روز گذشته در تحریریه روزهای دردناک سوختن و بعد هم درمان دختران شین آبادی مرور شد. خاطره های تلخی که از زبان شیرین خودشان میشنیدیم. کودکانی روستایی که به خاطر نبود سیستم گرمایشی مناسب، بی مسئولیتی معلم و مدیر مدرسه تن و روانشان چنان سوخته که دردش تا مغز استخوان انسانهای بیدار و با وجدان رسید اما چه سود...
امروز از کودکانی می نویسیم که وقتی بخاری نفتی و فرسوده مدرسهشان بر زمین افتاد و شعلهها زمین و زمان را گرفت؛ آتش پوست لطیف بچه های مدرسه را چون گرگی درید. حالا در آغازین روزهای سال تحصیلی، کودکان با کدام دست باید مشق بنویسند؟ کودکانی که کودکیشان در کلاس درس سوخت و هنوز در انتظار یک جراح پلاستیک می سوزند.
وکیل دانش آموزان شین آبادی که همراه دانشآموزان به خبرگزاری آنا آمده بود، علت این حادثه را بیتدبیری، ضعف و فقدان مدیریت آموزش و پرورش دانست و گفت: روز اول مهر چندین میلیون کودک ایرانی در کلاسهای درس حاضر میشوند در حالی که این دختران از حضور در بین همکلاسی های خود محروم هستند. حادثهای که یک تراژدی است زیرا این بچهها شیفته مطرح شدن در رسانهها و سوژه عکاسی شدن برای روزنامهها و مجلات داخلی و خارجی نیستند و فقط می خواهند مانند سایر دوستان و هم سن و سالان خود به تحصیل ادامه دهند و زندگی آرام و عادی و بدون دغدغه گذشته خود را دوباره بدست آورند.
به گفته حسین احمدی نیاز، «در عرف جامعه بر سیمای انسان به خصوص دختران و زنان تاکید می شود در حالی که این حادثه زیبایی ظاهری را از این دختران گرفت، همچنین تاکید ما این است که دولت برای احقاق حق این کودکان گامهای مثبت و بلندی را بردارد و دولت تدبیر و امید باید در چارچوب قانون اساسی از همه این کودکان حمایت کند و امیدواریم وعدههای دکتر نوبخت معاونت راهبری ریاست جمهوری محقق شود و فقط دنبال شعار و وعده نباشیم زیرا این کودکان از شعار و وعده مسئولان کشور رنجورند.»
او همچنین با بیان اینکه بر اساس ماده 22 قانون اساسی حیثیت، جان، مال، کرامت و شخصیت انسانها از تعرض مصون است،گفت: امیدواریم دولت بر اساس این اصل قانون اساسی به وظایف خود عمل کند و از این پس تدبیری اندیشیده شود تا مدارس کشور از یک استاندارد مشخص و اصولی برخوردار شوند تا در آینده شاهد بروز چنین وقایع ملامت بار و دردناکی نباشیم.
وی اظهار کرد: هم اکنون وزارت آموزش و پرورش بودجههای کلانی برای تجهیز مدارس از دولت دریافت میکند و حتی از کمک خیران کشور نیز بهره مند میشوند در حالی که در استانها و شهرهای محروم کشور هزینه نمیکند و امروز در حالی مدرسه این کودکان پیرانشهری به بهترین و پیشرفته ترین امکانات و تجهیزات مجهز شده است که این کودکان زندگی آینده خود را از دست دادند بنابراین دیگر به چه درد میخورد.
این وکیل که مدتهای مدیدی است همراه این دختران و خانوادههایشان شده تا مدافع حقوق آنان باشد، میگوید: صدمه روحی و روانی بسیاری به این کودکان وارد شده به طوری که امروز برخی از این دختران حتی نمیتوانند رخسار خود را در آیینه ببینند و دردی که از تیغ جراحی بر بدن آنان وارد می شود نه با پول نه با دیه و نه با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه و جبران نیست. برخی از این بچهها حتی نمی توانند خودکار در دست بگیرند و باتوجه به اینکه دختر از ظرافت و حساسیت ویژهای برخوردار است و زمانی که این کودکان در مقابل گروه همسالان خود قرار میگیرند به اوج ماجرا پی می برند.
وکیل و والدین کودکان امیدوارند، آموزش و پرورش برای همه مدارس محروم کشور امکانات و تجهیزات استاندارد و یکسان در نظر بگیرد زیرا به گفته آنها مدرسه شین آباد قابل قیاس با مدرسههای تهران نبود در حالی که براساس ماده 19 و 20 قانون اساسی باید استاندارد و امکانات مدارس در کل کشور یکسان باشد به طوری که مدرسه در شین آباد و در تجریش تهران باید به طور یکسان در کل کشور پراکنده باشد بنابراین چه دلیلی وجود دارد که باید این اتفاق برای کودکان شین آبادو روستایی به وقوع بپیوندد.
آرزوی آنها این است در آینده بنیادی به نام شین آباد در کشور ایجاد شود تا در این بنیاد به سایر کودکان نیز کمکهایی صورت گیرد تا از این کودکان بعنوان نمادی برای کودکان آسیب پذیر کشور یاد شود. آنطور که وقتی بچه ها یکی یکی بلند می شدند و از آرزوهایشان می گفتند، سلامتی همه کودکان جهان را می شد در کلماتشان جستجو کرد.
آرزوهای رنگی کودکان شین آبادیاسماء که هنوز مقنعه سفید رنگ مدرسه را به سر دارد می گوید: آرزو دارم به زودی خوب شوم و صورتم شبیه روز اول شود. در این مدت خیلی سختی کشیدم و دوست دارم در آینده شغل معلمی را برگزینم. می خواهم وقتی معلم شدم اگر مشکلی برای کلاس درس پیش بیاید اول بچه ها را از کلاس درس خارج کنم بعد خودم از روی آتش بپرم!
اسماء دختر کوچک شین آباد، بخاطر تزریق ماده ای در زیر پوست گردنش باید این درد و رنج را تحمل کند تا پزشکان بتوانند از این پوست اضافه شده برای درمان و پیوند به پوست صورت استفاده کنند.
سیما مرادی اما لباس صورتی دختران کرد را بر تن دارد و به کردی می گوید: آرزو دارم همه بچه های دنیا موفق باشند و دوستان من که در این حادثه سوختند، مانند روز اول شوند. سیما آرزو کرد در آینده دندانپزشک شود تا بتواند به همه مردم کشور کمک کنند.
سیما شاکری که دائم می خندد، آرزو میکند خدا همه بیماران را شفا دهد و دختران شین آباد مانند روز اول زییایی چهره خود را بدست آورند. او نیز در آینده می خواهد متخصص پوست شود تا بتواند به بسیاری از بیماران کمک کند.
اسرین به من می گوید، خبرنگاری شغل خوبی است اما من می خواهم دکتر شوم. او میگوید:« شب قبل از حادثه خواب بدی دیدم و فردا برای مادرم تعریف کردم اما با عجله به مدرسه رفتم و دیدم هوا سرد است. از معلم خواستیم بخاری را روشن کند. او همیشه عصبانی بود آن روز هم از سرایدار مدرسه خواست بخاری را نفت بریزد و آتش را روشن کند. سرایدار به قدری نفت ریخت که دور بخاری نفت جمع شد بعد آن را روشن کرد و دبه نفت را روی پنجره گذاشت. معلم اما عصبانی بود و هر چه هشدار دادیم گوش نداد...»
نادیا هم اگرچه گفت شب قبل از این ماجرا، مثل اسرین خواب آن حادثه را ندیده بود اما میگوید: «آن شب خیلی شاد و خوشحال بودم و دائم می خندیدم اما خنده به من نیامده، چون هر وقت خیلی خوشحالم یک اتفاق بدی برای ما می افتد». او سپس از روز حادثه گفت که دوستش سارینا در روز حادثه در بین آتش و دود فریاد میزد خاموشم کنید خاموشم کنید و نتوانستیم خاموشش کنیم و کف مدرسه جان داد!
آمنه راک که بیش از دیگر بچه ها آسیب دیده به نظر می رسد، مانتوی قرمز پوشیده ویکی دو انگشت باقی مانده اش را لاک زده است. آرزو می کند در آینده پزشک شود. دخترک روحیه لطیف و با نشاطی دارد و امید دارد که به زودی زیبایی از دست خود را به دست خواهد آورد.
جلال مرادی پدر سیما، سخنگوی والدین کودکان شین آبادی است. او از خواستهها و انتظارات خانوادههای این دانش آموزان می گوید. بزرگترین دغدغه ما تامین آینده فرزندانمان است. دوست داریم آینده دخترانمان تضمین شود اما از عملکرد دولت در زمینه درمان، تحصیل و امکانات رضایت کامل نداریم. زیرا پروسه درمان را بصورت منقطع انجام میدهند در حالی که روند درمان این کودکان شامل جراحی، زیبایی، توانبخشی و روان درمانی باید بصورت کامل اجرا شود که متاسفانه تاکنون دقت و نظارت کافی و کامل در این زمینه صورت نگرفته است.
وی می گوید که روز اول مهر، سیما مرادی تحت عمل جراحی مجدد قرار میگیرد. در حالی که باید این عملهای جراحی برای تمام کودکان بصورت همزمان انجام شود نه این که بصورت تک تک هر روز یکی از این بچه ها برای عمل در تهران حاضر شود زیرا این منقطع بودن روند درمان به این کودکان آسیب های جدی وارد میکند. آنها به ما گفتند درمان بچه ها به صورت ویژه است اما هرگز اینطور نبود و هنوز چیزی در این مورد به ما نگفته اند در حالی که بیش از دو سال از سوختن بچهها می گذرد.
مرادی افسوی می خورد که تاکنون دولتها وعدههای بسیاری به ما و کودکانمان دادهاند که متاسفانه هنوز اجرایی نشده است. بنابراین تازمانی که قولهای دکتر نوبخت بصورت مکتوب و مستند به ما ارائه نشود قابل استناد و اعتماد نخواهد بود زیرا دولت به حرفهای خود جامه عمل نمیپوشاند و مسئولان کشور مشکلات ما را از یک گوش گرفته و از گوش دیگر در میکنند و هنوز ما و خانواده هایمان روی هوا ماندهایم.
پدر شادی از سرگردانی و انتظار یک هفتهای برای پیدا کردن تخت خالی در بیمارستان فاطمه زهرا(س) برای درمان فرزندش انتقاد میکند که به ما وعده داده بودند ویژه کودکان مان را درمان کنند در حالی که امروز این قول عملی نشده و معلوم نیست قول و وعده مسئولان کشور به ما کی به بار خواهد نشست.
15 آذر ماه 1391 مدرسه دخترانه روستای شین آباد پیرانشهر آتش میگیرد. «خبر تلخ بود و سهمگین!» بسیاری از مردم داخل و خارج کشور تحت تاثیر قرار گرفتند. بسیاری برای کودکان بی گناه گریه کردند. کودکانی که روز حادثه هر کدام در گوشه از کلاس درس شاهد سوختن خود و همکلاسیهایشان بودند. سارینای کوچک که به گفته دوستانش کف کلاس افتاده بود و از شدت سوختگی جان داد بسیاری را متاثر کرد.
فریده، آمنه، سیما، اسما، اسرین، نادیا، شادی ،آمنه، سیما، نسرین و شیما، همگی خاطرات روزهای تلخ پاییز را مرور میکنند تا شاید مسئولان حکومتی از روی مسئولیت و تکلیف و نه از روی منت به کمکشان بیایند. گرچه آنها با از دست دادن همه زیبایی خود ایثار کردند تا دیگر کودک دانش آموزی قربانی آتش بی مسئولیتی و بی وجدانی نشود!