بازدید 13276

پر کردن شکاف ها و توازن بخشی

سیدمهدی پارسایی*
کد خبر: ۴۳۱۷۴۰
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۵ 04 September 2014
با انتخاب دونالد توسک لهستانی(راستگرا) و فدریکا موگرینی ایتالیایی(سوسیالیست) به عنوان رئیس شورای اروپا و نماینده عالی سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا، صرفا رای اعتماد پارلمان اروپایی به رئیس و هیئت کمیسونرهای اروپایی در دهه سوم ماه اکتبر پیش رو برای آخرین مرحله رسمی تکمیل این پازل باقی می ماند. انتخاب روسای نهادهای اتحادیه اروپایی از جنبه های گوناگون حائز اهمیت است. پیش از این نیز مارتین شولتز آلمانی(سوسیالیست) به عنوان رئیس پارلمان اروپا و جان کلود یونکر لوکزامبورگی(راستگرا) به عنوان رئیس کمیسیون اروپایی منصوب گردیده بود. انتخاب افراد مذکور اساسا در فضایی متفاوت صورت گرفت. فضایی که می توان از آن به عنوان فضایی بحرانی یاد کرد. بحران اقتصادی و بحران اوکراین. اگرچه سیاست کشورهای اتحادیه اروپا نسبت به بحران اوکراین تفاوت هایی با یکدیگر داشت و کشورهای اروپای شرقی، مرکزی، جنوبی و سه کشور بزرگ آلمان، فرانسه و انگلیس، اختلافات ملموسی برای مدیریت روابط دیپلماتیک با روسیه داشتند؛ اما می توان گفت بحران اوکراین چسب روابط ترک خورده سال های بعد از بحران اقتصادی در اتحادیه اروپا به شما می رود. اتحادیه ای که در سال های گذشته به سختی با چالش های اقتصادی دست و پنجه نرم کرد، صحنه تظاهرات مردمی بسیاری بود، شاهد رشد ملی گرایی و اقبال نسبی احزاب دست راستی افراطی بود، در مدیریت بحران مالی و بدهی درحوزه یورو دچار چند دستگی شد، انگلیس تهدید به خروج از اتحادیه کرد و با بزرگترین چالش خود از ابتدای فرایند همگرایی اروپایی مواجه شد. لذا در این فضا که شکاف های بسیاری در حوزه های سیاستگذاری، مدیریت بحران، منافع ملی اعضا، بین نهادها و کشورهای عضو اتحادیه به وجود آمده بود، انتخاب روسای جدید نهادهای اروپایی خود اساسا بخشی از راه حل قلمداد شد که موجب نوعی توازن بین منویات بلوک های مختلف قدرت در اتحادیه گردید.

عوامل بیرونی همچون بحران اوکراین و خیزش قدرت های نوظهور در قالب بریکس نیز در پویش های داخلی اتحادیه اروپا نقش ویژه ای ایفا کرد. بحران مذکور از یک طرف منجر به بهبود چشم انداز روابط فراآتلانتیکی گردید و از سوی دیگر به افزایش انسجام و وحدت در میان رهبران اروپایی کمک کرد. رد پای این ادعا را می توان در انتخاب مقامات نهادهای اروپایی جستجو کرد، جایی که تلاش شد سیاستمدارانی در راس شورای اروپایی، سیاست خارجی و امنیتی مشترک و پارلمان و کمیسیون اروپایی قرار بگیرند که نوعی توازن را میان بلوک های مختلف قدرت در اروپا برقرار نماید و از سوی دیگر مورد حمایت قاطبه کشورها باشند(اگر  انتخاب رئیس کمیسیون را در پرتو مخالفت شدید انگلیس مستثنی نماییم).

مهم ترین انتخاب تعیین رئیس شورای اتحادیه اروپا است. انتخاب توسک به عنوان رئیس شورای اروپا پیام های زیادی داراست، از یکطرف انتخاب رئیس شورای اروپا به عنوان مهم ترین نهاد در ساختار اتحادیه اروپایی از یک کشور اروپای مرکزی و همینطور یک کشور نسبتا تازه وارد برای کشورهای تازه وارد اروپای شرقی و مرکزی از اهمیت زیادی برخوردار است و از طرف دیگر به واسطه روابط پر تنش لهستان و روسیه و همینطور موضع سرسختانه ورشو در قبال روسیه در بحران اوکراین، پیام نمادین و خاصی از سوی مقامات اروپایی برای پوتین و روسیه دارد. همچنین انتخاب رئیس شورای اروپایی از لهستان، بدین معناست که اروپای جدید و اروپای قدیم (دونالد رامسفلد در دوران حمله آمریکا و عراق در سایه عدم همراهی کشورهای اصلی اتحادیه اروپا همچون آلمان و فرانسه، از اروپای جدید و اروپای قدیم سخن به میان آورد)در تقاطعی تاریخی به هم رسیده اند، تقاطعی که بیشتر از همه برای روابط فرااتلانتیک و مقامات کاخ سفید اهمیت دارد. انتخاب توسک نخست وزیر سابق لهستان به عنوان رهبری شورای اروپا در مقطعی که بحران اوکراین، صف بندی دوران جنگ سرد را در اذهان تداعی می کند پیام های مهمی برای آمریکا و ضرورت انسجام بیشتر در روابط فراآتلانتیکی دارد که همزمان برای مسکو نیز یادآور اتحاد غربی ها در برابر آنهاست. از طرفی در حوزه داخلی اتحادیه نیز انتخاب توسک به معنای نزدیکی بیش از بیش رقبا و دشمنان دیروز یعنی آلمان و لهستان می باشد اتخابی که با حمایت آنگلا مرکل انجام گرفت. علاه بر این انتخاب توسک که رویکردی ادغام گرا دارد و به نوعی نماینده اروپای جدید می باشد برای حفظ انگلیس در اتحادیه اروپا نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. لذا در انتخاب رئیس شورای اروپا تلاش شد تا همزمان چهار شکاف پر شود، شکاف درونی اتحادیه اروپا در قالب اروپای غربی و اروپای شرقی، شکاف انگلیس و اتحادیه اروپا، شکاف بین کشورها همچون آلمان-لهستان، شکاف فراآتلانتیکی.

از طرفی انتخاب رئیس شورای اتحادیه اروپا و نماینده عالی سیاست خارجی و امنیتی نیز نوعی توازن در خود داراست که بازتاب دو طرز فکر در درون اتحادیه است، بدین صورت که توسک نماینده دسته ای از کشورهای اروپایی است که خواهان برخورد محکم و جدی با روسیه در بحران اوکراین هستند و موگرینی نماینده دسته دیگری از کشورها است که خواهان استفاده از دیپلماسی و ممانعت از تشدید بیش از بیش تشنج ها در قبال روسیه می باشند.  همانگونه که تعیین توسک پیام مثبتی برای کاخ سفید دارد، انتخاب موگرینی نیز چراغ سبز اتحادیه اروپا به کرملین محسوب می شود. این نگاه دو بعدی همچنین در حوزه سیاست همسایگی اروپا نیز خود را بازتاب می دهد، به گونه ای که انتخاب توسک، از اهمیت یافتن بیش از بیش سیاست گسترش به شرق و همسایگی اروپا در مرزهای شرقی اروپا خبر می دهد که مورد تایید کشورهای اروپای مرکزی و بالتیک و مخصوصا آلمان است، در مقابل انتخاب موگرینی از اهمیت خاصی برای سیاست همسایگی اروپا در قالب روابط یورو-مدیترانه ای برخوردار است که تامین کننده نگاه کشورهای اروپای جنوبی و شبه جزیره ایبریا(اسپانیا، پرتغال و آندورا)  و البته به طور خاص فرانسه می باشد. این توازن برای پر کردن شکاف میان نگاه دو بلوک مذکور می باشد و به نوعی آشتی سیاست همسایگی مد نظر آلمان و فرانسه است. مخصوصا اینکه توسک به واسطه تحیصلاتش در رشته تاریخ نگاهی تاریخی دارد و موگرینی به عنوان یک دانش آموخته علم سیاست که در خصوص روابط دین و سیاست تحقیق و مطالعه داشته، نگاهی متفاوت در قبال روابط یورو-مدیترانه ای دارد. همزمان توسک نماینده جریان محافظه کار راست میانه و مورد حمایت دیوید کامرون و آنگلا مرکل است و موگرینی نماینده جریان سوسیالیست اتحادیه است که از حمایت دولت فرانسوا اولاند و ماتیو رنتسی برخوردار است. به عبارتی در تعیین روسای نهادهای اروپایی تلاش شده بین راست و چپ میانه نیز نوعی توازن قدرت برقرار گردد.

در حوزه همگرایی اروپایی نیز انتخاب روسای نهادهای اروپایی نوعی نگاه متوازن و تعادل بخش مشاهده می شود. به گونه ای که چینش روسای جدید نهادهای اروپایی در واقع سازش رویکردهای راست میانه-چپ میانه، اروپای نخبگان-اروپای شهروندان، تازه واردها-اعضای قدیم، اروپاگرایی-آتلانتیک گرایی، همگرایی-واگرایی، ادغام گرایی-بین الدول گرایی می باشد. به نظر می رسد اتحادیه اروپا به واسطه دو بحران اقتصادی و اوکراین رسیدن به نقطه تعادل را بهترین راهکار برای مواجه با این دو وضعیت بغرنج می داند، که البته چالش های بسیاری را در ادامه خواهد داشت، چرا که در شرایط کنونی بحران اقتصادی و بحران اوکراین به انسجام و همبستگی رویکردها و سیاست های کشورها و نهادهای آن کمک زیادی نموده است اما شکاف دیدگاه ها در اتحادیه اروپا نیاز به منطق های تناسب، نتیجه و استدلال جدیدی دارد که مساله ای سخت و دشوار خواهد بود و اصلی ترین چالش روسای جدید نهادهای اروپایی و رهبران اعضای اتحادیه اروپا نیز همین مساله است.

دانشجوی مقطع دکتری مطالعات منطقه ای-اروپا، دانشگاه تهران

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها
آخرین اخبار