اگر خودسازی، بارزترین شاخصه معنوی ماه رمضان شناخته میشود، بیگمان توجه به نیازمندان و درک حال و روز قشرهای کم بضاعت را باید یکی از مهمترین شاخصههای اجتماعی این ماه دانست.
به گزارش «تابناک»، هرچند دستگیری از نیازمندان به هنگام آغاز سال تحصیلی یا جشن بهاری نوروز، چندین و چند سال است پیگیری میشود و به خوبی برای همه شناخته شده است، اما اگر بخواهیم حکایتی دیرینتر از جشن شکوفهها یا عاطفهها نام ببریم، بیگمان ماه رمضان نخستین موردی است که به ذهنمان خواهد رسید.
حکایت تلاش مردم به یکدیگر برای گذراندن ماه روزه، چه بسا خیلی قدیمیتر از خیرات دادن در جشنها و عزادارایهای مذهبی باشد؛ اما چون از فلسفه این ماه ریشه گرفته، پنهانی بودن از جمله شاخصههای بارز آن شده و به همین نسبت، نمیتوان رسم و رسوم خاصی برای چگونگی ادای آن یافت و یا رویکرد خاصی را بر دیگر روشها ترجیح داد.
یکی ترجیح میدهد بانی افطاری دادن شود، دیگری تهیه و پخش ارزاق و مایحتاج را راه بهتر میپندارد و یکی هم شاید صبر کند تا ماه که تمام شد، زکات فطره بپردازد و با این ادای وظیفه، کمکی به گذران امور هموطنان کند.
آنچه به نظر میرسد، شاید انتخاب راه اول و آخر به نسبت توزیع ارزاق سادهتر باشد، در حالی که گویا راه دوم میتواند آثار بهتری داشته باشد، چراکه هدف دقیقتر انتخاب شده و یاری در زمان مناسبتری رسیده است، نه اینکه مثل احسان دادن، عموم را منتفع کند و مثل بخشش زکات فطره، پس از ماه روزه فرا رسد.
این در حالی است که پیدا کردن نیازمندان یا چگونگی یاری رساندن به ایشان در این ماه هم شاید چندان آسان نباشد و افزون بر آن، این نگرانی برای خیرین باشد که اقدامشان با آفتی چون رعایت نکردن شان افراد کمک گیرنده یا در نهایت، ناتوانی از یاری رسانی مؤثر به ایشان همراه باشد. همین بهانه دستمایه گفتگویی با یکی از مدیران «خیریه همت» شد که دوست ندارد نامی از وی برده شود.
* به عنوان کسی که مدتهاست در این عرصه فعالیت میکنید، کدام راهکار را ترجیح میدهید؛ اینکه کمک نقدی یا بسته حمایتی تهیه و توزیع شود؟ افطاری دادن باشد یا راهکار دیگری؟
به نظر بنده در مبحث خیریه نخستین نکته مهم جهان بینی افراد است. ما به دنیایی بدون خطوط مشکی و تاریک میاندیشیم؛ دنیایی که در آن فقر نباشد، معضلات اجتماعی و دیگر مشکلات و خلأهای دنیایی نباشد، ولی خاصیت دنیا چیز دیگری است و این مسائل را رقم میزند. اینجاست که هر که باید نقش خود را در این میان پیدا کند و لزوما نقش همه، نقش عمده نیست. گاهی با نقشهای کوچک میشود ارزش اصلی را یافت و به دست آورد.
ما در خیریه همت دنبال یک پارادایمی واقعی هستیم که همان «دغدغه سازی» است؛ باید همه انسانها دغدغه همنوع خود در دور و اطرافشان را داشته باشند. نشانههای دینی و عرفی این موضوع هم فراوان است که همه بسیار شنیدهایم و نیاز به تکرار بنده ندارد. به باور ما این دغدغهمندی خیلی ارزشمند است.
اگر این دغدغه پدید آمد، آن گاه باید به این بیندیشیم که چگونه باید به آن عمل کرد. در خیریه همت، به شدت به دنبال نهادینه کردن سازوکار و استراتژی سنتی «حلقههای پیرامونی» هستیم. یعنی هر کسی در وهله نخست به حلقه اول پیرامون خودش، یعنی خانوادهاش، و بعد به حلقههای پیرامونی خود یعنی همسایه، فامیل نزدیک، هم محلهای و ... بپردازد.
باورمان این است که اگر همه دغدغههایشان را به پیرامون خود تسری میدادند و توجه میکردند، مشکلات نه اینقدر گسترده میشد و نه اینقدر عمیق که به اینجا برسیم که با داشتن نهادهای موظفی با میلیاردها تومان بودجه، کاری پیش نرود. دلیل آن هم چیزی نیست جز اینکه این نهادها مبنایشان بر حلقه پیرامونی نبوده است.
اگر بخواهم به پاسخ این پرسش برسم، باید بگویم ما بر این باوریم که مدل خیریه همت، مدلی کوچک بر اساس حلقههای پیرامونی است که همه میتوانند پیادهاش کنند؛ چگونه؟ به این صورت که کانونی معتبر تعریف کنند که مرکزی باشد برای بهکارگیری توان افراد، ولو کم و اندک، برای انجام دادن چند اقدام مؤثر برای اطرافیان.
* حالا که مدل را گفتید، چه توصیهای درباره چگونگی کمک کردن دارید؟
نکته مهم بعدی، اولویتبندی نیازهاست. ما در خیریه همیت سعی کردهایم توجهمان را به اولویتهای اصلی که شاید برای برخی دغدغه لاینحل باشد، معطوف کنیم که درمان، مسکن، تأمین جهیزیه از جمله آنهاست. البته بر این نکته هم تأکید داریم که به کمیت اصرار نداشته باشیم که نهایت آن ارائه گزارش عملکرد باشد. کیفیت بسیار مهمتر است.
شاید همین یکی از اصلیترین آفات نهادهای حمایتی است که کارشان را گسترده کردهاند اما سطحی! مثلا به افراد مستمری ناچیزی در دراز مدت میدهند که شاید بودجه سنگینی برای ان اختصاص یافته باشد، ولی مؤثر نیست. کمکهای موثر هم میتواند نیاز افراد را به طور اساسی برطرف کند و هم پله مؤثری برای ترقی این افراد در آینده به شمار آید.
البته یک آسیبشناسی در کار خیریه هست که بهتر است مد نظر قرار گیرد و آن حذف وجه نقد از کمکهای در نظر گرفته شده است، چراکه معمولا افراد نیازمند عموما مشکلات و اصطلاحا چالههای زیادی در سر راه دارند و شاید پول نقد را در مسیری غیر از آنچه بانیان خیر نیت دارند، صرف کنند؛ بنابراین، توصیه میکنیم با همتی دوچندان، وجوه نقد را گرد آورده و صرف خرید اقلام مورد نیاز کنند و بعد این اقلام را به صورت هدیه، با بسته بندی زیبا تقدیم افراد نیازمند کنند.
نباید عزت و احترام در این میان فراموش شود، زیرا بیشتر این خانوادهها آبرومندند و گاهی اصلا به جایی هم مراجعه نکرده و ترجیح میدهند با شرایط سخت خود سر کنند.
* اینکه بستههای حمایتی تدارک ببینیم، به نظر خیلی رویکرد خوبی است؛ اما بیشتر میبینیم که خیرات این ماه به صورت افطاری دادن و پس از آن کمکهای نقدی است. چگونه میتوان این کمکها را به سمت بستههای حمایتی سوق داد که کارآمدتر باشد؟ به نظر بنده هر رویکردی که به ماجرا داشته باشیم، جایگاه خودش را دارد. افطاری دادن سنتی حسنه است که اگر از اسراف و تشریفات به دور باشد، توصیه بزرگان دین هم هست؛ به ویژه برای آنها که مستمندند. اینکهگاه ما اسیر حواشی میشویم، ایراد ماست، نه این رویکردهای خیر.
افطاری دادن ممکن است جلوهگری میزبانها برای میهمانان شود، ولی اگر این احسان در نظر گرفته شده، با اکرام و با عزت تلفیق شود و به نیازمند داده شود تا بتواند با خانواده خود تقسیم کند، حسن کار دو برابر خواهد شد؛ یعنی اگر قرار است کسی بانی افطاری شود و برای این کار هزینهای در نظر گرفته، میتواند این مبلغ را تقسیم کرده و با شکلی مناسب و مطلوب، به خانوادههای نیازمند هدیه کند. قطعا تأثیر این کار بیشتر است چراکه موجب تحکیم آن خانوادهها میشود.
* اگر بخواهیم محتوای هدیه را ملموس تر کنیم، به نظر شما شامل چه اقلامی باشد بهتر است؟کافی است برنامهریزی کنیم و یادمان نرود کیفیت مهمتر از کمیت است. با لحاظ این موارد، هزینه جاری خانواده چهار، پنج نفره برای چند وعده میتواند هدیه مناسبی باشد. اقلامی مانند برنج، روغن، حبوبات، اقلام پروتئینی، ماکارونی و امثال اینها که تهیهشان سخت نیست و برای معیشت روزمره نیازند.
اگر بخواهم بر پایه مراجعاتی که داریم پاسخ بدهم، بسیاری از خانوادهها هستند که رویشان نمیشود مهمان به خانهشان بیاید؛ خانوادههایی که با آبروداری زندگی میکنند اما روی پذیرایی از مهمان ندارند چراکه خانهشان خالی است. پر کردن خانه امثال این افراد کار خیلی مشکلی نیست. شاید اگر به قدر آن سیلی که میتوان با آن صورت را سرخ نگه داشت به یاریشان برویم، کاری انجام داده باشیم.
* شاید اگر خیریهها با هم هماهنگ شوند و دست در دست هم بگذارند، بشود این بستههای حمایتی را با تخفیف هم گرد آورد و خدمت بهتری کرد؟!عموما خیریهها چنین کاری میکنند؛ یعنی با خرید کلیتر، میکوشند خدمات بهتری را با نرخ تخفیفدار و کمتر ارائه دهند، ولی باید بپذیریم کار تشکیلاتی و هم افزایی اصولا در جامعه ما کم است. همانطور که میگویید، اگر چند خیریه کنار هم قرار بگیرند و توانهای خردشان را جمع کنند، کار بزرگتر، کارآمدتر و حتی شاید کاملتری انجام میگرفت. درست مثل اینکه پول خردها را کنار هم بگذاریم و به اسکناس تبدیلشان کنیم.
اما متأسفانه عدم انسجام خیریهها، مشکلی است که با آن مواجهیم. شاید عجیب باشد ولی حقیقت این است که ما بانک اطلاعاتی از خیریهها نداریم و نتوانستهایم نیازمندان را شناسایی کنیم. حتی دولت با همه قدرتهایش در این ماجرا مشکل دارد و موفق نشده افراد نیازمند را شناسایی کند؛ این خیلی بد است. ممکن است خانوادهای تحت پوشش چند خیریه باشد و خانواده دیگری حتی شناسایی نشده باشد.
* آفت دیگر این اتفاق هم ممکن است شناسایی برخی نیازمندان توسط چند خیریه یا افراد خیر و بی حمایت رها شدن برخی دیگر باشد. چگونه میشود به مردم در شناسایی افراد و خانوادههای نیازمند کمک کرد و توزیع بهتر کمک ها را رقم زد؟در این باره میتوانم به دو، سه نکته اشاره کنم؛ نخست اینکه نهادهای حمایتی که اطلاعات خوبی در این زمینهها دارند، پس از آنکه مراجعان را احراز هویت کردند و پی به سلامتشان بردند، این اطلاعات را در اختیار ایشان میگذارند. مثلا اگر به بهزیستی و کمیته امداد بروید، پس از پیمودن روالی، این امکان هست که افراد نیازمندی را به شما معرفی کنند.
البته این موضوع هم حواشی میتواند داشته باشد، چراکه نمیشود هدف افراد را با تمام خیرخواهی که نشان میدهند، دریافت و شاید مشکلاتی بروز کند و همین مشکلات موانعی در این راه پدید آورد.
نکته بعد که میتوانم به آن اشاره کنم اینکه خیلی یافتن و شناسایی افراد نیازمند پیچیده و سخت نیست. شاید به قول سهراب سپهری تنها «چشمها را باید شست» تا این افراد را شناخت. اگر کمی درستتر نگاه کنیم، دور و اطراف همهمان، حتی در خانواده و همسایگیمان از این دست افراد را میتوان یافت.
اگر مقدور نشد، من پیشنهاد میکنم [در تهران] سری به بیمارستان شریعتی بزنید؛ جایی که کانون مراجعه بیماران سرطانی نیازمند پیوند مغز استخوان است. سری بزنید به بیمارستان کودکان مفید یا مرکز قلب تهران، داروخانه سیزده آبان و...؛ چند دقیقه منتظر بایستید تا افرادی که برای امور روزمره، به ویژه در مسائل درمانی مشکل دارند، بیابید. البته در بیمارستانهای دولتی خدا را شکر واحد مددکاری وجود دارد که به یاری نیازمندان میآیند و البته میتوانند در شناسایی این افراد به دیگران هم کمک خوبی باشند.
اگر فردی بخواهد کار خیر انجام دهد، شناسایی افراد نیازمند کار خیلی سختی نیست اما اگر بخواهیم، خانوادههای نیازمند را شناسایی کنیم، کار دشوارتر میشود، به ویژه که متأسفانه مشکلاتی مانند اعتیاد در شناسایی این افراد سختیهایی پدید میآورد و ملاحظات را افزایش میدهد.
* به نظر لازم به شرح و بسط نیست که دستگیری چه محاسنی میتواند داشته باشد و یا آفتهایی هستند که ممکن است در این مسیر ناخواسته به آن دچار شویم. با این حساب چه کنیم که خیالمان راحتتر شود؟ جدای آنکه تأکید بر هدیه دادن به جای وجه نقد میتواند ما را از آفتها تا حدود زیادی دور کند، باید توجه داشته باشیم که تشخیص این مسائل دشوار و پیچیده است و به تحقیقات مقدماتی ما بستگی زیادی دارد. باید بپذیریم که همیشه موفق نخواهیم بود و شاید ناخودآگاه به انحرافاتی دچار شویم، اما میشود با تمهیداتی این خطا را حداقلی کرد.
همین که پا در مسیر بگذاریم، با تحقیق و محکم کاری میتوان حاشیهها و زوائد را کم کرد. کمی حساسیت و وسواس لازم دارد تا مصیبتهای کار را کم کرد.
* نظرتان راجع به صندوقهای قرضالحسنه چیست که گاه محلی، خانوادگی و دوستانه به راه میافتد و در حد مقدورات دست هم را میگیرند؟
قطعا قرضالحسنه بهتر از کار بلاعوض است ولی باید توجه داشته باشیم که گاه به دلیل گسترش بیحساب و کتاب این کار، موارد سوءاستفاده در این موارد زیاد شده است. اگر افرادی هستند که میتوانند مبلغی اضافه بر نیاز خود به کار خیر بگیرند، بهتر است که سراغ صندوقهای قرض الحسنه معتبر بروند که الحمدلله تعدادشان هم زیاد است و معتمدین شناخته بالای سرشان هستند و پولشان را آنجا گذارند و از طریق ایشان به افرادی که میخواهند دستگیری کنند، یاری برسانند.
بالاخره در این صندوقها ساز و کاری برای باز پس گرفتن پول تعریف شده که در سایه آن میتوان به بازگشت پول امید داشت، از حاشیهها دوری و به افراد بیشتری کمک کرد.
* و در پایان اگر صحبتی دارید؟
به نظرم بد نیست به جملهای از شهید خرازی اشاره کنم که وقتی از او پرسیدند، جنگ چگونه است، پاسخ داد «جنگ را باید درست بنویسیم نه درشت!». میخواهم با وام گرفتن از این جمله درباره کار خیر بگویم: کار خیر را باید درست نوشت نه درشت!