رفتار شناسی رژیم صهیونیستی در تحولات( منظومهای) درمنطقه غرب آسیا با توجه به اقدامات و عملیاتهای خطرناک این رژیم از چند منظر قابل بررسی است.
1- مبانی و هستی شناسی امنیتی این رژیم و نسبت آن با تحولات منطقه.
2- کارکرد این مبانی با نیات راهبردی بازیگران منطقهای و فرا منطقهای.
3- مدیریت ادراک و برداشت مسئولین و دولتمردان ایالات متحده آمریکا.
1- مبانی وهستی شناسی رژیم صهیونیستی و نسبت آن با تحولات منطقه
رژیم صهیونیستی به مثابه و مصداق دقیق یک رژیم و سلول (سرطانی) تراریخت خود را تعریف میکند، و همواره به شکل منفرد و خارج از چارچوبهای متداول و روتین معمول در نظام بین الملل به بقامندی خود فکرمیکند.
این رژیم به دلیل تفکر«گتویی» تعریف خاصی از مفهوم امنیت وبقامندی خود دارد. و همواره درگیر عقدهی «امنیت» میباشد. این بحران (هویت-امنیت) وعقده با فرایند رشد مقاومت اسلامی( به شیوه و سبک حزباله) و مفهوم جدید«قدرت» و زایش و رویش بازیگران هوشمند (میکروقدرتها) از یک سو، و از سوی دیگر بیداری اسلامی تشدید گردید.
ورود بازیگران موثر غیر دولتی( سامانه میکروقدرتها) و تاثیر آنها در مغناطیس و آلیاژ قدرت(ماکرو قدرتها) باعث شکنندگی مبانی وحتی هویتی ( وجودی) این رژیم شده است.
رژیم صهیونیستی اکنون بشدت گرفتار«تلهی دکترین امنیتی» خود شده است.
این رژیم امنیت را ابتنای موقعیت از طریق نظم و قاعده(قاعده سازی امنیتی) میداند. این قاعده ( به زعم این رژیم) در صورت تحقق واقعی وتمام عیار میتواند مفهوم امنیت را به یک درک بینا ذهنی برای مخاطبها و بازیگران ساحت مورد تهدید و رقابت تبدیل سازد.
رژیم صهیونیستی از ابتدا تاسیس جعلی و حتی قبل از آن برای گره گشایی دغدغه عقده امنیت خود؛ با نظریهها و دکترینهای امنیتی متفاوتی جامعه خود را سامان داده است. به تعبیری در این مجال و مقوله دارای ثوابتی است. این رژیم همواره در یک محاسبه و خوانش و پایش دقیق، عملیاتی ، خود را در محیطی میبیند که مدیریت ریسک خود را ارزیابی، تجدید نظر و تصمیم به اقدام عملیاتی در میدان برای ایجاد موقعیت مبتنی بر ابتنای نظم و قاعده ساماندهی میکند.
رژیم صهیونیستی بدلیل مختلف همواره بدنبال تحقق مکتب امنیتی خود بر اساس رویکرد دولت گرا میباشد. و در این راستا ضمن تامین سامانه پاسخگویی حرفهای به تهدیدات، محیط امنیتی خود را از طریق مهندسی، مدیریت راهبردی و عملیاتی زمان/ مکان/ محتوا در راستای آمایش امنیت هستی شناسانه مورد نظر را دنبال میکند.
این رویکرد (دولت گرا) به کسانی تعلق دارد که جغرافیای خاصی را برای خود ترسیم کردهاند که مطابق آن خود را صاحب حقوق انحصاری، تاریخی، و طبیعی سرزمین فلسطین دانسته و معتقدند که ضرورت حفظ این سرزمین لزوم بر خورداری از قوه قاهره و دولت را اجتناب ناپذیر میکند.
عناصر نقشه ساختاری نظم و امنیت در رژیم صهیونیستی یا به تعبیری پایههای کلان امنیت در این رژیم بر سه پایه استوار است:
الف: وجود (کیان)
ب: سرزمین
ج: جمعیت
اندیشه معطوف به وجود و کیان ساخت و دال مرکزی است. ساختهای پیرامون ساخت مرکزی ( ساخت دفاع و امنیت/ساخت سیاسی/ ساخت فرهنگی و ساخت اقتصادی) همواره مورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرند.
ناگفته نماند این امر توسط ضریب ایدئولوژیک و باز تولید آن تداوم و استمرار مییابد.
بر این اساس جامعه رژیم صهیونیستی را میتوان بر اساس دال مرکزی وهژمونی گفتمان دفاع- امنیت چنین توصیف کرد:
الف: کلیت جامعه و اسرائیل به مثابه یک جامعه امنیتی قابل رویت است.
برآیندها:
1- هر تهدید سادهای، یک تحلیل امنیتی را سامان میدهد، و سطح آن ملی میشود.(تلقی کپنهاکی از امنیت)
2- وضع ساختاری و شکل بندی وجودی اسرائیل که بر اساس یک فرآیند طبیعی، زایش و تامین دولت جعلی اسرائیل نبوده است؛ احساس« وجود ناامنی» جزء ذاتی حیات شهروندی و ملی است.
3- رژیم صهیونیستی « دوز» نا امنی و (احساس آن) را برای برقراری نسبی سکونت و مهاجرت در اسرائیل در «ضمیرناهوشیار» هویت بخش مدیریت میکند.
این اقدام آثاری در خور توجه دارد؛ از جمله تبلیغ اینکه جامعه ترکیبی مضر است؛ و همواره فضای جنگ و صلح برقرار است.
4- وضعیت ژئوپلتیکی رژیم صهیونیستی در فضای « امنیت سوزی» قرار دارد.
5- هویت ناامن گذشته از تهدیدات بیرونی جامعه اسرائیل را از درون با تعارض مواجه ساخته است.
نکته: به لحاظ روان شناسی اجتماعی هنوز « شخصیت » اسرائیلی با موقعیت نوین تشخّص و تعیّین دولت گرا و روح شهروند ملی خو نگرفته است. در نتیجه:
ثبات در جامعه رژیم صهیونیستی مفهومی جاه افتاده و معنا بخش نبوده و نیست
ب: اسرائیل جامعه ناپایدار:
1- ماهیت مهاجرتی جامعه
2- سیاست تبعیض در بین گونههای مختلف اجتماعی ساکنان
3- جامعه سرگشته مواجه به مشکلات و موانع جدی ساختاری، فرهنگی، رفتاری
4- جامعهای ژلهای (شکننده)
نتیجه کلی: جامعه اسرائیل دارای فرهنگ امنیتی تمام عیار است.
- ویژگیهای جامعه اسرائیلی با فرهنگ امنیتی
1- جامعه همیشه در یک منازعه و جنگ خفته و پنهان است.
2- دولتی در خطر نابودی
3- بهره برداری از مصیبتهای تاریخی ادعایی(ضریب ایدئولوژیک)
4- اسرائیل به مثابه دولت پادگانی با تفکر گتویی
5- ملتی در اندیشه یونیفورمی (نظامی) بدون یونیفورم
6- موفقیت در اجماع امنیتی
7- ارتش و سازمانها ونهادهای امنیتی رکن اساسی و تاثیر گذار در معادلات راهبردی، حیاتی و زیر ساختی است.
8- ملت برای ارتش بجای ارتش برای ملت.
9- حاکمیت دستگاه ونهادهای امنیتی و گزارههای آنها در نظام معرفتی تصمیم گیری
در واقع حریفی است که با خود تعریفی از خود؛ حریف خود را تعریف میکند.
رژیم صهیونیستی رفتار و سامانه ساختارهای امنیتی خود را مبتنی بر نظریه امنیتی خود تنظیم میکند.
این نظریه دو پایه اساسی دارد:
الف: تسلّل: (نفوذ در عمق و پیشگیری از نفوذ)
ب: اٍحباط: فروپاشی (روحی، روانی و عملیاتی حریف)
در تفکر و هستی شناسی امنیتی رژیم صهیونیستی این دو عنصر به شکل موثر وجدی و به شکل سازمان یافته، نظام تصیمیم سازی و تصمیم گیری را مدیریت میکند؛ وهم سازمان و ساختار عملیاتی آن را برای اجرای ماموریتهای امنیتی با برد بلند(نفوذ در عمق حریف) را فراهم میکند.
خلاصه این نظریه میگوید حریف در عمق سرزمین خودش میبایست مورد اقدام ( عملیاتی) قرار گیرد.
(نفوذ در عمق حریف و اقدام وجلوگیری از اقدام و اعزام و نفوذ حریف به سرزمین خودی) از طریق فروپاشی روحی، روانی و عملیاتی به منظور ایجاد بازدارندگی ذهنی و عینی و ساختاری در حریف؛ همواره در دستور کار جدی خود قرار میدهد.
بر این اساس اقدامات پیش دستانه و نفوذ عملیاتی توام با اقدام مبتنی بر نظریه فوق در قاموس تفکر عملیاتی این رژیم در حملات برون مرزی در منطقه قابل تبیین است.
ترور رهبران فلسطینی، ترور حاج رضوان و دانشمندان هستهای ایران، عراق، مصر، ربایشهای معروف و امثالهم و صدها عملیات سری (با صدا و بی صدا) این رژیم نشان میدهد که این رفتارها را بر اساس کدام خاستگاه نظری، فلسفی، و ساختاری تنظیم میکند.
در واقع این رژیم ترا ریخت به شدت از دیپلماسی پنهان و عملیات پنهان بهره میگیرد. لیکن اگر چه این رژیم توانسته است از خلاءها و آسیبهای دولتها و سازمانهای مقاومت با همدستی دولتهای غربی و مرتجع عرب به برخی از اهداف خود برسد.
لیکن عقده«امنیت» و وجود ناامنی« وجودی» این رژیم او را در تله دکترین امنیتی و اطلاعاتی خود بشدت گرفتار کرده است، پدر مکتب امنیتی و اطلاعاتی این رژیم «بن گوریون» علیرغم توصیههای متعدد و ارائه دکترین امنیتی، هزینههای مختلفی را برای این رژیم در طول تاسیس تاکنون تحمیل کرده است. بحدی که او را با همان مبانی تاسیسی به زوال و پایان کار نزدیک میسازد.
بن گوریون متعقد بود؛ باید نتیجه نبرد در میدان قطعی شود، از طرفی به سرعت باید جنگ را به زمین دشمن کشاند و پاسخگویی و مقابله را جدی دنبال کرد. این نظریه همواره آویزه گوش دولتمردان و ساختارهای امنیتی رژیم صهیونیستی است. لیکن امنیت ملی همواره متغیری وابسته به فرآیندها و مناسبات قدرت و پاد گفتمانها است.
از 1948 تاکنون رژیم صهیونیستی در حالت تهدید مستمر زندگی میکند. وهمواره تحول در نظریههای امنیتی را داشته است، از جمله به برخی از عناوین این تحول اشاره میشود؛
1- نظریه عمق استراتژیک، توسعه اشغال و امر واقع
2- نظامی کردن مردم( ملت برای ارتش)
3- ضربه اول
4- جنگ و دفاع در عمق و زمین حریف
5- نظریه ضربه پیشگیرانه
6- نظریه فضای حیاتی
7- نظریه مناطق خالی از سلاح و نیروهای نظامی
8- نظریه مرزهای امن
9- نظریه موازنه وحشت و ترس اتمی
هر دوره و هر مقطعی رژیم صهیونیستی به منظور توجیه رفتار و کنش انتقامی و امنیتی خود، نظریهها یا دکترینهای مختلفی را ایده آن را مطرح و در ساختار و سامانه پاسخگویی خود عملیاتی میکند.
لیکن این اقدام با شکل گیری مدرسه جهادی نامتقارن و هوشمند مقاومت اسلامی تبدیل به تلهی امنیتی و کانون آسیبپذیری رژیم صهیونیستی در حوزه تامین امنیت گردید. در واقع«گرفتار خوگرفتگی به محیط نظریه و دکترین امنیتی» خود شده است.
مقاومت اسلامی به عنوان بازیگر و چالشگر هوشمند بخوبی توانست از این تله و دکترین امنیتی بنحو بسیار مطلوب و عملیاتی در سامانه پاسخگویی خود در مقابله با رژیم صهیونیستی استفاده نماید.
جنگ 33 روزه، 22 روزه، و جنگ اخیر مقاومت اسلامی غزه شاهد مثال خوبی در این راستا میباشد.
2- کارکرد این مبانی و نسبت و ارتباط آن با نیات راهبردی بازیگران منطقهای و فرا منطقهای
الف: سوریه
تحولات پیچیده سوریه، و نقش، تعامل و تزاحم بازیگران منطقهای و فرامنطقهای با یکدیگر باعث پیچیدهترشدن این نقشها شده است.
برخی از این کشورها در سطح منطقهای مثل ترکیه، عربستان، قطر، امارات، نقشهای پارکابی و لجستیکی ودر سطح نازلی (در تصور و خیال ) بازیگری ، رفتار خود را توجیه میکنند. و عملا فاقد رفتار مبتنی بر بازیگر مستقل میباشند. و بیشتر در مرداب یک عقده تاریخی هویتی و رقابت عربی، عربی-ایرانی بسر میبرند.
از طرفی بازیگران فرا منطقهای در چهار دستهبندی ( فکری، سیاسی) روسی، چینی، اروپایی، و امریکایی در ترصد، به بازی خوانی، بازیگری در شطرنج تحولات راهبردی سوریه مشغول میباشند.
این امر باعث گردید وضعیت سوریه دریک پیچیدگی و به ظاهر سرگردان بسر ببرد. غربیها بویژه آمریکا به دلایل مختلف مثل سابق نمیتوانند یکجانبه گرایی را دنبال کرده و با تفرد و تفرعن خود، رویه و تجربه عراق و افغانستان را در سوریه اعمال کنند.
از طرفی دولتهای اروپایی فاقد عمق استراتژیک در اتخاذ تصمیمات راهبردی در سطح اقدامات آمریکا به عنوان یک رویه به تنهایی میباشند.
لذا حالت«مترصد» خود را با اقدامات و رفتار تراریخت رژیم صهیونیستی ارتباط میدهند. از این منظر رفتار و اقدامات رژیم صهیونیستی در حمله به سوریه در سالهای اخیر، بهترین مدل عملیاتی و مناسب با نیات راهبردی بازیگران فرامنطقهای است.
در واقع ساختار نظام بینالملل، و مشکلات و تحولات منطقه و نیز شکنندگی نقش و نفوذ آمریکا( عملیاتی) کارکردهای نیابتی اقدامات رژیم صهیونیستی را کاملا هموار میسازد. از طرفی بازی خوانی احتمالی و اقدامات تلافی جویانه سوریه و نیروهای همسو را نیز به محک میکشاند.
نقطه کانونی و خطرناک این برآورد نشان میدهد که ریاضیات و محاسبه گرائی نظام پاسخگویی به این حملات درچه وضعیتی قرار دارد و تبعات آن در هندسه تحولات آتی به چه میزان قابل رویت و بکارگیری است (با توجه به نظریهای که قبلا اشاره شد).
ب: جنگ غزه
مقاومت اسلامی با برخورداری از تجارب عملیاتهای نامتقارن ( 33 روزه و 22 روزه) توانست « مکتب و مدرسه» جنگ هوشمند را طراحی و دنبال نماید.
مقاومت اسلامی در فلسطین توانست با روانشناسی اطلاعاتی وامنیتی که از نحوه سلوک و وجود بدام افتاده رژیم صهیونیستی در «تله دکترین امنیتی» خود، قاعده بازی را به نفع خود از تهدید مستقیم رژیم صهیونیستی به فرصتی، و فرصت سازی هوشمند تغییر دهد.
مقاومت اسلامی با این دکترین «جنگ هوشمند» در هر شرایطی پیروز میدان است.
دلایل:
1- خوانش و پایش دقیق از رفتار و روانشناسی دولتمردان و جامعه رژیم صهیونیستی.
2- درک و معرفت دقیق و هوشیارانه از نظام معرفتی و رفتاری و عملیاتی امنیتی رژیم صهیونیستی
3- طراحی و هوشمند سازی مدل توسعه پدافند داخلی و کنترل جمعیت و منابع
4- ظرفیت شناسی از شرایط و مدیریت این ظرفیت با توجه به امکانات و منابع مقاومت اسلامی
5- بهره برداری مناسب و هوشمند از « زمین» و نحوه بکارگیری جغرافیا و مهندسی آن بر اساس نظام دفاعی نامتقارن مقاومت اسلامی و رفتار حریف.
6- کنترل جمعیت و منابع با توجه به هوشمند سازی محیط در رابطه با کشف شبکه جاسوسی رژیم صهیونیستی و اقدامات مقابلهای مقاومت اسلامی در برخورد با آنها.
اقدام اخیر مقاومت اسلامی در مقابله با شبکههای جاسوسی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اقدامی حساب شده و از بلوغ سازمانی و ساختاری مقاومت ناشی شده است.
سازمان مقاومت اسلامی در شرایطی این اقدام را انجام میدهد که بافت و نظام اجتماعی فلسطین با تاکید بر غزه حاکی از پیچیدگی و تندیگی این روابط با بافت اجتماعی میباشد. زیرا جامعه فلسطین، خاصه ساکنین غزه بسیار روابط سنتی، عشیرهای وبافت خاص خود را دارا میباشد.
این اقدام مقاومت اسلامی چنانچه با هوشیاری و اقدامات حرفهای دنبال شود میتواند ضریب آسیب پذیرها، خلاءهای اطلاعاتی و امنیتی مقاومت را مرتفع سازد.
کنش سازمانی و ساختاری و اقدامات عملیاتی سازمان رزم مقاومت نشان میدهد که توانسته اصول حرفهای مخفی کار ی و پنهان سازی را تا حدود قابل قبولی اعمال و رعایت نماید.
3- مدیریت ادراک و برداشت مسئولین و دولتمردان آمریکا
رژیم صهیونیستی باتوجه به مبانی خود در مباحث امنیتی، و یکجانبه گرانی عملیاتی با تاسی به مدل مدیریتی تعامل با امریکا با طراحی عملیات چند لایهای خود در تعامل با امریکا براحتی توانسته است آنها را در« تلهی» مدیریتی خود بدام بیاندازد.
این رژیم براحتی توانست (حداقل تاکنون) با نوعی عملیاتی مشترک ملی خود و با علم به مشکلات آمریکا به ویژه حوزه مباحث داخلی و برآورد از محیط ملی آمریکا و نظام بینالمللی بابالا بردن سطح مطالبات امنیتی خود وتعمیق و تشدید آن در میان افکار عمومی آمریکا و دولتمردان، مدیریت ادراک و برداشت آنها را نیز در دست بگیرد.
به نحوی که تحولات سوریه، غزه، مشارکت جریان مقاومت در حمایت از دولت وملت سوریه در مقابله با تروریسم و پیوند آن به رفتار جمهوری اسلامی خاصه پرونده هستهای، به نوعی به غربیها به ویژه امریکاییها بفهماند که امنیت اسرائیل متغیر وابسته به نظام تصمیم گیری نظام بینالمللی و حتی آمریکا نمیتواند باشد، ازاین رو در یک تفاهم و تعامل ساختاری و پنهان به عنوان بازیگر مستقل (با تاکید بر نظریه کارگزار - ساختار) به صورت «نیابتی» عملیات در عمق سرزمین حریف (سوریه، ایران، عراق، مصر) را دنبال میکند (سوابق تاریخی اینگونه رفتار از سوی این رژیم موجود است).
لیکن چنانچه با هوشیاری با این موضوع برخورد شود میتوان حریف و رژیم صهیونیستی را در «تله دکترین امنیتی و اطلاعاتی» خودش به شکل هوشمندی مقابله و غافلگیر ساخت.
جمع بندی:
1- تحولات اخیر در منطقه، بازی هر یک از بازیگران نشان میدهد که هر کدام متناسب با شرایط، موقعیت یابی یا موقعیت سنجی میتوانند رفتار و سامانه کارگزاری خود را بنحو منافع خود مدیریت کنند. لیکن این اقدام زمانی محقق خواهد شد که سامانه پاسخگویی به پایش، خوانش و برآوردهای میدانی وجود داشته باشد.
2- برخی از بازیگران به دلیل فقدان پاسخگویی سازمان و سامانه حرفهای، طرف مقابل، آزادانه رفتار و اقدامات عملیاتی خود را دنبال میکنند.
3- شرایط و تحولات و سلوک بازیگران (میکرو و ماکرو قدرتها) نشان میدهد که چگونه فکر میکنند ، چگونه عمل خواهند کرد و چگونه میتوانند مدیریت میشوند. لذا«محیط» این بازیگران در نظام اندیشهای و رفتاری خود آنها را وادار میسازد که در این «تله محیطی» بازیگر ساختار باشند: نه مهندس ساختار، لذا «فعل و کنش هوشمند» زائیده اندیشه و اندیشیدن راهبردی و ایجاد سامانه عملیاتی برای اجرای آن استراتژی است. این یعنی فعل مبتنی بر «قصدیت» نه انفعالی که دچار موقعیت راهبردی میشود.