بنا نداشتم قبل از چهارشنبه سیاه مجلس این مطالب را به نگارش درآورم چرا که از طرفی هم علاقه مند نبودم به تملق برای مقام عالی وزارت علوم متهم شوم و هم اینکه تقریباً از برکناری دانشمند فاضل ، متدین و انقلابی یعنی جناب آقای فرجی دانا از منصب وزارت آموزش عالی اطمینان کامل داشتم .
یکی از عمده ترین دلایل بنده برای این اطمینان این است که نام بسیاری از نمایندگانی که خود و یا اطرافیان و نزدیکانشان در میان بورسیه شدگان نامتعارف و توام با زد و بند وزارت علوم احمدی نژاد قرار داشته است عملاً در میان امضاکنندگان استیضاح نبوده است و این کار را برای فرار از افکار عمومی به همکاران همفکر خود واگذار نموده اند تا در روز استیضاح همگام با همفکران و در خفا تیغ تیز عدالت فرجی را براندازند .
در همین راستا به منظور تنویر و به عنوان مثال تنها فقط به یک مورد اشاره ای می نمایم و آن در خصوص نماینده ای است که اهل شمال کشور بوده و در یکی از کمیسیون های مرتبط با رسالت وزارت علوم عضویت دارد .
این نماینده محترم در روزهای پایانی دولت سابق و در سن 45 سالگی اراده نمود که بورسیه تبدیل خارج به داخل دریافت نماید و در یک دانشگاه مادر دولتی دانشجوی مقطع دکترا شود که همین نیز شد .
این دوست نماینده ما در روزهای اخیر نه تنها نامه استیضاح رضا فرجی دانا را امضا نکرد بلکه در مصاحبه ای ملایم و نرم تلویحاً و به ظاهر از ابقا فرجی دانا در رسانه های عمومی دفاع نیز نمود اما گاهی اوقات رایی که در عمل اعمال می شود و با رایی که در عموم اعلام می شود تفاوتش از زمین تا آسمان است .
کیست که نداند این نماینده درسخوان تنها به دلیل واهمه از افشای رانت علمی اش از امضای استیضاح و مصاحبه علیه وزیر دانا سرباز زده است و بدیهی است که در روز رای گیری چه تصمیمی خواهد گرفت تا شاید پس از برکناری وزیر بتواند از عنوان دکتر بودنش و استاد بودنش همچنان بهره ببرد و کسی نباشد که یقه ی او را بگیرد .
با تاسف باید گفت که عمده ی نمایندگان منتقد وزیر وقت علوم نه از روی دلسوزی بلکه به جهت در خطر بودن منافع خود و دوستانشان ، فرجی دانا را به زیر کشیدند تا دیگر وزیری جرئت ننماید که پا بر روی منافع بعضی افراد بگذارد .
دردناک تر از همه این است که آقایان نماینده نما ، برای به رسیدن به مقاصد ناصواب خود آنچه که در عمل در دانشگاه ها در حال وقوع است را برعکس جلوه می دهند و از التهاب آفرینی و تشویش در دانشگاه می گویند و با همراهی رسانه های مرتبط با جریانات خاص و با توسل به دروغ و سفسطه از کاهش رشد علمی در دانشگاه ها سخن می رانند در حالیکه دانشگاه های کشور در یک سال گذشته از آرامشی طبیعی و سازنده برخوردار بوده اند .
متاسفانه مدیران فسادآور سابق تا آخرین روزهای مسئولیت خود بدون هیچگونه بازخواستی به اقدامات جبران ناپذیر خود مشغول بودند و مدیران عامل به عدالت فعلی قربانی منش مردانه خود می شوند . مدیران مجرم سابق تشویق می شوند و مسئولین خادم حاضر تعقیب .
البته باید توجه داشت که علاوه بر بورسیه های دولتی موارد رانتی دیگر نظیر عضویت در هیئت علمی دانشگاه مادر دولتی با مدرک کارشناسی ارشد علی رغم وجود صدها دکتر و دانشجوی دکترا در همان رشته و یا پذیرش بدون بورسیه در مقطع دکترا هم از نظر رسانه ها و شخصیت های مستقل مغفول مانده است .
نگارنده در دوره ای که در مازندران مسئولیت داشته است از نزدیک شاهد بسیاری از این دست رانت خواری ها بوده و بارها و بارها اقدامات ناصواب و خلاف شرع روسای دانشگاه ها و مدیران ذیربط را به اطلاع مسئولین وقت وزارت علوم و سایر نهاد ها رسانده است اما در عمل نه تنها اقدامی صورت نگرفت بلکه مدیران تشویق نیز می شدند .
به عنوان مثال رئیس وقت یک دانشگاه مادر دولتی را می شناسم که یک فرزند خود را با مدرک کارشناسی ارشد عمران به عضویت در هیئت علمی همان دانشگاه درآورد و فرزند دیگر را روانه بورسیه و مقطع دکترا .
معاون وقت استانداری را می شناسم که پس از اخذ مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد از واحد دانشگاه آزاد نه چندان معتبر ، به یکباره دانشجوی دکترای بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشورگردید و از مزایای بورسیه برخوردار شد .
مدیر وقت یک خبرگزاری دولتی را می شناسم که باز هم بورسیه دکترا گردید . معاون دیگر استاندار وقت را می شناسم که فرزندش بورسیه دکترا شد . مدیر وقت حراست دانشگاه بزرگ دولتی را می شناسم که با مدرک کارشناسی ارشد به عضویت در هیئت علمی همان دانشگاه درآمد و سپس با اعمال نفوذ در وزارت وقت علوم بورسیه هیئت علمی دریافت نمود و دانشجوی دکترا گردید .
استاندار اسبقی را می شناسم که اینبار خدا را شکر فقط دانشجوی دکترا گردید و در مدت زمانی نامعقول و نامتعارف فارغ التحصیل گردید و دهها مورد دیگر که فعلاً از بیان آن خودداری می نمایم .
سوالی که در مسئله افشای اسامی بورسیه شدگان حائز اهمیت می باشد فارغ از سوابق علمی و پژوهشی این افراد ، این است که به راستی چرا وقتی با مداقه به این نامها نگاه می کنیم تقریباً عمده بورسیه شدگان یا خود مسئول هستند و یا با یک مسئولی نسبت خویشاوندی نزدیک دارند ؟
بعضی از آقایان نماینده کاسب فتنه از انتصاب فتنه گران در دانشگاه ها ابراز گلایه و شکایت نموده اند که اگر صحت داشته باشد انتقاد وارد است اما یک سوال باقی می ماند و این سوال این است که افرادی که با رانت بورسیه دولتی دریافت نموده اند جای چه نخبگان دیگری را گرفته اند و حق مسلم دانشجویان و جوانان شایسته را پایمال نموده اند و اگر در موضع آن نخبگان باشیم چه موضعی نسبت به دولت و نظام پیدا می کنیم ؟
بدیهی است که مدیرانی که در وزارت علوم احمدی نژاد عامل فساد علمی و اعطای رانت بوده اند خود در صف اول مدیران فتنه گر و فتنه ساز بوده اند که با این دست اقدامات ناروا و نامشروع خود هم بهانه به دست ضدانقلاب داده اند و هم جوانان شایسته ای را که حق شان پایمال گردیده است به سمت اعتراض به دولت و نظام روانه کرده اند .
اما در پایان باید گفت که در چهارشنبه دو اتفاق مهم افتاد :
1 ـ نام رضا فرجی دانا به عنوان یک مدیر مظلوم انقلابی ، متدین و عدالت خواه که منصب را فدای هوای نفس نکرد در تاریخ به نیکی ثبت گردید .
2 ـ عدالت ، اخلاق و مبارزه با فساد در دانشگاه تعمداً به قتل رسید تا دیگر کسی به فکر آن نباشد اما قاتلان بدانند که در دادگاه تاریخ رسوا و مجازات خواهند شد و جزای خود را خواهند دید .