود میآمدند؛ محل نزول اسرار هدایت بود و آغوش مهربان آن، پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار به شمار میرفت. عباس (ع) در کودکی، زورقنشین دریای بیکرانه معرفت بود و چون ماه تابان، از خورشید وجود پدر نور میگرفت. با فِراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشهچین خرمن حقایق ولایت بود و از بلندای بینش امام، بهرههای بسیار میبرد.
ویژگی های جسمی
حضرت عباس (ع) دارای زیبایی ویژهای بود و چهره دلربایش، هر بینندهای را به تحسین وامی داشت. او چون ماه تمام، در میان هاشمیان میدرخشید. جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص) را «ماه حرم» میخواندند. حضرت عباس (ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد. گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارشهای تاریخی در راستای ویژگیهای جسمی حضرت عباس (ع) آمده است:
«کانَ العَبَّاسُ (ع) رَجُلاً وَسِیماً جَسِیماً جَمِیلاً وَ یَرْکَبُ الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض؛ عباس (ع) مردی زیبا، تنومند و آراسته بود که هرگاه بر اسب تناوری سوار میشد پاهایش به زمین میرسید».
همچنین ورزیدگی اندام و تناسب اعضای او، بیانگر توان جسمی بالای او بود که از پدر به ارث برده بود. دلیل دیگر قدرت جسمی او، افزون بر فرآیند ارثی، این بود که حضرت عباس (ع) از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. مشهور است امام علی (ع)، از همان سنین کودکی، فنون رزمی مانند کشتی، شمشیرزنی، تیراندازی و سوارکاری را به او میآموخته وگاه خود با او به ورزش میپرداخته است.
از جمله بازیهای دوران کودکی عباس (ع)، بازی «مداحی» بوده که تا اندازهای شبیه به ورزش گُلْف است و در ایرانْ زمین، به چوگان معروف بوده است. در این بازی دو طرف میکوشند گویی (توپی) را با کمک چوبی به چالهای بیندازند که متعلق به طرف مقابل است. این گونه سرگرمیها، به ورزیدگی روزافزون کودکان میانجامید.
ویژگیهای روحی و اخلاقی
۱. جنگ آوری و شجاعت
همان گونه که گذشت، حضرت عباس (ع) مردی درشت اندام و تنومند بود و از کودکی، با ورزش و کارهای سخت و طاقت فرسا انس داشت. نوشتهاند روزی امام علی (ع) در مسجد نشسته بود و با مردم صحبت میکرد که مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش کشی برای شما آوردهام».
آنگاه در صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس (ع) که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشهای نشست. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس (ع) شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس (ع) پاسخ داد: «آری، پدر!». حضرت برخاست و با دست خود، شمشیر را بر قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسنش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیر المؤمنین (ع)! چرا گریه میکنید؟»
حضرت فرمود: «روزی را میبینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس میکند و بیامان بر آنان میتازد و سرانجام به شهادت میرسد».
آری، عباس (ع) شمشیر و شجاعت را از پدر به ارث میبرد و مثنوی بلند مقاومت و ایثار را در شعر شانه و شمشیر میسراید و دشمن را از بیم برق شمشیرش، هراسان میسازد. دشمنان در کربلا، دست به نیرنگ میآلایند و برای او امان نامه میفرستند ولی ناامید میشوند. گروهی به او حمله میکنند و پشیمان میشوند. سرانجام به دسیسهای دیگر روی میآورند و ناجوانمردانه در خونش میکشانند. امام حسین (ع) نیز با دیدن بدن غرقه به خون او، به وسیله جملهای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس ارائه میدهد و در سرودهای منسوب به خود میفرماید:
«اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ
وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا؛
چشمهایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت».
درخشش او در جنگهای گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه علی (ع) است. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، به نامهای «مارد بن صدیف»، «صفوان بن ابطح» و «عبداللّه بن عقبه غَنَوی» قهرمانانه میجنگد و آنها را به هلاکت رسانده و یا فراری مینماید. پنج در این باره سرودهاند؛
«عَبَسْت وُجوهُ القَومِ خَوْفَ الموْتِ
وَ الْعَباسُ (ع) فیهم ضاحِکٌ یَتَبَسَّمٌ
لَوْلا القَضا لَمَحَا الوُجوُدَ بِسَیْفِهِ
وَ اللَّهُ یَقْضی ما یَشاءُ وَ یُحْکِمُ؛ ۶
چهره دشمن از ترس مرگ در هم کشیده شده بود، در حالی که عباس (ع) در میان آنان خندان بود و لبخند به چهره داشت. اگر قضای الهی نبود، هستی را با شمشیرش نابود میکرد، اما هر آنچه پروردگار بخواهد و فرمان دهد، همان خواهد شد».
۲. دانش و بینشحضرت عباس (ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجستهای است. او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته است. در باره دانش او گفته شده است: «وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الائمّه؛ عباس (ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان علیهم السلام است».
در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، علیهم السلام، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم میفرماید:
«اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ (ع) زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ به درستی که عباس بن علی (ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!» ۸ در این سخن ارزشمند، همانند سازی لطیفی در واژه زُقَّ نهفته است. عرب، این فعل را درباره کبوتر به کار میبرد؛ آن هنگام که غذا را برچیده و نرم میسازد تا به جوجهاش بخوراند. این همانند سازی در حدیث، گویای دانش اندوزی ایشان از آموزگار توانای دانشها، و چشمه سار حقیقت و معرفت، امام علی (ع) است و این گونه بیان میدارد که حضرت عباس (ع) توشه دانش خود را از والاگهرترین گنجینه دانش، امام علی (ع) برچیده است.
این تعبیر زیبا، در جایی دیگر نیز درباره این خاندان به کار میرفته، ولی نه از زبان دوست، بلکه از زبان دشمن زبون! وقتی امام سجاد (ع) در بند اسارت بود و به سبب خواهش مردم از یزید، برای دادن اجازه سخنرانی به ایشان، بالای منبر مسجد اموی رفت و داد سخن سر داد، یزید از فرط ناراحتی، زیر لب غرید و گفت: «اِنَّهُ مِنْ اَهلِ بَیتٍ زَقُّوا العِلْمَ زَقَّاً؛ آخر او از خانوادهای است که از دانش سیراباند».
امام صادق (ع) فرمود: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَه؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است».
۳. ادب و فروتنی
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند.
امیر المؤمنین (ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش میکرد و میفرمود: «لا مِیراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.» ۱۲ آن بزرگوار، همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت میکرد: «فرزندم! هیچگاه در برخوردهایت، کسی را تحقیر مکن؛ زیرا او یا بزرگتر از تو است که جای پدرت به شمار میرود، یا همانند توست که جای برادرت است، یا کوچکتر از توست که جای فرزندت خواهد بود».
حضرت عباس (ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارشهای پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آنجا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد. هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور این ارزش گران قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونههای گویایی از این ویژگی ایشان به چشم میخورد. وی هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (ع) نمینشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه - به صورت دو زانو - در گوشهای مینشست.
آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمیزد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خداصلی الله علیه وآله!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس میداشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار میداد.
۴. ایمان و بصیرت
ایمان و خدامحوری، رمز پیروزی بزرگ مردان جهان، در رویارویی با دشمنان خدا به شمار میرود و تنها نیرویی است که با تکیه بر آن، کاخهای ستمکاری و دشمنی با دین، فرو میریزد.
امام صادق (ع) در آغاز زیارت نامه حضرت عباس (ع)، او را با صفت ایمان و خداباوری خوانده و در پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده است و میفرماید:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی میدهم که تو لحظهای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود». ۱۶
حضرت عباس (ع)، معصوم نبود و به رهبری امام خویش نیاز واقعی داشت. البته ایمان وی سبب پیدایش عصمت عملی بدون تشریع از ناحیه خداوند شده بود و مانند پیشوایان معصوم خویش از گناه دوری میکرد.
«سید عبدالرزاق مقرم» تاریخ نویس معاصر شعری از علامه میرزا محمد علی اردوبادی بدین مضمون نقل میکند:
«عباس (ع) که عالم به قرآن، آگاه به طریق هدایت، علم و دین و منسوب به خمسه طیّبه علیهم السلام است، شأنش را بسی والاتر از آن میدانم که تیری پرتاب کند و به هدف ننشیند یا کرداری از او سر زند و به گناه آلوده شود. ما عصمت را در او، همانندزاده رسول خدا (ص) شرط نمیدانیم، ولی چنین نیست که بگوییم گناهی از او سر زده باشد».
هم چنین به نقل از عالم بزرگ، شیخ محمد طه نجف مینویسد: «او مقامش بلندتر از آن است که در این مقال از او یاد شود، بلکه مناسب است از او هنگام ذکر ائمه معصومین علیهم السلام که درود خداوند بر آنان باد، سخن رانده شود.»
بهترین دلیل بر ایمان والای حضرت عباس (ع)، سخن امام صادق (ع) درباره ایشان است که در زیارت نامه حضرت آمده است که میفرماید: «خداوند لعنت کند مردمی را که مقام والای تو را نشناختند و حرمت اینجایگاه بزرگ را شکستند».
۵. عبادتحقیقت پرستش، فروتنی روح و جسم انسان در برابر پروردگار است و از ایمان او سرچشمه میگیرد. هر چه درجه ایمان و شناخت بیشتر باشد، بندگی عمیقتر میشود. پرستش گران راستین در دنیا و آخرت به خوبی شناخته میشوند. اینان در آخرت با رویی درخشان و تابناک محشور میشوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمایشان پدیدار است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛ علامتِ آنان، اثر سجده در چهرههایشان است».
حضرت عباس (ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانههای عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجدههای طولانی بر پیشانیاش نقش بسته بود تا آنجا که قاتل او میگوید: «وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانیاش اثر سجده میدرخشید».
او در آخرین شب زندگانی خویش، به همراه دیگر یاران باوفای امام حسین (ع) سرگرم راز و نیاز میشود و با توسن نیایش، به کرانههای روشن بندگی میشتابد. آن شب، خیمهها در روشنی فرو میرود و جادههای سبز قنوت در امتداد دستها به آسمان کشیده میشود. زمزمههای عاشقانه در نسیم گرم کربلا میپیچد و فضا را دل نشین میسازد تا آنجا که برخی نگاشتهاند: دشمنان در همان شب، از نیایش آنان دگرگون میشوند و سی و دو نفر از آنها به خیل عاشوراییان میپیوندند.