بازدید 10324

بنده سراپا تقصیر که رحمت‌الهی شامل حال او گشت و شهید شد!

در همه این مدت، هرگاه مردم، اندیشمندان، سیاسیون، روحانیون‌ و دانشجویان کمترین اعتراضی به وضعیت گروهک‌ها در دانشگاه‌ها می‌کردند، داد آنان به آسمان بر‌می‌خاست که‌ ای داد و ‌ای بیداد که رژیم در صدد سرکوب جنبش‌های خلقی و دانشجویی برآمده و ‌ای وا آزادی.
کد خبر: ۳۸۰۳۲۷
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۲ 08 April 2014
بنده سراپا تقصیر که رحمت‌الهی شامل حال او گشت و شهید شدشهید مسعود (علی) سروش متولد ۱۳۳۴ آبادان و دانشجوی رشته کامپیو‌تر بود‌ که در عملیات فتح‌المبین و در منطقه شوش در ۱۱ /۱/ ۶۱ به درجه رفیع شهادت می‌رسد. تجاوز به نام آزادی، نام مقاله‌ای است از شهید مسعود سروش که در سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی نگاشته شده ‌و بر دیوار دانشگاهش نصب نموده بود و با تمام توان ‌علیه تفکرات التقاطی مبارزه می‌کرد.

پیش از خواندن این نوشتار، لازم است مختصر توضیحاتی درباره حال و هوای آن روز‌ها بیاید تا درک بهتر مطالب برای خواننده گرامی میسر شود.

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه ۱۳۵۷ و سقوط رژیم سفاک شاه، مردم به فرمان امام خمینی (س) برای استقرار نظم و کاهش خسارات ناشی از اعتصابات پیش از پیروزی انقلاب و جلوگیری از اغتشاش در کشور در سازمان‌هایی به نام کمیته‌های انقلاب اسلامی متشکل شدند.

گروه‌هایی از فرصت‌طلبان که بعد‌ها در میان مردم به گروهک‌ها معروف شدند، به جای کمک به مردم، دست به کار خارج کردن اسلحه و مهمات و انباشت آن در مخفیگاه‌های خود شدند.

این گروهک‌ها با هدف تصاحب قدرت علاوه بر انباشت اسلحه و مهمات موذیانه به توطئه علیه نیروهای انقلابی پرداختند.

آنچه در آن سال‌ها ‌یکی از مهم‌ترین معضلات کشور به شمار می‌رفت، مشکل عوام‌فریبی این گروهک‌های ضد انقلاب داخلی در وارونه نشان دادن ارزش‌های اسلامی و گمراه کردن نوجوانان به منظور رویارویی با انقلاب نوپای اسلامی بود.

در آن زمان هر کس زبان به دفاع از انقلاب می‌گشود، با بمباران برچسب‌هایی مانند‌ ضد خلق، مرتجع، فالانژیست، چماقدار و کهنه‌پرست‌ از طرف گروهک‌های ضد انقلاب و هواداران آن‌ها روبه‌رو می‌شد.

گروهک‌ها با خیال به دست گرفتن رهبری جامعه، با مطرح کردن شعارهایی دهان پرکن مانند‌ خودمختاری برای خلق‌ها، ایجاد ارتش خلقی، نابودی ارتش ضد خلقی شاه و شعارهای دیگری با آب و رنگ کمونیستی، سعی در به انحراف کشیدن مسیر مردم و به ویژه جوانان به سمت اهداف خود ‌داشتند.

این روند خفقان‌آلود، توسط ضد انقلاب آنچنان گسترده و با شتاب پیگیری می‌شد که به زودی محیط دانشگاه‌ها به مراکز پشتیبانی و جذب نیروهای ضد انقلاب مسلح تبدیل شد.

‌از طرفی گروهک‌های مسلح‌ با تحریک و حمایت برخی کشور‌های همسایه به ویژه عراق و هدایت و پشتیبانی آمریکا همزمان در کردستان، ترکمن‌صحرا، خوزستان، سیستان و بلوچستان و برخی مناطق دیگر در حال ایجاد نا‌امنی بمب‌گذاری، ترور و ایجاد آشوب و فتنه در میان اقوام گوناگون بود.

برای جذب دانشجویان در دانشگاه‌ها سخنرانی‌های بسیار پر هیاهویی همراه با پخش انواع نشریات علیه انقلاب اسلامی برگزار می‌شد.

همه روزه اخبار و اطلاعات تلخی از انفجار بمب در بازار آبادان، خرمشهر، انفجار در خطوط راه‌آهن، انفجار در خطوط لوله‌های انتقال نفت، نا‌امنی در جاده‌های کشور و حمله به مسافران در جاده‌های جنگلی شمال کشور و غارت آنان، ترور مردم کوچه و خیابان، تنها به دلیل داشتن ریش و یا ظاهر حزب‌اللهی منتشر می‌شد؛ ترور شخصیت‌های روحانی و سیاسی در خیابان‌های تهران و سراسر کشور، امری روزانه شده بود.

ضد انقلاب کار را به آنجا رساند که علاوه بر اینکه استان‌هایی از کشور را کاملا ناامن کرده بود، جوانان برگشته از جبهه برای مرخصی را‌ در اطراف ایستگاه راه آهن و یا در جلو درب خانه ترور می‌کرد‌ و یا به سراغ خانواده آنان رفته در خانه‌هایشان نارنجک می‌انداخت و یا با موتور‌سیکلت آنان را تعقیب کرده و در جلو چشم مردم‌ کوچه با تیر می‌زد و با خوشحالی برای این موفقیت‌هایش اعلامیه منتشر‌ و این جنایت‌ها را در کارنامه گروهک خود ثبت می‌کرد.

در همه این مدت، هر‌گاه مردم، اندیشمندان، سیاسیون، روحانیون‌ و دانشجویان کمترین اعتراضی به وضعیت گروهک‌ها در دانشگاه‌ها می‌کردند، داد آنان به آسمان بر‌می‌خاست که‌ ای داد و ‌ای بیداد که رژیم در صدد سرکوب جنبش‌های خلقی و دانشجویی برآمده و ‌ای وا آزادی.

 در ادامه اصل مقاله شهید مسعود سروش را بخوانید:

مواظب باشید از هول آزادی توی دیگ نیفتید

‌آزادی مفهومی است که وجودش از نبودش شکل می‌گیرد؛ یعنی اصولا یک حالت یا وضعیت مستقل برای وجود آن متصور نیست؛ مفهومی است که مستلزم در بند بودن است. یا در کلام ساده‌تر آزادی باید در بند تعهداتی باشد و آزادی بدون تعهد می‌تواند به تجاوز بینجامد که خود پایمال کردن آزادی است؛ یعنی آنچه به آزادی وجود می‌بخشد،‌‌ همان تعهد است. این کلام در حقیقت‌‌ همان گفته معروف است که آزادی هر کس در آنجا تمام می‌شود که آزادی دیگری آغاز می‌‌شود.

با این مقدمه روشن می‌شود که اصولا آزادی مفهومی مستقل از فرهنگ و وضعیت یک اجتماع نیست؛ چه آن تعهدی که برای آزادی هر کس وجود دارد،‌‌ همان حدود آزادی دیگران است، که آزادی آنان و آزادی تو نیز محدوده‌هایی است برای حرکات و گفتار آنان و چون حرکات و گفتار هر کس ناشی از وضعیت اجتماعی و فرهنگی اوست؛ بنا‌بر‌این، آزادی باید در مقابل فرهنگ و وضعیت اجتماعی‌اش متعهد باشد و اگر نباشد، آزادی نیست و تجاوز است.
همچنین با توجه به وضعیت بسیار حساس مملکت ما، بسیاری تجاوز‌ها شاید به نام آزادی رخ دهد که در صورت جلوگیری از آن‌ها طبیعی‌ترین واکنش عاملان آن‌ها ادعای ‌سانسور است.

در این میان، گروهی به باور خود مصلح که این مطلب را درک می‌کنند،‌ می‌کوشند منافع خود را با منافع مردم پیوند زده و مردم ساده‌دلی را که خواهان آزادی هستند، در این تجاوز به نام آزادی به دنبال خود بکشند‌ و چه ساده موفق می‌شوند برخی ارگان‌های مطبوعاتی ما را هم به دنبال خود بکشانند؛ باوری که این روز‌ها برخی از روزنامه‌های ما حاضرند، هر مطلبی را هرچند پوچ و بی‌معنی به شرط اینکه در مخالفت با نظام باشد چاپ کنند.

و اما آنچه را تجاوز می‌نامیم، همانا مطرح کردن منافع خاص خود به نام منافع مردم و پیوند زدن این دو به یکدیگر با ‌مطرح کردن ارزش‌های کاذب است. از این روی، چنانچه جدایی این منافع روشن شود، ادعای ما در مورد تجاوز نیز روشن خواهد شد.

حساسیت در مطرح کردن اسلامی بودن انقلاب


آنچه روشن و مسلم است، اینکه یکی از بزرگ‌ترین محرک‌های یک ملت در یک انقلاب، فقر یا فشار‌های اقتصادی است، ولی در یک انقلاب زمانی که مردم قوانین اجتماعی موجودشان را نفی می‌کنند، خواهان پیش کشیدن قوانین تازه‌ای می‌شوند که یکی از شرایط پیروزی یک انقلاب وحدت خواسته مردم در مورد قوانین تازه است‌ و آنچه‌ وجهه یک انقلاب را روشن می‌سازد‌،‌ همان قوانین تازه است؛ یعنی یک انقلاب پیروز از آن چیزی که نفی کرده، رنگ نمی‌گیرد، بلکه از چیزی که طلب کرده رنگ می‌گیرد؛ بنا‌براین، مطرح کردن انقلاب به صورت مثلا انقلاب ضد امپریالیستی مستلزم آن است که چشم‌هایمان را به روی بسیاری از واقعیات ببندیم. مثلا کسانی که مردم را فقط خواستار دمکراسی می‌دانند، آن را انقلاب دمکراتیک می‌دانند ولی در اینجا باید به این نکته توجه کرد که مردم ما واقعا چه می‌خواهند و آن را چگونه می‌خواهند. روشن است که خواسته مردم عدالت است و آن را به صورت اسلام می‌خواهند. (از نوشته‌های شهید مسعود سروش در سال ۱۳۵۹)

بخشی از وصیت‌نامه شهید مسعود (علی) سروش


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اغفر لمن لا یملک الا الدعاء
 
خدایا تو را شکر می‌گویم که مرا از قعر ضلالت و گمراهی بیرون آوردی و مرا با جهاد در راه خودت آشنا نمودی و اکنون که به لطف بی‌پایانت این توانایی را به دست آورده‌ام که نفس اماره را زیر پا نهاده و این راه را آغاز کنم، پروردگارا از تو می‌خواهم به من آنچنان خلوصی عطا کنی که دیگر از این راه بازنگردم.

همسر مهربانم! سلام بر تو

 
‌امیدوارم خدا از تو راضی باشد که من از تو بسیار راضی بودم … و اگر رحمت الهی شامل حال این مخلوق شد و شهادت نصیبم شد در بهشت منتظر تو خواهم بود.
وقتی که تنهایی تو را در تهران‌ و شهادت تازه وحید (برادرت) را به خاطر می‌آورم، می‌بینم که تو بسیار بزرگوار بودی که به رفتن من رضایت دادی. امیدوارم که خدا به تو صبر و اجر بدهد، گرچه مدت زندگی مشترک ما کوتاه بود (یک سال) ولی تو آنقدر مهربان بودی که به اندازه عمری محبت و صفا از تو در دل دارم. امیدوارم خدا تو را بیامرزد و امیدوارم خدا مرا ببخشد اگر گاهی تو را رنجانده‌ام.

اگر نوشته‌ای به یادم خواستید بنویسید، هیچ غلو نکنید. بنویسید: بنده سراپا تقصیر که رحمت الهی شامل حال او گشت و شهید شد.
خدا ما را از منتظران امام زمان قرار بدهد و تا ظهور آن حضرت سایه نائبش را بر سر ما مستدام بگرداند. آمین

مسعود سروش (در قطار به مقصد اهواز)


متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل