جریان اصولگرایی به عنوان وارث جناح راست پس از انقلاب و یکی از دو جناح اصلی سیاسی کشور وارد دوران مهمی شده است. هرچند رابطه دولتهای نهم و دهم با اصولگرایان با ابهاماتی همراه بود، برداشت کلی این است که دولت یازدهم، دولت اصولگرایان نیست. دو سال مانده به انتخابات مجلس دهم به نظر میرسد، روند بازسازی اصولگرایان وارد مرحله جدیدی شده است.
به گزارش «تابناک»، روند بازسازی و همگرایی اصولگرایان در حالی آغاز میشود که پس از پیروزیهای پیاپی انتخاباتی در یک دهه گذشته، آنها روز به روز دچار انشقاق و تفرقه شدند و اکنون و در شرایطی که بخشهایی از قدرت خود را از دست دادهاند، به دنبال بازسازی هستند که هم با موانع و هم با فرصتهای جدیدی همراه است.
تنش روزمره در شورای شهر اول تهران به رأی مردم به ترکیب یکدستی از اصولگرایان در شورای دوم انجامید که با پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم و پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم ادامه یافت. هرچند درباره رابطه اصولگرایان و احمدینژاد روایتهای متفاوتی هست، روی کار آمدن وی، شروع روند شکاف جدیتر در میان آنها نیز بود. شکاف در میان اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم بیشتر از مجلس هفتم و در انتخابات مجلس نهم بیشتر از مجلس هشتم بود.
با اینکه اصولگرایان به تدریج بیشتر و بیشتر به انتقاد از احمدینژاد پرداختند، در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نه توانستند خود را از کارنامه دولت احمدینژاد جدا کنند و نه در میان خود به توافق برسند. آنها در حالی با چندین نامزد وارد انتخابات شدند که حتی ائتلاف از پیش برنامهریزی و اعلام شده میان سه تن از آنها به سرانجام وعده داده شده نرسید و با پایان انتخابات هم روشن شد که مرزهای جدیدی در فضای سیاسی رسم شده است.
صرفنظر از همه مسائل کلان سیاسی و جناحی، انتخابات مجلس یازدهم در راه است و نظم بخشیدن به صفوف و فهرستهای انتخاباتی از هم اکنون برای همه مهم است، چون تغییر در شرایط مجلس میتواند موازنه صحنه سیاست داخلی را بیشتر تغییر دهد.
هماکنون برای اصولگرایان، مسأله وسیعتر و بنیادیتر است. آنها باید مفهوم اصولگرایی و فاصله اصولگرایی و فرد مدعی اصولگرایی را روشن کرده، کنش و رفتار سیاسی خود را از روزمرگی و سیاستزدگی جدا سازند و مهمتر از همه، بر پایه گفتمان و محتوایی ریشهدار برنامه روشنی برای اداره کشور و پیامی شفاف برای عموم مردم ایران داشته باشند.
در حالی که چهره اصولگرایان در ماههای اخیر به مناقشات روزمره سیاسی و دوری از مشکلات مردم آلوده شده است، پرداختن روزنامه کیهان، اصلیترین روزنامه اصولگرایان در سالهای اخیر به این موضوع در روزهای اخیر، شاید مهمترین ندای پرداختن به این مسأله باشد.
این روزنامه در یکی از یادداشتهای اخیر خود در این باره نوشته است: «میتوان ضعفها و اشکالات جریان اصولگرا را به عواملی چون ضعف سازمان، ضعف رسانه و... نسبت داد؛ اما اگر باید از جایی شروع کرد و این ضعفها را برطرف ساخت، این نقطه عزیمت، در اصلاح تلقی نسبت به خود، جامعه و سیاست و تهدیدها و فرصتهاست. افراطیون و فتنهگران همجبهه با آنان بدشان نمیآید که افکار عمومی را همواره سیاستزده و انتخابات زده و در التهاب دو قطبیهای جعلی و گمراهکننده نگه دارند.
در این میان ضرورتی که به مصلحت اصولگرایی نزدیکتر است، پرهیز از ورود بیهنگام در این سرگرمیهای فرصتسوز و جنجالهای بیمحتوای پیرامونی آن است. پیش از هر چیز باید به قدرت نهفته در «سازمان» (ساماندهی و انسجام) و «پیام» (رسانه) اندیشید و با پرهیز از کارهای نمایشی پرسروصدا اما کممایه، این سازماندهی و پیامسازی و پیامرسانی را عملیاتی کرد. در عین حال هرگز نباید از مغز و محتوا و درونمایه اصلی همه این تلاشها یعنی حرکت جهادی مخلصانه و ایثارگرانه غافل ماند. نوسازی معنوی خود و محیط پیرامون، آن نهضت بزرگی است که هرگز پایان نمیپذیرد و آن زرّادخانه بزرگی است که به کار گشایش در تنگناها میآید. باید فرصت ساخته شدن برای کارهای بزرگ ملی را در مقیاس شخصی و اجتماعی فراهم کرد. این حوزه، وسعت کمتر توجه شده و بایری است که ارزش وقت گذاشتن و نیرو صرف کردن برای آبادانی را دارد».
آیا اصولگرایان به داشتن محتوای فکری روشن، به پرداختن به ساخت جامعه و به زندگی مردم، به داشتن برنامهای برای اداره امور کشور و... خواهند پرداخت؟