هوالحی
به این فکر میکنم که خب،این قافلهی عمر دارد میگذرد. خیلی هم تند میگذرد، خیلی هم خوش میگذرد احیانا. اما به چی میگذرد؟ این جوانیای که هی همه میگویند هوایش را داشته باش، هدرش نده، دریابش، ازش استفاده کن و... دارد خیلی زود میگذرد. من هرچه فکر میکنم که یک سال گذشته از تابستان پارسال، باورم نمیشود. به نظرم میآید که خیلی کمتر گذشته، شش ماه نهایتن. آخر چرا اینقدر زود میرود؟
فکر میکنم به اینکه چه باید بکنم که جوانیام خوب بگذرد. خوب و مفید. و اینکه چقدر کارهایی که من میکنم این روزها، و تا حالا کردهام، به این «خوب گذشتن» کمک کرده. صبح بیدار میشوم و تا شب به چندتا کار میرسم. این کارها مفیدند یعنی؟ نمیدانم.
عمر خیلی زود دارد میگذرد و خیلی نمیدانم چهکارش باید کرد.
ریحانه سادات/ وبلاگ ما هیچ ما نگاه