بازدید 8959

منطق جنون

در رثای سید الشهدای اهل قلم...
کد خبر: ۳۹۱۵۳۵
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۳ 09 April 2014

پس از قرنها در عصر جاهلیت مدرن، چشم‌های ما به دو چشم ابر مردی نگریست که ید بیضای موسوی داشت و دم مسیحایی و ابهت ابراهیمی...

خمینی عزیز ما، عصاره انسان‌های الهی بود و در عصری که مهر خاتمیت بر امتداد نبوت نواخته اند، او بانگ بر آورد و شیفتگان وصال را به «شراباً طهورایی» بشارت داد که نوشندگانش را نه به «جنت المأوی»، که به «لاهوت» میرساند.

نوای دلنشین خمینی، صلای فطرت زلال بنی آدم بود، که از فراز ذروه کرامت و انسانیت، بر اعماق دره ظلمت و جهل بشری ترنّم وصل بارید و گمگشتگان آخرین مراتب هبوط را از اسفل سافلین خودپرستی به اعلی علیین رهنمون ساخت.

... و اینچنین بود که فطرتهای پاک، شب پره وار، بر گرد تلألؤ آن مهر فروزان به طواف آمدند.

...

سید مرتضی آوینی 31 ساله بود که انقلاب شد. او سیگار می‌کشید و اهل رمان و شعر و ادبیات و موسیقی و نقاشی و همین ادا و اطوارهای روشنفکری بود. بقول خودش سیبیل نیچه ای میگذاشت و کتابهایی را که تا آن‌موقع نخوانده بود، در دست میگرفت تا همگان بدانند که او هم برای خود کسی شده است و دست بر قضا، روزگار را بسان همین روشنفکران خودمان میگذراند.

... و اما درست در همان سال‌های جاهلیت خود، وقتی صوت ملکوتی خمینی عزیز را شنید، دیگر چون ساحران فرعون، دانست که عصای ِموسوی ِخمینی، از جنس سحر نیست و آیه ایست از آیات الهی...

قالوا آمنا برب العالمین...

اینچنین شد که سیگار را ترک کرد و همه نوشته ها و تراوشات فلسفی و شعر و ... را در گونی ریخت و سوزاند، تا دیگر «حدیث نفس» نسراید. تصمیم گرفت خود را از میان بر دارد تا هر چه هست «او» باشد و هرگز جز برای خدا کاری نکند.

فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین... فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین

... اینجا ساحت «توبه نصوح» است، از جنس همان که پدر ما، آدم علیه السلام را مستوجب رحمتی دوباره کرد.

قطره، قصد اقیانوس کرد و وقتی «او» را یافت، دیگر خودی در میان نبود و «او»، خود «اقیانوس» شده بود.

جاهلان متنسک، با چماق «روشنفکر متجدد» او را میراندند و عالمان متهتک با تازیانه «تحجر و جمود»، لکن او که ره یافته بود، به رغم سیل طعنه ها و کارشکنی‌های این و آن، تنها به «او» توکل کرد و از ملامت ملامتگران هرگز نهراسید.

ما که قبل از شهادت او، هرگز نمیشناختیمش؛ «روایت فتح» را میدیدیم و روح «عاشقی» را در سجع کلام «نریشن» هایش میخواندیم و لکن سید مرتضی آوینی را نمیشناختیم، چرا که هرگز نامی در آغاز و انجام آن مستند بی نظیر نمی دیدیم.

«مجله سوره» را هم گهگداری میخواندیم، اما نمیدانستیم آنکه توتم قلم بر دست میفشارد و یکه و تنها به مصاف ژورنالیستهای نان به نرخ روز خور رفته کیست!

ما حقیقتا سید مرتضی را مصداقی بزرگ از این کلام رسول اعظم الهی دیدیم که:

اولیاء خدا در زمین گمنام و در آسمان شهیرند...

باری، معتقدم آقا مرتضی، فرزند امام خمینی بود، آن ید بیضائی بود که به آسمان افراشته شد، در این ظلمتکده حکومت نفس اماره؛ از «اعلام الهدایی» بود که به برکت انقلاب اسلامی، افراشته شد تا دیگران را ره بنماید.

« و بالنجم هم یهتدون»

یادش گرامی باد

نویسنده: رضا روان

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر
آخرین اخبار