بازدید 18308

گلایه دهقان فداکار از حذف داستانش

کد خبر: ۳۵۵۲۳۱
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۵ 02 November 2013
ریزعلی خواجوی، دهقان فداکار که به عنوان نماد فداکاری برای دانش آموزان دهه های ۵۰ و ۶۰ هجری خورشیدی هیچگاه از یاد و خاطره این نسل زدوده نمی شود، امروز از گلایه ها و آرزوهای خود می گوید.

به گزارش مهر، معمولاً افرادی که به قول خودشان سنی از آنها گذشته و به قولی چند قواره پیراهنی بیش از کوچکترها پاره کرده اند با دیدن یا شنیدن برخی نواها، تصاویر و موضوعات به یادآوری خاطراتی سوق داده می شوند که برخی از آنها دریغ و افسوس و بعضی دیگر حسی شیرین را نصیبشان می کند.

شنیدن موسیقی مربوط به دوران کودکی، ورق زدن آلبوم زرد شده و در حال پوسیدن مادربزرگ، حیاط خلوت شلوغ و در هم ریخته منزل پدری، کوچه بن بست ساکت، زیرزمین نمور خانه خاندایی، مدرسه دوران ابتدایی، زمین فوتبال خاکی که همیشه زخم و زیلی از آن باز می گشتیم و باغ و بوستان کنار جاده که سفره غذای بین راهی را در آن پهن می کردیم و هزار و یک عامل خاطره انگیز دیگر تنها گوشه ای از این موارد است.

اما در این میان، کتاب های درسی مختلفی که برخی با خوش ذوقی آنها را در صندوقچه کوچکی نگاه داشته اند، خود لذت دیگری است که می توان با ورق زدن گاه و بی گاه آنها، خاطرات شیرین مدرسه، صدای خوش آب بابای معلم، بوی نم حیاط، گرد گچ و تخته سیاه، دود بخاری نفتی و ... را در ذهن خود تداعی کرد.

دهقان فداکار، درسی که به یادها ماند

درس هایی به یاد ماندنی نظیر چوپان دروغگو، خوش سلیقگی های کوکب خانم و میهمانان ناخوانده اش، سهل انگاری کبری و تصمیم او برای جبران، بابایی که نان به خانه خانه می برد، حسنکی که مدام از سوی حیوانات طویله صدا می شود، آقای هاشمی که با خانواده مسیر نیشابور و کازرون را می پیمود و روباهی که با حیله گری چشم طمع به پنیر کلاغ بخت برگشته داشت نیز از جمله خاطره انگیز ترین موضوعات کودکان دیروز است.

اما آنچه بیش از هر درس دیگری حس نوستالژیک متولدان اواخر دهه چهل و دهه های پنجاه و شصت را قلقلک می دهد، فداکاری چوپانی آذری است که با درآوردن پیراهن خود در کوران سرد کوهستان منطقه میانه و آتش زدن آن بر روی یک چوب دستی، جان تعداد کثیری از هموطنان سوار بر قطارش را نجات می دهد؛ ماجرایی شیرین و خواندنی که امروز دیگر ردی از آن در کتب درسی دانش آموزان امروزی نمی توان یافت.

ریزعلی خواجوی همان دهقان فداکار است که تا چند سال قبل و تا پیش از پخش برنامه ای تلویزیونی از او خیلی ها نمی دانستند که داستان مذکور واقعی است و ریزعلی نیز همچنان به زندگی خود ادامه می دهد. امروز ریزعلی به بهانه برپایی یادواره شهدای دانش آموز بخش رودهن یکی از میهمانان عزیز شرق استان تهران بود که در مصاحبه ای کوتاه پای برخی دردل های او نشستیم.

ریزعلی خواجوی در گفتگو با خبرنگار مهر با همان لحجه شیرین آذری خود اظهار داشت: من نمی دانم چرا درس دهقان فداکار از کتاب های درسی حذف شده است؛ به جای آنکه حمایت کنند نام و آن ماجرا را از کتب درسی برداشته اند. وی ادامه داد: پتروس(اشاره به داستان پتروس فداکار) انگشت خود را در یک سد نگه داشته و کم مانده همه آن را طلا کوب کنند، اما من و همسرم امروز در جایی زندگی می کنیم که روز و شب باید چراغ خانه روشن باشد تا فضا تاریک نماند، حیاطی هم نداریم تا کمی هوای تازه تنفس کنیم.

دهقان فداکار اضافه کرد: روستایی که در آن زندگی می کردیم حتی راهی مناسب برای تردد خودرو نداشت و مجبور شدیم تا به کرج آمده و آنجا ساکن شویم.

دیدار با رهبر، تنها آرزوی دهقان فداکار

ریزعلی خواجوی، دیدار با رهبر معظم انقلاب را تنها آرزوی خود عنوان کرد و افزود: حال دیگر سنی از من گذشته و آرزوی چندانی ندارم، تنها آروزی من از مسئولان دیدار با رهبر است. وی در پاسخ به پرسشی که در صورت حضور در محضر رهبر چه درخواستی از ایشان خواهی کرد، گفت: «هدف فقط دیدار با آقا و زیارت ایشان است و مطالبه دیگری ندارم.» بر پایه این گزارش، ریزعلی خواجوی به عنوان یکی از نمادهای فداکاری ایران، از جمله میهمانان ویژه آیین امروز یادواره شهدای دانش آموز بخش رودهن از شهرستان دماوند بود که از سوی رضا طاهرخانی، بخشدار رودهن با تقدیم لوح سپاس، تجلیل شد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۳۰
انتشار یافته: ۳۲
نه تنها دهه 50و شصتي ها بلكه همه ايرانيا دوست دارين "بزرگ علي"
چرا واقعا؟
تابناک دستت درد نکنه ولی واقعا من یکی از این گزارشا خسته شدم کارمون شده هر روز جفای مسوولان در حق قهرمانان این مرز وبوم. دیگه خدا وکیلی انتظار حذف درس دهقان فداکار را نداشتم. عمو ریزعلی تو قلب ما جا داری
امروز ایران
ریز علی مظهر ساده لوحی است و چوپان دروغگو مظهر زندگی مدرن.
افسوس
حالا به جای اون درس چیگذاشتیم و چی میخواهیم یاد بچه هایمان بدیم
حيف به خدا . حتما از هري پاتر داستان ميذارن
یادش بخیر. یکی از درس های شیرین فارسی بود. اینم رفت پیش تصمیم کبری !!!
تابی جون حواست کجاست؟ من متولد 1335 هستم و درس دهقان فداکار در کتاب سوم ابتدایی ما بود.
Vaghan yadesh bekheyr
حذف نگردد
یاد ان روزها بخیر.با خوندن این مطلب اشکام درومد
نه تنها ماجراي دهقان فداكار كه براي دفع خطر ازانسانهاي بي خبرازحادثه اعلا درجه اي ازخود فدا كاري نشان ميدهد بلكه داستان بلدرچين وبرزگررا نيز كه ازهمت وحركت به سوي بي نيازي واتكا به توان ونيروي خودي حكايت دارد نيز به كتب درسي برگردد.
هقان فداکار و دهقانهای فدکار دارن میرن . چرااا اخلاقیات جاش داره همه روزه کمتر میشه. شاید اموزههای شهید فهمیدهها هم مقداریش از ریز علی باشه چرا رفتار زیبا رو از کتب حذف میکنیم
البته ايشان حق دارند اما کم نيستند داستانهاي قهرماناني که هيچ گاه فرصت انتشار در کتابهاي درسي را پيدا نکردند، نه نامي از آنها برده شد و نه توقعي داشتند. شايد داستان شهادت رئيس بانک کشاورزي همدان به همراه همسر و دو فرزندش براي حفظ بيت المال يکي از آنها باشد، کسي که نه فقط از کت خود که آن را به آتش بسپارد بلکه از جان خود و عزيزانش گذشت!
واقعا به اینگونه افراد باید در این جامعه افتخار کرد حتی ارزویشان هم معنوی است نه مادی !!!!
امید وارم به ارزویش برسد و همیشه در زندگی سرفراز باشد
و مسئولین هم بهتر است از این روح بزرگ دهقان فداکار سرمشق بگیرند
اسم اصلی ایشان زبرعلی است نه ریزعلی.
هیچ ناراحت نباش چون اینجا کشوری است که روزانه صدها یا شاید هزار ها نفر برای نگهداشتن خانواده خود دور هم جانفشانی می کنند.
واقعا" چرا درس هاي به اين قشنگي رو از دل كتاب ها كشدند بيرون ؟
درود بر قهرمان فداکار
دلم برای دهقان فداکار,معلم کلاس سوم سال 1359 , مدرسه دخترانه براتعلی گائینی قم و تمام خاطرات قشنگش لک زده است
دمش گرم
ای کاش که مسئولان ما دست از این کار بکشند ما خاطراتی داریم با این داستانها ، و تازه ریز علی مرد ملی ماست نباید همچین کاری رو می کردند
سال 81 تو سرویس خواب بودم که فریاد دوستان من از خواب بیدار کرد دیدم سرویس که بخاری بنزینی داشت هنکام سوخت گیری براثر نشت بنزین آتش گرفته سراسیمه از وخواب آلود از سرویس پیاده شدم دیدم علاوه بر داخل سرویس پمپ بنزیتن نیز آتش گرفته و همه از جمله مسئول سوخت گیری و راننده در حال فرار هستند کپسول اتش نشانی برداشتم پمپ و مینی بوس را خاموش کردم یادم حتی راننده سرویس که آدم خشن بود از من که از سرتاپا سفید شده بودم تشکر هم نکرد مسئول پمپ نیز شاکی بود که چرا دوتا کپسول آتش نشانی را خالی کردم این درحالی بود که اگر اتش به مخزن بنزین پمپ که در همان نزدیکی بود راه میافت معلوم نبود تا چند کیلومتر از منطقه که بیشترش مسکونی بود منفجر می شد وچندین نفر که در آن صبح سرد زمستان در خواب ناز بودند در آتش می سوختند در زندگی از این فداکاریها زیاد اتفاق می افتد آیا همه باید به فکر تقدیر های آنچنانی و جبران مالی آن باشند
حذف کردن آن داستانها اشتباه است
عجب روزگاري شده چوپان دروغگو، گوسفنداشو فروخته و شهرنشين شده کوکب خانم از فست فود ساندويچ سفارش ميده، حسنک گوسفنداشو فروخته با پول يارانه زندگي ميكنه، آقای هاشمی ديگه پولي براي مسافرت نداره، فقط قصه روباه حيله گر هر روز تكرار ميشه
ریزعلی خواجوی شایسته‌ی تقدیر بسیار بسیار بیشتر و بالاتر از این حرف‌هاست.
اصل داستان این بوده که آتش زدن پیراهن هم در متوقف کردن قطار کارگر نشده و ریزعلی به سوی قطار تیراندازی کرده است تا هر جور که شده قطار را متوقف کند و جان انسان‌ها را نجات دهد.
وقتی مسافران از قطار پیاده می‌شوند، به گرمی از او استقبال نمی‌کنند، بلکه او را به حد کشت می‌زنند به شکلی که چندین روز در بیمارستان می‌خوابد.
ما آرزو داشتیم که این ماجرا را کامل و جامع برای ما می‌گفتند، تا عظمت کار ریزعلی را بیشتر متوجه شویم. او جان خود را معامله کرد برای نجات جان دیگران.
حالا نه تنها این کار را نکرده‌اند، بلکه آن داستان نصفه نیمه را هم حذف کرده‌اند و به جای آن یک درس فداکاری آورده‌اند که هیچ حسی به آدم نمی‌دهد. یک پاراگراف برای حسین فهمیده، یک پاراگراف برای حسن امیدزاده.
حذف این داستان کار بسیار ناپسندی بوده. این مرد افتخار ما بوده است مگر می توان افتخاری را که ملتی برای یک فرد قائل است پس گرفت یا حذف کرد؟
این قصه ها برای کودکان هم ادب واخلاق ومهربانی را یاد میداد وهم از خود گذشتگی و ثمره آن همان نسلی است که انقلاب کرد وهشت سال با دشمنان این اب وخاک جنگید وهم اینک هم درسخترین شرایط کشور همواره بابردباری وتلاش سعی در پیشرفت کشور دارند و حال باید ببینیم که این اقایان که مدام کتابهارا تغییر می دهند بدون توجه به تجربیات تربیتی گذشته امروزه چه نسلی را می خواهند تحویل اجتماع دهند !؟ تربیت کنند
فداکاری و غیرت و از خود گذشتگی مربوط به دوران گذشته است و بهتر که داستان آن هم حذف شود چرا که خیلی وقته اصل فداکاری از جامعه ما رخت بربسته..................
یاد دهقان فداکار بخیر چرا باید درسی به این قشنگی و ایثار از کتابهای درسی بچه های این سرزمین حذف شود
كشور ما متعلق به يك نفر نيست و ما بيشمار قهرمان داريم.
اين داستان روحيه كار تيمي را تقويت نمي كرد بلكه به اصل هدايت يك نفره كارها دامن مي زد. به نظر مي رسد بهتر باشد داستاني مشابه توام با كار تيمي تدريس شود اثر بيشتري داشته باشد.
چیزی که شمارادریادهاوخاطره ها گذاشت اخلاصتان بودوالاکارخوب تواین مملکت زیادانجام میشه.پس ثمره اش رابربادمده
درروایت داریم :کارخیربامنت وعمل خالص باریاء یاسمعه ازبین می رود.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار