امیرمحمد محمدی: نزدیک به دو ماه از انتصاب آقای محمد سرافراز به ریاست رسانه ملی میگذرد. در این مدت با انتصاب معاونان جدید، تغییرات گستردهای در سازمان رخ داده است. اتفاقی طبیعی که با تغییر مدیریت در رأس هر سازمانی لاجرم به وقوع میپیوندد.
در این مدت، تغییرات اساسی در ساختار و نیز حرف و حدیثها و اقدامات در راستای آنچه به چابکسازی از آن یاد میشود، به گونهای تمامی کارکنان سازمان را درگیر کرده است.
اگرچه اکثریت قریب به اتفاق عوامل سازمان با رویکرد کوچکسازی و اصلاح ساختارها موافقند، اما نبود اطلاعات روشن و شفاف و وجود زمینه برای تولید و پخش شایعات، کارکنان را دچار سردرگمی و ابهام نموده و از سرعت و دقت ایفای وظایف کاسته است.
در حالی که رئیس رسانه ملی در انتصابات خویش، کارکنان رسانه را «سرمایه انسانی» سازمان تلقی کرده و معاونت منابع انسانی را به معاونت سرمایه انسانی سازمان تغییر داده است؛ اما هیچگونه عملکردی در راستای به رسمیت شناختن عوامل و نیروی انسانی از ایشان دیده نشده است.
تمامی تصمیمات در پشت درهای بسته و بدون هیچگونه اطلاعرسانی و آمادگی قبلی حتی برای مدیران بخشهای مختلف اتخاذ میشود و هیچ سهمی برای سرمایههای انسانی – از مدیران تا کارکنان – در فهم و مشارکت تصمیمسازیها و تصمیمگیریها دیده نشده است. چه بسا کسانی چند دهه از عمر خود را در جای جای این سازمان سپری کرده و صاحب تجربیات و دانش کارآمد و مفید در اصلاح وضعیت موجود باشند؛ اما نه تنها دیده نمیشوند، که حتی به سادگی و از این رو که از سوی تصمیمگیران شناختهشده نیستند، حذف میشوند. حذف و دورانداختنی که نه تنها به ضرر سازمان که - در نگاهی عمیقتر - به ضرر رسانه ملی و حتی کشور خواهد بود.
و البته آنچه به طور طبیعی مورد انتظار است، سرسوزنی شفافیت و به رسمیت شناخته شدن است. اینکه کارکنان انتظار داشته باشند از اندیشهها و برنامههای رئیس سازمان مطلع باشند، امر دور از تصوری نیست. اینکه مدیران و کارکنان که سالها عمر خود را در این رسانه سپری کردهاند، از سوی ریاست سازمان دیده شوند، به رسمیت شناخته شوند و جایگاه و منزلتشان رعایت گردد، هرگز خواسته زیادی نیست.
چه خوب بود ریاست محترم سازمان با بهرهگیری از علم نوین مدیریت و با توجه به توصیهها و تجربیات مدیران موفق دنیا، اقدام به برقراری ارتباط – نه حتی به صورت حضوری، که با بهرهگیری از سایر روشهای ارتباطی - با بدنه سازمان و به عبارت بهتر «سرمایههای انسانی» مجموعه تحت مدیریتشان داشتند. ارتباطی که میتواند لااقل از طریق سایت داخلی سازمان برقرار شود و دلگرمی و امید را به کارکنان هدیه دهد.
چه خوب بود اگر ساختار جدید مورد نظر از طریق همین سایت در اختیار مدیران و کارکنان سازمان قرار میگرفت و آنها میتوانستند ایدهها و دانش خود را به رئیس سازمان منتقل کنند.
به راستی مدیریتی که نسبت به ایجاد ارتباط کارآمد در حوزه درونسازمانی بیتوجه و یا ناتوان باشد، چگونه قادر به ایجاد و مدیریت ارتباطات مؤثر در حد و اندازه یک ملت و بلکه فراتر از آن خواهد بود؟
ضمن آنکه برای رئیس جدید سازمان صداوسیما آرزوی توفیق روزافزون داریم، به ایشان یادآوری میکنیم که هدایت سازمانی که یگانه رسانه رادیویی و تلویزیونی کشور است و میلیونها بیننده دارد، بدون همراهی و همیاری عوامل و کارکنان آن در بخشهای مختلف میسر نبوده و اگر هم باشد، موفقیتآمیز نخواهد بود.
ای کاش ساختمان شیشهای، واقعاً شیشهای بود!