بازدید 28558

وضعیت جوانی دستفروش با کارشناسی ارشد

حتما خیلی‌ها هم از کنار این جوان با بی‌تفاوتی گذر کرده‌اند و شاید او و بساطش را اصلا ندیده‌اند، از گذشته‌اش اطلاعی ندارند؛ جوانی که تمام دانش و استعداد ریاضی‌اش را بعد از 18 سال تحصیل در صفر ضرب کرده و اینک در گوشه خیابان شاهد به تاراج رفتن عمر خود است‌.
کد خبر: ۴۸۲۱۱۴
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۷ 09 March 2015
پول دو جفت جوراب زنانه تمام دشت یک بعدازظهرش بود‌. برای حساب‌ و کتاب همین کسب‌وکار ناچیز هم نیازی به فوق‌لیسانس ریاضی محض نداشت؛ با اندک سواد ابتدایی هم می‌توان حساب‌کتاب این کار را انجام داد‌. نه نیازی به مهارت دارد و نه سواد‌. دستفروشی کنار خیابان احتمالا بعیدترین حادثه‌ای است که می‌توان برای یک جوان 26 ساله با مدرک کارشناسی ارشد متصور بود، بعیدترین و دردناک‌ترین حادثه حتی برای نظام آموزش عالی که فردی با این مدرک و معدل 24 /17 در رشته ریاضی محض، ناچار است علم و اندوخته‌های خود را در کنار خیابان و با دستفروشی به حراج بگذارد‌.

به گزارش جهان صنعت، بی‌شک زمانی که مجید فروغی کودک بود و پدرش با دستفروشی خرج خانه و تحصیل فرزندانش را می‌داد امید به آینده‌ای بهتر در سایه تحصیلات عالیه برای آنان داشت‌. اینک مجید فروغی نصف راه را رفته است‌؛ دانش لازم را کسب کرده و با معدلی بالا، مدرک آموزش عالی گرفته است اما نصف دیگر راه با معادلات جور درنمی‌آید‌. زندگی او هم مثل پدر در کنار خیابان و در لابه‌لای بساطی که روی زمین پهن کرده سپری می‌شود و مجید باید به‌اجبار جا پای جای پدر بگذارد و میراث‌دار او شود چراکه به یک بیماری مادرزاد ارثی دچار شده که رفته‌رفته وجودش را آب کرده و توان راه رفتن و حفظ تعادل عضلات پاهایش را از دست می‌دهد‌.
مجید شش سال است که با این درد مبارزه می‌کند، از سال 87 کم‌کم توان پاهایش گرفته‌شده، به پزشکان زیادی مراجعه کرده، تشخیص همگی یکی ‌است‌: بیماری «شارکو ماری توث»؛ یک بیماری نادر که از هر دو هزار و پانصد نفر، یک نفر به آن مبتلا می‌شوند و قدرت حرکت خود را به‌تدریج از دست می‌دهند‌.

مجید اما امیدوار بود برای همین درسش در دانشگاه پیام نور را ادامه داد تا همین اواخر که ارشد می‌خواند، دست از تلاش برنداشت، کم‌کم ضعف در عضلات پایش بیشتر شد و وی به‌ناچار با کمک مادرش کارهای دانشگاه را انجام می‌داد‌. می‌گوید‌: «حتی برای رفتن به دانشگاه هم به کمک مادرم احتیاج داشتم‌.»

پدرش دستفروش لباس کودکانه است و مجید نمی‌خواست راه پدر را ادامه دهد، تنها راه برای فرار از آن شغل هم ورود به دانشگاه بود ولی وقتی بیماری به سراغ او آمد، هنوز شغلی نداشت، تحصیلاتش به پایان نرسیده بود و هزینه‌های بالای درمان، کار را برای ادامه این مسیر سخت‌تر می‌کرد؛ بیماری بد موقع به سراغش آمده بود‌!

با هر زحمتی که بود مدرک دانشگاهی را گرفت ولی بیماری به مرحله‌ای رسیده بود که به علت ناتوانی در تامین هزینه‌های درمان و پیشرفت بیماری، حتی قادر به حفظ تعادل خود به هنگام راه‌ رفتن نبود؛‌ به ‌ناچار ویلچرنشین شد و چون هیچ شغلی متناسب با شرایط جسمی و مدرک تحصیلی خود نیافت، گوشه‌ای از خیابان انقلاب زنجان بساط پهن کرد تا بتواند لااقل بخشی از هزینه‌های درمان خود را تامین کند‌. حتما اهالی و کسبه این محل هر صبح مادر مجید را دیده‌اند که ویلچر او را هل می‌دهد و کنار بانک صادرات نگه می‌دارد، بساط دستفروشی او را به راه می‌کند، چهارپایه فلزی را کنارش می‌گذارد و به پسر 26 ساله‌اش که در جوانی چنین سرنوشتی غم‌انگیز پیداکرده کمک می‌کند تا از ویلچر پیاده شده و روی چهارپایه بنشیند و جوراب و
چسب بفروشد‌!

حتما خیلی‌ها هم از کنار این جوان با بی‌تفاوتی گذر کرده‌اند و شاید او و بساطش را اصلا ندیده‌اند، از گذشته‌اش اطلاعی ندارند؛ جوانی که تمام دانش و استعداد ریاضی‌اش را بعد از 18 سال تحصیل در صفر ضرب کرده و اینک در گوشه خیابان شاهد به تاراج رفتن عمر خود است‌. می‌گوید‌: «خردادماه به استاندار نامه نوشتم و وقت ملاقات گرفتم، مدیرکل بهزیستی هم در آن ملاقات حضور داشت، استاندار دستور داد که در یکی از مجموعه‌های علمی و کاربردی بهزیستی شغلی به من بدهند‌.» مدیرکل بهزیستی در آن جلسه قول مساعد داد ولی وقتی از آن جلسه خارج شدند، همه حرف‌ها به فراموشی سپرده شد‌.

«قرار بود به من کار تدریس بدهند ولی حالا می‌گویند کار نیست، بعد از سفر رییس‌جمهوری به زنجان و نامه‌نگاری‌هایی که کردم، دوباره مرا به بهزیستی ارجاع دادند ولی بعد از مدتی پیامکی از طرف این سازمان به من ارسال شد که به علت مشکلات جسمی و معلولیت، امکان استفاده از شما در این مجموعه وجود ندارد‌! فکرش را بکنید حتی برای کار تدریس گفتند باید امکان سرپا ایستادن داشته باشم که چون من فاقد این توانایی هستم، عملا کاری به من نمی‌دهند‌.»
بیماری مجید هنوز متوقف نشده و پیش‌رونده است، او که دو سال پیش قدرت حفظ تعادل خود را از دست‌ داد و با کمک اطرافیان راه می‌رفت، از تابستان امسال به‌طور کامل ویلچرنشین
شده است‌.

وی می‌گوید‌: «ناچار شدم برای تامین بخشی از هزینه‌های درمان دستفروشی کنم چون بهزیستی حتی در بخش درمان هم کمک زیادی به من نمی‌کند» این درحالی‌ است که هزینه‌های این بیماری بالاست، آنقدر که هزینه‌ یکی از جلسات درمانی 450 هزار تومان است و در این گرانی ناچار شده هر دو سه ماه یکبار به مطب پزشک مراجعه کند، حال آنکه در هفته انجام دو جلسه کاردرمانی برای او لازم است‌. راه پیشرفت این بیماری را تنها می‌توان با کاردرمانی و فیزیوتراپی سد کرد اما هزینه‌ این کار برای مجید کم نیست‌.

باید به بهزیستی التماس کرد‌!

مجید از موسسه خیریه رعد می‌گوید که هر سال فقط هزینه 10 جلسه کاردرمانی را تقبل می‌‌کند و هزینه این کار به ‌صورت آزاد در هر جلسه 20 هزار تومان است که با احتساب هزینه‌های ایاب و ذهاب به 30 هزار تومان برای هر جلسه می‌رسد‌. علاوه بر این با وجود اینکه فاکتور‌های درمان را به بهزیستی تحویل می‌دهند اما این سازمان این هزینه‌ها را به‌سختی تقبل می‌کند‌؛ «نه مستمری می‌دهد، نه کمک‌هزینه‌ای برای خرید تجهیزات موردنیاز کاردرمانی و نه حتی هزینه‌های خاص دارو و درمان‌.»

همه راه‌های خلاصی از این وضعیت برای مجید به بهزیستی منتهی می‌شود‌: «سه بار به نهاد رهبری نامه دادم، سه بار به دفتر ریاست‌جمهوری، در نهایت همگی مرا به بهزیستی ارجاع دادند و آنها هم کاری نمی‌کنند، برای گرفتن صد هزار تومان هزینه درمان باید التماسشان کنی و این وضعیت بسیار ناراحت‌کننده است و ترجیح می‌دهم سراغشان نروم‌.»
با این همه مجید تصمیم گرفته که امسال در آزمون دکترای ریاضی شرکت کند‌. می‌گوید ثبت‌نام کرده‌ام تا ببینم خدا چه می‌خواهد‌.

با شنیدن این جملات اگر عرق شرم بر پیشانی کسانی که باید کاری کنند و نمی‌کنند، ننشیند باید به خیلی از معادلات زندگی شک کرد، باید به انسانیت حتی شک کرد‌.
این گزارش در شماره 17 نشریه فردای زنجان نیز منتشر شده است.


برای دریافت و دیدن آخرین اخبار تابناک، از هر نقطه ای در اینترنت Toolbar اختصاصی تابناک را از لینک زیر دریافت و بر روی مرورگر خود نصب کنید:

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲۱۵
انتشار یافته: ۷۱
منم ارشدم متاهلم و بیکارم.
پاسخ ها
حامد
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۴۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
منم ارشد مهندسی صنایع هستم دربازار ابزارتوحسن ابادشاگرد مغازه ام
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
این گرارش را بدهید بابک زنجانی و ... بخونن و100 مرتبه مشق هر شب بنویسند
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
اون غیرت هم داره و کار میکنه
امیر علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
تو مملکت ما درس الکیه فقط پول پارتی وشانس علم وسواد وتجربه وبالیاقتی همش کشکه منم ارشد عمرانم چون تن به زد وبند ندادم الان بی کاره بی کاره بی کارم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
منم ارشد مدیریت صنعتی هستم، توی یه دفتر بیمه با حقوقی که تازه 2 ماهه 250 هزار تومن شده کار می کنم، می بینین، اوضاع اکثر ماها اینجوریه.
خدایا خودت کمک مون کن، از بنده هات خیری نمی رسه.
كسي پىدا نميشه كمك بكنه فك كنيد اىن دم الان ايران نبود
خیلی بده... خیلیییییی بد
خوشا به حال ما...
لااله الا الله محمد رسول الله
پاسخ ها
محمد
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
عزيز من هر حرفي جايي داره! كي از شما شهادتين خواست؟ استفاده از لفظ جلاله الله و نام مبارك محمد ص بصورت نابجا شايد براي شما نزد صاحب اين اسماء متبركه ايجاد مسئوليت بكنه.
در روزگار ما چیز عجیبی نیست وقتی کار پیدا نمی شود چه کنند کارگری که خانه ما را تمیز کرد فوق لیسانس تربیت بدنی داشت تازه امتحان دکتری را هم داد فکر می کنه اگه دکترا بگیره کار گیرش میاد
هیچ جای این قضیه به اندازه اونجا که گفت میخام واسه دکتری آزمون بدم ،شوکم نکرد
یعنی درود بر شرف و غیرتت ...احسنت
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
چرامنفی دادین؟
دیپلمه های بیکار تبدیل شدن به لیسانسه های بیکار و لیسانسه ها به فوق لیسانسه های بیکار الی دکترای بیکار..
من اگه میدونستم قراره با لیسانس مهندسی،فروشنده بشم محال بود ادامه تحصیل بدم حیف از اون همه حرص زدنها و اذیت شدنها برای تحصیل..
با سلام
متاسفانه این مورد در سطح جامعه رو به فزونی است . بنده نیز یکی از دوستانم که در یکی از دانشگاه های معتبر تهران ارشد علوم اجتماعی گرفته اند در ایستگاه اتوبوس های تندرو فعالیت می کنند. جالب است بدانید از آن چهره با نشاط دوران دانشجویی یک فرد افسرده و مایوس به جا مانده.
دلواپس ها !!! به خدا همین گزارش باید شما را دوباره وسط خیابان بیاورد. دوباره باید دلواپس شوید این بار نه برای سانتری فیوژها بلکه برای هرز رفتن و از بین رفتن آن نیروها و سرمایه های انسانی که قرار است همین سانتری فیوژها و انرژی هسته ای را برای نسل های آینده ایران بزرگ و پر شکوه تولید کنند...
شماره حساب بديد که مبلغي هر ماه براي اين جوان واريز شود.
من دکترا دارم بیکارم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
من فکر می کنم مهارت بلد نیستی وگرنه باید تا الان سرکار می رفتی
اونهائی که سالم اند با امثال مدارک تحصیلی دارند سالیان ساله کارگری می کنند این بنده خدا که
میگن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است... حالا هی برید به فقرای کشورهای دیگه کمک کنید. موندم این همه درآمدی که از صندوق های کمیته امداد و اماکن متبرکه حاصل میشه کجا میره؟؟؟
باعث تاسفه که حداقلش اینه که بهزیستی متولی رفع و رجوع کار اینجور اشخاص هست اما قشنگ دارن طفلی رو سر کار میذارن
مسؤولینی که سهل انگارن و کار مردم و بازیچه میگیرن و باعث اذیت و آزار مردم میشن مطمئنا خدا ازشون نخواهد گذشت ،انشا الله.
الان خانواده هایی پیدا میشوند که جهت ثبت نام فرزندانشان در مدارس غیر انتفاعی و کلاسهای خصوصی دهها میلیون تومان در سال خرج میکنند . ایشان در مقطع راهنمایی و دبیرستان میتواند به عنوان معلم خصوصی با ساعتی 10 یا 20 هزار تومان به جای 80 تا 100 هزار تومان تدریس کند روزی 5 ساعت هم شاید برایش بهتر تر فروش 2 جفت جوراب باشد . فقط یاری مردم را میطلبد .
نیازی به کمک ارگانهایی که فقط شعار میدهند نیست .
حسینیه اعظم زنجان همیشه برای من نمادی از همبستگی و یکدلی مردم زنجان بوده است . اینک نیز مردم زنجان خودشان دست مدد به این جوان و احثال آن خواهند داد.
یا علی
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
پیشنهاد خوبی است .
فقط کافی است برای تدریش ایشان کمی تبلیغ شود .
نیازی یه کمک مالی هم نیست . لذت کسب در آمد از طریق تدریس برای ایشان بهتر است .
غیر ارادی اشک از چشمانم جاری شد - مطمینم که جوانمردانی در شهر زنجان اقای فروغی را یاری خواهند داد امام حسین ع :به این سه دسته انسانها مراجع کن :1 . افراد دیندار; 2 . جوانمرد; 3 . انسانهایی که شرافت خانوادگی دارند .

در زنجان از این سه دسته یافت خواهد شد در کمک به تو فروغی عزیز
از خدا مي خوام همه بيمارها شفا پيدا كنند و همه جوانها صاحب شغل و زندگي مناسبي باشند
خدایا اینهمه بدبختی وجود داره واقعاً متاسفم برای کسانی که میتوانند دست این انسان را بگیرند و نمیگیرند خدایا کاش پولی در بساط داشتم و میدادم خدایا اینهمه ثروتمند در این جامعه زندگی میکنند خدایا خواهش میکنم خدایا بجز خودت فریاد رسی نیست .
من هم ارشد دارم . ارزش مدرک در ایران شده عین هند. چیزی که فراوان است فارغ التحصیل با مدارک عالیه است. کسی اگر پدر پولدار یا پارتی اساسی نداشته باشد ول معطل است
خدایا کشورمون با این همه سرمایه با این همه پتانسیل برای درآمد زایی مشکل کجاست که به این روز افتادیم؟ بر باعث و بانیش لعنت لعنت بر کسی که توانایی کار در پست های مهم و سرنوشت ساز و نداره اما با باند بازی بر مسند قدرت میشینه خدایا خودت نجاتمون بده
به خدا قسم من فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشگاه شریفی میشناسم که به کاشتن خیار و گوجه روی آورده است...
اخه چی بگیم مثل مجید خیلی ها هستن. من خودم ارشد فنی مهندسی از دانشگاه تهرانم. ولی الان دو سال بییکارم
خب گلم تدریس خصوصی یا گروهی کن...
دانشجوی درس خونی بودی، از معدل خوبت پیداست 17/24
آگهی چاپ کن، چون سختته بری خونه ی شاگردات،شما نرو خونه اونا، یه مدل تدریس هم هست که دانشجو یا دانش آموز بره خونه استاد، خونه بشین و بهشون درس بده و از علم خودت استفاده کن
موفق باشی
بيماري اين جوان دلمو به درد آورد چون دو برادر زاده ام بر اثر بيماري ژنتيكي نادري در سن 15 سالگي فلج شدن مي توانم درك كنم چه شرايطي داره ولي برادر عزيز مشخصه كه از اميدواري خوبي برخورداري اميدوارم و از خداي متعال مي خواهم كه انشاالله بيماريت همينطور كه به ناگاه به سراغت آمد يك دفعه از بين برود و اميدت به خداي بزرگ باشه كه مهربان ترين مهربانان است .راه درستي را در پيش گرفتي انشاالله خدا كمكت كنه .
دیگه فریادرسی نیست، به جز خدا کسی نیست
الله اکبر
من رفتم دانشگاه ازاد ارشد بخوانم سه ماه كه رفتم از 14 روز فقط 6 روز ان كلاس برگذار شد ان هم طووري كه اصلا بار علمي نداشت

يك ماه مانده به امتحانات ول كردم و رفتم

هدف اموزش در ايران ايجاد اشتغال براي معلمان و فقط افزايش سطح علمي جامعه براي افتخار به تعداد ليسانس است نه بار علمي دارد و نه ارزش
در این مواقع وظیفه فامیل را نیز باید متذکر شد . وظیفه ما فقط شرکت در مراسم ختم بستگانمان نیست اندک توجهی خیلی از مشکلات را شاید کمی کاهش دهد.
بالخره معلوم نشد تکلیف کسانی که این مطلب را خواندهاند چیه. فقط اظهار تاسف بس است
من سال سوم دانشجوی دکتری ریاضی هستم و بیکار. به ایشان پیشنهاد میکنم با قبولی در مقطع دکترا مشکلات خود را بیشتر نکنند. چون من هم تصمیم دارم بعد از اتمام دوره دکتری دست فروشی کنم.
پاسخ ها
ستاره
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
عاقبت ریاضی خوندن همینه :(
من هم ارشد هستم و بیکار. نکته جالب توجه در مورد بیکاری من این است که من بورسیه‌ی یکی از وزارت‌خانه‌ها هستم و با این حال باز هم نه من و نه هیچ‌کدام از همکلاسی‌های سابقم توسط وزارت‌خانه‌ی مذکور استخدام نشده‌ایم.
من هم معلولیت دارم، کارشناسی ارشد هم با معدل 18 دارم و شرایط مجید را درک می کنم، متاسفانه سنگ های زیادی جلوی روی ماست ..
من خیلی تلاش کردم الان شاغل هستم ولی متاسفانه در حق ما بسیار بی عدالتی میشه
و بهزیستی هم هیچ کاری انجام نمیده
الان کمترین کاری بهزیستی باید انجام بده، دادن وام 10 میلیونی هست...
با سلام
من در انگليس اقامت دارم. من حاظرم ٪٤٠ هزينه دكتر اين جوان را متقبل شوم. لطفا تماس بگيريد
ارادتمند
رضا
الان خيلي ها ليسانس دارند و دستفروشند
تو رو به خدا دولت فکری کند.
لطفا شماره تلفن یا حساب از ایشون بدهید.
من هم ارشدم و بیکا ر ولی خدا رو شکر. حاضرم کمک ایشان کنم شماره ایی اعلام کنید،
با شنیدن این جملات اگر عرق شرم بر پیشانی کسانی که باید کاری کنند و نمی‌کنند، ننشیند باید به خیلی از معادلات زندگی شک کرد؟!...اتفاقا تعرقی که فرمودید حادث شد، و بعد از پاک کردن عرق مذکور حس خوبی مستولی شد!!!!.
اگر قرار به عرق کردن باشه باید آقایانرا تا به حال سیل عرق میبرد ، کدام عرق ، کدام انسانیت خاطرتان نیست چندی قبل انسانیت،غیرت،نوع دوستی و...... را باهم تشییع کردیم و بر مزارشان زار گریستیم و فاتحه خواندیم.بهترین فرزندانمان را راهی دفاع از میهن کردیم مجیدها مردند محمدها معتادند و حسینها بیکار،دردمند،بیمار......بگذریم از اماکن تفریحی بگویید از عید بگویید از خط کفاف!خاطر مسئولین مکدر نشود.
که نمی شود چون گوششان پر است از ناله های خاموش.
واقعا این دیگر دلواپسی دارد ولی دلواپسی چاره کار نیست همت و مردانگی و جوانمردی لازم است انشاء الله یکی پیدا خواهد شد که این ویژگیها را داشته با شد یکی پیدا خواهد شد .
منم ارشدم و متاهل با 15 سال سابقه كار....
بعد مدتها بيكاري دارم با ماشين كار ميكنم...

چيز عجيبي نيست بيكاري تحصيلكرده ها...
آنموقع دوتا گردن کلفت که در اداره ما کارمند رسمی هستند و بالای یک میلیون ونیم حقوق میگرند به خاطر اینکه کمی از یک پایشان مشکل راه رفتن دارند از بهزیستی کارت بنزین و شهریه دانشگاه خود و فرزند خود و کارت سفر و کمک مالی می گیرند. علی از تهران
من اگه کارشناسی ارشد ریاضی داشتم در و دیوار را با تبلیغات آموزش خصوصی ریاضی پر کرده بودم ماهی 7 الی 8 میلیون درآمد داشتم ، ایشان ممکنه نمره معدلش بالا باشه اما بیشتر به نظر من ممکنه یا راه کار نداشته باشه که من گفتم یا سواد نداره چون نمره و معدل و درس دانشگاه اصلا سواد نیست، سواد چیز دیگه ایه ساعتی 10000 تومن برای آموزش ریاضی بچه دبستانی ها بگیره ماهی 3 میلیون کاسبه حالا نگفتم ساعتی 100000 تومن برای دبیرستانی ها
من شرم می کنم که بگویم ما مسلمان هستیم . بهزیستی هم باید پارتی داشته باشید. مردم بهتر است مستقیم وجوهات شرعی و صدقه و کمکهای خود را به دست نیازمندان برسانند.
منم ارشد الکترونیکم الان تو بازار آهن شاگردی میکنم خدا صبربده به این بنده خدا
روحانی مچکریم D: ... الکی مثلا تقصیر اونه
گسترش بی رویه اموزش عالی
جوانان کسی اهمیت نمی ده
شما با آگاهی اولا تصمیم به درس خواندن بگیرید
ثانیا با آگاهی انتخاب رشته کنید
و علاقه خود را هم در نظر بگیرید
بیکاری داره به دکتری منتقل میشه یا شاید شده
در عوض اقای رسائی وامثالهم با خوندن جامع المقدمات که شغلی عالی دارند
تقصير خود جوانان ماست چنان سمت تحصيلات تكميلي ميرن انگار آخر دنيا تو گرفتن ارشد و دكتر هستش،حاضرن تو هر رشته اي تحصيل كنند فقط ارشد داشته باشن. خيلي ها تو شغل من ارشد دارن حتي اندازه يه ديپلم فني هم سواد ندارند.حقيشونه
ارشدم یک ساله متاهلم با پول یارانه زندگی میکنم
من مهندس عمران با بیست سال سابقه کار 2 سال است ریالی در آمد نداشته ام و همچنان بیکارم
من ارشد برق دارم و هنوز کار ندارم تازه دنباله زن هم هستم ولی یه قرون هم پول ندارم
منم بیکارم. در صنف علافها با مدرک حسابداری که دوزار نمی ارزه. کاش از اول رفته بودیم فن و حرفه ای آموخته بودیم.
مسولین خجالت خحالت خجالت .......................................................................................................................................................................................................................................................................................
ولی حیف که شما نمی دانید که خجالت چی هست
فقط ناراحتی مردم از بی عدالتی است.چرا آقازاده ها و زمین خوارها وکوه خوارها ببراحتی زندگی می کنند .من و امثال من تو کشور خودمون غریب هستیم
من یک زمانی نیمه های شب به گربه های کوچمون غذا می دادم مردم اعتراض کردند از اون وقت به بعد تصمیم گرفتم هرگز هرگز به هیچ آدمیزادی نه کمک کنم نه دلم برای اونها بسوزه
خدا نجاتمون بده....
وقتی در دانشگاه رو به علت سودجویی یه سری افراد باز میکنن...هر بیسوادی میره با زدو بند ارشد و دکترا میگیره و پستهای دولتی رو اشغال میکنه....اونوقت اونی که واقعا تحصیلکرده و باسواده باید بره دستفروشی کنه...
تلاش ایشون محترمه، ولی اگه بخایم منطقی حرف بزنیم باید بگم دانشگاه پیام نور رو تو ارشد راحت میشه قبول شد، و کسی که وضعیت مالی مناسبی نداره، اشتباه بزرگی مرتکب میشه که تو دانشگاه پولی درس میخونه، بنده هم فوق لیسانس دارم و تاحالا به خاطر شرایط مالی خونوادم، حتی تو کنکور دانشگاه ازاد شرکت هم نکردم و به خاطر همین شرایط مالی، دکتری شبانه و پیام نور نخوندم، با اینکه شبانه قبول شده بودم :( و دیگه هم واسه دکتری که میدونم اخرش بیاریه، تلاش نکردم! :((
و چون دخترم نمیتونم دست فروشی کنم، مادرم که از غصه بیکاری من ... و تنها پدرم مونده که داره عذاب میکشه. شاید اگر فوق لیسانس نداشتم، هیچکس ازم توقع سر کار رفتن نداشت :((
من هم دکتری گرفتم در به در دنبال کارم. الان اومدم تهران شاید بتونم یه کار به شرط غذا و جای خواب پیدا کنم. خجالت میکشم به خونمون برگردم.
دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی آلی دانشگاه تبریز هستم چنان افسردگی گرفته ام که مپرسید خدا از پدر و مادر و معلمانم که همیشه برای درس خواندنم تشوقم کردند نگذرد!!!!!!!!!!
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل