موج عجیب و بیسابقه حمایت مردم جهان و ایران در شرایطی با همراهی کمسابقه طیفهای مختلف اهالی فرهنگ همراه و سیل بیانیهها و اظهارنظرها درباره جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه به شکلی بیسابقه فراگیر شده که این تحولی بزرگ در برابر اقدامات ددمنشانه تروریسم دولتی حاکم بر فلسطین اشغالی است؛ اما آیا این واکنشها کافی است؟
به گزارش «تابناک»، هفدهمین روز از تهاجم زمینی، هوایی و دریایی رژیم نامشروع صهیونیستی به نوار غزه با تکیه بر شیوههایی حتی خلاف عرف جنگ و مغایر با کنوانسیون ژنو در جریان است و هر ثانیه که میگذرد، یک زن و مرد و کودک فلسطینی به بهانه اینکه سپر انسانی شدهاند ـ ادعایی که بارها خلافش ثابت شده ـ به فجیعترین شکل ممکن جان میدهند.
این بار رژیم تا دندان مسلح اسرائیل آنچنان کشتار فجیعی به راه انداخته که دیگر سکوت امکانپذیر نبوده و جهانیان در برابر چنین جنایت بزرگی موضع گرفتند؛ جنایتی که هر کشور دیگری انجام داده و بر استمرارش اصرار ورزیده بود، با برخوردهای جهانی نظیر قطعنامههای الزامآور شورای امنیت سازمان ملل و قطعنامههای یکسویه آمریکا و اتحادیه اروپا همراه میشد.
با وجود این، انگار خون فلسطینیها آنچنان قرمز رنگ نیست که تابلو هشدار برای دریدن اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط یک رژیم نظامی نسلکش را برای این کشورها قابل مشاهده نماید و همچنان فلسطینیها باید منتظر تلفنهایی باشند که به آنها اطلاع میدهد تا دقایق دیگر خانه خراب میشوند و اگر خانهشان را ترک نکنند، زیر آوار دفن خواهند شد. اینگونه که استانداردهای دوگانه درباره حقوق بشر نمایان میشود و نوبت به مردم میرسد.
ناگفته پیداست که در سطح جهان به واسطه قدرت لابیهای صهیونیستی به ویژه در آمریکا و کشورهای اروپایی، هرگونه اظهارنظر درباره صهیونیستها تا چه اندازه میتواند هزینه داشته باشد و به همین دلیل کمتر هنرمند غربی حاضر به اظهارنظر صریح در این زمینه میشود و شاید تنها راجر وارتز و البته گرافیتی چون بکسی در این زمینه واکنش صریح و مکرر داشتهاند و دیگران نیز با احتیاط در این باره سخن گفتهاند.
با این حال در ایران و در میان هنرمندان مستقلتر، که چنین لابیهایی توان ضربه به ایشان را ندارند، شاهد ایجاد موج بزرگی بودهایم و بسیاری از نخبگان فرهنگی کشورمان نیز به آن پیوستهاند و اتفاقی را رقم زدهاند که تقریباً بیسابقه بوده و میتوان گفت، برای نخستین بار چنین نزدیکی آرا را علیه جنایات رژیم صهیونیستی میبینیم و صدور این حجم بیانیه و این تعداد گفتوگو و فراخوانهای متعدد در یک مقطع زمان محدود توسط اهالی فرهنگ بیسابقه بوده است.
این رخدادها به شدت مثبت است و قطعاً در منزوی شدن و عقبگرد این رژیم از مواضعش ـ که هیچگاه تا این اندازه در افکارعمومی جهان و ایران محکوم نشده بود ـ کارساز خواهد بود؛ اما واقعیت آنکه این واکنشها کافی نیست و آنچه در این مقطع میتواند به ماندگاری چنین جریانی کمک کند و اثرگذاری عمیق و مستمری داشته باشد، خلق آثار هنری است.
قابل پردهپوشی نیست که بیشتر فیلمهای خلق شده توسط سینماگران ایران، قدرت نقذ و تأثیرگذاری کافی ندارند و جنبه سفارشی آثار بسیار پررنگ است و به همین دلیل انتظار میرود سینماگران بدون چشمداشت به اعتبارات، ورود اعتقادی به این حوزه داشته باشند و آثار متفاوتی در این زمینه تولید شود.
متأسفانه در سالهای اخیر، تنها «بازمانده» اثر مرحوم «سیفالله داد» بوده که توانست با توجه به برخورداری از یک سناریو قوی و بازیگران عرب و همچنین لوکیشنهای نزدیک به شهرهای فلسطین اشغالی، مخاطب ایرانی و جهانی را تحت تأثیر قرار دهد؛ اما در حوزه موسیقی به همین میزان نیز دستاوردی برای عرضه نیست.
شاید حوادث تلخی که در فلسطین رقم میخورد، یک فرصت مناسب باشد که فیلمسازان بدون کوچکترین نگاه به ماجرای غزه، در پی تولید فیلمهای مستند و سینمایی درباره تراژدی غزه باشند؛ آیا سناریویی از این گیراتر هست که دوربین را جلو خانهای گذاشت که پس از ده دقیقه، به تلی از خاک مبدل شود و کودکانی را به تصویری کشید که در پی گذشتهشان در میان این خرابهها حیران و ساکت میگردند؟!