بازدید 8092
۱

نگاه شما: اقتصاد و فرهنگ؛ این یا آن؟

بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» می‌تواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۴۲۸۵۰۹
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۱ 23 August 2014
ابراهیم اصلانی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:

این یکی از خاصیت‌های ناخودآگاه ما ایرانی‌هاست که در هر موضوعی دنبال مهم‌ترین، اولین، مقدم‌ترین، تأثیرگذارترین، بااولویت‌ترین و خلاصه «ترین»های دیگر می‌گردیم و خیلی هم تأکید داریم تا «ترین» موردنظر ما تأمین نشود، مشکلی حل نخواهد شد و به جایی نخواهیم رسید. هر کس راه‌حلی انحصاری برای برون‌رفت از دشواری‌ها و مشکلات دارد و زمین و زمان را به می‌دوزد تا ثابت کند که راه فقط این است و لاغیر؛ به قول حضرت حافظ: یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد / بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم.

در دهه‌های اخیر با توجه به تغییرات سیاسی بین‌المللی و داخلی، در مباحث توسعه‌یافتگی،دو واژۀ «اقتصاد» و «فرهنگ» جزء همیشگی مجادلات «ترینی» در ایران بوده‌اند و هستند. تلاش برای اثبات این‌که اولویت با اقتصاد است یا توسعه، به بحثی پردامنه و مستمر میان کارشناسان و صاحب‌نظران ایرانی تبدیل و البته به نتایجی هم در زندگی جاری مردم منجر شده است.هر زمان اولویتی غلبه داشته و بر مبنای آن جهت‌گیری‌ها هم کم‌وبیش متفاوت بوده است. مسائلی مانند «تربیت» هم بین این مجادلات کمتر جایی داشته‌اند و در عمل، از ردیف اولویت‌ها خارج شده‌اند.

من جزء کسانی بودم که سال‌ها سعی می‌کردم در نوشته‌هایم نشان دهم، مسیر پیشرفت ایران از تربیت می‌گذرد. بنابراین، اگر به نظام‌تربیتی، مسائل مدارس و جایگاه معلمان، بیشتر توجه کنیم، باقی قضایا هم بهتر شده و مشکلات عمومی کشور حل می‌شود. به‌تدریج این نگرش تغییر یافت و به این اندیشه رسیدم که همه چیز در بستر فرهنگ رخ می‌دهد و نظام‌تربیتی هم جزیی از فرهنگ است. اگر فرهنگ در اولویت قرار گیرد، همۀ مردم تحت تأثیر تغییرات فرهنگی دچار دگرگونی شده و به این‌ترتیب به شرایط بهتری از زندگی خواهیم رسید. اما امروز به این نتیجه رسیده‌ام که راه، نه آن است و نه این و به بیان خیام: قومی متفکرند اندر ره دین / قومی به گمان فتاده در راه یقین / می‌ترسم از آن‌که بانگ آید روزی / کای بی‌خبران راه نه آن‌ست و نه این.

پیش از ادامۀ بحث، خوب است به چند سؤال بیندیشید:

- زمانی که چرخ اقتصاد می‌چرخد، فرهنگ رونق بیشتری دارد یا زمان کسادی اقتصاد؟
- شرایط فرهنگی مساعد و رونق فعالیت‌های فرهنگی به نفع اقتصاد است یا رکود فرهنگی؟
- تربیت در اوضاع فرهنگی و اقتصادی مطلوب، بهتر نتیجه می‌دهد یا برعکس؟
- آیا باید بین اولویت‌ها معلق بمانیمیا می‌توان مسیر بهتری یافت؟

نه این ونه آن

نگاهی به آنچه که در دنیای امروز می‌گذرد، نشان از درهم تنیدگی اقتصاد، فرهنگ و موضوعات دیگر زندگی دارد. نه اقتصاد را می‌توان به تنهایی عامل توسعه‌یافتگی محسوب کرد و نه فرهنگ را. ما با تفکیک جایگاه موضوعات اساسی زندگی، کارکردهای آنها را تقلیل و به این‌ترتیب، فرصت‌ها را از دست می‌دهیم.

وقتی تصور می‌کنیم که فقط اقتصاد گره‌گشای مشکلات جامعه است، با توجه به نوع تفکر ایرانی، در دام نگرش تک‌بعدی می‌افتیم و ناخواسته از عوامل دیگر غافل می‌مانیم. اقتصاد قابلیت‌هایی دارد که آن را یکه‌تاز میدان می‌سازد و کسانی هم که دستی در امور اقتصادی دارند، تصور می‌کنند زیربنای جامعه، فقط سرمایه و درآمد است.اقتصاد مؤثر به‌طور معمول موجب رونق می‌شود، اما رونقی که بیشتر در جهت رفاه و در نهایت تجمل است. در جامعه‌ای مثل ایران که زیرساخت‌های توسعه معیوب است، توسعۀ اقتصادی فقط در ابعاد محدودی به پیشرفت می‌انجامد و چه بسا که در ابعاد دیگر مشکلاتی هم به بار می‌آورد که نمونه‌های شاخص آن تجمل‌زدگی، رفتارهای خودخواهانه و در نهایت انواع فساد اقتصادی است.

زمانی هم که تلاش می‌کنیم فرهنگ و پدیده‌های فرهنگی را بر صدر بنشانیم، معضلات دیگرد رخ می‌دهد. فرهنگ به تنهایی نمی‌تواند پاسخگوی همۀ نیازهای یک جامعه باشد. زمانی که بر طبل اولویت فرهنگ می‌کوبیم، فقط گوش‌ها را پر می‌کنیم و به‌طور معمول، جیب‌ها خالی می‌ماند. زندگی با پول اداره می‌شود و نه فرهنگ و چیزهای دیگر؛این تلقی که از طرف اقتصادی‌ها هم تقویت می‌شود، گاهی چندان هم نابجا نیست. اگر اقتصاد به تنهایی به تجمل اقتصادی می‌انجامد، ممکن است فرهنگ هم به تنهایی، به نوعی از تجمل فرهنگی منجر شود؛ البته این کجا و آن کجا!

هم این و هم آن


فارغ از بحث اولویت فرهنگ یا اقتصاد، موضوع مهم، بی‌سرانجامی این‌گونه مباحث است. ما بیشتر در بارۀ اولویت‌ها بحث و مجادله می‌کنیم، اما در میدان عمل اوضاع به کونۀ دیگری پیش می‌رود. بسیاری از مباحث توسعه‌ای در ایران مبانی نظریه‌ای ندارند و این موضوع باعث می‌شود هیچ‌کدام از مباحث به ماندگاری و تأثیر درازمدت نرسد. وقتی می‌گوییم مبنای نظریه‌ای ندارد، منظور دو چیز است:
اول- برای موضوع مورد نظر نظریه یا مدلی نداریم.

دوم- نظریه یا مدل داریم، اما تعیین‌ کننده کسی است که بازی در دست اوست. در خیلی از موارد آنچه اساس عمل قرار می‌گیرد، سلیقه‌ها و خواست‌های شخصی است، حتی اگر به ظاهر نام نظریه به خود بگیرد.
بنابراین، این هم سؤال مهمی است که: مباحث ما در بارۀ اولویت‌ها قرار است به کجا بینجامد؟ فعلاً از دامۀ این بحث صرف‌نظر می‌کنیم.

اگر بخواهیم به زیرساخت‌های توسعه منطقی و جامع بنگریم، باید هم به این و هم به آن اهمیت بدهیم. نگاه امروز به توسعه، نگاهی چند بعدی، همه جانبه و تعاملی است. برجسته کردن یک اولویت به قیمت کاستن از اهمیت دیگری یا تقدم و تأخر قائل شدن برای آنها، به نفع جامعه و پیشرفت نیست.

به جوامع پیشرفته که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم فرهنگ در خدمت اقتصاد است و اقتصاد در خدمت فرهنگ و به‌طور کلی تلاش می‌شود همه چیز با هم پیش برود. نگاه مجزا و انتزاعی به مقوله‌ها، می‌تواند نشانه‌ای از سوء تدبیر و ناکارآمدی تلقی شود. فرهنگ هر گونه کارکرد هویتی و معنوی هم که داشته باشد، زمانی مؤثرتر عمل خواهد کرد که کارکرد اقتصادی هم به آن افزوده شود. اقتصاد هم هر تأثیری که در پیشرفت و رفاه جامعه داشته باشد، زمانی کارآمدی بیشتری خواهد داشت که کارکرد فرهنگی هم به آن افزوده شود. از این معادله مقوله‌های دیگری چون تربیت هم سود خواهند برد.

یک اشتباه بزرگ در تصورات عمومی ما این است که فرهنگ نباید به اقتصاد آلوده شود. این تصور تاحدی مقبول است، اما نمی‌تواند به عنوان یک اصل، ملاک عمل قرار گیرد. به دنیا که نگاه می‌کنیم، می‌بینم بخشی از درآمد و بودجۀ کشورها به اقدامات اصیل فرهنگی اختصاص می‌یابد. انتظار می‌رود از اقدامات و فعالیت‌های دیگری که به نام فرهنگ صورت می‌پذیرند، درآمدی عاید شود. امروزه در کشورهای زیادی، فرهنگ و فعالیت‌های فرهنگی محل کار اقتصادی و درآمدزایی است. در این کشورها فیلم، کتاب، پژوهش، کنفرانس‌های علمی، توریسم، میراث فرهنگی، انواع جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها، فولکلور، میراث شفاهی و بسیاری از موارد دیگر، نه تنها منبع درآمد هستند، بلکه بعضی از آنها به صنعتی بزرگ تبدیل شده‌اند.

در هم آمیختگی فرهنگ و اقتصاد را می‌توان هم عامل پیش‌برنده تفسیر کرد و هم بازدارنده دانست. واقعیت‌های جهان امروز، نگرش اول را تأیید و تقویت می‌کنند. قدرت‌های بزرگ اقتصادی دنیا، به‌طور معمول قدرت‌های فرهنگی بزرگی هم هستند و به همان اندازه که از طریق صنعت، معدن، کشاورزی و صادرات کالا و خدماتبرای رونق اقتصاد تلاش می‌کنند، از کارکردهای اقتصادی فرهنگ نیز غافل نمی‌مانند. بسیاری از کالاها و خدمات پرسود صادراتی بعضی از کشورها، جنبۀ فرهنگی دارند. نکتۀ طریف آن‌که، اقتصاد قوی و فرهنگ قوی، رابطه‌ای مستقیم پیدا کرده‌اند.بحث بر سر این نیست که چه تفکر یا کالای فرهنگی بد یا خوب است، بلکه مهم آن است که چه کشوری و با چه قدرتی می‌تواند حرفش را بزند و به کرسی بنشاند.

اقتصاد پررونق ، فرهنگ پویا

باید اقتصاد و فرهنگ را با هم ببینیم، به یک دلیل ساده: رونق اقتصادی به پویایی فرهنگ کمک می‌کند و شرایط مساعد فرهنگی هم در رونق اقتصادی مؤثر خواهد بود. برای تبیین کاستی‌های وضع موجود، کافی است به دو سؤال پاسخ دهیم:

اول- اقتصاد و اقتصادی‌ها چه درکی از فرهنگ و کارکردهای آن دارند؟
دوم- فرهنگ و اقدامات فرهنگی چه کمکی به اقتصاد و رونق آن می‌کنند؟
این تصور که باید از طریق فعالیت‌های اقتصادی درآمد کسب کنیم و قسمتی از این درآمد، باید صرف فرهنگ شود، خطاست. اگر قرار باشد اقتصاد به فرهنگ فقط خدمت کند، نتیجه آن می‌شود که در شرایط رکود اقتصادی، فرهنگ هم لنگ می‌زند و از تحرک می‌افتد. باید بتوانیم رابطه‌ای دو طرفه بین اقتصاد و فرهنگ برقرار سازیم، به این معنا که:
- تصمیم‌گیرندگان کلان کشور از نگاه یک طرفه و مصرف‌کننده به فرهنگ، بیرون بیایند.
- ضمن احترام به ابعاد هویتی و معنوی فرهنگ، راهبردهای تبدیل فعالیت‌های فرهنگی به منابع درآمدی مورد توجه قرار گیرد.
- اقتصادی‌ها به منابع درآمدی احتمالی فرهنگ بیشتر توجه داشته باشند.
- اقتصادی‌ها در قبال فرهنگ، بیشتر احساس تعهد و مسئولیت بکنند.
- اهالی فرهنگ به هم‌اندیشی و همکاری در بارۀ نقش اقتصادی خود بپردازند.




تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
با سلام. مقوله فرهنگ و اقتصاد دغدغه همه است. ولی به نظر شما آیا میشه در خانواده ای که چرخ زندگیش نمیچرخه و نیازهای اولیه اش تامین نمیشه کار فرهنگی - تربیتی انجام داد؟
حرف شما که فرهنگ و اقتصاد لازم و ملزوم همدیگه هستند درست ولی به نظر من خشت اول اقتصاد و حداقل معیشت هست و بعد این دو تا شروع به داد و ستد میکنند و توی چرخه میفتند. به نظر شما اینطور نیست؟
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس