بازدید 13613

روابط چین و آمریکا، تقابل یا همکاری

علی متین فر
کد خبر: ۳۹۲۹۳۲
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۹ 14 April 2014
روابط چین و امریکا طی دوران پس از جنگ جهانی دوم همیشه مورد توجه پژوهشگران و دانشجویان روابط بین الملل قرار گرفته است و الگوهای مختلف از انتخاب استراتژی متضاد از جمله وابستگي به شوروي و تكيه به يك طرف، اتكاي به خود، انزواطلبي و در نهايت تنوع جهت‌گيري و وابستگي نسبي را پیش روی دانشجوی روابط بین الملل قرار داده است.
روابط این دو کشور را شاید بتوان یکی از پیچیده ترین و متناقض ترین الگوی روابط بین الملل مورد نظر قرار داد در اوایل دهه هفتاد میلادی دیدگاه دو کشور و هدف هر دو مقابله با شوروی بود به عبارتی آمریکا از همکاری با چین مهار و کنترل شوروری را دنبال می کرد و چین همکاری با آمریکا را به عنوان فاکتوری در جهت مقابله با زیاده خواهی و تهدیدات امنیتی شوروی دنبال می نمود و هر کدام به دیگری به عنوان عامل موازنه محاسبه می کرد و شوروی را برای خود تهدید محسوب می کردند لذا استراتژی همکاری و وابستگی نسبی را علیرغم اختلافات ایدئولوژیک را برای آنها رقم زد.
آمریکا روابط و همکاری با چین را موجب ثبات و امنیت در آسیا و رشد اقتصادی خود می دانست و موضوعات امنیتی در شرق آسیا از جمله بحران هسته ای کره شمالی و نقش بی بدیل چین در کنترل آن مورد توجه استراتژیست های آمریکائی قرار گرفته است و همچنین رشد چشمگیر اقتصادی و بازار وسیع چین به عنوان اقتصاد بزرگ در حال ظهور از منظر آمریکا مغفول نمانده است و آمریکا نمی تواند به دلایل فوق چین را نادیده بگیرد.
چین نیز به برتری فن آوری آمریکا اذعان دارد لذا روابط بدون تنش و چالش های مختلف با این کشور را از اهمیت بسزائی برای خود می داند. چین بیش از هر چیز در راستای طی نمودن مسیر توسعه و رشد خود نیازمند آرامش و عدم تقابل با غرب و آمریکا را عاملی اساسی در این روند می داند لذا سعی نموده است ضمن حفظ اصول مورد نظر خود از ایجاد تنش خودداری نماید. به عبارتی اشتراتژی خود را با عنوان راهبرد ثبات و آرامش در جهت فراهم نمودن رشد و توسعه اقتصادی انتخاب نموده است.
طی دهه های هشتاد و نود رشد و توسعه سریع چین موجب نگرانی غرب و آمریکا نشد ولی پس از این دوران رشد و توسعه این کشور پدیده ای غیر عادی محاسبه گردید چرا که به دنبال رشد و توسعه خیره کننده اقتصاد این کشور قدرت آن نیز در صحنه بین المللی رو به فزونی نهاد.
در این نوشتار همکاری های سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی دو کشور مورد مداقه قرار خواهد گرفت
همکاری های امنیتی ، سیاسی و نظامی
سیاست و استراتژی آمریکا در شمال و شرق آسیا علیرغم پایان یافتن جنگ سرد تغییر عمده ای نکرده است و بر خلاف پایان یافتن آن نزاع بزرگ آمریکا تعهدات خود در باره متحدانش را ازجمله ژاپن، ، استرالیا و کره جنوبی تجدید کرده و منافع اقتصادی و ژئوپلتیک را دنبال می کند. شاید بتوان گفت جنگ سرد در شرق آسیا هنوز پایان نیافته و منطقه در دوران جنگ سرد یخ زده است و استراتژی آمریکا همچنان در این منطقه مبنی بر کنترل و مهار چین استوار است.
آمریکا خودر ا یک قدرت هژمون جهان می بیند و نظم و ترتیبات امنیتی طرح ریزی شده قبلی را همچنان برای منطقه مفید می داند و نظم با ثبات تری از جنبه منافع متقابل را متصور نمی بیند لذا اتحاد با ژاپن، استرالیا و کره جنوبی را سنگ بنای امنیتی، اپک( مجمع همکاری های اقتصادی آسیا وپاسفیک ) و نظام سرمایه داری و تجارت فراپاسفیک را مبنای اقتصادی این نظم در شرق آسیا قرار داده است.
راهبرد آمریکا در قبال چین طی چند دهه گذشته استفاده از ابزار و تهدیدات نظامی بوده است در این راستا راهبرد اتحاد با سه کشور فوق الذکر را برای مقابله با آن در پیش گرفت و از تایوان به عنوان پاشنه آشیل چین استفاده کرده است. هدف آمریکا در از پیش گرفتن این راهبرد ممانعت از ظهور یک قدرت هژمون منطقه ای، حضور پرتوان و جدی در منطقه در راستای ممانعت از درگیری دو کره و حفظ ثبات منطقه، محافظت از آزادی کشتیرانی و همچنین جلوگیری از گسترش سلاهای هسته ای عنوان شده است.
با نگاه به راهبرد این کشور در برخورد و تعامل با چین شاهد یک فراز و فرودی در این راهبرد هستیم که عمده دلیل آن اختلاف دیدگاه احزاب جمهوری خواه و دموکرات در آمریکا بوده است. برای مثال جوج بوش پسر در پی این بود که فضای حاکم در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی را حفظ کند و می خواست آن فضا را بر روی چین تعمیم نماید و حتی بسیاتری از اعضای دولت جورج بوش ( محافظه کاران جدید ) دشمنی سیاسی – ایدئولوژیک خود در برابر چین را فراتر از منافع عظیم شرکت های بزرگ سرمایه گذاری آمریکا در چین می دانستند. اما در دولت کلینتون راهبرد دموکرات ها را می توان مشاهده کرد که در سال 1992 از چین به عنوان بازار در حال ظهور برای احیای اقتصاد ایالات متحده نام برده شده است.
به هر حال با مرور روابط و همکاری های نظامی و امنیتی دو کشور می بینیم مشکل و بحران کم نیست . اما درحال حاضر جریان روابط مطمئناً درجهت مثبت قراردارد . گفتگوهای استراتژیک و اقتصادی چین و امریکا در ماه جولای با امضای 91 موافقت نامه در زمینه های استراتژیک به پایان رسید و دوطرف تاکید کردند که به تحکیم دو ارتش و تلاش برای ارتقای آن به سطوح جدیدتر متعهدند .
علاوه بر تاکید دو کشور بر دیدار فرماندهان عالی نظامی طرفین از آمریکا و چین گفتگوهای انجام شده دوطرف را ملزم میسازد تا بطورفعال به بررسی ایجاد یک مکانیسم اطلاع رسانی به طرف مقابل در مورد فعالیتهای عمده نظامی پرداخته و مذاکرات خود بر سر قوانین و قواعد رفتاری برای فعالیتهای نظامی هوایی و دریایی را ادامه دهند .
اما سوالاتی در این خصوص مطرح می باشد این است که آیا الزام شامل استقرار نیرو وتسلیحات در پیرامون چین بعنوان بخشی از استراتژی برقراری مجدد توازن در آسیا پاسیفیک امریکا خواهدشد؟ آیا این تعهدات شامل آزمایشهای ضدموشکی همانندآنچه چین در سال 2007 و امریکا درسال 2008 انجام دادند نیز خواهدشد؟ آیا قوانین و قواعد رفتاری برای فعالیتهای دریایی و هوایی نظامی ، شامل عملیات شناسایی امریکا در منطقه انحصاری اقتصادی چین و عبور اعلام نشده ولی قانونی ناوگان نظامی چین از ٌ تنگه ژاپن ً نیز خواهد شد ؟
آنچه امور را پیچیده تر میکند تفسیر متفاوت یک عبارت و کلمه خاص برای ارتش دو کشور است . برای مثال حق آزادی کشتیرانی مورد تائید و تصدیق هردوکشور چین وامریکا براساس کنوانسیون حقوق دریاهای سازمان ملل متحد میباشد ، اما طرف چینی معتقد است که فعالیتهای نظامی نمی توانند به سادگی بعنوان آزادی کشتیرانی تلقی و تفسیر شوند و نباید متعرض منافع امنیتی و ملی کشورهای ساحلی شوند . درحالیکه امریکا معتقداست که فعالیتهای نظامی و پرواز هواپیماها از فراز مناطق ودیگر استفاده های قانونی از دریا همگی در چارچوب آزادی کشتیرانی قرار می گیرند .
توسعه وترویج همکاری درزمینه های سنتی امنیتی با چالش همراه است زیرا نیازمند اعتماد متقابل بسیار بیشتر میباشد . اما این همکاری کماکان قابل انجام است . درسال 1998 چین و امریکا موافقتنامه ای را در زمینه هدف قرار ندادن یکدیگر با تسلیحات هسته ای خود امضاء کردند . آیا آن دو خواهندتوانست یک قدم فراتر رفته و یک موافقت نامه عدم استفاده پیش دستانه از سلاح هسته ای علیه یکدیگر را همانند آنچه بین چین و روسیه وجوددارد ، به امضاء رسانند ؟
درطول سالهای متمادی چین همواره از امریکا خواسته که فروش تسلیحات به تایوان را متوقف سازد وامریکا هم ازچین خواسته که موشکهای کوتاه برد نشانه رفته به سوی تایوان را برچیند . اکنون که روابط چین وتایوان بهبود یافته ، شاید دو طرف بتوانند به نتیجه ای در این زمینه برسند.
درسال 2012 میلادی ما شاهد تمرین های نظامی دو ارتش بر ضد دزدی دریایی درخلیج عدن و همچنین یک تمرین مشترک در کمک رسانی در حوادث غیرمترقبه درچنگ دو چین بودیم . ارتش دو کشور همچنین در سال 2013 میلادی یک تمرین مشترک کمک رسانی در حوادث غیرمترقبه و یک تمرین مشترک ضد دزدی دریایی دیگر در خلیج عدن برگزار کردند
در راستای برقراری پل های ارتباطی بیشتر ، زمینه های امنیتی غیرسنتی زمینه های ٌ نرمیٌ محسوب میشوند که دوطرف میتوانند به منظور برقراری اعتماد متقابل بیشتر به همکاری در آنها بپردازند .
از جمله تلاشهای جاری دوطرف در زمینه هایی همچون مبارزه با تروریسم ، پزشکی نظامی ، کنترل بیماریهای همه گیر ، کمک رسانی انسان دوستانه و عملیات تجارت از بلایای طبیعی و مبارزه با دزدی دریایی مثالهای خوبی از همکاریهایی دو طرف به شمار میروند .
در 22 نوامبر 2010 دوکشتی نظامی امریکا کمک قابل توجهی را به نیروی دریایی چین در نجات کشتی تجاری چینی از حمله ی دزدان دریایی در خلیج عدن ارائه کردند .حملات دزدان دریایی در خلیج عدن بدلیل تلاشهای مشترک نیروهای دریایی بین المللی ازجمله چین وامریکا کاهشی چشمگیر داشته است . هردوکشور همچنین در اولین تمرینات پزشکی نظامی وعملیات تمرینی نجات از بلایای طبیعی و کمک رسانی که در برونئی درماه ژوئن 2013 برگزار شد شرکت کردند .
در زمینه پاسداری از صلح در عرصه بین المللی تاکنون چین بیشترین تعداد نیروی نظامی و پلیس را از بین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد برای عملیات صلح بانی ارائه نموده که شامل اعزام 22 هزار پرسنل نظامی به 23 ماموریت صلح بانی مختلف شده است . امریکا نیز بیشترین منابع مالی را به ارزش 32/7 میلیارد دلار برای عملیات یاد شده پرداخت کرده که 28 درصد بودجه ی کل را برای سال مالی 2012-2013 سازمان ملل متحد را تشکیل میدهد . اما علیرغم شرکت 23 ساله در عملیات صلح بانی ، عملیات نیروهای چینی عمدتاً به ارائه خدمات مهندسی ، لجستیک و پزشکی محدود شده تا از موضوع حساس « اعزام نیروی رزمی به خارج » پرهیز شده باشد. اما برای اولین در تاریخ در 27 ژوئن 2013 چین اعلام کرد که یک نیروی امنیتی برای استقرار در مالی اعزام خواهد کرد که می تواند نشانه جدی شدن چین به عنوان قدرت بزرگ در حال ظهور و تاثیر گذار جهانی محاسبه گردد.
چین در خصوص بحرانهای مختلف از جمله، افغانستان، عراق، سوریه و حتی مسئله هسته ای ایران با در نظر گرفتن ملاحظه آرامش در روابط و همکار ها با امریکا و همچنین عدم ایجاد تنش در روابط دو کشور گام برداشته است. موضع چین در آخرین بحران که در حقیقت تقابل ژئواستراتژیک روسیه و غرب برای تعیین مرزهای نقش و نفوذ منطقه ای و جهانی خود تعبیر شده جالب توجه بوده است و فقط در چارچوب ذکر شده در بالا یعنی ثبات و آرامش در روابط با غرب و آمریکا قابل تفسیر می باشد. در ابتدای بحران مذکور چین بایک ابهام موضع مواجه است و سیاست صبر و انتظار در راستای شفاف شدن مسئله را دنبال کرد چرا که نه می توانست از روسیه حمایت کند و نه می توانست دنباله رو غرب و آمریکا باشد ولی در شورای امنیت و حین صدور قطعنامه با دادن رای ممتنع موضعی شفاف اتخاذ کرد و به هر دو طرف دعوا پیغام داد که نه از اقدام روسیه حمایت می کند و نه با غرب همنوا می شود چرا که اگر از دوست قدیمی و همراه کنونی خود در این اقدام حمایت می کرد به منزله شمشیر دولبه ای برای این کشور بود که می توانست این مسئله در مناطق جدائی طلب در چین نیز اتفاق افتد و حمایت غرب را به دنبال داشته باشد مسئله ای که تمامیت ارضی چین را هدف می گرفت و در صورتی که از آمریکا و غرب حمایت می کرد به منزله پذیرش هر نوع تغییر رژیم مخالف آمریکا و غرب و تائید رژیم های مورد حمایت غرب می بود لذا اتخاذ موضع مذکور بسیار حساب شده و در راستای راهبرد اساسی این کشور یعنی حفظ ثبات و آرامش، ممانعت از رویاروئی با غرب و آمریکا و ادامه رشد و توسعه اقتصادی قابل تجزیه و تحلیل می باشد.
همکاری های اقتصادی
اقتصاد چین در حال رشد و توسعه است و مطابق با آمارهای منتشره طی سالهای اخیر بین 5 تا 10 درصد رشد را تجربه نموده است اما این اقتصاد نیازمند سرمایه گذاری های کلان خارجی و داخلی است رشد و توسعه این اقتصاد به صادرات بیشتر محتاج است با صادراتی عظیمی که چین دارد یکی از بازار های هدف خود را برای صادرات آمریکا می داند و داشتن روابط بدون تنش را برای کمک به رشد خود دنبال می کند. علاوه بر اینکه چین در پی داشتن سهم بیشتری از بازار ثروتمند آمریکا می باشد مصرف کنندگان امریکائی نیز به دنبال یافتن کالاهای مصرفی متنوع با قیمت های پائین از چین می باشند و از طرف دیگر تولید کنندگان آمریکائی نیز با رشد درآمد سرانه چینی ها در پی صادرات کالاهای آمریکائی به چین نیزهستند.
در بررسی روابط و همکاری های اقتصادی دو کشور درمی یابیم که از اوایل دهه هفتاد که سطح مبادلات دو کشور به زیر 100 میلیون دلار بالغ می گردید و اکنون پس از 4 دهه این روابط به بیش از یک تریلیون دلار رسیده است با نگاه به آمار فوق در می یابیم که چه تحول شگرفی در روابط و همکاری های اقتصادی دو کشور رخ داده است. توسعه روابط اقتصادی دوکشور در طی چهار دهه گذشته بدون چالش نبوده و همیشه در خصوص مسائلی همچون تاکید آمریکا بر رعایت چارچوب های تجارت آزاد و مطابق با مقررات گات وسپس تعهدات چین در قبال WTO تا آزاد سازی اقتصادی با تنش هائی همراه بوده است.
چین در سال 2012 میلادی 8/1 تریلیون دلار صادرات داشته است ولی در سال 2013 میلادی میزان صادرات آن به 2/2 تریلیون دلار رسیده است این در حالی است که واردات آن در سال 2012 میلادی 6/1 تریلیون دلار و در سال 2013 میلادی 77/1 تریلیون دلار بوده است اولین شریک صادراتی چین در سال 2013 میلادی آمریکا و سومین شریک در بخش واردات نیز ایالات متحده بوده است.
در سال 2013 میلادی تولید ناخالص داخلی آمریکا 7/16 تریلیون دلار بوده است و تولید ناخالص داخلی چین به عنوان دومین کشور دنیا 3/13 تریلیون دلار بوده است کاهش فاصله بین اقتصاد دو کشور در این دهه اخیر اتفاق افتاده و چین توانسته است به سادگی اقتصاد های قدرتمندی چون آلمان و ژاپن را پشت سر بگذارد.
چین به عنوان یک کشور در حال رشد خواستار آرامش در روابط خارجی بخصوص با آمریکا به عنوان مهمترین شریک تجاری خود می باشد. روابط و همکاری های اقتصادی و سیاسی دو کشور در زمینه های مختلفی از جمله در زمینه مسائل امنیتی منطقه ای و جهانی ، موضوع تبت و تایوان، مسئله نفت و انرژی، همکاری های فضائی، تروریسم ، حقوق بشر و کسری و نبود تراز تجاری بین دو کشور دارای چالش بوده و تا کنون به دلیل وابستگی اقتصادی ایجاد شده تنش های ایجادی به نوعی برطرف گردیده است به عبارتی وابستگی اقتصادی متقابل موجب شده اختلافات سیاسی و امنیتی کاهش و یا کمرنگ گردند. همانطور که در بالا ذکر شد هر چند آمریکا چارچوب های امنیتی مورد نظر خود را برای منطقه شرق آسیا تعریف نموده است اما سعی نموده است کمترین چالش را و حساسیت را با طرف چینی ایجاد نماید. به عبارتی روابط و همکاری های دو کشور تلفیقی از تقابل و همکاری است این دو کشور در برخی زمینه ها دارای تضاد و تقابل جدی هستند اما برخی همکاری های مفید اقتصادی مانع از جدی تر شدن تضادها و تقابل ها شده است و مسیر روابط و همکاری های دو کشور با فراز و فرود های بسیار مسیر خود را بدون برخورد مستقیمی بین طرفین طی نموده است.
آمریکا موضوع امنیتی تبت و تایوان را به راحتی کنار نخواهد شد و از آن به عنوان عاملی در جهت فشار بر چین استفاده خواهد کرد. طی چندین سال اخیر نیز شاهد بهره برداری آمریکا از این موضوع بوده ایم.
در خصوص تعادل در تراز تجاری دو کشور نیز طی چند سال اخیر شاهد فشار مضاعف آمریکا بر چین در راستای کاهش ارزش یوان بوده ایم اما چین اجازه کاهش شدید ارزش یوان را نداده چرا که با کاهش ارزش یوان صادر کنندگان چینی رغبتی به افزایش صادرات خود نخواهد داشت و در نهایت اقتصاد چین با بحران مواجه خواهد شد.
پیرامون همکاری های فضائی نیز در سال 2003 که چین از آمریکا در خواست نمود در زمینه فضائی با یکدیگر همکاری کنند با پاسخ منفی آمریکا و ناسا روبرو شد اما چین به تلاش های خود در این عرصه ادامه داد و برخی از شرکای آمریکا نیر بر همکاری با چین تاکید کردند اما اکنون چین در حال تبدیل شدن به یک قدرت در عرصه فضا درآمده است و به گفته برخی از صاحبنظران عرصه مذکور، به زودی چین جای آمریکا را در این زمینه خواهد گرفت.
در نهایت سه پیش بینی در خصوص جایگزینی چین به جای آمریکا در عرصه های مختلف اقتصادی مطرح می باشد برخی معتقدند در سال 2017 میلادی چین جای آمریکا را در عرصه اقتصادی خواهد گرفت. برخی دیگر از تحلیلگران بر این اعتقادند چین در سال 2020 میلادی جایگزین آمریکا در اقتصاد جهانی خواهد شد و در نهایت آخرین تحلیل مربوط به گروهی است که 2030 میلادی را سال تغییر در اقتصاد جهانی و جایگزینی چین به جای آمریکا می دانند. آن چه که مسلم است این می باشد که همه دیدگاهها بر رشد سریع اقتصاد چین و تبدیل شدن آن به اقتصاد اول دنیا را تصدیق می کنند اما بر روی زمان این تبدیل اتفاق نظر ندارند و به نظر می رسد دنیا در حال گذار بزرگ است و قدرت در مسیر آمدن بسوی آسیا قرار دارد و قرن 21 متعلق به آسیا خواهد بود.



تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل