بازدید 8396

به ثمر نشستن عشق چقدر​ خرج دارد؟

یک چاردیواری، یک مشت وسیله و یک عالمه عشق. این تصوری است که مریم از ازدواج داشت اما این روزها که به ازدواج حقیقی نزدیک شده کم‌کم متوجه می‌شود زندگی آن​قدرها هم ساده شروع نمی‌شود.
کد خبر: ۴۴۳۵۳۳
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۷ 21 October 2014
یک چاردیواری، یک مشت وسیله و یک عالمه عشق. این تصوری است که مریم از ازدواج داشت اما این روزها که به ازدواج حقیقی نزدیک شده کم‌کم متوجه می‌شود زندگی آن​قدرها هم ساده شروع نمی‌شود.

جام جم در ادامه نوشت: مریم 30 سال دارد و منشی یک شرکت است و با یکی از همکارانش قرار ازدواج گذاشته است.او واقعا فکر می‌کند برای ازدواج دارد دیر می‌شود. شوهر آینده‌اش سی‌وپنج ساله است و او هم یک کارمند ساده با حقوقی کمی بیشتر از اوست، اما توقعات فزاینده اطرافیان، ازدواج ـ ساده‌ترین رسم طبیعت ـ را به یک فرآیند پیچیده و گران تبدیل کرده است.

توقعات و چشم و هم چشمی

وقتی حرف از مهریه است، دخترخاله می‌گوید من 500 سکه مهریه خواسته‌ام، دخترعمو می‌گوید زیر هزار تا برای یک دختر لیسانس​ خفت‌بار است، مادر می‌گوید، باید ببینیم دوستانت چقدر در نظر می‌گیرند، دوستان می‌گویند، این روزها برای مهریه حد و حدود گذاشته‌اند. هرچه می‌خواهی باید پشت قباله و درج در عقدنامه کنی که عنوان دیون به حساب بیاید وگرنه واقعا معلوم نیست بتوانی آن را دریافت کنی و هیچ ضمانت اجرایی ندارد.

وقتی حرف از جهیزیه است خواهرشوهر می‌گوید، من یخچال ساید بای ساید دارم، شوهر می‌گوید هرچه خودت خواستی، دوست می‌گوید، یخچال خارجی، آشنا می‌گوید یخچال ژاپنی، پدر می‌گوید، باید یک وام 30 میلیونی جور کنم.

وقتی حرف از گرفتن خانه است، پدر شوهر می‌گوید که می‌توانید به خانه ما بیایید، پدر می‌گوید، طبقه بالا را اجاره کنید و بنشینید، خودت می‌خواهی یک آپارتمان کوچک داشته باشی، مادر می‌گوید، زیر صد متر باشد جهیزیه‌ات جا نمی‌شود.

اجاره چنین خانه‌ای هم دست کم ماهی یک میلیون تومان است و شوهر می‌گوید من نمی‌توانم.

وقتی حرف از مراسم عروسی است شوهرت می‌گوید هرچه تو بگویی، خودت می‌گویی، نمی‌خواهم. مادرت می‌گوید، آرزو دارم. مادر شوهرت می‌گوید: برویم شهرستان ما، خواهرت می‌گوید، همه دوست و آشنا و فامیل ما اینجا هستند و شرکت راه‌اندازی مجالس عروسی می‌گوید، هزینه‌ها از پنج میلیون تا صد میلیون می‌تواند تغییر کند و همه چیز بستگی به خدمات ما و سلیقه شما و تعداد مهمان‌ها دارد.

طلا، سرویس سر عقد، عروسی، انگشتر، هدیه و...​ هم خود داستانی چند ده میلیونی است.

جشن تاریخی و باشکوه ازدواج شما ثبت هم خواهد شد. پس نیاز به خدمات عکاسی و فیلمبرداری دارید.اگر فشنی باشد یک قیمت دارد و اگر اکشن باشد یک قیمت دیگر اگر رمانتیک باشد یک طور می‌شود و اگر چند دوربینه باشد طور دیگر.

اگر بخواهید فیلم عروسی‌تان چیزی در حد ماتریکس باشد و هنرپیشه نقش اول فیلم عروسی‌تان باشید و در عکس‌ها خودتان هم خودتان را نشناسید باید چیزی بیش از 20 میلیون تومان بدهید.

برای تامین حداقل همه اینها باید 50 ، 60 میلیون تومان پول داشته باشید.

انقلاب علیه خرج تراشی

حالا از خواستگار پیدا کردن نگرانی ندارید، تمام ترستان این است که این خواستگاری با این همه هزینه‌های گزاف به سرانجام نرسد.

بعد یک روز خواستگار پرو پا قرصتان را به یک نشست حسابگرانه دعوت می‌کنید تا هردو با هم بنشینید و حساب و کتاب کنید.

یک ماشین حساب توی کیفت می‌گذاری و به یکی از خلوت‌ترین و بی‌مزاحم‌ترین کافی شاپ‌های شهر قدم می‌گذاری. همسر آینده‌ات که می‌آید می‌نشینید تا با هم حساب و کتاب کنید:

ـ پول پیش خانه را اگر با وام ازدواج تهیه کنیم، 20 میلیون پول پیش تامین می‌شود و در چنین وضعی دست کم برای یک خانه 40 متری 300 هزار تومان هم باید اجاره بدهیم.

ماهی 700 هزار تومان هم که خرج خانه باشد حقوق تو تمام می‌شود.

می‌ماند 700 هزار تومان حقوق من. آن هم ماهی 500 هزارتومانش خرج قسط است و 200 هزار تومان را هم می‌توانیم پس‌انداز کنیم که اگر بیماری یا مشکل غیرمنتظره‌ای سراغمان آمد پولی داشته باشیم.

چقدر پس‌انداز داری؟
شوهر آینده‌ات پاسخ می‌دهد: ده میلیون تومان.

می‌گویی: فکر می‌کنم دو میلیونش برای راه‌اندازی یک مراسم کوچک در خانه پدر من یا تو به صرف چای و شیرینی و اعلام ازدواج به اقوام کافی باشد. آپارتمان همسایه را هم در اختیار می‌گیریم و زنانه و مردانه را در دو طبقه برگزار می‌کنیم.

آرایش را به عهده دوستم می‌گذارم به جای هدیه ازدواج، لباس عروس دختر خاله‌ام را قرض می‌گیرم و یک دست کت و شلوار دامادی هم برای تو جور می‌کنیم و چند تا عکس توی یک آتلیه می‌گیریم که یادگاری داشته باشیم.

طلا هم هروقت داشتی برایم می‌گیری. یک سفر هم می‌رویم که جایش را می‌توانیم هماهنگ کنیم تا از سوئیت‌های رایگان اداره استفاده کنیم.

من هم پنج میلیون تومان دارم. این پول را هم روی بقیه پول تو می‌گذاریم و وسایل مورد نیاز اولیه خانه را تهیه می‌کنیم و فقط چیزهای خیلی ضروری را می‌گیریم. بقیه چیزها را از پس اندازمان کم‌کم تهیه می‌کنیم.

شاید خانواده‌هایمان خواستند هدیه بدهند آن‌وقت به آنها لیست می‌دهیم که طبق آن هدیه‌هایشان را تهیه کنند. نظرت چیست؟

شوهر آینده‌ات می‌گوید: همه با ما دشمن می‌شوند.

می‌گویی: مهم نیست. کنار می‌آیند. اگر با همه چیز موافق هستی می‌رویم به همه برنامه‌مان را اعلام می‌کنیم. بی‌توقع، بی‌منت با برنامه خودمان.

می‌گوید: خدا بزرگ است. موافقم.

و شما به‌عنوان دو شورشی آماده جنگ می‌شوید... .

نهادهای اجتماعی به ازدواج آسان کمک کنند

جامعه امروز رو به مدرن شدن می‌رود و خانواده سنتی کارکردهای سابق خود را رفته رفته از دست می‌دهد.

خانواده اگر در ساختار جامعه سنتی توقع زیادی از فرزندان داشت در عوض دارای کارکردهای شغلی و همسریابی و آموزشی قوی برای جوان بود اما امروز خانواده کم​کم چتر حمایت خود را از روی سر فرزندان جمع می‌کند، زیرا مشاغل و کسب و کار خانوادگی محدود شده است و پدران شغلی برای عرضه به فرزندان ندارند.

آنها حتی دیگر خانه‌های بزرگی ندارند که بخواهند پسرانشان به سبک سریال پدر​سالار همه دور هم جمع شوند و زیر یک سقف در اتاق‌های مختلف زندگی کنند.

حتی فرزندان دیگر مثل سابق نه خود را محدود به ازدواج با دختر عموها و پسر عمو‌ها می‌کنند و نه سلیقه خانواده را در انتخاب همسر آینده‌شان در نظر می‌گیرند.

در چنین شرایطی تنها نقشی که خانواده دارد تسهیل امر ازدواج است نه سنگ‌اندازی و سنگین کردن شرایط آن برای دو طرف.

در کنار خانواده‌ها نهادهای اجتماعی نیز می‌توانند به ازدواج آسان دختران و پسران دم بخت کمک کنند.

با ایجاد مراکز مشاوره همسریابی، یافتن زوج مناسب را می‌توان آسان‌تر کرد.

با ایجاد انجمن‌های حمایت از ازدواج آسان می‌توان جهیزیه و سوروسات عروسی را با کمک مردم و خیرین فراهم کرد.

هر سازمان نیز می‌تواند مزایایی برای زوج جوانی که زندگی مشترک را آغاز می‌کنند، در نظر بگیرد. که استفاده از سوئیت‌های اقامتی و قرار گرفتن در اولویت‌های وام از آن جمله است.

در خیلی از کشورها دفاتری برای هماهنگی و برگزاری مراسم ازدواج وجود دارد. اینجا نیز با توجه به نیاز جوانان می‌توان دفاتری برای ازدواج آسان دایر کرد که اطلاع رسانی و هماهنگی دوستان و اقوام و جلب حمایت آنان برای زوج جوان و هماهنگ کردن و مدیریت هدایا را به عهده بگیرند.

این مراکز می‌توانند واسطه‌ای میان مراکز آماده پرداخت وام قرض‌الحسنه و جوانان نیازمند باشند
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۶
انتشار یافته: ۱۹
اشك انسان در مي آيد واقعا اگر يك جوان بخواهد در اين آشفته بازار؛ سالم زندگي كند و بخواهد ازدواج كند مصيبتي است عظيم .... هيچ كس هم بفكر نيست از طرفي ميزان فساد بالا مي رود و ....
تابناک چاپ کن کشور ما پر شده از چشم هم چشمی از ازدواج گرفته تا درس خوندن مدرک گرفتن در حالی که توی کشورای دیگه هیچکس با کسه دیگه کار نداره ومسخره هم نمیکنه من عروسیم فلان هتله اون وقت توی...تو تالار وووووو....امیدوارم خدا قبل از هر چی فرهنگ بده بهمون وجالبش اینکه همه ژسته با فرهنگیم میگیریمووو...
يک جايي ميرسد که آدم دست به خودکشي ميزند ...

نه اينکه تيغ بردارد رگش را بزند ....نه !!!!

قيد احساساتش را مي زند ...
اگه فقط يه نفر، دقت كنيد يه نفر از اطرافيان خودتون رو ديديد كه با ازدواج به ارامش رسيده ،يك ثانيه هم برا ازدواج تامل نكنيد !!!!!!!!!
جالب بود
مسیحی های عزیز راحت میرند کلیسا و جشن کوچک تمام
بعد ما این همه هزینه بعدشم دلخوری ها شروع میشه
زندگی منم هفت سال پیش دقیقا اینطوری شروع شد فوق العاده ساده ماشین عروس شد ماشین پدرم گل ماشین عروس و فیلمبرداری هدیه دادشم لباس عروس به اصرار خواهرم ارایشگاه دوست خانومم با 40هزارتومن کل مهمانی 3ساعت در خانه پدر خانمم با 120نفر میهمان بصرف شیرینی وچای میوه دردوواحد اپارتمانی بزرگ بعد شب عروسی رفتیم فرودگاه امام باهمان سادگی برای راهی شدن به سوریه (سال 86 خیلی تور میرفتند)بمدت یک هفته خانمم لیسانس مهندسی کشاورزی خودمم هم کارمند رسمی یکی از بانکهای دولتی استخدامی سال 85 دیدید شد بخدا میشه میتوانستم بهترین عروسی رابگیرم ولی ..........
من تازه پا توی مسیر ازدواج اقتادم. واقعا حافظ راست گفته که "ولی افتاد مشکلها"
پول نداشته باشی کارت ساخته ست
عشق مرد مگه عشقیم وجود داره عشق دقیقا مقابل مال دنیا و مادیات است از هر دری مادیات بیاد از در دیگه عشق میره عشق مال اون روستایی بی قل وغشه نه من تهرانی که همه ظواهر زندگی وجودم رو گرفته.................
خدا به همه درک و شعور درست از تشکیل زندگی عنایت کنه بلند بگو آمین
خواستن توانستنه. اين حركت يك حركت ملي و دسته جمعي بايد باشه. تا همه نخوايم اين خرج تراشيها و اين مشكلات كم نميشه. بطور مثال ما تو محلمون (محله گوشه گاپله و گوشه چهار چنار شهر بروجرد) همه با هم و بطور دسته جمعي و صد البته به پيشنها بزرگان و ريش سفيدهاي محله اعلام كردن كسي حق نداره بعد از فوت بستگان خود شام بده.همه هم قبول كردن و الان همه ميدونن و البته از دغدغه هاي صاحبان عزا هم كم شده و دغدغه تامين بار مالي خيلي سنگين رو هم ندارن.اميدوارم كه اين حركت كوچك سراسري بشه و بتونيم در شاديها هم اينطوري دسته جمعي تصميم بگيريم.
خیلی طنز جالبی بود ممنون
اتفاقا تو ايران هم موسسات ازدواج آسان هست
همه خدماتشون هم قيمت مناسب يا شايد بتوان گفت ارزان است و در عوض كيفيت عالي بود.من براي مراسم ازدواجم به يكي از اين موسسات رفتم و واقعا از همه چي راضي بودم.
از مراسم عقد تا عروسي رو كمك مي كنند.
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها کن
من که قید معشوقه ام را بخاطر هزینه ها زدم و او حالا 40 را گذرانده و من هم 44 را. هر دو ماندیم چشم به راه.
چقد راحت ميشه ازدواج کرد و الکي بزرگش کرديم ...
بيخيال آقا،يك در ميليون پيش مياد خانمي به اين موضوع رضايت بده!

اصلاً مگه داريم؟؟مگه ميشه؟؟
اینکه شما وصفش را گفتید اگر حقیقت داشته باشد دختر نیست فرشته است ...
تو مراسم خاستگاری به پدر خانومم گفتم هرچی به دست آودریم نصف میشه.مهریه هم 14 تا میتونم بدم.اونم گفت اگه اونها رو الگو قرار میدی باشه
همین
کلی هم بنده خدا جهیزیه داد.من فقط یه ال سی دی خریدم
3 سال گذشته و هر روز خوشبخت تر میشم
سلام من به خاطر اینکه شوهرم دانشجو بود و من هم کارمند بودم خودم یک خونه اجاره کردم و تمام وسایل خونه رو هم باخودم بردم یک مراسم خیلی ساده هم گرفتیم باور نمی کنید شوهرم سرکوچکترین مسئله کتکم می زدو از خونه ای که خودم اجاره کرده بودم بیرونم می انداخت خداکنه طرف ظرفیت خوبی شمارو داشته باشه.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار