عملیات انتحاری اخیر در تئاتری با موضوع عملیات انتحاری در افغانستان در شرایطی رخ داد و صحنه تئاتر را کاملاً به واقعیت یکسان نمود که عامل این حمله، نوجوانی یازده ساله بود؛ اما چگونه یک ایدئولوژی انحرافی، میتواند چنین تأثیر عمیقی داشته باشد که نوجوانی با این سن، مکانی همچون سالن تئاتر را به حمام خون بدل کند؟
به گزارش «تابناک»، به تازگی نمایشی در مرکز فرهنگی فرانسه در کابل روی صحنه رفته که فرجام خوبی ـ دستکم برای مجریان و تماشاگرانش نداشت ـ؛ نمایشی به نام «تپش قلب؛ سکوت پس از انفجار» که قرار بود لحظات یک عملیات انفجاری و لحظات پس از آن را روایت کند و برای آنکه روایت به قدر کفایت برای مخاطب تازه و تکان دهنده باشد، هفت ماه برای اجرایش تمرین شده بود.
حتی در این زمینه صداسازی نیز شده بود؛ اما در لحظهای که باید صدای انفجار و طراحیهای صحنه رخ میداد، یک انفجار واقعی در کنار صحنه به وقوع پیوست و منجر به کشته و زخمی شدن دست کم ۲۱ تن شد که همگی از تماشاگران این تئاتر بودند؛ اتفاقی عجیب و بیسابقه در صحنه یک نمایش که بیشک در تاریخ تئاتر و هنر به ثبت خواهد رسید و همین باعث ماندگاری این تئاتر خواهد شد.
ادریس فخری از گروه تئاتر «ازدر» نقش کسی را بازی میکرد که پس از یک رویداد انتحاری کشته شده و روحش از جیغ و فریاد پس از انفجار، زجر میکشد. او درباره لحظات انفجار گفته است: «نمایش به نقطه اوج خود که در آن اجساد روی زمین، پس از انتحاری زجر میکشند و ناله میکنند، رسیده بود. در حین بازی، صدای انفجاری قوی به گوش میرسد که هم بازیگران و هم تماشاچیان را غافلگیر میکند».
نمایش رنگ واقعیت به خود گرفته بود و نوجوان یازده سالهای که لباس دانش آموزان را به تن کرده بود، زیر لباسش جلیقه انفجاری داشت و حالا این جلیقه را منفجر کرده بود و علاوه بر کشته شدن خودش و زخمی شدن گروهی از تماشاگران تئاتر، منجر به رقم خوردن یکی از تاریخیترین اتفاقات در تئاتر شده بود و آن هم انفجار در اعتراض به یک تئاتر بود.
البته ظاهراً آمران این عملیات انتحاری به واسطه جثه کوچک این نوجوان نتوانسته بودند به اندازه کافی مواد منفجره به جلیقهاش متصل کنند، چرا که در غیر این صورت با توجه به حضور بیش از ۶۰۰ تماشاگر و جمعی از خبرنگاران در سالن اجرا، تعداد کشته و زخمیها به مراتب بیش از این میبود و در واقع محدودیت ابعاد این جلیقه انفجار، امکان کشتار چندصد نفری را گرفت.
حمله انفجاری توسط کودکان و نوجوانان، اتفاق بیسابقهای نیست و پیش از این، برخی نوجوانان نیز با حمله به مدارس افغانستان، خود را منفجر کرده بودند؛ اما اینکه در صحنه تئاتر چنین اتفاقی رخ دهد، تکاندهنده است، ولی از این موضوع تکاندهندهتر، اتفاقی در حال وقوع است و آن، طراحی ایدئولوژی انحرافی است که باعث میشود، یک کودک خود را در کنار صحنه تئاتر منفجر کند! آیا از چنین ایدئولوژی انحرافی که با کشتن طراحان و مجریانش، در افغانستان از بین نرفته، خطرناکتر وجود دارد؟
آنچه مسلم است اینکه چنین اتفاقاتی نشان میدهد با برخوردهای نظامی که در سالهای اخیر رخ داده، نمیتوان به حذف این ایدئولوژی انحرافی و خطرناک امیدوار بود و از این منظر باید اتفاقاً از طریق فرهنگ و آموزش با مقابله با جهل عمیقی پرداخت که در نهایت اینگونه ظهور میکند و قطعاً همین اثرگذاری عمیق آموزش و فرهنگ است که باعث شده عوامل طالبان با این دو به اندازه هر نیروی نظامی مخالف باشند و همان حملاتی که علیه سربازان افغان انجام میدهند، علیه مدارس و مراکز فراهنگی طراحی و اجرا کنند.