دیدار نمایندهٔ ویژهٔ رئیس جمهور کشورمان با رئیس جمهور روسیه و ارائه پیام آقای روحانی، موضوع مهمی در روابط ایران و روسیه و فراتر از آن در سطح بین المللی ست. شرایط مذاکرات هستهای و دیدارهای مکرر مقامات روسی و ایرانی، از جمله سفر وزیر دفاع روسیه به تهران پس از سیزده سال، اهمیت این سفر و نقش آن در آینده روابط تهران و مسکو را نشان میدهد. در این نوشته تلاش شده است تا این دیدار و اهمیت و پیامدهای احتمالی آن بررسی شود.
روز چهارشنبه هشتم بهمن ماه ۱۳۹۳ آقای علی اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری در امور بین المللی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، به عنوان نمایندهٔ ویژهٔ رئیس جمهوری اسلامی ایران پیام ایشان را به آقای پوتین رئیس جمهور روسیه داده و دیداری یک ساعته هم انجام شد. در این دیدار مهدی سنایی، سفیر فوق العاده و تام الاختیار ایران در روسیه و ابراهیم رحیمپور معاون وزیر امور خارجه ایران، سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه و آلکساندر نوواک وزیر انرژی روسیه نیز حضور داشتند.
موضوعات روابط دوجانبه و امور جاری منطقهای و بین المللی محورهای اصلی گفت وگوی دو طرف بود و مذاکرات هستهای، ارتقای روابط اقتصادی، گسترش حمل و نقل ریلی، صادرات محصولات اقتصادی از ایران به روسیه، همکاری های اقتصادی در زمینه آبزیان، ایجاد شش نیروگاه حرارتی در ایران از جمله برخی توافقهای صورت گرفته اعلام شد.
ولایتی پس از این دیدار در مصاحبهای اظهار داشت: «ایران در فعالیت های میدانی به دولت و ملت سوریه کمک کرد و نیز در تأمین نیازمندی های تسلیحاتی سوریه همکاری ایران و روسیه بسیار ثمر بخش بوده است. همکاری های منطقهای ایران و روسیه در سوریه، پاسخ مثبت داده و الگوی مثبت همکاری های تهران و مسکو در سوریه میتواند نویدبخش همکاری های سه جانبه و چندجانبه ایران و روسیه با سایر کشورهای حوزه نفوذ ایران از لبنان و سوریه تا عراق و یمن و آسیای مرکزی و قفقاز باشد».
وی گفت: امیدواریم همکاری های روسیه در زمینه مذاکرات هستهای بیشتر شود و با توجه به امضای قرارداد با روسیه برای ساخت راکتور هستهای در ایران و درخواست تهران برای تأسیس شش نیروگاه تولید برق حرارتی، پیش بینی میشود روابط اقتصادی دو کشور در سال ۲۰۱۵ به بیش از۲۰ میلیارد دلار برسد و در همکاری های دوجانبه، تهران و مسکو مصمم به داشتن یک رابطه استراتژیک، درازمدت و همه جانبه هستند.
در بخش منطقهای و بین المللی نیز، همکاری های دو کشور در حال افزایش است. بنا به گفته آقای ولایتی در جریان مذاکرات، دو طرف توافق کردند برای ارتقای عضویت و جایگاه ایران در پیمان شانگهای تلاش کنند و ایشان اشاره کردند که روسیه با عضویت کامل ایران در پیمان شانگهای موافق است اما این امر نیاز به زمان دارد.
وی با بیان اینکه افق همکاری های دو کشور بسیار روشن است گفت، پوتین در آینده به ایران سفر خواهد کرد و برخورد مثبت رئیس جمهور روسیه، نشانه امکان بهره برداری از این فرصت است و نیز اینکه پوتین هم از گسترش روابط در همه زمینهها استقبال کرد و بستر مناسبی فراهم شد تا با تلاش و برنامهریزی دقیق، همکاری ها و تعاملات در سطوح مختلف ارتقا یابد. دکتر سنایی سفیر ایران در مسکو نیز نتایج ملاقات با رئیس جمهور روسیه را مهم تلقی و بر ضرورت هرچه بیشتر تعمیق و گسترش همکاری ها تأکید کرد.
اما در کنار این دیدار و اظهارات رسمی متعاقب آن، به نظر میرسد که این سفر دو بعد مهم سیاسی و عملیاتی دارد. در بعد سیاسی تصور آن است که این پیام به طرف های غربی داده میشود که ایران گزینههایی را برای شرایط پس از بن بست مذاکرات دارد و عزم خود را برای استقامت بر سر اهداف مشروع و منطقی هستهای خود جزم کرده و در صورت عدم توافق، روابط گسترده تری با دولتهایی چون روسیه دنبال خواهد کرد.
این موضوع طبعا با استقبال دولت روسیه مواجه خواهد شد که با شرایط نسبتا مشابهی در روابط با غرب به سر میبرند. روسیه در یک سال گذشته و به دنبال تحریم های غرب به گسترش روابط با دولتهای مستقل و غیر غربی و به ویژه چین و هند و ایران روی آورده است و مجموعه رفت و آمدها و قراردادهای منعقد شده اهمیت این وضعیت را نشان میدهد.
اما جدا از اینکه این پیام به طرفهای غربی چقدر موثر باشد یا نه، موضوع دیگر آن است که دولت روسیه نیز از زمان روی کار آمدن آقای روحانی در ایران و عزم دولت برای یک سیاست خارجی تعامل گرا با غرب و به ویژه پس از بحران اوکراین، نگران حل و فصل پروندهٔ هستهای ایران شده و آن را از جهت احتمال همکاری های بیشتر ایران و غرب و نیز کاهش مسائل بین المللی و بالتبع امکان بیشتر غرب برای فشار بر روسیه، ناخوشایند میداند.
هرچند روسیه از ابراز مخالفت با مذاکرات هستهای خودداری کرده، با وجود انتظار ایران، همچنان سکوت را ترجیح داده و طبعا کمکی به تسریع روند حل و فصل پرونده نمیکند. این سفر میتواند پیامی جدی به دولت روسیه باشد که از حل و فصل موضوع هستهای نگران نبوده و توافق در این موضوع لزوما به معنای حل همه مسائل با غرب و شکل گیری یک روابط گسترده میان دو سوی قضیه نخواهد بود و از این رو، ایران انتظار دارد تا روسیه در مسیر مذاکرات نقش مثبت تری بازی کند.
آنچه در عرصههای عینیتر اهمیت دارد به ویژه باید به کاهش درآمدهای نفتی که برای دو کشور بسیار اهمیت دارد اشاره نمود. حضور وزیر انرژی روسیه در نشست، این موضوع را بیشتر تقویت میکند که تهران و مسکو پیش از هر چیز باید فکری برای این موضوع بکنند. طبعا ظرفیت های دو کشور برای مقابله با اقدام عربستان و کاهش آثار آن در صورت هم افزایی میتواند از پیامدهای منفی کاهش در آمدهای نفتی بکاهد.
اما جدا از این مباحث، این سفر و پیام مهم آن میتواند همانند مراحل گذشتهٔ روابط ایران و روسیه، ابتکار عملی از سوی رئیس جمهور کشورمان برای گسترش همکاری های دو دولت و فتح بابی دگرباره دانسته شود که دو کشور را از زیر بار برخی مسائل ـ که از سال های گذشته بر روابط دو کشور حاکم شده ـ رهانیده و مسیر جدیدی را ترسیم کند، به ویژه باید بدانیم که روسیه هنوز بنا به دلایلی حاضر نیست تحریم های غرب علیه ایران را نادیده بگیرد.
پوتین با وجود مشکلات و فشارهای پس از بحران اوکراین، هنوز امیدوار است به توافقی با غرب برسد وکشورش را از زیر بار تحریمها و نتایج آن برهاند و به قول خودش، روسیه را در انزوا قرار ندهد و به شکلهای مختلف از تشویق تا تهدید به غرب پیام میفرستد که به راه حلی برای بحران اوکراین برسند.
از این روی، پیام روحانی با فرض نومیدی روسیه از توافق با غرب و با هدف ارائهٔ بستهای از پیشنهادهای عملی برای آغاز دوره جدیدی از روابط است. برای درک اهمیت این موضوع باید توجه کرد که روابط ایران و روسیه در دو و نیم دهه گذشته و از زمانی که با پیام امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۷ به گورباچف و سپس سفر آیت الله هاشمی رفسنجانی به شوروی به یک قرارداد ده ساله همکاری ها انجامید، وارد مرحلهای متفاوت از گذشته شد و با وجود فراز و نشیب های مختلف از سال ۱۳۷۰، در دوره پوتین و از سال ۱۳۷۹ و تجدید قرارداد ده ساله همکاری وارد مرحله جدی تری شد.
دو کشور تا سال ۱۳۸۵ همکاری های مهمی داشتند، ولی با روی کار آمدن احمدینژاد و مدودف و ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و سیر تسلسلی قطعنامههای ششگانه از یک سو و از همه مهمتر بهبود روابط روسیه و امریکا متعاقب طرح ریست خانم کلینتون، روسیه نیز به تحریم کنندگان ایران پیوست و روابط اقتصادی تهران و مسکو از حدود ۴ میلیارد دلار در سال های منتهی به ۱۳۸۷ به یک میلیارد دلار در سال های پس از آن رسید.
البته باید عرصه همکاری های امنیتی منطقهای میان ایران و روسیه را تا حدودی از این روند جدا کرد. دو کشور حسب ضرورت های امنیتی در مناطق مشترک خود در تاجیکستان و افغانستان و سوریه همکاری های مهمی داشتهاند و نتایج مثبتی نیز برای منافع منطقهای آنها به دنبال داشته و این موضوع مورد اتفاق دو دولت در هر شرایطی بوده است.
به هر حال روابط ایران و روسیه در دوره دولت آقای روحانی مورد توجه بیشتر قرار گرفته و در دو سال گذشته مقامات دو دولت بارها با یکدیگر دیدار داشته و توافقاتی را امضا کردهاند. در سومین دیدار رسمی روحانی و پوتین توافق شد دو کشور همکاری در زمینه علم، فناوری، تجارت، خدمات و کالاهای کشاورزی را به طور جدیتر در پیش گیرند.
در ماههای اخیر در روسیه نیز توجه به روابط با ایران بسیار اهمیت یافته است تا جایی که حتا از شراکت راهبردی نیز سخن به میان میآید. از این رو، سفر آقای ولایتی با توجه به سابقهٔ دیپلماتیک و جایگاه در بیت رهبری و مجمع و مواضع اصولی و معتدل ایشان، گامی برای یک احیای مجدد در روابط دو کشور دانست که با توجه به تحولات بین المللی و منطقهای جدید میتواند پیامدهای مهمی داشته باشد.
اما اینکه این موضوع در صورت تحقق تا چه اندازه میتواند برای شرایط ایران مفید باشد، طبعا با ارزیابیها و داوریهای مختلفی از دیدگاههای گوناگون تحلیل خواهد شد. به نظر من توجه به روابط گستردهتر با روسیه برای منافع ملی کشور و با توجه به نیازهای متقابل و عینی دو دولت در حوزههای متعدد، فرصتی است که باید بسیار جدی گرفته شود، ولی حتما باید به دو نکتهٔ مهم توجه کنیم؛ نخست اینکه دولت روسیه حاضر نیست روابط با غرب را کلی و در اصول کلان سیاست خارجی خود، فدای هیچ رابطه دیگری بکند و مادامی که کورسوی امیدی برای تعامل با غرب برای کرملین متصور باشد، همچنان اولویت رابطه با یورآتلانتیک را بر دیگر روابط لحاظ خواهد کرد.
متأسفانه برخی در ایران از یک جنگ سرد میان روسیه و غرب طوری حرف میزنند که گویا قرار است که فردا نظام بین المللی دو قطبی بازگردد. در حالی که شرایط بین المللی امروز بسیار متفاوت شده و روسیه هرگز امکان بازگشت به شرایط گذشته را ندارد و حتا نمیخواهد به آن شرایط برگردد. البته طبیعی است که در قبال خط قرمزهای امنیتیاش نیز کوتاه نخواهد آمد.
اما نکته دوم آنکه جمهوری اسلامی در صورتی که به توازن و تعادلی در سیاست خارجی خود برسد، آنگاه روابط با روسیه نیز بیش از هر زمان دیگری گسترش خواهد یافت. در واقع، یک سیاست خارجی متوازن در عرصههای ارتباطی، روابط ایران و روسیه را از تأثیر گذاری عامل غرب و محدودسازی آن و مقطعی ماندن این رابطه رها خواهد کرد. این موضوع البته کار سادهای نیست. شرایط داخلی و خارجی کشور برای روی آوردن به یک سیاست خارجی با این خصوصیات چندان مساعدت گر نیست.
در ایران اساسا سه نگرش یا گفتمان در مورد سیاست خارجی مطرح است؛ نخست، نگرشی عمدتا ایدئولوژیک و امنیت گرا که نفوذ منطقهای را بر مدار ضدیت با امریکا و اسراییل و سپس عربستان و یارگیری از نیرهای مستعد در میان اهل سنت و حمایت از شیعیان دنبال میکند. این نگرش از آرمانگرایی محض اولیه به واقع گرایی ژئوپلیتیک رسیده و حضور امریکا پس از یازده سپتامبر در منطقه و درآمدهای نفتی دهه گذشته بسیار به آن مدد رسانده است.
اما نگرش دوم بر اولویت توسعه اقتصادی تأکید دارد و طبعا عادی سازی روابط با غرب را عنصر مهمی برای تحقق این هدف میداند و با تأکید بر مشکلات دیرپای اقتصادی کشور، موفقیت دولت های توسعه گرا از مالزی و چین و هند تا ترکیه را نمونههای مهمی برای خود میداند. نگرشی سوم نیز کمابیش مطرح است که به عناصر فرهنگی و تمدنی و منطقهای بر مدار ایران توجه میکند و طبعا به امر توسعه به عنوان مبنای قدرتمندی و سرآمدی منطقهای اهمیت میدهد که بیشتر در چهارچوب سند چشم انداز بیست ساله ترسیم شده است.
اما در عرصه عمل، دولت حسن روحانی، بیشتر به عنوان یک دولت عملگرا خود را نشان داده که ترکیبی از هر سه را دنبال میکند و ظاهرا هم چارهای غیر از این نیست و در این شرایط است که روابط با روسیه نیز منطق خاص خود را پیدا میکند و واقعیتهای بین المللی نیز دو کشور را با وجود برخی مسائل همچنان به همدیگر نزدیک میکند.