رای تکیه، دانشپژوه روابط ایران و آمریکا و یکی از مقامهای سابق امور خارجه ایالات متحده و محقق ارشد شورای روابط خارجی در یاداشتی با تیتر «سیاست خارجی جدید عربستان» به گزارههای جدید در سیاست خارجی عربستان و علل آن میپردازد.
به گزارش «تابناک»، ری تکیه پیرامون روابط خارجی آمریکا مینویسد: ضیف شدن چتر حمایتی آمریکا، کشورهای عرب سنی و عمدتا عربستان را به احیای نفوذ خود در منطقه، واداشته است.
وی در ابتدا بیان میکند که حمله عربستان به یمن، بازتابی از سیاست خارجی این کشور است که با اعتماد به نفس بر ادعاهای خود در خاورمیانه پافشاری میکند و حتی از نیروهای مسلح خود برای تضمین این منافع بهره میگیرد. آل سعود برای اولین بار پس از آنکه قرنها برای محافظت از قلمرو خود و منافع منطقهایش به قدرتهای خارجی ـ اول انگلیس و بعد آمریکا ـ متکی بود، اکنون تدریجا اتکا به خود را تجربه میکند. هنوز مشخص نیست، نقش آمریکا در شکل گیری این سیاست خارجی ـ اگر چنین نقشی وجود داشته ـ چه بوده است. در حالی که این کشور پادشاهی آینده خود را تنظیم میکند، این ائتلاف ـ که زمانی اساس جهت گیری بین المللیاش به شمار میرفت ـ دیگر چندان مد نظر نیست.
تکیه با تأکید بر اینکه قطعا آمریکا در قضیه یمن از طریق فراهم کردن اطلاعات برای سعودیها و حمایت دیپلماتیک از اقدامات آنها، نقش دارد، بیان میدارد: با توجه به اختلاف نظرهای دو طرف بر سر مسائل محوری نظیر نحوه مداخله در جنگ داخلی سوریه و مذاکرات هستهای ایران، عربستان سعودی دیگر به این ائتلاف آمریکایی مقید نیست. آثار این مسأله برای منطقهای که یک گذار خشونت آمیز را طی میکند، جدی است.
ائتلاف غیر معمولری تکیه در ادامه در ذیل عنوان فرعی «ائتلافی غیرمعمول»، ادامه میدهد، اغلب فراموش میشود که تاریخ ائتلاف آمریکاـ عربستان، یک تاریخ بیفراز و نشیب نبوده است. این ائتلاف، ائتلافی طولانی است که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت. شرکتهای نفتی آمریکا در کشف نفت در صحرای عربستان و تبدیل این پادشاهی به غول انرژی امروز، نقش اساسی داشتند. با این حال، همواره عناصری از ناهمگونی بین یک پادشاهی اسلامی خشک با یک دموکراسی لیبرال وجود داشته است و سعودیها پیوسته در عزم و تعهد آمریکا درباره ثبات منطقه، تردید کردهاند.
در ۱۹۵۸، ظهور جمهوریهای تندرو و انقلابهای چریکی، بیشتر خاورمیانه را در برگرفت. پان عربیسم و نماد بارز آن یعنی جمال عبدالناصر مصر، ظهور میکرد. دولتهای محافظهکار اردن و لبنان در آستانه فروپاشی بودند و نظام سلطنتی عراق عملا دچار کشمکش قدرت بود. سعودیها آمریکا را وارد عرصه کردند تا به شکل نظامی مداخله کند؛ این همان مداخلهای است که آنها اکنون انتظار دارند آمریکا در سوریه داشته باشد. در ۱۹۷۹، زمانی که رژیم شاه [معدوم] در ایران سرنگون شد، سعودیها از بیتفاوتی آمریکاییها خشمگین بودند، این خشم از آمریکا، در زمان سقوط دولت حسنی مبارک در مصر در سال ۲۰۱۱ تکرار شد. عربستان از اینکه آمریکا در کناری ایستاد و سقوط این رژیم را نظاره کرد، خشمگین بودند.
پس از وقایع تأسف بار یازده سپتامبر، روابط عربستان سعودی با اسلام گرایان تندرو و تلاش این کشور برای ترویج نسخه خشک خود از اسلام در سراسر جهان اسلام، توجهها را به خود جلب کرد. روابط مالی با القاعده و افراد و خیریههایی که در عربستان مستقر بودند، منبع بحث بین دو کشور شد.
به هر حال اختلافات در این رابطه، چندان جدید نیست، اما این ائتلاف همواره حفظ شده است. در طول جنگ سرد، دو طرف در تلاش برای جلوگیری از ورود شوروی سابق به خاورمیانه، متحد بودند. عربستان سعودی ضد کمونیسم، به اقدامات تحدید نفوذ آمریکا پیوست و اقدامات فراوانی برای تقویت حضور آمریکا در منطقه انجام داد. سعودیها در حمایت از چریکهای اسلام گرای ضد شوروی در افغانستان، نقش اساسی داشتند و به شکست دادن ارتش شوروی که یک پیروزی عمده دوره جنگ سرد برای غرب به شمار میرود، کمک کردند.
تکیه با اشاره به نقش عربستان در کمک به انتلاف تحت رهبری آمریکا در عقب راندن صدام از کویت در سال ۱۹۹۰، نوشت در چنین مواردی و حتی جنگ با تروریسم، پادشاهی عربستان و آمریکا در مقابل یک تهدید مشترک قرار گرفتند. همه این منافع مشترک، موجب شد بسیاری از مقامهای بلندپایه سعودی خواستار حفظ این ائتلاف شوند؛ هر چند در برخی موارد به عزم آمریکا تردید وجود داشت. در نهایت چنین به نظر میرسید که این دو قدرت درباره بیشتر موضوعات اتفاق نظر دارند تا اختلاف نظر.
به زعم تکیه، امروز، بار دیگر خاورمیانه یک بار دیگر دچار دودستگی شده است و این بار اختلافات هویت فرقهای دارند. جنگ سرد جدید عربستان ـ ایران که با حمایت آنها از نایبان متفاوت نمود مییابد، در منطقه، ادامه دارد و در بحرین، عراق، لبنان، سوریه و به شکل برجستهتر در یمن مشاهده میشود. این بازی از بسیاری جهات، همچون بازی آمریکا ـ شوروی، یک بازی با نتیجه صفر است. ایران سرگرم تقویت دستاوردهای جدید شیعه در عراق است و همزمان رژیم بشار الاسد در سوریه و نیروهای حزب الله در لبنان را تقویت میکند. ایران همچنین از اینکه با شیطنت در حیاط خلوت عربستان سعودی مداخله کند و در صدد توسعه دیدگاههای خود در بحرین و یمن باشد، پرهیز ندارد. نیروهای سپاه پاسداران در عراق و نیروهای حزب الله در سوریه، از جمله ابزارهای ایران برای براندازی هستند.
دور شدن از خاورمیانهدر ادامه این مطلب در زیر عنوان فرعی «دور شدن از خاورمیانه» آمده است، در حالی که خاورمیانه گذار خشونت آمیز و شکننده خود را طی میکند، به نظر میرسد آمریکا مصمم است بار دیگر درگیر مناقشات این منطقه نشود. دولت اوباما با افتخار از این رویکرد خود در قرن بیست و یکم سخن گفته است. قدرت گرفتن چین و اقتصادهای رو به رشد و رقبای سنتی در آسیا، برای واشنگتن از خاورمیانه و نزاعهای کهنه آن مهمتر است. با توجه به اینکه از اهمیت نفت منطقه برای اقتصاد جهانی، کاسته میشود، به نظر میرسد واشنگتن دیگر نگران از دست دادن این منابع نیست. به این ترتیب مبازره آن با تروریسم میتواند از راه هوا و با استفاده از هواپیماهای بدون خلبان که از راه دور کنترل میشوند، دنبال شود.
در نبود نگهبانی آمریکا، کشورهای عرب سنی، به یکدیگر میپیوندند تا جنگ سردی تازه را در خاورمیانه رقم بزنند. نوک پیمان این ائتلاف تازه را عربستان سعودی تشکیل میدهد که در پی جلب حمایت مصر است تا در برابر قدرت رو به افزایش ایران بایستد. قاهره متعهد شده از جنگ عربستان در یمن حمایت کند، و هرچند هنوز معلوم نیست این تعهد در قالب یک بازوی نظامی خواهد بود یا نه، آنچه روشن است، اینکه کشورهای سنی به تدریج به هم نزدیک میشوند تا نفوذ خود را احیا کنند.
اما در این جنگ سرد تازه، سعودیها ناگزیرند از ارتش خود به شیوهای که قبلا استفاده نشده است، استفاده کنند. سعودیها در چهار سال گذشته در دو کشور دیگر یعنی بحرین و یمن دخالت کردهاند و چنین مداخلاتی ممکن است به زودی به موضوعی روزمره تبدیل شود؛ این بدان معناست که ارتش عربستان ناگزیر است خود را به روز کند و افسرانی کارآمدتر را به خدمت گیرد.
گزینه هستهایرای تکیه در نهایت با نام فرعی «گزینه هستهای» مینویسد، بر فراز همه این تحرکات، محاسبات هستهای عربستان سعودی قرار دارد. سعودیها در سالهای اخیر، تمایلشان را برای اینکه فناوریهای هستهای داشته باشند و حتی یک زیرساخت غنی سازی داخلی را به راه اندازند که با ایران رقابت کند، ابراز کردهاند. سلاحهای اتمی ممکن است یک قدرت بازدارندگی مهم را در اختیار این کشور با جمعیت نامتراکم و ثروت قابل توجه، قرار دهد. اگر این کشور به این تسلیحات دست یابد، میتواند مطمئن باشد که قلمرواش با مزاحمت همسایگان بزرگتری که به نفت آن چشم دوختهاند، مواجه نخواهد شد.
در گذشته، چتر امنیتی آمریکا، تضمین لازم را فراهم میکرد، اما این چتر دیگر ممکن است نباشد. مهم است تأکید شود که در خاورمیانه جدید، محاسبات هستهای عربستان سعودی، ممکن است دیگر محدود به تحولاتی نباشد که در برنامه هستهای ایران رخ میدهد. زمانی گمان میرفت سعودیها درصدد رقابت با توانمندیهای ایران هستند، اما به شکلی فزاینده، تسلیحاتی هستهای ممکن است برای این پادشاهی ـ صرف نظر از آنچه در سمت دیگر خلیج فارس رخ میدهد ـ اهمیت پیدا کند.
قرن بیستم برای خاورمیانه، برههای خونین و پرهیاهو بود و قرن حاضر احتمالا جنجالیتر خواهد بود. خاورمیانه امروز، منطقهای با دولتهای شکست خورده، رقابتهای تسلیحاتی و مناقشات فرقهای است. این منطقه این بار ممکن است دیگر از تأثیر آرامش بخش قدرت آمریکا بهرهمند نباشد؛ دولتهای محلی احتمالا به شیوه خود با مناقشاتشان مواجه خواهند شد. آل سعود، تصمیم گرفته تغییرات خود را در این منطقه پرآشوب داشته باشد و از نظریه دفاعی سنتی خود ـ که عمدتا به حضور آمریکا متکی بود ـ فاصله بگیرد. این کشور پادشاهی با نگاه به منطقه، میداند که دورانی سخت را پیش روی دارد.