مجموعه موسیقیهای مورد استفاده در رادیو و تلویزیون کشورمان در چند سال اخیر، علاوه بر کپی پیدرپی از موسیقیهای ظاهراً غیرمجازی، با خطاهای فاحشی در انتخاب موسیقیهای متن فیلمهای آمریکایی برای رویدادهای مهم کشورمان همراه شده که با توجه به وجود ذهنیت نسبت به این موسیقیها برای بخشی از مخاطبان ایرانی، استمرار این وضعیت نگران کننده است.
به گزارش «تابناک»، تولید موسیقی در کشورمان به رغم همه تلاشها نسبت به دیگر کشورها به ویژه کشورهای صاحب هنر ـ صنعتهای موسیقی، سینما و تلویزیون بسیار اندک است و بنابراین بخش وسیعی از موسیقیهایی که در کشورمان در قالب مستند و حتی فیلمهای سینمایی استفاده میشود یا دقیقاً از آثار اروپایی، آمریکایی و حتی آسیایی نقل میشود و یا با کاور کردن و اندکی تغییرات در سازها، همان فضای موسیقی مورد استفاده قرار میگیرد.
صداوسیما نیز به رغم برخورداری از مجموعهای که از سالهای دور تولید موسیقی برای این نهاد عظیم را بر عهده دارد، در چند دهه اخیر هیچ گاه محل خلق آثار جدی موسیقیاییِ گسترده نبوده و معدود آثار خلق شده در این حوزه نیز کفاف نیاز فراوان رسانه ملی را نمیداده و به همین دلیل در بسیاری از رویدادها و برنامههایی که نیاز به موسیقی بوده، از موسیقیهای تولید شده برای سریالها و فیلمهای آمریکایی و اروپایی و بعضاً موسیقیهای شرق آسیا استفاده شده است.
کاور کردن شیوه معمولی بودن که رو به فزونی نهاده و منجر به تغییر بسیاری از آهنگهای موسیقیهای لس آنجلسی ـ با حذف صدای خواننده ـ شده و حتی به تازگی در ده سالگی یکی از برنامههای پرمخاطب رادیویی، یکی از این موسیقیها عیناً با متن تازه اما با همان ریتم و فراز و فرود بازخوانی شد که البته شگفتی در پی داشت و البته صدایی هم در نقد این فضای جالب برنخاست.
نقد اساسی از این روی وارد است که اگر این موسیقیها بیاشکال است، چرا در ایران مجوز نگرفته و یا مجوز نمیگیرد و اگر غیرمجاز است، چرا با کاور کردن و یا به نوعی سرقت ملودی، به عنوان موسیقی مجاز از رادیو و تلویزیون پخش میشود؟ مرز مشروع بودن موسیقی در تلویزیون و رادیو کجاست و چرا این مرز در رادیو وسیعتر است و چرا در شبکههای فارسی زبان برای ایرانیان خارج اندکی کمتر و در شبکههای اصلی، دایره محدودتری را شامل میشود؟ آیا این مرز با توجه به حساسیتها، گسترش مییابد؟
از سوی دیگر، این موسیقیها گاه لزوماً بیاشکال نیستند و کپی آنها با نقدِ مشروعیت همراه نیست، بلکه کارکرد اشتباهی پیدا میکنند؛ برای نمونه، موسیقی فیلم «مرثیهای برای یک رویا / Requiem for a Dream» که توسط کلینت منسل برای این فیلم مهم دارن آرنفوسکی ساخته شده و به وضوح یک تراژدی را روایت میکند و نیاز به فهم عمیق موسیقی برای درک تراژیک بودنش نیست، در هفتههای اخیر همواره روی تصاویر پیروزیهای تیم ملی والیبال گذاشته و پخش شد که کاملاً بیمعنا بود.
این رویداد به گونهای بدتر درباره مهمترین رویداد سیاسی کشور در دو سال گذشته نیز رخ داد و در مناسبتهایی دیگر نیز تکرار شد و آن هم استفاده از موسیقی سریال «بازی تاج و تخت / Game of Thrones» برای مناظرهها و حساسترین بخشهای انتخابات ریاست جمهوری بود که با توجه به محتوای این سریال، به نوعی توهین به انتخابات ریاست جمهوری کشورمان بود، زیرا برای بخشی از مردم که شاید این سریال را دیده باشند، کارکرد این موسیقی بر انتخابات ریاست جمهوری کشورمان تأمل برانگیز خواهد بود.
البته احتمال اینکه تعمدی در این چینشهای موسیقیایی باشد، بسیار بعید است اما به هر حال این اشتباهات سهوی با توجه به تأثیر عمیق موسیقی، پذیرفته نیست و گمان میرود، در این زمینه نیاز به استفاده بیشتر از متخصصین در حوزه موسیقی برای رادیو و تلویزیون باشد و از این دغدغه پراهمیتتر، ضرورت تولید وسیع و باکیفیت موسیقی در صداوسیماست؛ رویدادی که اگر به خوبی مدیریت میشد، تلویزیون با سی سال تولید موسیقی، نیاز به موسیقی فیلمهای خارجی نداشت.