بازدید 11322

رقص تغییر در مذاکرات هسته‌ای

علی ثابت
کد خبر: ۴۲۵۲۸۰
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۴ 13 August 2014
دکتر ظریف: نیاز است آمریکا از طریق مذاکرات با واقعیات ایران آشنا شود.

مقدمه


مطالعه و بررسی‌های اولیه در حوزه امنیت پژوهشی نشان می‌دهد. همه آحاد مردم اعم از نخبگان و سیاستمداران در معنا‌شناسی و مفهوم‌شناسی با هر نظام معرفتی اجمالا در افق و تصورشان از مفهوم و مقوله «امنیت» به هم می‌رسند؛ یعنی برای موجودی به نام انسان در محیط (با تمام ابعاد و ویژگی‌هایش) موضوعیت و اولویت مصرف کنندگی امنیت به عنوان امری زیر ساختی و بنیادین برای رسیدن به سعادت (اعم از مادی و معنوی) به شکل جدی قائل هستند.

آثار و تبعات آن امنیت مورد نظر از منظر نشانه‌شناسی، مفهوم امنیت را عملیاتی به صورت نشان و سمبل و نمادهای (ولو مبهم) آشکار‌سازی می‌کند. در واقع کالای امنیت یا بالعکس امنیت کالای تولیدی از نظام فلسفی و اندیشه‌ای است که فیزیک آن و روح مفهومی آن قابل لمس و درک است‌ و به تعبیر قرآنی «تقویم» معادله حیات بخش به مدل حیات زیستی را نوید می‌دهد.
 
جمع جبری از احصای کلید واژه‌ها و واژگان مصرفی از تعابیر وتعاریف لفظ و معنی امنیت از متون رایج در ادبیات امنیت پژوهشی به خوبی مدل مفهومی بالا را اثبات یا حداقل تبیین می‌کند؛

• توان در حفظ ارزش‌ها،
• احساس خطر، فشار (ابعاد مختلف) به منظور توسعه و گسترش خویش (برای توانا بودن)،
• حفظ ارزش‌های اساسی،
• ایمنی در بقامندی و نظام شهروندی و شیوه زندگی،
• تأمین وتضمین ظرفیت تام برای بقا‌،
• ایجاد شرایط مساعد،
• حالتی است،
• و تأمین حقوق.

در واقع مفهوم‌شناسی امنیت نشان می‌د‌هد، که ایجاد (از تولید اندیشه و نظام مدنی آن) تثبیت و تحکیم آن هندسه موقعیتی را به وجود می‌آورد که در آن استعداد بالقوه به قطعیت می‌رسد که زیر ساختی، بنیادی است که به صورت فرآیندی دائما در حال مدیریت است.
لذا باید دانست در تعریف امنیت پیشنهادی همه آیتم‌های مطروحه در نظام و هندسه، امنیت مورد نظر می‌بایست دنبال شود. در واقع فرآیندی پیچیده‌ای از نظام سازی کلان و خرده نظام‌هایی است که امنیت رکن رکین همه آنهاست.

خلاصه و تعریف پیشنهادی


۱) هندسه و مدیریت موقعیت رسیدن به مدل حیات و الگوی زیستی مبتنی بر نظام ارزش‌ها
۲) موقعیت نظام‌مند برای جدل حیات زیستی مبتنی بر نرم‌افزار و آموزه‌های مکتب
۳) ایجاد و تثبیت و تحکیم موقعیت به منظور کرامت اکتسابی انسان مبتنی بر مدل حیات و الگوی مکتبی زیست
۴) مهندسی و مدیریت زمان، مکان‌ و محتوا مبتنی بر نظام ارزش‌ها

موضوع یا پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در ذات خود معرف بخشی از وجود دارایی‌های استراتژیک جمهوری اسلامی ایران از جمله تعریف ما از امنیت و مدل و سبک زندگی در آن قابل رویت است. این پرونده را باید در «موقعیت فهم» ساختار جمهوری اسلامی ایران دنبال کرد. و آن را یک «پدیده» مجرد تک ساحتی نباید دید به تعبیری «باستان‌شناسی» پرونده هستهای، قواعد شکل گیری در این پرونده، بررسی تبار‌شناسانه موضوع حال (پرونده و حال زمانی آن) چه شدگی رسیدن وضع ساختاری اکنون ما، می‌تواند موقعیت فهم ما و حریف از ما را مشخص کند. و به طور طبیعی بررسی این نتایج (بررسی موقعیت فهم) در اتخاذ راهبردهای عملیاتی و تکنیکی و فرآیند به قدرت رسیدن تیم‌ها و تیم فعلی مذاکره کننده و حتی حریف بسیار کار ساز بوده است.

نکته
 

در این باستان‌شناسی و یا به تعبیری ذات‌شناسی پرونده البته نباید به رغم نگاه انتقادی حاکم بر این «ذات‌شناسی» از دایره انصاف خارج شد. و زحمات همه مسئولین وقت و گذشته با نگاه صددرصد منفی و متصلب دنبال و تحلیل کرد. پرونده هسته‌ای یا موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و تیم‌های مذاکره کننده «محصول و ولید» ساختار همین جمهوری اسلامی ایران است.

عنوان معنایایی راهبردی در راستای پاسخ به سؤالات مطروحه نسبت به این پرونده برای خود «پرونده هسته‌ای» و موضوع آن در واقع عنوان راهبردی‌تری است.
زیرا هر تیم و هر مذاکره و هر سؤال در مقطع (زمانی و مکانی) پاسخ و نتایج حاصله آن در تحلیل فرآیندی و منحنی و ساختار شکل دهی پرونده قابلیت پاسخ را بیشتر تبیین و ساختار آن را مشخص می‌کند. لذا می‌بایست چند نکته استفهامی را که ذات خود اکتشافی دارد بطور جدی در این راستا مورد توجه قرار داد؛
 
• ذات‌شناسی و باستان‌شناسی پرونده آیا تاکنون با تحلیل و متدیک انجام شده است؟ نتایج حاصله ما را به چه چیز‌ها یا به کجا رهنمون می‌سازد یا ساخته است؟
• آیا عنوان پرونده و موضوع آن، به صورت مضاف و مضاف الیه سبب معرفه شدن آن نشده است؟ یا ساختار فرآیند مدیریتی، ذاتی، حقوقی و کنش غیر حرفه‌ای باعث این «معرفه» شدن شده است؟
• چه فرقی بین موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران است؟
• نسبت‌شناسی پرونده یا موضوع با جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی چگونه است؟ نظریه حفظ نظام/ عمق بخشی انقلاب اسلامی / نظریه کرامت انسانی
توضیح: این پرونده در چه متنی (Tex) و نصی قابل قرائت است؟
 
الف) نظریه حفظ نظام

اگر دال مرکزی و حاکم بر مذاکرات باشد تیم‌های مذاکره کننده که برآیند (احتمالا قوی) گفتمان‌های داخلی و پارادایمیک است چگونه این نظریه و دال مرکزی را در مذاکرات و میزانسن‌ها و چیدمان‌های خود ترجمه عملیاتی می‌کنند؟

ب) عمق بخشی انقلاب اسلامی


برخی دال مرکزی حاکم بر مدیریت پرونده را در مذاکرات عمق بخشی انقلاب اسلامی می‌دانند که در ذات خود به دنبال ساختار شکنی ساختار نظام بین‌الملل و ارائه مدل مدیریت منازعه با استکبار برای «مدل حیات و سبک زندگی» می‌باشند. به نظر می‌رسد این مدل مورد تأیید مقامات عالیه جمهوری اسلامی ایران با هنر مدیریت محاسباتی پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران باشد.
 
ج) نظریه کرامت انسانی


این نظریه در ذات خود تعارض و تناقضی با دو نظریه دیگر ندارد. لیکن می‌تواند مدل گفت‌وگو ادبیات و تفکیک و پیوست عملیات روانی و تبلیغی خاص خود را داشته باشد. ذات این نظریه بر اساس فلسفه و هستی‌شناسی تشکیل حکومت و دولت و نظام و برآیند آن می‌باشد.

انسان‌ها فی حد ذاته دارای کرامت ذاتی هستند (سوره اسراء آیه ۷۰) آیه معروف
 (و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)
عموم و آحاد انسانی را در بر دارد. لیکن تشکیل حکومت و نظام «امر معروفی» است که زمینه ساز کرامت اکتسابی آحاد انسانی را محقق می‌سازد. در این رابطه کسب علم و دانش و رشد و شکوفایی و خدمات ناشی از آن، در تحقق کرامت اکتسابی انسان بسیار تعیین کننده می‌باشد. بر این اساس در این نگره «دانش مقدم بر قدرت» است. دانش هسته‌ای و خدمات ناشی از آن در مهندسی و مدیریت زمان، مکان و رفع نیازمندی‌های «حیات انسانی» بسیار راهبردی است (العلم سلطان).

• مدل تحلیل و مدیریت ایرانی‌ (ادراک و برداشت)،
• جایگاه بازی‌های زبانی/ ادبیات/ رفتار و کنش/ مدل تفکر راهبردی در نظام کارگزاری و جامعه‌شناسی معرفتی کارگزاران در پرونده یا موضوع هسته‌ای،
• فرآیند صیروریت (شدن) این پرونده و موضوع در جمهوری اسلامی ایران (فکر/ نیاز/ دانش / فنی/ حقوقی/ سیاسی/ استراتژیک) و نسبت‌های هر کدام با یکدیگر چگونه است؟
• تیم مذاکره کننده (در تمام دوران) و عملیات مشترک ملی!؟
• چگونه موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران به پرونده هسته‌ای تبدیل شد؟ و چرایی آن؟
• بررسی نسبت پرونده هسته‌ای با موضوع رفتار حقوقی جمهوری اسلامی ایران / رفتار و کنش امنیتی / رفتار سیاسی و رفتار تعاملی چگونه است؟
• نسبت پرونده با دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و نحوه تقدم و تأخر آن‌ها،
آیا دیپلماسی هسته‌ای‌‌ همان دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است؟ آیا پرونده هسته‌ای ذیل دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است؟
• نسبت تیم مذاکره کننده با خودش / مدل مذاکره/ طرف مذاکره و تاکتیک و تکنیک مذاکره/ برآورد طرفین نسبت به یکدیگر،
• آیا روند مذاکره، محتوای مذاکره، نسبتی با چیدمان تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران دارد یا خیر؟
• آیا پرونده هسته‌ای، پرونده اصلی است؟
• نسبت پرونده هسته‌ای با مدیریت ادارک و برداشت داخل ایران، منطقه‌ای، هندسه قدرت در ایران، و تاثیر گذاری در توزیع، تولید آن چگونه است؟
• نص یا نصوص.

نص یا متن مقدس و اصلی که باید همه امور را (کنش، انگاره، رویکرد، رفتار و هنجار و نرم‌ها...) با آن مورد سنجش قرار داد در رابطه با موضوع و پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کننده‌ای دارد. در اصطلاحات فقهی در ادبیات متون دینی شیعی، اصطلاح وجود دارد بنام «مذاق شرع» که در امور استنباطی و اجتهادی مجتهد، نظام معنایابی او را مدیریت می‌کند.
موضوع مذاکرات هسته‌ای وتیم‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران علی القاعده بایستی هم نص و هم «مذاق شرع» (اصطلاحا آنچه را امروزه به طور غیر محسوس و غیر علنی وغیر گفتاری رعایت می‌شود) را در رابطه با پرونده و تمام شئونات آن از جمله «مذاکرات» رعایت کند.

لیکن یک سؤال و یک نکته کلیدی مطرح است. کدام نص یا نصوحی و در راستای کدام «مذاق شرع» دنبال یا رعایت می‌شود؟
آیا فلسفه مدیریت زمان، زمانه و نص ومذاق شرع را تولید می‌کند؟ یا به تعبیری این امور بر نظام «برساختگی» استوار است (سازه انگاری)؟
آیا «زمانه» (قطعه‌ای از زمان با محتوا و هویت آن) «زمان» را برای تیم یا تیم‌ها می‌سر می‌سازد؟
آیا عوامل محیطی و نظام حاکم بر آن در ساختار و رویکرد و نص و مذاق شرع و مدیریت آن عوامل راهبردی است؟
تداخل نصوص و ساختمندی آن‌ها در حوزه مذاکرات با حریف و نسبت‌های اعمالی و تاثیر گذاری آن عامل شکل یافتگی نص و متن مذاکرات است؟
بدون هیچگونه نقد منفی و سلبی، تاکنون در یک بررسی و تحلیل ستادی تمام عیار به این گونه از زوایای پنهان و نهفته در ساختمندی نص، مذاق شرع شاید به طور جدی توجه‌ای در خور نشده است.

مثال: اصطلاح راهبردی «چرخش قهرمانانه» (بدون شرح)
 
اگر مجموعه مؤلفه‌ها و آیتم‌های خفی و جلی که در باره پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران گرد آوری شود و دکترین مذاکرات تیم‌ها و محتوای آن‌ها را بررسی نماییم می‌توان استنباط کرد که این پرونده در سپهر نص یا نصوص «سیال» همواره در حال شدن و صیروریت است.

این را می‌توان از منظر نشانه‌شناسی و تحقیق و پژوهش کیفی پدیدار‌شناسانه (هنر منوتیکی) با بازی زبانی و اطوارهای این پرونده در طول دوره‌های متفاوت پیدا کرد.
به تعبیری پاسخ‌های «زمانه‌ای» به سؤالات مدیریتی مذاکرات هسته‌ای در گفت‌وگو با حریف نشان می‌دهد و این را به تعبیری برخی اصطلاحات علم اصول از جمله قراین حالیه و قراین مقالیه و اسباب صدور در مسیر این پرونده کاوید و برداشت کرد.

لذا پرونده هسته‌ای و نظام محتوایی گفت‌وگوهای هسته‌ای و حتی تیم و چیدمان آن‌ها به نوعی بستگی به نظام بر ساخته و تاسیس زمانه‌ای «مذاق شرع» و نص دارد.

اشاره: دکتر ظریف نیاز است آمریکا از طریق مذاکرات با واقعیات ایران آشنا شود.
از تجربه و تحلیل مجموعه این بخش می‌توان با رویکرد پدیدار‌شناسی نظام معنایی حاصل شده را درک کرد یعنی یک شناخت مضاف به زمان و مکان که از آن می‌توان به «تجربه یک مدل» رسید.

• پدیده حریف


یکی از معنایابی‌های راهبردی «وجود‌شناسی حریف» است. امروزه در ادبیات کلاسیک نظامی، مقوله‌ای بنام پدیده‌شناسی «آیین متجاوز» در متون درسی آکادمی‌های نظامی مطرح می‌باشد. وجود‌شناسی حریف یا دشمن، آیین مقابله و مدیریت مهندسی کیفیت ایستادگی در مقابل آفند‌ها و تجاوزات آنرا ترسیم می‌سازد. فی الواقع حریف با معرفی خود، نظام معنایی و فلسفه و هستی شناسی‌اش با «خود تعریفی» حریف خود را نیز معرفی می‌کند.

هندسه معرفتی و مبانی کنش هر واحد سیاسی و بازیگران بین‌المللی، با بسیج تمامی منابع تولید قدرت، برای کسب منافع ملی و ایفای نقش خود، موقعیت و نفوذ خود را ‌گسترش می‌دهد، و در این راستا با عنایت به مبانی و هستی‌شناسی خود، مدل و سبک و الگوی حیات خود را مهندسی و مدیریت می‌کند.

این تلاش و کوشش، واحد سیاسی و بازیگر خردمند را به طور طبیعی در یک روند چالش و تهدید و فرصت قرار می‌دهد. زیرا الگوی حیات و مهندسی و مدیریت ایجاد بسترهای لازم برای مدل و سبک زندگی، ماده المواد لازم آن «یعنی امنیت» را می‌بایست تأمین نماید. این بازیگر بدنبال ایجاد امنیت به عنوان محصول و کالای ناب سیستمی از طریق نظام کارگزاری است.

او امنیت را در قالب این تعریف: مهندسی و مدیریت زمان، مکان، محتوا محقق می‌سازد‌ و به تعبیری: امنیت ابتنای موقعیت از طریق نظم و قاعده است.
این قاعده در صورت تحقق واقعی و تمام عیار آن، در واقع توانسته است مفهوم امنیت را به یک درک «بینا ذهنی» برای مخاطب (انواع آن) و بازیگران را ساحت مورد رقابت و چالش تبدیل سازد.

نظریه ابر‌حریف‌


جمهوری اسلامی ایران با توجه به مبانی و هستی‌شناسی خود از یک سوو اسناد بالادستی موجود خود و رژیم رفتاری خود را به تمام معنا و تمام قد معرفی کرده است. لذا با این تعریف، حریف خود را نیز تعریف کرده است.

در ادبیات سیاسی، امنیتی محافل راهبردی، بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک «ابر حریف» مطرح می‌شود. و این روش و تکنیک غربی‌ها بویژه آمریکایی‌ها در برخورد با حریف‌های خود این کار را انجام می‌دهد.

از نظر غربی‌ها خاصه آمریکایی‌ها، جمهوری اسلامی ایران «رژیمی ترا ریخت» می‌باشد. که به شدت از قاعده ابتنای موقعیت نظم وقاعده گریزان و ساختار شکن است.

اما با عنایت به عنوان این بخش باید به این پرسش آغازین در سپهر منازعه فی مابین پاسخ داد.
آیا «وجود‌شناسی حریف» در جمهوری اسلامی به شکل علمی و سیستمی (العلم سلطان) رویت می‌شود؟

به نظر می‌رسد حریف با توجه به «نظریه تعلیق وجود» و واژگونی و مفهوم مخالف، وجود‌شناسی حریف خود را بخوبی درک کرده است لیکن جمهوری اسلامی ایران به رغم تمامی تلاشهای جدی خود یا در موقعتیت تالیفی (نظم و قاعده) بوده یا دچار این موقعیت راهبردی (نظم وقاعده) قرار گرفته است (در حوزه حریف و وجود‌شناسی حریف).
حریف جمهوری اسلامی ایران در یک محاسبه و خوانش و پایش دقیق، عملیاتی، خود را در محیطی می‌بیند که مدیریت ریسک خود را ارزیابی، تجدید نظر و تصمیم به اقدام عملیاتی (انواع آن)، می‌دانی براساس قرار گرفتن ابتنای موقعیت (تأسیسی) نسبت به حریف ترا ریخت خود (جمهوری اسلامی ایران) سازماندهی و ساماندهی می‌کند.

مثال: حریف جمهوری اسلامی ایران (منظور جبهه ضد ایرانی با تاکید بر امریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس) در قبال موضوع هسته‌ای اقدامات و عملیات مشترک خود را براساس (ابتنای نظم و قاعده) با ورود به شناخت محیط جمهوری اسلامی و وجود‌شناسی دقیق و اطلاعاتی خود اقداماتی را انجام داد؛
 
• احصای زمینه‌های هدف‌گذاری،
• نحوه و به قابلیت رساندن سازمان (عملیات هوشمند) برای انواع دسترسی‌ها،
• الزامات مورد نیاز جهت تحقق عملیاتی منظور‌های زمانه‌ای به اهداف مورد نظر،
• و تهیه بسته قابل فهم، (شناخت و اجرا و اقدام) برای پیشنهاد در حوزه حریف و هدف را به دقت دنبال می‌کند.
 
نتیجه‌

 
عمق بخشی دست بلند عملیاتی (مشترک) دیپلماسی پنهان نامتقارن

اقدامات عملیاتی حریف جمهوری اسلامی ایران! در منظومه‌ای از کنش سیاسی، امنیتی و تبلیغی روانی و جنگ اقتصادی دنبال می‌شود و، اِعمال نیات راهبردی خود را در چرخه ذهن و محیط تصمیم گیری و ساخت آن وارد می‌سازد. این اقدام چند لایه پیچیده مبتنی بر شناخت محیط داخلی و معنایایی راهبردی از فهم درون متنی جمهوری اسلامی ایران ناشی می‌گردد.
تحولات دهه اخیر در جمهوری اسلامی ایران (محیط جمهوری اسلامی ایران) دیپلماسی سیگنالی و مبادله‌ای و تعاملی داخل و خارج را تعمیق بخشید و مزاج فهم و شناخت از «متن» جمهوری اسلامی ایران با قراعتی ایرانی و نزدیک به واقع عجین گردید (اگر چه به قول دکتر ظریف آمریکایی‌های در ایران سفارت ندارند)!؟

در این راستا، محیط جمهوری اسلامی ایران ساخته و مذاکره به یک تکنولوژی اطلاعاتی تبدیل می‌شود (دکتر ظریف: نیاز است آمریکا از طریق مذاکرات با واقعیات ایران آشنا شود.)
ذات‌شناسی وجود حریف توسط جبهه متحد غرب به رهبری امریکا هندسه ورود به مذاکره (و تبعات راهبردی آن) تعاملی، و محیط جمهوری اسلامی ایران و قصدیت تیم مذاکره را سامان می‌دهد.

بنابراین، سه واژگان را در این رابطه باید مورد توجه قرار داد؛
 
الف) مذاکره
ب) محیط
ج) قصدیت تیم

الف) مذاکره و گفت‌وگو‌ها


ابتدا باید دانست مذاکره (زمان و زمانه آن) در پی یک پرونده می‌آید؛ پرونده‌ای که به ایران و قضیه ایران ختم می‌شود. از طرفی مذاکره و گفت‌وگوهای چند جانبه آن، با پسوند هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران خصلتی گفتمانی پیدا می‌کند. در این گونه از مذاکرات اراده معطوف به دانستن است. لیکن در ورای آن اراده معطوف به «قدرت» نهفته است. از طرفی دارای خصلتی تکنولوژیک اطلاعاتی نیز پیدا می‌کند.

در اینجا به چند کلید واژه اشاره می‌شود؛
 
• مذاکره (ذات‌شناسی مذاکره)
• مدل و سبک مذاکره
• سبک و مدل مذاکره جبهه طرف ایرانی (آمریکایی / اروپایی)
• سبک و مدل مذاکره ایرانی
• معنی پیروزی در مذاکرات

توضیح: اولین توافق برای رسیدن به توافق جامع که توسط دولت روحانی مطرح گردید. چرا پیروزی تلقی شد؟ و چرا تبدیل به یک دستاورد گردید؟
آیا مهندسی درون نظام بود؟ آیا عملیات مشترک بین تیم و جبهه مذاکره کننده بود؟
نکته: قرائن و شواهد حاکی از آن است که طرف غربی با تاکید بر انگلیس در هندسه و قواره و قالب پیروزی نقش جدی داشتند. (گفت‌وگو جک استراو با B. B. C فارسی)
دکترین طعمه گذاری در این عملیات مشترک (جبهه غربی / تیم مذاکره کننده) کاملا مشهود است. فرایند بعدی گفت‌وگو‌ها نشان داد که تابلو اتحادیه اروپا از ۱+۵ به ۱+۱ تبدیل گشت از این تکنولوژی مذاکرات نامتقارن عملیات را با پیشران‌های محیط داخلی بنحو احسن طرف مقابل بهره‌برداری می‌کند.

ب) محیط


عملیات مشترک غربی‌ها در یک فرآیند کاملا‌شناختی و دقیق توانست محیط بازیگری جمهوری اسلامی ایران را مدیریت کند. و او را در معادلات خود واردسازد. آن‌ها توانستند از بی‌تدبیری‌های طرف مقابل (فرمایشات حضرت آقا در مشهد درباره تحریم‌ها) جمهوری اسلامی ایران را به مرز تنفس مصنوعی و نیازمندی به اکسیژن هدایت نمایند و اصل مهم، جدی را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل نمایند و آن خو گرفتگی به محیط را توام با آنترو پی سیستمی در ساختار پرونده هسته‌ای توسط نظام کارگزاری و بورکراتیک آن الینه سازنند. از یک طرف ایران را به «ابر حریف» نشان می‌دهد. از طرفی او را کارگزار ساختار خویش می‌سازند!

مثال: ادبیات تولیدی در خصوص هندسه تحریم، اتکاء به بیرون برای بقامندی و پویایی اقتصادی (در جنگ اقتصادی حریف) توسط برخی از اطیاف موافق با گفت‌وگو‌ها و بده و بستان‌های هسته‌ای، بازی ساختار و کارگزار را مدیریت می‌کند. تا جاییکه دو طرز تلقی و دو گفتمان در داخل شکل می‌گیرد.

• گفتمان و جریان مفهوم «ضد محیط» که توسط مقام معظم رهبری و مدیریت می‌شود.
• گفتمان و جریان گرفتار محیط وخو گرفتگی

جریان ضد محیط بخوبی با فلسفه محیط سازی، طعمه گذاری و خود گرفتگی آشناست غرق شدن در این محیط، مقاومت با جریان ضد محیط، نتیجه ادراکی خاصی از آن شکل می‌گیرد.
اعتیاد به محیط، تولد انسان و تیم تک ساحتی و تبدیل شدن به قهرمان گفتمانی بجای قهرمان سیستمی آثار و نتایج این جریان تفکر خو گرفتگی با محیط و در محیط است.

نکته

 
به جهتی که از جاده انصاف دور نشویم می‌توان این برداشت را مد نظر داشت که خود تیم‌ها ولید ساختار جمهوری اسلامی ایران هستند وآن‌ها نیز در شکل دهی این ساختار نقش داشته‌اند. لذا خود واقف هستند که با چه دارایی‌های ساختاری به مصاف حریف می‌روند.!
مقاومت در مقابل مقاومت «ضد محیط» نهایتا وجه غالب طراز محتوای گفت‌وگو‌ها می‌باشد.
تاکید مکرر و چند باره مقامات عالیه کشور وانقلاب بر اتکاء ذاتی، تهیه سند و چشم انداز اقتصاد مقاومتی/ عدم اطمینان و اعتماد به واژگان‌های تحریمی در مصاف با حریف در گفت‌وگوهای دو و یا چند جانبه خود شاهد مثال خوبی در این رابطه می‌باشد. (محیط /ضد محیط)
 
نکته

 
درواقع پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران ویژگی‌ها و برآیند‌های آن نشانه‌های جدی در داخل ایران و انگاره‌ها و رویکرد‌ها جناحهای مختلف را معرفی می‌کند.
این پرونده به آسیب و نقاط آسیب پذیر نظام تبدیل شده است. بنابراین آسیب پذیری‌ها شبیه گسل‌هایی هستند که در صورت وقوع زلزله و تهدید فعال می‌شوند.

ج) قصدیت تیم


قصدیت، نیت‌مندی، به نوعی مبنای هر تیم مذاکره کننده می‌باشد. اینکه مبانی این قصدیت، نیتمندی چیست؟ و چگونه شکل می‌یابد خود حدیث مفصلی دارد از این مجمل.
بین عمل و نیت به رغم اینکه رابطه وثیق وجود دارد. تحقق نیت در عمل و شهود و کشف آن امری مهم وجدی است. در زند گی عادی و حتی زندگی و حیات سیاسی انواع عمل یا اعمال قصدی وجود دارد. صرف «نیت» در قالب امیدواری نمی‌توان دریافت که آن چیز (امید) هست یا نیست.

به تعبیر (هوسرل) جهان بیرونی را در پرانتز باید قرارداد این فرآیند، معلق گذشتن پیشداوری‌ها است. زیرا بدین شکل می‌توان «پدیده» را واضح دید.
لذا در این رابطه بایستی به تعبیری (هایدگر) بر «دیزاین» که به نحوه هستی یافتن پدیده پرونده هسته‌ای تاکید داشت. دیزاینی که جبهه غرب به رهبری آمریکا با دکترین طعمه گذاری دنبال می‌کند. (فهم درون متنی از ساختار ما)
چیزی که در زبان و ادبیات مقام معظم رهبری در این راستا بار‌ها تکرار فرمودند. صرف «قصدیت» ما چیزی را اثبات نمی‌کند.

غرب با هژمونی گفتمان خود و مهندسی «محیط جمهوری اسلامی ایران» (به تعبیری که بیان شد) گفتمان خود را در دسترس و قابلیت آن را تحقق بخشید، از سوی دیگر قابلیت اعتبار و تصلب معنایی را اثبات کرد و زمینه و زیر ساخت را برای ورود «ابرحریف» دراین گردونه در قالب «قصدیت» ساختاری ذهن حریف خود بر اساس اصل «استدراج» وارد ساختار پیش ساخته خود کرد. ابتدا هویت جمهوری اسلامی ایران را بر اساس «نظریه ابر حریف» تهدید زا ساخت. بر این منوال هویت را که منافع محور بود به سمتی هدایت کرد که تفسیر منافع را برای او توجیه نماید.
حریف از طریق عملیات مشترک سیستمی (حقوقی / اطلاعاتی/ سیاسی) خلاصه از طریق تکنولوژی گفت‌وگو و مذاکره (دیالوگ) آینده اکتشافی خود را به آینده هنجاری جمهوری اسلامی ایران رهنمون ساخت. و این آینده را دنبال می‌کند.

مثال: در جبهه غربی تنها دو عضو آن بطور جدی به دنبال فرایند «شدن» جمهوری اسلامی ایران در مسیر شریک حقوقی در جامعه بین‌الملل می‌باشند؛
 
• رژیم صهیونیستی


۲- ایالات متحده آمریکا

در ادبیات محافل خبری و رسانه‌ای و مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی اشاره به آینده هنجاری جمهوری اسلامی ایران اشاره می‌شود. از دید آن‌ها هنجار پذیرساختن جمهوری اسلامی ایران تبعات بازدارندگی در راستای امنیت ملی رژیم صهیونیستی تلقی می‌گردد.
شاید به تعبیری باید گفت مدل و سبک و چیدمان مذاکره و محتوا و اهداف آن با نیات رژیم صهیونیستی و ادبیات حقوقی آمریکایی (مکتب حقوقی) دنبال می‌شود.
اتحادیه اروپا و تیم مذاکره کننده آن‌ها در فرآیند مذاکرات چند ماهه اخیر اثبات شده است که پا رکاب و در پیاده رو حرکت می‌کند. و شکل ویترینی آن برای جهانی ساختن دغدغه مطرح شده است. ونهایتا به مذاکره رخ به رخ با آمریکایی (مذاکرت جامع) انجامید.

نکته

 
قصدیت تیم مذاکره کننده ما در این فرآیند مشخص‌تر می‌گردد‌ (با مراجعه به آثار رسانه‌ای و نتایج اعلانی).
 
با امعان نظر به موارد مطروحه در گذشته چنانچه از دایره انصاف خارج نشده باشیم، و از طرفی نگارنده در غرقاب تئوری پردازی‌ها گرفتار نشده باشد. می‌توان سپهر بازی‌گری تیم و نماینده جمهوری اسلامی ایران ایران را تا حدودی مورد خوانش قرارداد.
تذکر این نکته ضروری است، برای یک معنایای راهبردی نیاز مبرمی به داده‌های اصیل و ناب است، تا همه امور در اتمسفر هرمنوتیکی قرار نگیرد.
به نظر می‌رسد با عنایت به سیر مطالبی که بیان شد، تا حدودی پاسخ گویی و معنایایی راهبردی به سؤالات قابل دسترسی باشد. از سوی دیگر با مراجعه به رسانه‌های غربی و نوع ورود و تاکید آن‌ها و توجه به کلید واژه‌های تاکیدی
 (تی‌تر ولید) نشان می‌دهد که این مذاکرات چه اثر بخشی راهبردی و چه دستاوردی برای جامعه بین‌المللی داشته است.

کلیات

 
• ابتدا باید سؤال کلی را با ذهنیتی فلسفی مورد کاوش قرار داد. فلسفه و علت مبقیه تداوم مذاکره در علت موجده آن قابل رویت است؛
• پرونده هسته‌ای مورد مناقشه می‌باشد نه موضوع هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران (ذهنیت ابر حریف)؛
• پرونده هسته‌ای (ذات پرونده) دارای وجوه و دارایی‌های راهبردی است؛
 ۱/۳- بعد داخلی و برآیند‌های قدرت / امنیت (سایش و فرسایش انرژی داخلی)؛
 ۲/۳- بعد خارجی بازی و مدیریت ابر حریف؛
 ۳/۳- دارایی‌های راهبردی و استراتژیک قابل مذاکره.

• مدیریت زمان در پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران آثار و تبعات جدی، مهم برای ایران و جبهه غرب با تاکید بر مدل و سبک مدیریتی گفت‌وگوهای دوجانبه و چند جانبه آمریکایی دارد.
۱/۴- ابر حریف وارد ساختار و محیط دلخواه شده است.
۲/۴- پرونده هسته‌ای خود وسیله‌ای برای مبادله پیام و نقش آفرینی و بازی در حوزه راهبردی است.
۳/۴- ماندن در contexباتوجه به نیت و ویژگی‌های تیم هزینه‌های ویژه‌ای دارد. و این در راهبرد جبهه حریف دارای مقیاس و سنجش سلوک ابر حریف قابل محاسبه می‌باشد.

نکته
 

• سنجش و وزن کشی محتوایی مفاد مذاکره و توافقات عنوان فوق را برای طرفین اولا و افکار عمومی ثانیا شفاف و گویا سازی می‌کند.

• این مقوله در فرآیند تاثیر‌گذاری مسئولانه فعال سازی و شریک حقوقی مثمر ثمر است.

• در داخل و محیط داخلی ملی ساختارهای عملیات مشترک ملی به رغم تاخیر راهبردی چندین ساله فضا را برای «عملیات فریب» بزرگ در قالب بهانه معامله بزرگ تقویت می‌کند.

۴/۴- سایش تیم مذاکره کننده در دراز مدت، مدل و الگوی این تیم از یک سو و فقدان عملیاتی پیش ران‌های راهبردی در فرآیند عملیات مشترک ملی، او را در «حفره» ساختار عملیات فریب بزرگ قرار می‌دهد. لذا عملیات طعمه گذاری در پاسخ گویی به اقدام و ذهنیت تعاملی در مدیریت ادراک و برداشت جامعه ایرانی از طریق پیام، سیگنال‌های طرف دیگر قابل رویت می‌باشد.

توضیح: با توجه به ادبیات مندرج در مجموعه موضع‌گیری‌ها، تیم‌ها و محافل خبری و رسانهای طرفین قابل مشاهده می‌باشد.
موضع گیری مسئولین و دولتمردان ایالات متحده آمریکا از وزیر خارجه تا اوباما این حالت تیم و آثار و نتایج بده و بستان‌ها و تعهدات ایران را به خوبی آشکار می‌سازد.

• مدل ورود جبهه غرب به مذاکرات و توافق با تیم (فعلی) مذاکره کننده از یک سو و نحوه تعامل با پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران به یک «الگو و رویه» در آمده است. لذا اولویت مدل به رغم پیچیدگی‌ها و عملیات چند لایه‌ای آن باید به یک «مبنای» تاثیر گذار تبدیل شود. تا «پیام کاریزماتیک» راهبردی خود را اثبات و انتشار دهد.

• هرچند تداوم و استمرار گفت‌وگو‌ها، بسیار اثر راهبردی خواهد داشت. لیکن نتایج مرحله‌ای آن می‌تواند در تداوم و استمرار و اثر بخشی آن نیز تاثیر گذار است. لذا اثر گذاری با آثار نتایج آن برای طرفین متفاوت است؛
 
۱/۶- غرب در مقابل دارایی‌های استراتژیک «ابر حریف» دارایی هژمونیک خود را مطرح می‌سازد‌ (اصل گفتمان و ساختار محیط بر ساخته شده‌).
۲/۶- میزان دارایی‌های ارائه شده. (آورده‌های طرفین) در وزن کشی و سنجش از یک جنس و وزن نیستند لذا بخش قابل توجهی از روند مذاکرات و متن تابع شرایط فرامتنی می‌تواند مبنا قرار گیرد.

نکته

اصل استدراج طرفین راخواسته یا ناخواسته به قبول فرامتن، به عنوان «متن» اصلی سوق می‌دهد، و این برای طرفین آثار خاص خود را خواهد داشت. عواید ورود به فرا متن و مذاکره با، یا در متن قبلی برای جمهوری اسلامی ایران و تیم مذاکره کننده با طرف دیگر بسیار متفاوت است فی الواقع هزینه کرد و ارزش افزوده ورود به فرامتن بسیار برای جمهوری اسلامی ایران سنگین است.

نکته:
سایش تیم به رغم تمایل احتمالی تیم فعلی به تاسی به فرا متن در همین رابطه قابل توجه است.

• مذاکره ساختاری


تیم مذاکره کننده نماد ملی جمهوری اسلامی ایران است. لیکن به صورت تیم ملی مذاکره نمی‌کند، یا به نوعی ساختار جمهوری اسلامی ایران به او اجازه نمی‌دهد که تیم ملی باشد. بنظر می‌رسد ساختار تیم ملی مذاکره کننده، دچار m. s و فلج ارگانیک است. اما طرف مقابل حداقل در شکل و ادا و اطوار به خوبی با کارت ساختاری خود توانسته است این روند وذهنیت تیم ما را مدیریت کند.

نکته: به رغم اینکه ساختار داخلی ایالات متحده آمریکا با نوساناتی مواجه است و گروه‌های مخالف با مدل مذاکره اوباما و تیم وی می‌تواند به کارت بازی داخلی در امریکا برای اوباما باشد
 
• مذاکره ناهمتراز

انصافا بایستی اذعان کرد که تیم طرف مقابل به رغم تشتت و چند پاره گی نهایتا در اتمسفر استراتژی آمریکا خود را سامان می‌دهند. لیکن تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران با مجموعه و طیف متنوعی از افراد مواجه هستند که عقبهٔ جدی‌ای وجود ندارد که او را حمایت و پشتیبانی نرم‌افزاری کند.
تنها حامی جدی تیم مقام معظم رهبری است که الحق و الانصاف تمام قد تاکنون این حمایت را همه جانبه ادامه می‌دهند.

شورای هسته‌ای، خود ولید و فرزند همین ساختار و ذهنیت هستند و خود چه به لحاظ فنی، چه به لحاظ سیاسی، حقوقی‌‌ همان ذهنیت ساختاری داشته، لیکن این بار بدلیل تغییر ساختار دچار جابجایی مدیریتی شدند و در مقام تیم بررسی ستادی قرار گرفته‌اند!؟
نکته: تیم فعلی بدلیل نوع سلوک خود، و اعتماد به نفس (تبلیغی) نیز از این حمایت خود را محروم ساخته است.

• مهندسی و مدیریت آثار و نتایج گفت‌وگو‌ها


بخش مهم و جدی مذاکرات و گفت‌وگو‌ها برای طرفین، مدیریت یا مهندسی آثار و نتایج احتمالی، عملیاتی و نقد آن‌ها می‌باشد.
به هر تقدیر از بدو شروع مذاکرات چه با ۱+ ۵ چه با ۱+۱ (امریکا – ایران) آثار و نتایجی را به همراه داشته است. تاکنون تیم و دولت مذاکره کننده به طور دقیق گزارشی از این نتایج اعم از اقتصادی، ساختاری، سیاسی و... به مردم ارائه نداده است. تا افکار عمومی و خاصه جامعه اقتصادی که همچنان در حالت انتظار باقی مانده است. و این انتظار کشنده و مسموم آثار و تبعات ویژه و مخربی در عرصه و دامنه‌های اقتصادی، معیشتی مردم خواهد داشت.

• به دلیل مزمن بودن بیماری روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب خاصه با آمریکا و فقدان زمینه و ساختار مناسب در طول سالیان گذشته و همچنین فراز و فرود مدیریت و مهندسی فرصت و تهدید در نظام ساختاری تعیین کنندگان خط مشی، انتظار از به نتیجه رسیدن با سرعت مورد نظر (که معلوم نیست که این سرعت و کم و زیاد شدن چگونه و به دست کیست؟ و چه عواملی دخیل می‌باشد) به نظر می‌رسد خیلی انتظار دقیقی نباشد.

نکته

 
هر مرحله از مذاکرات، و نتایج عملی آن با مختصات محتوای کنش طرفین در مذاکرات؛ هندسه دور بعدی و استاندارد مذاکرات و گفت‌وگوهای بعدی را تعیین می‌کند.
 

• برخی آثار و نتایج باتوجه به روند مذاکرات و توافقات


۱/۱۱- بیان متفاوت تیم روحانی پس از آثار و صفی انتخابات ۹۲
۲/۱۱- آثار و نتایج پس از انتخابات زمینه مساعدی برای تحقق عملیاتی گفت‌وگو با مدل تیم روحانی شد.
۳/۱۱- دولت دهم و آثار وصفی، روحی روانی آن انتظار فعلی مردم و نخبگان را به سمت و سوی «رهایی» ازچالش را رهنمون می‌ساخت.
 ۴/۱۱- مانور و تاکتیک جابجایی پرونده هسته‌ای از دبیر خانه شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه وضع پرونده را حداقل در داخل از موضوعات امنیتی خارج ساخت.
 ۵/۱۱- دولت یازدهم توانست (حداقل برای بخشی از آحاد مردم و الیت و نخبه) تابو و ساختار شکنی اصل «مقوله تفاهم و توافق» رااز یک سو و از سوی دیگر مذاکرات دوجانبه فی مابین ایران – امریکا را بشکند.
نکته: از منظر فرامنتی نگارنده معتقد است این فقره از اقدام دولت یازدهم از قبل زمینه‌های ساختاری آن مهیا شده بود.
 (نامه نگاری‌ها و پیغام‌ها و مبادله آن‌ها)
 ۶/۱۱- دیواره ساختار تحریم‌ها به یک معنا «ترک» خورد.
 ۷/۱۱- آثار روانی این توافق (اولیه) و روند گفت‌وگو‌ها در داخل توافق تا حدودی (قابل لمس) پرونده را عادی کند. و دغدغه پر تشنج رفتار تیم قبلی را در مردم را به حداقل برساند.
 ۸/۱۱- اخذ موافقت از عالیترین مقام رسمی و مذهبی در این خصوص و حمایت همه جانبه از تیم که آثار آن در لایه‌های مختلف قابل احصا‌ می‌باشد، خود برای تیم و دولت یازدهم، مردم و جامعه یک دستاورد مهم و از جمله دارایی‌های راهبردی نظام می‌باشد.

نکته:
به نظر می‌رسد اصلیترین، و فربهترین سرمایه دولت یازدهم همین موضوع می‌باشد امید است با وسواس و امانت داری از این سرمایه و دارایی‌های استراتژیک بنحو احسن بهره‌برداری شود.

 ۹/۱۱- در جبهه حریف این توافق و روند بطور قطع و یقین آثار وصفی داشته است. که متاسفانه به دلیل عدم احصای آن (حداقل برای نگارنده) نتایج عملیاتی ملموس آن شفاف نیست، لیکن بطور قطع و یقین آثاری را داشته است که از منظومه «نشانه‌شناسی» و تحلیل محتوا و بازی‌های زبانی درمیان موضع گیری‌ها، رسانه‌ها و مقالات... قابل رویت است.

نکته

 
لیکن چنانچه در بخش ۹ گفته شد (مهندسی و مدیریت آثار و نتایج) اقدامی منسجم و هوشمند توسط دستگاه‌های ذیربط دولت و سازمان‌های همسو دنبال شود می‌تواند از لشکر و امپراتوری خبری منطقه‌ای، بین‌المللی و سازمان‌های مردم نهاد به نحو مهندسی شده بهره‌برداری کرد. در واقع تیم گفت‌وگو کننده هسته‌ای فاقد پیوست عملیات روانی است.

پایان

 
• آنچه در این مقال بیان شد همه مطالب نیست و بطور قطع و یقین نیازمند اطلاعات پایه از روند و محتوا و سلوک تیم مذاکره کننده می‌باشد لذا ممکن است در بیان و تحلیل و تفسیر آن بدلیل فقدان‌‌ همان اطلاعات پایه از انصاف دور شده باشیم.

• برای تیم آرزوی موفقیت توام با هوشمندی و مد نظر قرار دادن همه توصیه‌ها دلسوزانه داریم که دلواپس‌ها را نیز از نگرانی درآورد.

• تیم مذاکره کننده باید «تیم ملی» باشد و از توان ملی بهره‌برداری کند.
 
 والسلام
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها
آخرین اخبار