زوج جوانی که بر سر عید دیدنی و دید و بازدید با هم اختلاف پیدا کرده بودند، درنهایت صبح دیروز پایشان به دادگاه خانواده کشیده شد.
به گزارش فرهیختگان، صبح دیروز زوج جوانی با مراجعه به شعبه 268 دادگاه خانواده درخواست طلاق توافقی دادند.
زن جوان درخصوص علت درخواست طلاق خود به قاضی عموزادی گفت: آقای قاضی این مرد لجباز برای من زندگی جهنمی ساخته است و من دیگر طاقت زندگی در کنار او را ندارم. پدر و مادر ما در خارج از کشور زندگی میکنند. پیش از اینکه بهنام به خواستگاری من بیاید پدرم به خاطر شرایط کاریاش در جستوجوی راهی برای رفتن از ایران بود. وقتی مراسم عروسیمان را جشن گرفتیم پدر و مادرم به یکی از کشورهای آسیایی رفتند.
وی ادامه داد: بعد از رفتن پدر و مادرم خیلی احساس تنهایی کردم. برای همین بیشتر وقتها به خانه خاله بزرگم میرفتم، چون او شباهت زیادی به مادرم دارد و وقتی او را میبینم دلتنگیهایم کم میشود. قرار بود امسال عید پدر و مادرم به ایران بیایند اما به خاطر شرایط کاری پدرم نتوانستند بیایند. من خیلی بههم ریختم و ناراحت شدم. اما قرار شد بعد از تعطیلات به ایران بیایند. برای همین روز اول عید از بهنام خواستم که اول به خانه خالهام برویم، چون واقعا دلم هوای مادرم را کرده بود. اما بهنام اصلا مرا درک نمیکند و پایش را توی یک کفش کرد که اول باید به خانه مادر او برویم. به خاطر این موضوع با هم درگیر شدیم تا جایی که من از خانه بیرون رفتم و چند هفته به خانه برنگشتم، ولی بهنام اصلا اهمیتی به نبود من نداد و حتی برای پا در میانی و آشتی کردن پیش من نیامد. کل تعطیلات عید و بعد از آن در خانه خالهام ماندم ولی بهنام اصلا توجهی نکرد و حتی شنیدم که در تعطیلات عید به خانه بستگانش رفته و خوشگذرانی کرده است، برای همین تصمیم گرفتم از این مرد جدا شوم چون واقعا خسته شدهام.
قاضی عموزادی از زن جوان پرسید: فقط به خاطر این موضوع کوچک تصمیم به جدایی گرفتید؟
این زن پاسخ داد: نهفقط این موضوع نیست. من واقعا از دست لجبازیهای بهنام خسته شدهام. او واقعا مرا اذیت میکند. اصلا درکم نمیکند. هرچه من میگویم خلافش را انجام میدهد. از دست رفتارهایش عصبی شدم و بیماری اعصاب گرفتم. از پدر و مادرم هم که دورم حتی یکبار هم قصد طلاق داشتیم اما خواهر بزرگم وساطت کرد و آشتیمان داد اما دیگر نمیتوانم ادامه دهم همه حق و حقوقم را میبخشم و میخواهم جدا شوم.
قاضی عموزادی از مرد جوان پرسید: شما هم راضی به طلاق توافقی هستید؟
بهنام در پاسخ به سوال قاضی گفت: اگر سمیرا اصرار به جدایی دارد من هم میپذیرم چون نمیخواهم با اصرار از او بخواهم که با من زندگی کند.
وی ادامه داد: سمیرا فکر میکند که من لجبازی میکنم اما اصلا اینطور نیست. کسی که لجبازی میکند خودش است. به او گفتم که روز اول عید به دیدن مادرم برویم چون مادرم قرار بود روز دوم به مسافرت برود اما او قبول نکرد. من و سمیرا پیش از عید برنامهریزی کرده بودیم که بعد از عید دیدنی به مسافرت برویم اما او روز اول عید همه چیز را خراب کرد؛ قهر کرد و از خانه بیرون رفت. وقتی هم با او حرف زدم به من گفت که دیگر نمیخواهد با من زندگی کند. من هم به تنهایی به خانه مادرم رفتم و به دروغ به او گفتم که سمیرا حالش خوب نبود اما او متوجه شد که ما با هم درگیر شدیم. وقتی دیدم سمیرا اصرار دارد که از هم جدا شویم به دادگاه آمدیم تا همهچیز تمام شود.
زن جوان در ادامه جلسه دادگاه گفت: آقای قاضی این مرد آنقدر لجباز و مغرور است که وجود من اصلا برایش مهم نیست و من اهمیتی برایش ندارم.
با پایان حرفهای این زوج جوان قاضی دلایل آنها را برای طلاق کافی ندانست و آنها را به مشاور خانواده معرفی کرد تا اختلافاتشان حل شود.