بازدید 12189
باور به رای مردم در تفکر امام پررنگ بود

یک گفت‌وگوی منتشر نشده از صادق طباطبایی

یکی از اصول بارز و ممتاز و تابوشکنانه فقهی امام توجه دادن ایشان به اثرگذاری دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد بود. من همین نظر را از خود شهید بهشتی هم شنیده بودم. ایشان تصریح می‌کردند؛ پنج سال اقامت‌شان در مرکز اسلامی ‌هامبورگ ذائقه فکری‌شان را تغییر داده بود. این تاثیرپذیری به هیچ‌وجه از صلابت فکری این بزرگان نمی‌کاهد.
کد خبر: ۴۷۷۴۷۸
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۲ 22 February 2015
دکتر سیدصادق طباطبایی دیروز درگذشت؛ مردی که صریح بود و جز حقیقت نمی‌گفت. او یک تاریخ شفاهی برای روزهای حساس انقلاب بود و حضورش در عکسی که از امام خمینی(ره) در زمان بازگشت به کشور منتشر شده، گویای اهمیت صادق طباطبایی است.

همزمان با درگذشت صادق طباطبایی، آرمان اقدام به انتشار بخشی از گفت‌وگوی منتشر نشده او کرد که در ادامه می‌خوانید:
 
 از انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن، در خاطراتی که نقل می‌شود، تصاویر گوناگونی ارائه می‌شود که بعضی از آنها تبدیل به قرائت رسمی شده‌اند. شما در خاطره‌گویی‌هایتان یا در مجموعه کتاب‌های خاطرات‌تان تاچقدر سعی داشتید از قرائت رسمی رایج فاصله بگیرید؟

نظر خود شما چیست؟ آیا خاطراتی که از من درباره امام(ره) و انقلاب شنیده و خوانده‌اید، همان ادبیات رسمی و خاطرات رایجی است که نقل می‌شود؟

 فکر می‌کنم تا حدی توانسته‌اید فاصله بگیرید، اما نقد دیگری بر شما وارد است که بعد از توضیحات‌تان درخصوص سوال نخست، مطرح می‌کنم.

من همواره سعی کرده‌ام برداشت و استنباط خودم را ارائه دهم و کاری به خاطرات و ادبیات رسمی ارائه شده نداشته‌ام. اتفاقا یکی از دلایلی که کتاب خاطرات من پرفروش بوده و مورد توجه واقع شده، به همین ویژگی آن بازمی‌گردد. من در نوع نگاهم به امام(ره) و حوادث انقلاب سعی کرده‌ام زاویه‌ای خاص و متفاوت را انتخاب کنم تا نسلی که آن ایام را درک نکرده و ندیده است، بتواند علاوه بر آنچه که مرتب می‌شنود و می‌بیند، صدای دیگری به گوشش بنشیند. از این‌رو اصراری ندارم نظرات و خاطراتی را که همه می‌بینند دیکته کنم، فقط قصد داشته و دارم، به قول شما کمی از قرائت‌های رسمی فاصله بگیرم، آن هم نه با تحلیل وقایع مبتنی بر ذوق و سلیقه‌ام‌، بلکه معتقدم خیلی مواقع با دقت و تعمق در اصل ماجرا این هدف برآورده می‌شود. با یک مثال در این خصوص منظور خود را بیشتر توضیح می‌دهم. حتما شما در برخی از خاطرات شنیده‌اید که ادعا می‌کنند دولت عراق برای اینکه امام و یاران ایشان را اذیت کند یا آنها را به مکان نامعلومی بفرستد، در انتقال شان ازبغداد  به پاریس، اجازه نداد از پرواز شرکت ایرفرانس فرانسوی استفاده کنند و مجبورشان کرد که از هواپیمای عراقی بلیت تهیه کنند.

من هم همین ماجرا را آورده‌ام اما با آگاهی از عمق مساله آن را جور دیگری نقل کرده‌ام، چون اصل ماجرا چیز دیگری بود. اصرار دولت عراق برای استفاده از هواپیمای عراقی به‌دلیل مطمئن شدن از وضعیت امام بود، چون مسئولیت سلامت امام تا زمانی که در کشور دیگری به‌طور کامل مستقر نمی‌شدند، بر عهده دولت عراق بود و آنها حساب این را می‌کردند که اگر امام را دولت فرانسه نپذیرد، و ورودشان به آنجا با اشکال و ممانعت مرزبانان فرانسوی مواجه شود، معلوم نیست چه خطرات و مشکلاتی برای ایشان پدید خواهد آمد؛ که قطعا دولت عراق در انظار جهانیان مسئول شناخته می‌شد. خصوصا آنکه کویت از پذیرش امام امتناع کرده بود. ضمن آنکه تا آن زمان عراق، رابطه چندان مناسبی با رژیم شاه نداشت و به نیروهای انقلابی و مبارز ایرانی امکان و فرصت می‌داد تا در آنجا فعالیت کنند. تا اینکه بالاخره بنا به فشارهای دولت ایران قبول کرد که بر محذورات امام بیفزاید و سرانجام بپذیرد که امام از نجف برود. اگر امام بلیت سفر را از شرکت ایرفرانس بگیرد؛ چه بسا مسئولان شرکت در بغداد که امام را می‌شناسند به پاریس خبر دهند و مسئولان دولتی فرانسه با اقدام مشابه کویتی‌ها در سر مرز؛ از ورود امام جلوگیری کنند. خب این ماجرا را من به این نوع تعریف می‌کنم و برخی دیگر آن را به گونه‌ای دیگر بیان می‌کنند، با این نیت که دولت عراق هم تخریب شود.

یا خاطره دیگری را برایتان نقل کنم که هم مستقلا ارزشمند است و هم کمکی است در جهت تبیین هرچه بهتر مطلبی که در ابتدا گفته شد. یک بار به دیدن امام رفتم و تا وارد شدم به من گفتند سریع برو نامه‌ای که الان دادم دفتر، پس بگیر و بیاور. من چنان هول شدم که گوئی فرمان شروع جنگ در آن نامه است، سریع رفتم از دفتر نامه را گرفتم و به ایشان دادم . نامه را باز کردند و دیدم در حد خط زدن یک نقطه، آن را تغییر دادند و نامه را دادند تا مجدد به دفتر بدهم. من که تعجب کرده بودم، پرسیدم این نامه چه بود که مرا اینطور سراغ آن فرستادید و بااین تغییر کوچک خاطرتان جمع شد؟ ایشان پاسخ دادند نامه از یک مادر شهید بود که از من خواسته بود او را دعا کنم و من نوشته بودم که همیشه شما را دعایتان می‌کنم درحالی‌که الان یادم افتاد این خلاف است و من همیشه به یادشان نیستم و لذا خواستم کلمه «همیشه» را خط بزنم. خوب این اتفاق و موارد مشابه آن بدون شک بارها تکرار شده بود اما شاید از نظر دوستان مستقر در دفتر نکته مهمی نبود. ولی من این خاطره را نقل می‌کنم، چون همین مورد جزئی، حقایق بزرگی را روشن می‌کند. اساسا وقتی خاطره می‌گویم یا زمانی‌که خاطراتم را در کتاب‌های منتشر شده، مکتوب می‌کردم، بیش از همه به این نوع نکات توجه داشتم و در گام نخست خیلی به فکر ارائه تحلیل خودم نبودم بلکه بر آن بودم که اصل وقایع را از زاویه ویژه نقل کنم.

 اما در یکی از تحلیل‌هایتان، گفته بودید بنیانگذار انقلاب متاثر از فضایی که در آن زندگی می‌کرده، می‌اندیشید. موضوعی که خیلی‌ها را ناراحت ساخت.

اولا خیلی‌ها نبودند که ناراحت شدند، نفرات و سایت‌های معدودی بودند که با کج فهمی مطلب و جار و جنجال بیهوده آن را بزرگ کردند و سعی در سیاه‌نمایی آن داشتند و مواردی را هم به عنوان تحریف تاریخ به من نسبت داده و بر خلاف حق و حقیقت مطالبی را هم به عنوان دروغ ذکر کرده بودند که من هرگز عنوان نکرده و اصلا در کتاب‌های من هیچ کدام نبوده است و البته به تفصیل پاسخ ایشان را در جای خود داده‌ام و در اینجا دیگر تکرار نمی‌کنم. در ثانی من مطلب را اینگونه که الان شما نقل کردید، نگفته بودم؛ گرچه در همین نکته هم که گفتید حقیقتی نهفته است و آن این که هر انسانی از شرایط پیرامونی‌اش هم اثر می‌پذیرد و هم بر آن اثر می‌گذارد. من در آن محفل اهل قلم در شهر کتاب گفتم که هجرت امام به پاریس هم در شرایط جسمی و روحی ایشان اثر گذارده بود و هم در فضای ذهنی ایشان، این را هم فقط من نمی‌گویم. کسانی که همراه ایشان از نجف آمده بودند،این را می‌گفتند؛ خواهرم هم که چند هفته پیش از آن در نجف با ایشان بود همین نکته را بیان می‌کرد. از اینها گذشته، نمی‌فهمم اگر بگوئیم شرایط جدید و سفر و مهاجرت آثاری بر ذهن امام برجای گذارد؛ در این امر چه ایرادی وجود دارد که برخی را این‌چنین آشفته کرده بود و آن را توهین به امام تلقی کردند. ما در قرآن، احادیث و روایات نکات فراوانی داریم که بر مقوله هجرت تاکید دارد، این‌ها دقیقا به‌خاطر تاثیراتی است که بر تفکر و روحیه انسان و حتی نشاط جسمانی انسان دارد. اساسا مهاجرت تمدن‌زاست. باید امامی که درپاریس است، متفاوت از امامی باشد که سال‌ها در نجف بوده است. این تفاوت نه‌تنها بد نیست که نشان از گسترش فضای روحی و افق دید ایشان دارد.

در تمام مدتی که امام در نجف بودند، مراودات بسیار محدودی داشتند، امکان مجالست و مصاحبت با انسان‌های مختلف نداشتند، فضای پیرامونی شان خفقان‌آور بود، ارتباطاتشان، تلفن و رفت‌وآمدهایشان به شدت کنترل می‌شد، نوآوری و نوآفرینی و تفکرات متفاوت و اندیشه‌های نوین، جز آن که خود ایشان به فراست از لابه‌لای روزنامه‌هایی محدود و معدود و کتاب‌هایی چند درمی‌یافتند، وجود نداشت.  درحالی‌که در پاریس نه تنها از آن فضای سنگین پلیسی و امنیتی خبری نبود، هیچ یک از این محدودیت‌ها را هم نداشتند و پیوسته با انسان‌ها وگروه‌های مختلف دیدار داشته و از نشریات بی‌شمار و انواع کتب و مجلات برخوردار بودند. تردیدی نیست که همه اینها علاوه بر نشاط و سلامت جسمی در تصمیم‌گیری و نوع نگاه‌شان نیز تاثیرگذار بوده است. اگر در پاریس با دانشجویان، چهره‌های سیاسی، روزنامه‌نگاران و فرهیختگان از طیف‌های مختلف در ارتباط بودند، در نجف با کسانی درگیر بودند که به ایشان معترض بودند «شما چه کار به اسرائیل دارید، آنها حتی اگر آمدند و عراق را هم گرفتند، مطمئن باشید کاری به حوزه‌ها ندارند». این مطلب را خودشان برای من در سال 1348 نقل کردند. امام در پاریس گاه اتفاق می‌افتاد که 16 یا 18 ساعت در شبانه روز کار می‌کردند؛ آن هم در آن سن و سال و در آن شرایط سیاسی حساس و رهبری فوق‌العاده حساب شده.

این انرژی هرگز در نجف در وجودشان نبود. من این تاثیر را حتی با ذائقه فقهی ایشان سازگار می‌بینم. یکی از اصول بارز و ممتاز و تابوشکنانه فقهی امام توجه دادن ایشان به اثرگذاری دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد بود. من همین نظر را از خود شهید بهشتی هم شنیده بودم. ایشان تصریح می‌کردند؛ پنج سال اقامت‌شان در مرکز اسلامی ‌هامبورگ ذائقه فکری‌شان را تغییر داده بود. این تاثیرپذیری به هیچ‌وجه از صلابت فکری این بزرگان نمی‌کاهد.

 به نظر شما امام بعد از انقلاب، ادامه امام پاریس بود یا امام نجف؟

من اصول فکری امام را بریک خط ثابت می‌بینم و اصل جمهوری‌خواهی را که همان باور به رای و نظر مردم است، در تفکر ایشان پررنگ می‌دانم. امام در نجف پایبند به همان اصول فقه حکومتی است که بعد از انقلاب، رای مردم را میزان می‌دانست. سعه‌صدر او را در همه جا می‌بینید؛ حتی در یک جلسه مجلس یکی از نمایندگان  به‌خاطر نامه ارشادی که امام به مجلس نوشته بودند با لحن تندی سخن گفته بود، دیدیم که هیچ اتفاقی نیفتاد و به این بهانه با کسی نیز برخورد نشد، نه‌تنها برخورد نشد، که یکی از بزرگان آن جریان مخالف؛ با رای همان مجلس به عنوان حقوقدان شورای نگهبان نیز انتخاب شد. 

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار