نقدهای پنهان و آشکار درباره نقش برخی چهرهها در ورود برخی فیلمها به جمع آثار راه یافته به جشنوارههای جهانی نظیر کن و ونیز، این پرسش را پیش آورد که آیا واقعاً چنین راه میانبری وجود دارد و این سینماگرانند که سراغ این راهها میآیند یا این راهها هستند که سینماگران را فرامیخوانند؟!
به گزارش «تابناک»، فیلمها برای جشنوارههای خارجی معمولاً با چند روش مشخص انتخاب میشوند؛ نخست اینکه برخی رسانهها روی برخی آثار آنچنان مانور میدهند که هیأت انتخاب جشنوارههای مهم علاقهمند به تماشای این آثار میشوند؛ در وهله بعد برخی فیلمها به واسطه نام چهرههای بزرگی که در مقام کارگردانیشان حضور دارند و یا طیف جذاب بازیگرانشان، به این رقابتها راه مییابند و در آخر گزینههایی نیز توسط چهرههای مورد وثوق جشنوارها معرفی میشوند.
به همین دلیل، احتمال اینکه از میان چند هزار فیلمی که هر سال به جشنوارههای برلین، کن و ونیز میآیند، آثاری به یکباره و بدون داشتن نشانی از سه روش فوق، وارد بخشهای اصلی کن، برلین و ونیز شود، امری بعید است و در واقع مراحل طی تشریفات ثبت و ارائه نسخه فیلم، به نوعی تشریفات حضور است و منطقی نیز به نظر نمیآید که بتوان چند هزار فیلم را تماشا کرد و میان آنها به داوری نشست و از این حجم آثار به لیستی متشکل از ۱۵ تا ۲۵ فیلم رسید.
در این شرایط، سوای دو روش معمول برای راهیابی به جشنوارهها، گرایش به روش سوم برای راه رفتن روی فرش قرمز جشنوارهها همواره بوده و مشخصاً چهرهای چون عباس کیارستمی، سالها با مراجعات فراوانی در همین رابطه روبهروست و بسیاری از جوانان در کنار برخی سینماگران مطرح، از کیارستمی میخواهند تا آثارشان را تماشا و به جشنوارههای خارجی معرفیشان کند.
درباره بابک کریمی نیز همین فضا وجود دارد و به واسطه آنکه در پراگ، پایتخت جمهوری چک به دنیا آمده و بخش عمده دوران زندگیاش را در ایتالیا گذرانده و در سینمای این کشور فعالیت داشته، ارتباطات سینمایی ویژهای در اروپا دارد و این ارتباطات در ایتالیا به اوج خود میرسد و گفته میشود، توصیه او نیز میتواند به عنوان نظر کارشناسی مورد توجه قرار گیرد.
کریمی که به اندازه کیارستمی در سینمای ایران شناخته نیست، فارغ التحصیل انستیتو روسلینی در رم و مدرس مونتاژ در آکادمی بینالمللی هنرهای بصری آکوتیلا است. او در سال ۲۰۰۴ در فیلم سه اپیزودی «بلیتها» به کارگردانی ارمانو اولمی، عباس کیارستمی و کن لوچ بازی کرد و پس از آن در سال ۲۰۱۱ به خاطر بازی در نقش قاضی دادگستری در فیلم «جدایی نادر و سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی، بابک کریمی جایزه گروهی بازیگری جشنواره معتبر برلیناله را دریافت کرد و در همین دوران بود که به ایران بازگشت.
هرچند شاید به زعم برخی ناظران، سوای نقشآفرینی قابل توجه کریمی، انتخاب او ممکن است به علت توجه سینمای ایتالیا و جشنواره ونیز به این فیلمها نیز باشد، نمیتوان در این زمینه اقدام به نیتخوانی از کارگردانهای چنین آثاری کرد و جدا از این مباحث، نقش آفرینی این بازیگر در آثاری که در جشنواره سی و سوم فیلم فجر به نمایش درآمد، قابل تأمل بود. در واقع نمیتوان ارتباط مستقیم و قابل استنادی میان این دو موضوع برقرار کرد.
در عین حال نه کیارستمی و نه کریمی از چنین امکانی مکرراً بهرهبرداری نکردهاند و اگر تأکید بر فیلمی بوده، این درخواست از سوی سینماگران بوده و این سینماگران بودهاند که تلاش کردهاند به جشنوارههای بینالمللی راه یابند و این تعبیر که این چهرهها مأموریت یافتهاند تا گروهی را شناسایی و به ونیز، کن و برلین معرفی کنند، غیرمنصفانه و خلاف واقع است.
هرچند شاید به برخی از بخشهای کارنامه این سینماگران نقدهایی وارد باشد، این موضوع دلیلی بر سناریو نوشتن برای این چهرهها نیست و باید از هل دادن سینماگران ایران به خارج از چهارچوبهای که پذیرفتهاند و در این قالب فعالیت میکنند، پرهیز کرد و ضمن درس گرفتن از هزینههای تحمیل شده از برخوردهای اینچنینیِ گذشته، مروج رویکردهای غیرسینمایی درباره سینماگران نبود.