بازدید 14122

جملات قصار عباس مخبر در شبکه‌های اجتماعی

در جهانی که آدم ها زیر انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی وجنایت های گروه هایی مثل داعش و بوکوحرام ده‌ها گروه و سازمان و دولت له می‌شوند، این امکان هم پیدا شده است که برای لحظاتی با هم به گفتگو و همدلی بنشینند و در حد توان باری را از روی دوش هم بردارند
کد خبر: ۴۹۲۶۱۸
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۱ 19 April 2015
هر کسی را با مفهومی، کاری، اصطلاحی، چیزی می‌شناسند و در این میان نام عباس مخبر با نام و نشان «اسطوره» گره خورده است و اسطوره در نگاه اول یک مفهوم تراش خورده و سخت و ستبر به نظر می‌آید، با این همه عباس مخبر از نزدیک شباهتی به این تصور اولیه از اساطیر ندارد، صدایش گرم و محبوب است و نیم بیشتر صورتش را در میانه‌های گفت‌وگو و در میانه‌های جمله‌هایش به لبخند اختصاص می‌دهد.

به گزارش ابتکار، شانس هم کلام شدن با آقای مخبر، از آنجاست که در میان کلمات روزمره و حرف‌های معمولی، چیزی به داشته‌های معرفتی‌تان اضافه می‌شود. این گفت‌وگو البته درباره کتاب‌های او نیست، درباره نوشته‌های او در صفحه شخصی اش در یکی از شبکه‌های اجتماعی است که اگر ایرادی نداشته باشد می‌توانیم نام آن شبکه اجتماعی را هم بنویسیم: فیس بوک! 

مخبر در فیس بوک شخصی اش هر روز چنان که خودش گفته در سه نوبت، یعنی هر هشت ساعت یک بار یک جمله از بزرگان جهان منتشر می‌کند. البته جمله نویسی وی و پرداختن به تجربه‌های قصار دیگران، داستان دور و درازتری دارد. همانطور که مخبر پیش از این در گفت‌وگوهایی دیگر گفته مجموعه های گزین گویه که گاهی اوقات «ادبیات خرد» نامیده می‌شوند در سنت های ادبی چندین جامعه باستانی جایگاه ویژه یی دارند. برای مثال می‌توان از سوتره ها در هند، منتخبات کتاب مقدس، حدیث در اسلام، آیات زرین فیثاغورث، روزها و کارهای هسیود، اصول دلفی، و کتاب راهنمای اپیکتتوس نام برد.

نخستین مجموعه گزین گویه هایی که منتشر شد، امثال و حکم اراسموس بود. فرانسوا دو لاروشفوکو، و بلزپاسکال نیز جزو نخستین کسانی بودند که کتاب هایی در این قالب منتشر کردند. این قبیل نوشته ها بخش مهمی از کار نویسندگان مدرن را نیز تشکیل می‌دهد. جورج کریستوف لیختن برگ، گوته، شوپنهاور، کی یرکگور، نیچه، ویتگنشتاین، کافکا، مونتنی، پاسکال و اسکاروایلد از جمله این افراد هستند. گزین گویه هایی که در سال های اخیر در ایران چاپ شده اند غالبا یا مضمون دینی دارند، یا درباره عشق، فلسفه، یا زندگی به طور کلی هستند.با این حال در پنج سالی که از فعالیت مخبر در فیس بوک می‌گذرد، بسیاری از مخاطبان این شبکه اجتماعی عضو گروه دوستی او شده اند و هر روز در سه نوبت جملاتش را می‌خوانند و از همه جالب تر این که به قول خودش، نزدیک به ده، دوازده نفر ادامه زندگیشان را مدیون جمله های او هستند. داستان این ده، دوازده نفر و مابقی احوال را در این گفت‌وگو می‌توانید بخوانید:

آقای مخبر، نام شما چند سال است که با جملات قصاری که در صفحه فیس بوکتان منتشر می‌شود، گره خورده است. در واقع می‌توان گفت که جریانی در شبکه‌های اجتماعی به واسطه جمله های ترجمه شده شما راه افتاده است که با بازنشر آنها در زمان‌های مختلف تداوم پیدا کرده و گسترده تر شده است. خودتان در این باره چگونه فکر می‌کنید؟

البته شخصا ترجیح می‌دهم برای پاسخ به این سئوال، قبل از هر چیز درباره شبکه‌های اجتماعی و به ویژه فیس بوک که به نظر محبوبیت بیشتری در میان ایرانیان دارد، نکته ای بگویم. در عصری که شاید مهمترین ویژگی‌اش گسترش و تنوع رسانه‌های ماهواره‌ای، اینترنتی و موبایلی است و ارتباطات بین فردی در ساده ترین و سهل ترین شکلی که تا کنون وجود داشته، گسترش پیدا کرده است، از یک سو نباید ظرفیت‌ها و توانمندی‌های مثبت این رسانه‌ها را نادیده گرفت و از سوی دیگر هم نباید از کژکارکردهای احتمالی این رسانه‌ها غافل بود. با وجود این، فعلا موضوع گفت‌وگوی ما بررسی این رسانه‌ها نیست، اما می‌خواهم بگویم شبکه‌های اجتماعی و به ویژه فیس بوک، بخش مهم و قابل توجهی از روابط بین فردی کاربران اینترنت را با مترو معیارهای خودش استاندارد کرده است. در میان ویژگی‌های مختلفی که این شبکه اجتماعی دارد، یکی هم امکان دسترسی به شمار قابل توجهی از آشنایان و دوستان و مخاطبان فیس بوکی است.

این ویژگی که در محیطی دوستانه و غیر رسمی اتفاق می‌افتد، زمینه را برای بروز همدردی، همدلی و همچنین اطلاع رسانی و همکاری فراهم می‌کند. خب، در جهانی که آدم ها زیر انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی وجنایت های گروه هایی مثل داعش و بوکوحرام ده‌ها گروه و سازمان و دولت له می‌شوند، این امکان هم پیدا شده است که برای لحظاتی با هم به گفتگو و همدلی بنشینند و در حد توان باری را از روی دوش هم بردارند یا لااقل این بار را سبک تر کنند. می‌توان کمی شوخی کرد، کمی فکر کرد، و دمی به هملی نشست و غمگساری کرد. با این مقدمه می‌رسیم به کاری که من در صفحه خودم انجام می‌دهم.نگاه کنید! هرکسی که در فیس بوک حضور دارد بالاخره در یک زمینه فعالیت پررنگ تری دارد، یعنی یک عده به انتشار شعرهای مورد علاقه شان می‌پردازند، بعضی ها بیشتر متمایل به نشر شوخی ها و مطالب طنز هستند، 

کسانی در زمینه‌های ورزشی فعالند و بعضی ها هم در ترکیبی از همه اینها اطلاع رسانی می‌کنند یا علایق و سلایقشان را در صفحاتشان بازنشر می‌کنند. در این میان من هم فکر کردم با طرح مطالبی موجز و فشرده و در حد ظرفیت این رسانه بعضی گفته‌های های اثرگذار چهره‌های مهم و مطرح جهان یا نکته ها و جملات تامل برانگیز یا امید بخشی را که در ذهن خودم می‌چرخد در صفحه ام منتشر کنم تا دوستانم بخوانند، درباره‌ی آنها فکر کنند و نظرشان را بنویسند. در میان نظرهایی که نوشته می‌شود، ارتباط‌هایی شکلمی‌گیرد که از دل آنها شناخت بهتری از زندگی و شیوه ی نگاه کردن به مسائل، و نهایتاً تغییر و تحولی در نگاه ها حاصل می‌شود. من از سال 2010 فعالیت در شبکه‌های اجتماعی و به ویژه فیس بوک را شروع کردم. در آن زمان فضای پست های فیسبوکی محدود بود و مطالب بلندترباید در قسمت یادداشت هادر قسمت یادداشت ها نوشته می‌شد. در همان زمان به دلیل این محدودیت فکر کردم باید محتوای طولانی را در قالب مطالب کم حجم انتقال داد و بنابراین به جمله های کوتاه از بزرگان رسیدم. البته انتخاب جمله های کوتاه برای انتشار در فضای شبکه اجتماعی فیس بوک با این استدلال همراه است که معمولا فضاهای مجازی، به ویژه شبکه های اجتماعی، مناسب با کارهای طولانی و تفصیلی نوشتن نیست. بنابراین، یکی از روش‌های مناسب برای ایجاد ارتباط با خوانندگان و حفظ و تداوم این رابطه همین است که از جمله‌ها و اظهار نظرهای کوتاه استفاده کرد.

مثلا می‌شود این گونه گفت که این جمله ها در واقع توصیه‌های شما به دیگران است؛ به این معنی که شما با انتشار این جمله ها، جهان بینی خودتان را به دیگران ارائه می‌کنید؟

بگذارید همین جا از یکی از متفکرانی که مورد علاقه ی من است جمله ای را نقل کنم. میشل دو مونتنی فیلسوف می‌گوید: "فقط به این منظور از دیگران نقل قول می‌کنم، که خودم را بهتر توضیح دهم.” طی این سال ها حدود 5 تا 6 هزار جمله روی صفحه ی من نوشته شده است. حدود 10 درصد از این نوشته متعلق به خود من است و بقیه گزینش و ترجمه ی من از گنجینه ی بزرگ اندیشه و ادبیات ایران و جهان. در واقع پیشنهاد من هستند برای فکر کردن بیشتر. در نتیجه در کلیت خود نگاه من به زندگی را منعکس می‌کنند. با این همه نه به این معنی که تک تک این جمله را صد در صد قبول داشته باشم. درو اقع یک نگاه عمدتا امیدوارانه و خوشبینانه و همراه با مدارا و شوخی و جدی نگرفتن، نترسیدن و کمتر نق زدن در این جملات وجود دارد که اساس انتخاب آنها است. همین طور هم جور دیگر دیدن و تلنگری به ذهن زدن.

معمولا کدام جمله‌ها با استقبال بیشتری مواجه می‌شوند؟

عمدتا جملاتی که مضموهای عاشقانه دارند، مورد توجه بیشتری قرار می‌گیرد و در میان تعداد بیشتری از مخاطبان این شبکه اجتماعی علاقمند دارند و البته طبیعی است که جمله‌هایی با مضمون مرگ، هنر یا شوخی به نسبت علاقمندان کمتری دارد. البته جملات نو و عمیق در هر زمینه ای باعث بحث و گفتگوی بیشتر می‌شوند. به این ترتیب خوانندگان هم کار مرا برای انتخاب نهایی جملات برای چاپ آسان تر می‌کنند.

کار شما در چند سالی که مخاطبان بیشتری پیدا کرده، یک نوع مداومت هم پیدا کرده است. به نظر خودتان تا چه اندازه توانسته اید که با این کار در جامعه و یا در میان مخاطبان این جمله ها اثرگذار باشید؟

نمی توان گفت اثرگذار نیستند. نگاه کنید ما مجموعه آن چیزی هستیم که نوشته ایم، خوانده ایم، گفته ایم، شنیده ایم و... این جمله ها هم در نهایت تاثیر خودشان را می‌گذارند. حتی اگر اثرشان خیلی زودهنگام نباشد ولی من دیده ام که خیلی از آدم ها با خواندن این جمله به فکر فرو رفته اند، به جمله ها واکنش نشان داده اند و بارها گفته اند که فکر کردن به این گفته ها و انس الفتی که پیدا کرده‌اند در بحران های فکری به آنها کمک کرده است، یا در نگاهشان به جهان تاثیرگذار بوده است. از این قبیل بازخوردها زیاد داشته ام. اما طبیعی است که به اندازه‌ای یک زلزله که زندگی شما را زیر و رو کند اثر نداشته اند و قرا هم نیست که داشته باشند! بهتر است بگویم که اثرگذاری این گونه جملات مثل اثر قطرات آب است در یک سنگ! زودهنگام نیست و زمان بر است. حتی اگر اثر پایداری هم نداشته باشد بالاخره به اندازه یک جمله که در یک لحظه بتواند سهم اندکی از عصبانیت، خشونت یا بحران ذهنی کسی را کم و متعادل کند، ارزشمند است.اما شاید برایتان جالب باشد که بگویم تا به حال چندین به من گفته اند که خواندن مداوم این نوشته‌ها به آنها در گذر از بحران های روحی کمک کرده است.

این خیلی نکته مهمی است، اینها هم اکنون با شما ارتباط دارند؟

بله، این موضوع حتی اوایل برای خودم هم شگفتی آور بود اما وقتی تکرار شد، به جای شگفتی به انگیزه ام اضافه شد، من هم اکنون هم با تعدادی از این افراد ارتباط دارم. بعضی دوستان از جاهای مختلف دنیا با من در تماس هستند، می‌گویند انتشار این جملات را با کوتاهی در وقت گذاشتن، به تاخیر نیاندازم و... خوب این موضوع مرا متعهدتر می‌کند، مرا وادار می‌کند که مثل یک مومن به کاری که از دست من برمی‌آید و می‌تواند به دیگران کمک کند عمل کنم. به علاوه این ارتباط ها دوجانبه است و من هم از اظهار نظرهای و محبت هایی که دوستانم در این فضا دارند نیروی مضاعفی می‌گیرم. حتی کار به جایی رسیده که معمولا به صورت مرتب و تقریبا هر هشت ساعت یک بار در صفحه ام یک جمله می‌نویسم. درست مثل تجویز یک دارو.

مخاطبان صفحه شما عمدتا از چه طیف سنی هستند یا عموما چه جنسیتی دارند؟ به بیان دیگر گمان می‌کنید صفحه تان بیشتر مناسب چه اقشاری است؟

در میان آنها افرادی از همه ی گروه های سنی با موقعیت های اجتماعی متفاوت حضور دارند. دانشجو، کارگر، استاد دانشگاه، معلم، هنرمند، خانه دار و غیره. اما بیشتر مخاطبان جوانانی با طیف سنی 25 تا 35 سال هستند که جمله ها را می‌پسندند، نظر می‌نویسند یا بازنشر می‌کنند. درباره جنسیت مخاطبان هم که تصور دقیقی ندارم، اما پست‌هایی که محتوای مربوط به هر یک از دو جنس را داشته باشد غالبا از همان جنس متناسب با محتوای جمله استقبال می‌شود. برای مثال در چند پستی که به مناسبت روز زن منتشر کردم، حدود 16 درصد مردها و مابقی خانم از جملات و پست‌ها استقبال کردند.

آیا فعالیتتان در فیس بوک برایتان دردسر ساز هم بوده؟ منظورم حاشیه‌ها و برخی دردسرهای اینچنینی است که ممکن است برخی از مخاطبان برای شما درست کرده باشند.

بله البته، به همین دلیل هم هست که وسواس من در کارم روز به روز بیشتر می‌شود. این کار مزایا و مشکلات خاص خودش را دارد. گاهی حرف ها و مطالب نسنجیده ای را در قالب اظهار نظر می‌نویسند، گاهی به جای نقد و نظر به دیگران توهین می‌کنند، و گاهی از راه دور و بی ملاحظه چیزهایی می‌نویسند که می‌توانند مساله ساز باشند. البته این رسانه هم امکاناتی برای دفع این مزاحمت ها دارد. به طور کلی این دسته از افراد که البته تعدادشان خیلی بالا نیست، گاهی اوقات ریتم صفحه را به هم می‌ریزند. این در حالی است که فیسبوک یکی از دمکراتیک ترین رسانه های ارتباطی موجود است و هر کسی می‌تواند پنجره ای برای خودش داشته باشد و مطالب اش در آن بنویسد. بالاخره اینها هم نوعی تمرین دمکراسی و گفتگو کردن است که یواش یواش آن را تمرین می‌کنیم و یاد می‌گیریم.

قصد چاپ آنها را به صورت کتاب هم دارید؟

بله. مجموعه‌ای از آنها با عنوان «زندگی یک آواز است» با حدود 700 جمله به چاپ رسیده است و قصد دارم بخش‌های دیگر را نیز به صورت دو زبانه چاپ کنم. قرارداد بخشی از آنها با ناشر بسته شده و آنها کار را ادامه می‌دهند.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار