بازدید 13910
خوانده می‌شوید:

آخرین بار در کدام برخورد اجتماعی، رفتار دیگران واقعا شادتان کرد؟

آیا در روز گذشته، به خوبی استراحت کرده‌اید؟ با احترام با شما رفتار شده؟ زیاد لبخند زده‌ و خندیده‌اند؟ چیز جدیدی یاد گرفته‌، یا کار جالبی انجام داده‌اید؟ احساس شادمانی کرده‌اید؟ این‌ها پرسش‌هایی برای سنجش میزان شادمانی افراد است. آخرین بار در کدام برخورد اجتماعی، رفتار دیگران واقعا شادتان کرد؟ این گزارش با دیدگاه‌های شما کامل می‌شود.
کد خبر: ۳۰۳۱۹۶
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۶ 18 February 2013
نظرسنجی مؤسسه گالوپ، نشان می‌دهد که شاد‌ترین مردم جهان در قطر زندگی نمی‌کنند؛ جایی که بر پایه بسیاری از شاخص‌ها، ثروتمند‌ترین کشور جهان است. در ژاپن هم زندگی نمی‌کنند؛ جایی که بالا‌ترین امید به زندگی را دارد. در کانادا هم زندگی نمی‌کنند؛ جایی که بالا‌ترین میزان تحصیلات دانشگاهی را دارد. این کشور‌ها حتی در ده رتبه نخست هم نیستند.

شادمان‌ترین مردم دنیا در کشورهایی چون گواتمالا زندگی می‌کنند که در فرهنگ آن، مردم با یکدیگر دوستانه رفتار می‌کنند و همیشه لبخند می‌زنند. به ‌رغم همه مشکلاتی که دارند، طبیعتی زیبا آن‌ها را در میان گرفته که به آن‌ها اجازه می‌دهد از همه مشکلات دور شوند.

رفتار دوستانه و احترام گذاشتن به یکدیگر، از جمله مواردی است که نقش کارآمدی در احساس شادمانی افراد دارد.

«خوانده می‌شوید» امروز به همین مسأله اختصاص یافته؛ بنابراین، با تمرکز بر روابط و تعامل خود با دیگران در اجتماع و خانواده، به خوانندگان تابناک بگویید:

* آخرین بار احترام چه کسی به شما، واقعا شادتان کرد؟

* علاوه بر احساس احترام گذاشتن دیگران به شما، چه چیزهایی در زندگی باعث شادمانی شما می‌شوید؟

* برای این که زندگی شادمانه‌تری داشته باشید، لازم می‌دانید دیگران کدام رفتارهایشان را ترک کنند؟

* چه انتظاراتی درباره رفتار دیگران با خود داشته‌اید که برآورده نشده است؟


اما ما تلاش می‌کنیم همه دیدگاه‌های شما را خوانده و با لحاظ کردن ملاک‌ها و معیارهای زیر، آنها را منتشر کنیم:

*از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری کنید.

* از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید.

* از اتهام‌زنی به دیگران خودداری کنید.

*از فرستادن مطالب حاوی لینک یا مطالب نا مرتبط با بحث بپرهیزید.

*از فرستادن مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری کنید.

*از تعمیم نظر خود به دیگران و ترغیب و حتی توصیه به دیگران بپرهیزید.

*نظرات تکراری نیز در شمار نظریات غیر قابل انتشار قرار خواهد گرفت.


تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۸
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۳۱۷
وقتی همسرم موقعی که توی بازار مشغول خرید بودم بهم زنگ زد و گفت که من بهترین هدیه دنیا بهش هستم. از اینکه برای من به عنوان همسرش احترام قائل شده بود بی نهایت خوشحال شدم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
مثل اینکه ظاهرا اوایل کار است منکه اگر عابر بانک نباشم پدرم درامده است
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
حتما منظور شوهرتان است چون خانمها از این حرفها نمیزنند مگر اینکه نقشه ای برای جیب داشته باشند
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
متاسفانه ما حتی عادت نداریم چیزی رو بادقت بخونیم. ایشون گفتن که شوهرشون ابراز محبت کرده و کلام او ایشن رو به وجد آورده.. واقعا که... آقایون درست نگاه کنید ... شما هستید که باعث این جور نگاه همسرتون به خودتون می شید ... یه عابر بانک!!!!
جواد از اراک
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
نمیخوام شعار بدم ولی من سعی میکنم بدون دلیل خاصی خوشحال بشم و دیگران رو شاد کنم.
به نظرم اینطوری فشار زندگی کمتر میشه.
امروزم باید برم یه رز آبی برا خانومم بخرم از شادی اون شاد میشم.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
اقا چه مضعشه ؟ سوال کردن آخرین بار کی شاد شدین؟ اینم جواب دادن منفی مثبت دادن دیگه چیه ؟عین این میمونه یه نفر بگه دیشب شام چی خوردم شما منفی بدین !
ناشناس
| United States |
۲۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
این که رفتار خصوصی بود ونه رفتار اجتماعی !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
چقدر لوس
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۳:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
رفتار اجتماعی نه خانوادگی. در هر صورت خوشبخت باشید
من خدا رو هميشه شكر كردم ولي به خاطره يه كمبود جمسي هميشه تو جامعه احساس كمبود توجه داشتم . الان زندگي كردن يا مردن برام فرقي نميكنه فقط ترس از آخرتم دارم
پاسخ ها
mosi
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
dadsh bara ma goli.ghamet nabashe
ناشناس
| Malaysia |
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
توکلت به خدا باشه.بزار اینقدر مشکلات زخم بزنه تا اون کند بشه نه اینکه تو خسته شی.یا علی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
حتي اگه نياز به كمك داري باز هم به بقيه كمك كن خدا احساس خوشبختي رو بهت هديه ميكنه
امتحان كن
من خيلي بي كسم ولي هميشه اداي آدمي رو در ميارم كه پشت همه اعضاي خانوده و دوستام محكم وايستادم
اين بهم خيلي كمك كرده كه خودمو از ياد ببرم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۵۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
دوست دارم علیرضا جانم
ما هممون مجموعه ی کاملی از کمبودها هستیم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
داداش خدا قوت.
توکلت به خدا.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
ما کوچیک برادرا و خواهرای غم کشیده همچون علیرضا خان هستیم. همه ناراحتی جانکاه دارن ولی خب بذاریم دنیامون با پاکی بگذره عزیزان
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
منم دقیقا مشکل تورو دارم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
چیزی که شما دارید شهامت به زبان آوردن مشکل جسمی است که نسبت به سایر مشکلاتی از قبیل مشکلات اخلاقی که دیگران دارند، مشکل شما بسیار کوچک است. کسانی باید اینگونه فکر کنند که شهامت قبول و بیان مشکل خود یا حتی پذیرش انرا ندارند و روز به روز به مشکلاتشان افزوده می شود تصور کنید یک غارتگر اموال مردم را
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
سرفرازباش چرا ناراحتی؟؟؟
ناشناس
| Oman |
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
من هم مثل تو هستم ولی فکرشو نکن
این نیز بگذرد
به عنوان یک کارمند بانک ، مبلغی اضافه به یک مشتری داده بودم که ایشان بعد از متوجه شدن موضوع ، با وجود گرفتاری شدید ، از شهریار خودش را به تهران رساند تا من ضرر نکنم . واقعا حس خوبی بود این امانتداری و وجدان ایشان.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
میتونسته بریزه به حساب عابربانکت قبلشم با بانک تماس بگیره شماره حسابت رو بگیره ولی نفس کار درسته مسیرش طولانی شده الکی
زني كه بچه و شوهرش توي ترمينال و تو اون شلوغي و هواي كثيف، دنبال اتوبوس شركت واحد مي دويدند و مي خنديدند و شاد به نظر مي رسيدند!
همیشه از اینکه وارد مکانی می شم و سلام می کنم ولی جوابی نمی شنوم ناراحت می شم.مثل تاکسی ، مغازه و ....
وقتی توی خیابون تخلفات متعدد اکثر راننده ها رو می بینم ، اینکه بدون راهنما و بدون توجه به راننده عقبی می پیچن و از اینکه همیشه آماده بدترین توهین ها به شما هستند اگر به حق ازشون انتقاد می کنی ناراحت می شم.
و بالاخره از اینکه بعد از دو سال مقداری پول ذخیره می کنی تا کاری برای خانوادت انجام بدی و یهو می بینی ظرف چند ماه ارزش پولت به کمتر از نصف شده و باید دور آرزوت رو خط بکشی مغزم درد می گیره.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
از رفتار سابرین شاد شدن به ندرت اتفاق می افتد تا ناراحت شدن!
رانندگی، سبقت های بیجا و خلاف. ایستادن بر روی خط عابر پیاده. ایستادن در جلوی معابر مثل جلوی پارکینگ منازل یا در منازل. ایستادن بر روی پیاده رو ها آن هم بیشتر توسط ماشین های گران قیمت!!!!!!! هر روز دیده می شود.

همش عدم رعایت حقوق دیگران.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
آقا بهروز یه تیکه حرفت رو با تمام وجود حس کردم
من گشت و گذار در روستاها رو خیلی دوست دارم از کشور عزیزمون تا برخی کشور های خاص دیگه. یکی از اون شهرها و البته روستاهای اطرافش که بررسی کرده بودم و همیشه دوست داشتم برم روسیه و خاصا سن پترزبورگ بود اندازه 3 سال پس انداز کردیم که بریم حالا که وقتش شد دیدیم ای بابا با این پول ما الان فقط میشه یه بلیط رفت برای یکیمون.خلاصه من هم یه خط قرمز کشیدم دور این آرزوم و میدونم حالا حالا ها محاله.
اومدم بچه ها رو ببرم لواسان آخر هفته یه جا چادر بزنیم و خوش باشیم تا جون داشتم توی ترافیک اون جاده موندم بعدش هم کیلومترها رفتم و فقط دیدم که حریم رودخانه ای که متعلق به 75 میلون نفر هستش چند صد نفر ویلا ساختن و ما را از لذتش محروم کردند . شمال رفتم - حد فاصل نوشهر تا سیسنگان فقط 5 تا خروجی به ساحای نهایتا 5000 متر با 50 هزار نفر اونجا - پر از سرنگ و آشغال و کثافت . ای بابا چه خوشی چه خنده ای ... میخوای دلداری بدی ؟ بگو . میشنوم....... اما منو ... فرض نکن .
پاسخ ها
یک دوست
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
می بخشید که از زاویه ای دیگر برایت می نویسم. مهم این است که تا آنجا حال رفتن داری ماشین سالم داری خودت و خانواده هم سلامتید شاید خیلی ها همین را هم نتوانند. فکر نمی کنی با حرص خوردن و دیدن مشکلات سفر را به خانواده تلخ کردی ؟ اینکه حریم رودخانه را ساخته اند یا خروجی دریا نگذاشته اند که در حوزه کوتاهی ما نیست که ناراحت شویم در حوزه کاری یک سازمان دیگر است که آنها باید نگرانتر از ما باشند. می شد از اطراف بهانه هایی برای شاد کردن خانواده خلق کنی و این موارد را هم بعنوان یک وظیفه و رفع تکلیف به سازمان ذیربط نامه بزنی....
می توان واقعا اطراف خود را زیباتر دید و برای دیگران لحظات لذت بردن خلق کرد. امیدوارم بتوانیم در این زمینه خلاقیت به خرج دهیم.
شیرین
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
من با شما موافقم بیشتر جاهای طبیعی با دست بشر نابود شده........ از دیوار و حصار متنفرم
وقتی می خواستم ماشین بخرم. شب توی اخبار گفت نخرین ارزون میشه ولی فرداش گرون تر شد.
ولی ناراحت نیستم. خیلی خوشحالم.
خیلی خیلی خیلی... !
پاسخ ها
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
ایول1000تا مثبت
آخرین بار بازی ایران و استرالیا واقعا شاد شدم، یکبار در تمام زندگی لذت شادی و چشیدم!
روزی که یک جمله غیر دروغ از اطرافیانم بشنوم شاد میشوم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
چقدر رمانتیک
آخرین بار ... احترامی که کارشناس سام سرویس آقای افشارزاده برای مشتریانش قایل بود ، زیبا و قشنگ بود . ولی شادم نکرد. چون خیلی وقته شاد بودن و شاد زیستن و فراموش کردم .
اینقدر اینجا با هم سر جنگ داریم که کسی انتظار احترام رو نداره . همین که عادی برخورد کنند جای خوشبختیه .
شادمانی... شادمانی ... شادمانی... چه واژه غریب و ناآشنایی... وقتی صبح چشم باز می کنم فقط دلم می خواهد همه چیز عادی باشد. اصلا دلم نمی خواهد شاد باشم . فقط می خواهم این اندازه پژمرده و غمگین نباشم. وقتی بیدار می شوم هزار کار نکرده ، همسری که الان یک ماه است ول کرده و رفته. زخم زبانهایش ، بدخلقی هایش ، خودخواهی هایش و همه و همه به یادم می اید . نه.... شادی نمی خواهم . فقط می خواهم اندکی عادی باشم .
پاسخ ها
یک دوست
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
همسر منهم بد قلق است . خیلی بیشتر از آنکه فکر کنی. اما من خوشبختم از اینکه او کسی را دارد که فشارهای روحی اش را تخلیه کند. اگر برای من قر نزند برای که بزند
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
همش تقصیر مشکلات اقتصادیمونه منم ارزو دارم همه چی مثل قدیم باشه اعصاب خودم و مردم خرد نباشه ولی چه کنیم که ارزویی است که حالا حالا ها بر آورده نمیشه
وقتی که یکی به ایینه ی ماشینم زد شکست و در نهایت شادمانی رفت و به روی خودش هم نیاورد!خیلی خوشحال شدم اشک در چشمانم جمع شد که چقدر از نظر فرهنگی به جلو داریم میریم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
چرا همش چیزهای منفی رو می گید
این ممکلت با این همه ادم خوب و اهل لطف کردن
شما چرا مشخره می کنی
توی همین جریان هم نمی تونید یک مثال بزنید
محمد
| United States |
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
دوسم با پرایدش خط انداخته بود رو یه مرسدس ببز کلاس سی!!
طرف بعد اینکه از ماشین پیاده شده بود به دوستم میگه ناراحت نباش تصادف برای ماشینه دیگه!!!
یک ریال هم خسارت نگرفته بود!!!!!!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
باور کن دلش سوخته یا داشته خودشو پیش کسه دیگه خوب نشون میداده
مهدی
| - |
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
اتفاقا یکی از راه های خوب بودن اینه که خودمون رو خوب نشان بدیم و ادای خوب ها رو دربیاریم، انقدر این کار رو بکنیم که خوبی کردن برامون عادت بشه
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خواهر من هم موقع پارک کردن زد به یک مزدا new 3!
رنگ هر دو تامون پرید. وقتی صاحبش از ماشین اومد بیرون، خیلی حالش گرفته شده بود. گفت تازه خریده بودمش ولی اشکال نداره، شما برین!
ما موندیم و کلی شرمندگی!
مسعود
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
پرايد رفيقت دست كمي از بنز كلاس سي نداره ها!! چرا تو سر مال مي‌زني؟
فرهاد
| Malaysia |
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خیلی ناراحتم از زمانی که ایران بودم سر چهارراه جهان کودک دسته موتورم گیر کرد به یه ماشین مشکی و خط بدی افتاد و متاسفانه نرفتم جلو که این موضوع رو اطلاع بدم - الان که سالها می گذره خیلی احساس ندامت می کنم
وقتی بعد از 8 ماه بیکاری و 30 سال سن با مدرک فوق لیسانس مهندسی دعوت به مصاحبه کاری شدم خیلی خوشحال شدم. امیدوارم تو مصاحبه قبول بشم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
انشاالله که قبول میشی. توکل به خدا
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
انشاء الله برای شما و همه جوونا. الهی آمین یا رب العالمین
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
امیدوارم قبول بشی، منم خوشحال میشم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
برات ارزوي موفقيت ميكنم.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
امید وارم خدا واسه شما و همه جون های بیکار مٍثل خودم درست کنه
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
ایشالا. من مثل توام. مهندسی دارم. یک سال و نیمه بیکارم. چند جا امتحان دادم. اگه قبول نشدم میخوام برم سراغ عشق دومم یعنی کشاورزی...
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
موفق باشی مهندس!
1: آخرین بار احترام چه کسی به شما، واقعا شادتان کرد؟

یکی از گیتاریست های با استعداد جوان که به تازگی رفته اتریش جهت ادامه زندگی.خیلی فروتن و خاکی بود توی نامه نگاری

2: علاوه بر احساس احترام گذاشتن دیگران به شما، چه چیزهایی در زندگی باعث شادمانی شما می‌شوید؟

اینکه همه نظم و نظام اجتماعی رو رعایت کنن و از جیب هم نزنن و یه ذره قیمت شکر رو ببرن بالا یه عده کمتر شکر بخورن

3: برای این که زندگی شادمانه‌تری داشته باشید، لازم می‌دانید دیگران کدام رفتارهایشان را ترک کنند؟

اینکه واقعا برای گوش و شان و شخصیت خودشون احترام قائل بشن و موسیقی پاپ و چرت و چرند و جفنگ رو گوش ندن.
با خود موسیقی ارتباط برقرار کنن

4: چه انتظاراتی درباره رفتار دیگران با خود داشته‌اید که برآورده نشده است؟

باید اول خودمو درست کنم یه جورایی خام هستم تو خیلی از روابط.نیاز به خرد بیشتری دارم

با تشکر
یاد سهراب بخیر میگفت:دل خوش سیری چند؟
الان بر پایه گرم هم پیدا نمیشود.
با سلام
امروز سرحالم نه بخاطر اینکه قیمت گوشت بالا رفته و من نتوانستم بخر ، اصلا نه ، نه به خاطر قصاب نوکیسه که به نظر خودش فکر میکند که آدم شده است ، سواد در حد ابتدایی و نگرش و طرز تفکر و انسانیت که صفر هم برایش زیاد است و امروزه از این جور آدمها بخاطر اینکه شب میخوابند و صبح بیدار شده میبینند که کیسه شان پر شده ، زیاد پیدا میشود اصلا نه بخاطر خودم سرحالم که اصلا لامصب کسی نیست که بپرسد که تو کیلویی چندی ، سرحالم به خاطر اینکه من هستم و این دنیای لامصب سرحال میشوم وقتی که تابناک حال مرا میپرسد .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
اللهم اشف کل مریض
آخرین بار پارسال بود که سربازی ما فوق لیسانس ها از ۱۶ ماه به ۲۱ ماه افزایش پیدا کرد خیلی خوشحال شدم چون این شوق خدمت داره منو دیوونه میکنه. امسال هم که زمزمه ی ۲۴ ماه شدنشه بیشتر دارم خوشحال میشم. هرچی باشه ما توی شریف درس خوندیم و نرفتیم که بمونیم و خدمت کنیم. پس هرچی بیشتر بهتر. ازدواج و کار و اینها هم که فعلا دنبالش نیستیم.
پاسخ ها
موسی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
حرف دلمونو گفتی داداش. من هم تو شریفم و الان پشیمونم که ادامه تحصیل دادم برای کارشناسی ارشد و این بلای سربازی سرمان آمد.
همه کشورهای دنیا در حال حذف سربازی هستند و ما در حال حذف کسری سربازی!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
خوشحالی ات اصلا به پای من نمی رسه که شاگرد اول دکترای تخصصی دانشگاه تهران باشی و وقت بررسی صلاحیت علمی برای دعوت به مصاحبه جذب هیئت علمی بهت بگن صلاحیت علمی ات تایید نشده، اینقدر ارزشمند است که خودشان به این برداشت رسیدند که ده سال رتبه و مقام در فلان مسابقات و ... رزومه علمی، فرهنگی ...هیچ کدام نمی توان به مدرک دکترای عمومی و تخصصی دانشگاه تهران اعتبار بده
جدی از ته دل خوشحال شدم که فهمیدم که خودشان هم فهمیدن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
مال ما که دکترا می خونیم از 15 ماه شد 21 ماه و اینچین است که ما بیشتر از شما خوشحال شدیم. خوش به حال ما :)
سیاووش
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
هر چی بیکار که باید به خدمت میرفت نرفتن خانواده های پر جمعیت با بیش از 3 فرزند معافیت گرفتن چرا ؟؟؟ یک سوال اینجا پیش میاد خون انها از ما رنگین تر بود این اسلام راستین است یا ....
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
حالا چون فوق لیسانس و دکترا گرفتین باید با بقیه فرق داشته باشین ؟ فوق لیسانس که الان خیرات می کنن . نابغه که نیستین که از سربازی معافتون کنن منم خودم هم فوق لیسانسم و خدمتم زیاد شده هی باید بگم من فلانم و بهمان و با بقیه فرق دارم ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
منم دانشجوی فوق بودم یک سال خوندم دیدم واسم کلاه نمیشه الان بکوب افتادم دنبال کار ازاد
سال 76و پیروزی اصلاحات
تمامی حرکات و گفتار های که در جامعه مشاهده می کنم مانند دروغ تزویر ریا پایمال نمودن حق و حقوق دیگران مرا بشدت می آزارد تنها چیزی که من را هر روز خوشحال میکند خرید تنقلات برای بچه هایم و مخصوصا دخترکوچکم است که در چشمانم نگاه می کند و از من تشکر می کند و خستگی را از تنم بدر می کند ولی متاسفانه مدام شرمنده زن و بچه هایم هستم که حتی سالانه نمی توانم خواسته های آنان را برآورده نمایم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
:-
- زمان خیلی گذشته و بیشتر بی احترامی دیدم برای همین اصلا آخرین با را به خاطر ندارم
- اینکه چه چیزی جز احترام خوشحال کننده اس خیلی چیزا می تونه باشه احساس امنیت و صداقت و ....
- زندگی شاد داشتن خیلی سلیقه ای هست هرکس به شکلی شاد میشه من از اینکه آرامش داشته باشم شاد میشم اینکه محتاج نباشم
- خیلی چیزها باید باشه و جز توقعات نمیگنجه ولی الان چون نایاب شده باید بهش گفت توقع! صداقت ، احترام متقابل، کلا خوبه آدم بتونه خیلی سخت نگیره ولی در عمل خیلی سخته
اینکه لیونل مسی کشتی جهان،
جهان پهلوان حمید سوریان در پخش زنده مردانگی کرد و دست پدر شهید رو بوسید و نشون داد ارزشش ماورا قهرمانیش هست.
عاشقشم.
پاسخ ها
مری
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
این نظر چرا اینقدر منفی گرفته؟‌ از کسانی که منفی زدن میخوام که دلایلش رو بگن (اگه دلیلی دارن البته)
باتوجه به مطالعاتی که داشته ام افسرده نیستم ولی خیلی وقته از ته دل نخندیده ام چون خیلی چیزها در جامعه آرامش را ازمن گرفته است
* آخرین بار احترام چه کسی به شما، واقعا شادتان کرد؟
- همسرم. همینطور راننده ای که امروز صبح خیلی مودبانه با مسافرای ماشینش برخورد میکرد و باهاشون خوش و بش داشت. یه فروشگاه خارجی هم رفتم که اجناسش رو احترام به خودم دونستم. وقتی تو فروشگاه راه میرفتم احساس خوبی داشتم.

* علاوه بر احساس احترام گذاشتن دیگران به شما، چه چیزهایی در زندگی باعث شادمانی شما می‌شوید؟
- محبت مردم به هم. لبخند زدن آدمها به هم .سخت نگرفتن آدمها به خودشون و به همدیگر.غصه دار نبودن آدما.

* برای این که زندگی شادمانه‌تری داشته باشید، لازم می‌دانید دیگران کدام رفتارهایشان را ترک کنند؟
- دروغ! یاس و ناامیدی! عصبیت!سرسختی بی مورد! رحم به همدیگر و کلاه نذاشتن روسر هم .

* چه انتظاراتی درباره رفتار دیگران با خود داشته‌اید که برآورده نشده است؟

- اعتماد! متاسفانه گاها ادمای دوربرم بخاطر تجربه های بدشون خیلی بهم بی اعتماد هستن. من تو محیط کارم با مدیرم این مشکل رو دارم!
برای خودم خوشحالم که یک ایرانیم ولی برای مردم سرزمینم ناراحتم چرا که حق اونها از اینهمه نعمت اینقدر حسرت نیست.
با سلام
این جانب هوشنگ شاد هستم و همسرم هم شادی هوشنگی و دخترم شادی و پسرم هوشنگ . خلاصه همه فک و فامیل و اهل محل شاد و هوشنگیم .از اینکه بعد از مدتها حال ما رو میپرسید شاد و هوشنگیم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
این نوشته رو بلند بلند برای همه اعضای خانواده خواندم . خیلی همه خوشحال شدیم و ذوق کردیم . دست نویسنده محترم این comment درد نکنه. بعد از چند روز حسابی خندیدیم.
هوشنگ
| Iran, Islamic Republic of |
۰۳:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
برادر عزیز اسم من هوشنگه و هوشنگ یکی از اساطیر ایران قدیم محسوب میشه و لطفا با اسامی بازی نکنید
این رو نه از بابت اسم خودم میگم از اینکه کلمات رو از معناش تهی نکنیم.
شهر سکوت
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
برادر هوشنگ که از این کامنت ناراحت شدی اینقدر ملا غلط گیر نباشید توروخدا! این یه طنز بود که باعث بشه خوانندگان برای ثانیه ای هم که شده خودشون رو شارژکنن وگرنه همه میدونن که هوشنگ کی بوده و معنای اسمش چیه !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
باحال بود :دی
موضوعى رو كه ميخوام بنويسم عينه واقعيته، اتفاقى چند ماه قبل با دختر جوانى آشنا شدم كه با اينكه كار ميكرد اما حقوقش خيلى پايين و حدود ٣٥٠ هزارتومن بود، از من خواست كار بهترى براش پيدا كنم اما متاسفانه رزومه كارى مشخصى نداشت و به هيچ فنى آشنا نبود با اين كه ليسانس داشت اما حتى انگليسى هم بخوبى بلد نبود، كم كم از زندگى واقعىش برام گفت و مشخص شد هيچكسى رو نداره غير يك خواهر ناتنى كه ازدواج كرده، در يك زير زمين اجاره ايى به سختى بدون هيچ امكاناتى زندگى ميكرد، چهره پاك و معصومى داشت ، دلم به معناىاقعى براش سوخت احساس كردم بخاطر بى پناهى ممكنه به فسد بي افته ، تصميم گرفتم با مادر و خواهرام كامل حمايتش كنيم، تا كسى از فقر و تنهايى اين دختر سواستفاده نكنه، با غرور خاصى كه داشت بالا خره كمك مارو قبول كرد، بعد از مدتى از افسردگى دراومد و خوشحال با اميد و انرژى به زندگى برگشته بود وحالا ما براش شده بوديم مثل خواهر و برادر تا اينكه با دخت رجوونتر از خودش آشنا شده بود و ورد كلامش اسم اون و ادعا ميكرد وقتى با اون هست خيلى خوشحاله، ازش خواستم تا اين دوستشو ببينم ، قرار گذاشت و من متوجه شدم دختر سالمى نيست براحتى دروغ ميگفت و حرفهاى نامربوط و زشت ميزد، از او خواست از اين دختر دور بشه چون مشخص بود نيت خوبى نداره ، مدتى گذشترفتار دوستم تغيير كرد دروغ ميگفت و بهانه مياورد كه مثلا كار داره و گاهى شبها خونه نميرفت، حمايت مالى ما ادامه داشت اما ديدار كم شده بود تا اينكه روزى از لطف خدا بطور اتفاقى در خيابون ديدمش و با ماشين بودم رفتم طرفش گفتم فلانى سلام اينجا چيكار ميكنى با تعجب ديدم جوابمو نداد و در كمال شرمسارى رفت سوا ريگ پرادو مدل جديد گرون قيمت شد، دنيا رو سرم خراب شد حالا جالبه كه راننده جوون ماشن بطرفم اومد گفت آقا خجالت نميكشى كه مزاحم خانم شدى و من موندم و بى معرفتى اين خانم گفتم فلانى چيزي بگو اين كيه !؟آنها به راه خود ادامه دادند و بعد از يكساعت تلفنم زنگ خورد و تهديد شدم به اگر مزاحم بشى ردتو ميزنيم و مادرت رو به عزا مينشونيم!!! حالم خيلى خراب شد شماره ماشين اين شخص رو با تعقيب و گريز پيدا كردم براى روز مبادا و با همون دختر تماس گرفتم كه براى آخرين بار ببينمت ، قبول كرد و در حضور من شرمنده و فريب خورده يه مشت نارفيق و عياش و فرصت طلب، تنها جمله ايى كه در مقابل حمايتهاى مجدد من كه نترس آشنا دارم و اونها را به نيروى انتظامى معرفى ميكنم اين بود: آب از سر من گذشته و من ديگه نميتونم دختر خوبى باشم گرفتارم گرفتار....از ماشين من پيدا شد و گفت ديگه و هرگز منو نخواهى ديد، از اين ماجرا ده روز ميگذره و من موندم گيج و مبهوت و سرخورده از اينهمه بديها در جامعه..بخدا قسم هر چه گفتم عين واقعيت بود... شايد زود اعتماد كردم و شايد زمانه عوض شد و ما نشديم ..... دلم خيلى گرفته
پاسخ ها
مهدی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
ناراحت باش، اما گیج نه، همشهری
کار خودت رو کردی برای خدا؛ پس اگر متاسفانه نتیجه اش شده این مایوس نشو

راستی دمت گرم داداش.
lztv
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
خیلی خیلی آقایی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خراب کردن خیلی آسونه اما درست کردن سخته
خراب کردن هر چیزی
غذا درس زندگی اخلاق خانه مملکت ..........
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
امثال شما واقعا ناياب هستند ،‌قد خودتون رو بدونيد و اصلا ناراحت نباشين چون كه شما اين كار رو براي خدا انجام داديد..
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
ما همه باید از خودمون شرمنده باشیم
احسان
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
به نظر من شما باید معرفت رو در حق اون خانم تمام کنی و شماره اون ماشین و قیافه اون آدما رو بسپاری دست پلیس، تا هم اون خانم شاید نجات پیدا کنه و هم خیلی های دیگه که گیر اون آدمها افتادن یا که در آینده می افتن
من که شاد نیستم ولی اونایی که شادن دوست دارم
پاسخ ها
محمد
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
من شاد ممنون که دوسم داری شاد شدم!!!!
بهروز
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
من با برد تیمم شاد میشم با خنده بچم با نگاه پدر و مادرم با شوخی کردن با خواهر وبرادرم با دیدن چهره همسرم دیدن گل و.....خیلی چیزای دیگه من مغازه داشتم ورشکست شدم مدتها بیکار بودم مستاجرم و کلی مشکلات دیگه به راحتی میشه شاد بود اگه خودت بخای
اینکه بعد از 1 سال و نه ماه قبل که کارم را از دست دادم و خانه نشین بودم پریروز برای کار در جای مناسبی دعوت شدم واقعاً خوشحالم کرد.
توی این مدت خوشحال بودن برام سخت ترین کار و بلکه محال به نظر می رسید اما یه مدتی سعی می کردم به خدا امیدوار باشم و خوشبین که توی این دریای طوفانی جامعه فقط اونه که می تونه دستم رو بگیره و واقعاً هم نتیجه داد.
من فکر می کنم هر انسانی دارای شخصیت و انسانیت است که دوست دارد محترمانه با آن برخورد شود و به شعور او توهین نشود چرا بعضیها با عملشان به شعور مردم توهین می کنند ولی در حرفشان سعی می کنند برعکس آنرا نشان دهند. در هر موقعیتی که هستیم سعی کنیم به مردم احترام کنیم. همانطور که امام رضا (ع) فرمودند: " در هر جمعی که هستی سعی کن خودت را پایین تر از دیگران بدانی" اگر این رویه را در پیش بگیریم مطمئنا در آرامش و شادابی خواهیم بود.
در يك توالت بين راهي براي گرفتن وضو و اقامه نماز توقف كردم.
از منزل خودم تميز تر بود! كنجكاو شدم و تحقيق كردم تا پاداشي به مسئول آن بدهم.
پيرمردي كه مستخدم و نظافت چي بود از پذيرفتن پاداش امتناع كرد و گفت من فقط به وظيفه خودم عمل كرده ام.
اين رفتار او از اولي هم جالب تر بود و مدت زيادي در كار اداري خودم متأثر از رفتار او بودم. الحمد لله تازگي بهتر شدم!
همین امروز صبح تو نیایش وقتی ترافیک سنگین و شادی راننده ها رو دیدم .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
شادي راننده‌ها؟!!!!
سلام گرمی دارم توام باخنده ای دلفریب به راننده های خنده روی خیابانهای تهران وحومه،که خیلی خوش اخلاق هستند،مثلاراهنمامیزنی به توراه نمیدن ووقتی میگی راهنمازدم چراتوجه نمیکنی میگن غلط کردی.
سلامی دارم بسیارگرم به زورگیرهای کشوراسلامیمان که باعث میشن ماهمیشه باترسی توام باخنده ای ملیح ازدرخانه بیرون بیاییم چون معلوم نیست دوباره که برمیگردم سالم وزنده باشیم.
سلامی میکنم باخنده ای که چه عرض کنم باقهقه به وضعیت مسکن و خودرو و خورد وخوراک.
ودرنهایت ازمرگ سپاسگزاری میکنم که بالاخره یه راهیی پیش پای ماخنده رویان گذاشت.
آرزوی شادمانی دارم برای جمیع موجودات.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خدایی من یکی کلی با این کامنتت خندیدم...........دمت گرم................
طبق مباني معرفت نفسي اسلام عزيز ، ما بايد به درجه اي از معرفت و شناخت برسيم كه با وجود حتي ناملايماتي كه در اطراف ماست دل شاد باشيم
افطرا انداختن و زیر لب فهش دادن یا توهین کردن در جامعه باب شده ولی متاسفانه قانونی برای ان نیست

در کشور های اروپایی قانون ها بر اساس معنویات و روحیه فرد است و هدف ترمیم روحیه اسیب دیده اون می باشد ولی در جامعه ما این طوری نیست

در انجا انسانها اگر هم دیگه را دوست نداشته باشن باز به هم احترام می گذارند و این دلیل بر توهین کردن به هم دیگر نمی شود ولی در اینجا اگه از فردی خوشمان نیامد باید ابروش برود یا بمیرد تا دلمان خونک شود در حالی که حفظ ابروی مسلمان بر مسلمان دیگر واجب است
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
علی جان...........دلبندم.............افتراء....................افتاد؟
شادی اجتماعی؟
آخرین بار، دو روز پیش از انتحابات 88 دیدمش.
شادترین کارناوال خیابونی مردم.
همه خوشحال بودند.
حیف!
پاسخ ها
منصور
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
دقیقا مثل من؛ ولی نه بخاطر رای نیاوردن کاندیدای مورد نظرم، بلکه بخاطر بعضی از حرفهای مقابلم ، احساس سر خوردگی کردم وفکر میکنم بقیم همینطور
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
چطور تابناک این کامنت رو فیلتر نکرده، حرفه!!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
آآی گفتی!!! البته اگه فیلتر نشه.عجب روزهایی بود.به واقع همه همدیگرو دوست داشتن و جالب اینکه همه تیپ های اجتماعی.عجب روزهای پر امیدی بود...
تازه دخترم 5000 تومان پول خواست نداشتم یک هفته هست که قول سر برج بهش میدم هنوز حقوق 500 تومنی را نگرفتم از خجالت و غصه اومدم اینترنت کمی اروم بشم این تیتر شما بیشتر ناراحتم کرد
پاسخ ها
منصور
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
راستش پسرم برای شارژ کرایه مسیر مدرسه، 5000 تومان میخواست نداشتم ؛باوجودی که با یارانه نقدی مخالفم ولی از اول هفته دایما دنبال اخبار عیدانه هستم و.....
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۲:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
ای بابا
هموطن خیلی دوست دارم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
خدا بهتون قوت و سلامتی بده که بالا سر خونوادتون باشید تا آخر. من هم وقتی بچه بودم پول زیادی از پدرم نمیگرفتم و تو مدرسه خجالت میکشیدم. اما الان میفهمم که پدرم نداشت که بده. دستشو میبوسم. الان با 50 سال سن صبح میره شب میاد و تونسته زندگی اش رو بسازه و ما دیگه فقیر نیستیم. پدرم با مدرک دیپلم یکی از بهترین کارمندهای ادارشه.
من وقتی پسته 60 هزار تومانی به مشتری میدم، خیلی شاد میشم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خیلی دلم می خواد همه این گرونی ها رو مثل پسته منعکس کنید.
سلام
وقتی توی شهر همه نامردمیها و بی احترامیها نا اهلی ها و اهانتها به انسان و انسانیت را میبینم و لی به خاطر آرامش خودم مجبورم شب خندان به نزد خانوادهام برم احساس میکنم هنوز میشود جامعه را درست کرد و شاد بود بیایید از خودمان شروع کنیم.
پاسخ ها
بهروز
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
افرین به خدا توکل کن
حدود یک سال پیش یکی ازم 5 ملیون کلاهبرداری کرد. عصر بود داشتم از دادگاه همون کلاهبرداری برمیگشتم به تاکسی اشاره کردم که پولم 5تومنی هست و پول خورد ندارم. هوا بارونی بود و راننده تاکسی گفت نه منم ندارم اما مسافری که تو تاکسی بود گفت بیا من دارم. کرایم فقط 125تومن میشد اون مسافر کرایمو حساب کرد و خیلی جالب بود برام
پاسخ ها
parsa
| Iran, Islamic Republic of |
۰۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
مسیر 125 تومنی کجاس داداش مام بریم؟
مهرداد
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
یادمه تو بابل واسه دانشگاه قبول شدم و روز اول که خواستم کرایه ی یه مسیررو حساب کنم راننده گفت 125تومن
150دادم و با عزت گفتم بقیه اش ماله خودت
خداییش ولسه من که از تهران با این گرونی اومده بودم خیلی خنده دار بود
توی سلف دانشکده بودم چند تا دانشجوی غریبه کنارم با غذاشون نشستند
یک ماالشعیر خانواده گرفته بودند یکیشون اول از همه یک لیوان برای من ریخت و اصرار کرد اگر نخوری ناراحت می شم
من هم چون نمی شناختمش اول نمی خواستم قبول کنم ولی اونقدر اصرار کرد که قبول کردم
راستش این جریان برای بقیه روز روحیه ام را خیلی بهتر کرد

این که یکن فر بدون اینکه بشناست بهت لطف کنه حتی یک لیوان نوشیدنی
وقتی می بینم بچه هام با همسرانشان خوشن و ناراحتی تو زندگیشون ندارن وقتی همسرم خوشحاله وقتی مادرم وخواهرام وهمسرانشون و بچه هاشون مشکلی ندارن وقتی همسایه ها مون مشکلی ندارن وقنی اطرافیان و دوستانم از زندگیشون راضین خبلی خیلی شادم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
به نظرتون واقعا اینقدر اطرافیانتون شادن؟ من چند دقیقه هست دارم فکر می کنم که یک خاطره شاد از این اواخر یادم بیاد!!!!!!!!!!!!
ماهواره خيلي از جوونايي كه كامل شكل نگرفتن رو بد حالت و بي هويت كرد
حالا هر چقدر دوست داريد منفي بزنيد ولي ميدونم وجدان خيلي همون رگير كاراي كردمون ميشه
پاسخ ها
ناشناس
| United States |
۲۳:۳۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
خوبه خودتون میدانید منفی میخوری
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
ممنون
حرف راست رو باید زد
من یک مادرم و تنها چیزی که شادم میکنه دیدن لبخندها و موفقیت پسرمه
چون می دونم بدون کوچکترین چشم داشتی و تنها از روی صداقت و محبت بهم ابراز علاقه میکنه
کلید گمشده زندگی ما صداقته و هر کی از روی صداقت محبت کنه ب دل میشینه
بايد از اصلاح خودمون درست كنيم
حتي اگه از آسمون سنگ هم باريد باز كار اشتباه بقيه رو تكرار نكنيم تا بچه هامون هم مثل خودمون بشن نه مثل بقيه
پاسخ ها
منصور
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
قبول دارم ،به پسرم همیشه میگم ؛ اگه همه هم تغییر کردند و... ؛دلیل نمیشه تو مثل اونا بشی، تو خودت باش و توکل به خدا کن
توصف نانوایی مردی که 5 تا نون سنگک کنجدی میخواست و فقط 4 تا نون کنجدی باقی مونده بود تا بخره و برای نون بعد باید منتظر یه تنور پختن دیگه می ایستاد ، با اینکه سنگ نونها رو تمیز کرده بود اونا رو به دیگرانی که مثل من عجله داشتن داد و ترجیح داد خودش منتظر بمونه تا دیگران.خوشم اومد از مرامش
اینکه خانواده ها و اقوام در زندگی من و همسرم دخالت نکنند و باعث ایجاد دهها مشکل نشوند برای خوشحالی من کافیه
سه روز قبل یک آقا و خانم برای گرفتن گواهی سلامت برای فرزند ده ساله اشان جهت ورزش به مرکز بهداشتی درمانی مراجعه کرده بودند. پزشک مرکز کار آنها را انجام نداده بود و آنها ناراضی در حال ترک مرکز بودند که بنده رسیده و متوجه شدم من در آن ساختمان در طبقه دیگر بکار دیگری مشغولم و رابطه اداری با پزشک مرکز ندارم. آنها را پیش پزشک بردم و خواستم که برای عدم سلب اعتماد مردم کارشان انجام شود که پزشک مذکور بهانه آورد و انجام نداد. من خودم کار ایشان را راه انداختم و پولی هم نگرفتم در حالیکه اگر پزشک مرکز انجام می داد یک ویزیت دریافت می شد. تشکر و قدردانی پدر و مادر نه بخاطر عدم دریافت ویزیت بلکه به خاطر ادای آنچه که حق اشان بود مرا نیز خوشحال کرد. از طرح موضوع جالب تان نیز خوشحال شدم. متشکرم
وقتی به ی دختر بچه شش هفت ساله که تو اتوبوس کنارم نشسته بود ی شکلات دادم تشکر کرد و ی لبخند زیبایی رو لب و گونه اش انداخت صادقانه ترین تشکری بود که تا حالا دیده ام
بهتره صداقت و برخورد اجتماعی را از بچه ها یاد بگیریم چون ما تو تشکر هامون هم مثل بقیه کارهامون شیله پیله و چاپلوسی داریم
تنها در طول زمانی که احمقانه شغل کارمندی را ادمه دادم و اکنون نتیجه اش را هر ساعت با تمام وجود لمس میکنم
من تو هفت آسمون یه ستاره هم ندارم اینقدر بد شانسم که تا حالا نشده از چیزی خوشحال بشم چون مطمئنم بعد از چند ساعت از دلم بیرون می زنه ولی دعا کنید مثل اینکه داره خداوند یه جورایی یه حال اساسی به زندگی و خانواده ام میده. فقط دعا کنید این عید برای من و بچه هام به خوشی بگذره.دیگه از روی بچه هام شرمنده ام
اخرین بارکه خندیدم و خوشحال شدم یادم نمیاد.ولی اگه این شرکتی که الان سه ماهه منو سرکارگذاشته منو دعوت به کارکنه قول میدم یکساعت بخندم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
قول دادیا؟!!!
آخرین بار که خوشحال شدم:
گرفتن کارت معافی بود ولی چه فایده که با مدرک فوق لیسانس هنوز بیکارم!
در مورد احترامم باید گفت دست استادی رو می بوسم که با اینکه ساعت کاریش به پایان رسیده بود برای تکمیل کارش کلاس فوق العاده تشکیل داد....
هر وقت به اداره یا مغازه و یا جایی مراجعه می کنم و می بینم شخص مسئول کارش را درست انجام می دهد ، بهانه نمی اورد . وقتی اظهار نظر می کند پول و درامد حاصل از ان را مد نظر قرار نمی دهد بلکه به مصلحت فرد راهنمائی می کند خیلی خوشحال میشوم . همیشه تشکر می کنم . هیمنطور وقتی که مودب و با احترام و شاد با من برخورد می شود و شخصی را با لبخند و روحیه مشغول انجام کارش می بینم که سعی می کند کارش را به بهترین نحو انجام دهد باز هم خوشحال می شوم واحساس امیداری می کنم . سعی می کنم خودم هم همین رفتار را داشته باشم .
وقتی که لولو اون ممه رو برد کلی خندیدم
اااا درج کن دیگه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
منم همين الان كلي خنديدم
وقتی 3 روز قبل برای شوهرم قضیه ای را تعریف کردم و بدون این که قضاوت قبلی بکنه با دقت گوش کرد و نظرش را گفت.
قبولی تو دانشگاه .
هر کی - بده ایشالا کچل بشه ...
( ستاد آماریابی کجل ها )
پاسخ ها
بهروز
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
من منفی دادم خیلی هم خوشحالم
من آدم هالویی هستم . بله آقا به هالویی خودم خندیدم . من در آرزوی یک دست لباس برای نوروزم هستم آن وقت ....بقیه اش رو شما بگو !
تابی تو هم ما رو گرفتی ها !! آخه این چه سوالهاییه که از ما میپرسی؟؟ نشنیدی از قدیم گفتن بعد از خنده ای گریه ایی و بعد از هر شادی غمی! ما که الان نخندیده غرق غمیم با شنیدن هر روزه خبر افزایش قیمت هایی که با سرعت هواپیما به آسمون میرن!!!! حالا میترسم شاد بشم فردا صبح ببینم افزایش قیمتها ترقی کرده و هواپیما رو گذاشته کنار داره با سرعت موشک مافوق صوت آسمان رو میشکافه!!!!
من از زمان چارلی چاپلین دیگر نخندیدم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
پس خیلی سن داری ها
سلام.یه چیزی مدت هاست ذهنمو درگیر خودش کرده.بنظرم میاد یه مزیت این تحریم ها و شرایط سخت اقتصادی اینه که انگار مردم دوباره دارن به همون جو فداکاری و ایثار و روحیه بالای دوران جنگ برمیگردن.انگار دوباره مردم اتحادشونو باهم بیشتر کردن و حسابی پشت هم هستن.کمتر تو خیابان و کوچه ها بداخلاقی میبینم.بیشتر احترام متقابل و لبخند و تعارف به هم دیگه در عبور از یه جای تنگ رو دارم می بینم.
پاسخ ها
azad
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
نه داداش توهم زدی کاملا برعکسه
سامان
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
کم مونده گوشت وپوست همو بخورن ......همدلی!!!!!!!
یاشار
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
واقعا من هم به هر دلیل کمتر دعوا می‌بینم ولی بد اخلاقی و ترش رویی بیشتر و بیشتر شده.
آخرین بار زمانی که با دوستان دوران دانشگاه و همخوابگاهیام دور هم جمع بودیم واقعا از ته دل می خندیدم و خوشحال بودم اونهم بواسطه یاد کردت خاطرات گذشته . الان فقط وفقط افسوس اونروزها برام مونده
سلام
الان زمانه یه جوری شده که اکثریت مردم مشکلات اقتصادی دارن و این یعنی اینکه همدرد زیاد هستش! اما دوران کودکی من زمانی بود که مردم اکثرا زندگی معمولی و آرومی داشتن و من به همراه مادرم که به خاطر اخلاق بد پدرم ازش جدا شده بود توی اوج فقر زندگی میکردم . پدری که با وجود تمکن مالی در قبال دخترش هیچ نوع مسئولیتی احساس نمیکرد چون همیشه ذهن بدبینش یه توجیهی برای راحت کردن وجدانش داشت. اون شرایط سخت و نگاه آزاردهنده جامعه به من، به عنوان فرزند طلاق! باعث شده بود که توی اوج جوانی نقاب زشت غم روی چهره زیبای من سایه بندازه. حتی واسه عکس گرفتن بلد نبودم لبخند بزنم! اگه به خاطر مادرم نبود و اینکه نمیخواستم یه دیگه غم دیگه به غم هاش اضافه کنم حتما تا حالا خودکشی کرده بودم. تمام زنگیمو تلاش کردم تا خودمو بالا بکشم و اون منزلت اجتماعی که پدرم ازم گرفته بود رو بدست بیارم اما وقتی با تحصیلات عالیه از دانشگاههای دولتی نتونستم کار پیدا کنم امیدم نا امید شد و افتادم روی تخت بیماری. یه جوری که نتونستم از جام بلند بشم. اون موقع تازه فهمیدم که من چه نعمتی داشتم و قدرش رو نمیدونستم! گفتم خدایا فقط من از این تخت بلند بشم، اونوقت میدونم چطور باید زندگی کنم! خدا خواست و بلند شدم. بعداز اون دیگه فقط تلاش کردم و منتظر نتیجه نموندم چون وظیفه من فقط تلاش کردن بود و نتیجه دست خدا بود. هرچند از نظر مالی زیاد پیشرفت نکردم اما خدا یه جای دیگه کمکم کرد و یه همسر خوب بهم داد که اونو با تمام دنیا عوضش نمیکنم. حالا دیگه سعی میکنم با تمام وجودم شاد باشم و خدارو به خاطر دوتا نعمت بزرگی که بهم داده (سلامتی و همسر خوبم) شاکرم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
آخرین باری که شاد شدم
زمانی بود که این کامنت رو خوندم
تبریک میگم بهتون سرکار خانوم شما شایسته ی این شادی هستید
سحر
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
زندگی با یک پدر بداخلاق هم دست کمی از نداشتن پدر نداره. شاید یه جورایی مامانت در حقت لطف کرد که تو رو از دسترس اون پدر دور کرد.
البته ادم همیشه حسرت اون چیزی رو که نداره می خوره! یه زمانی بود که من وقتی می شنیدم کسی پدرش مرده یا مامانش طلاق گرفته، تو دلم به آرامششون حسرت می خوردم!
اخیرا از اینکه در بچگی انقدر بدچنس بودم خیلی عذاب وجدان داشتم ولی یکبار که با خواهرام درد دل می کردیم، متوجه شدم که اونا هم مثل من دوست داشتن که پدرمون نباشه!
توی نمایندگی یه خودروساز سطح بالای وطنی بودم که یه آقایی اومد تا ماشینش رو تحویل بگیره. گفت دو روز پیش بهم زنگ زدین ببخشید که دیر شد من حساب کرده بودم که باید 7 میلیون دیگه موقع تحویا واریز کنم ولی حالا که گفتید 26 میلیون تومن موندم چکار کنم. رفتم طلای زنم رو فروختم و اینم فیش واریزی.
واقعا از مرام خودش و زنش خیلی خوشم اومد. اون حتی حاضر بود برای ارتقا صنعت خودروسازی ملی کلیه هاش رو هم بفروشه. آفرین.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
وای مردم از خنده...................عاشقتم منتظر..........
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
واقعا ممنون باعث شدید کلی بخندم.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
حد اقل یک علامت تعجب میگذاشتی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خیلی باحال بود!
همه چیز خوب میشه فقط اگه یه چیزو رعایت کنیم ...هر چیزی را که برای خود میپسندی برای دیگران بپسند این سخنی است که امام علی به امام حسن فرمودند که میتوان در برخوردهای اجتماعی بین افراد کمک کند
من خیلی شاد بودم تا اینکه دی ماه امسال مدیر کل اموزش و پرورش استان کرمانشاه طبق یه بخشنامه که مخالف قانون اساسی کشوره حرف زدن به زبان مادریمون(کردی)رو در تمام مدارس استان ممنوع کرد حتی توی زنگ تفریح من واقعا ادم شادی بودم ولی 50روزه از غصه افسردگی گرفتم و دیگه شاد که نیستم هیچ از ته قلبم ناراحت و متاسفم دستمم به هیچجا بند نیست نکنه قانون ما با قانون کشور ترکیه جابجا شده به تازگی چون اونا به تازگی اموزش و تکلم کردی رو ازاد کردن ولی ما برعکسش دولت ترکیه بعد از80سال فهمید ولی ما چی
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
برادر کردم از اینکه نمیتونی به زبان مادریت صحبت کنی بینهایت متاسفم .از مسئولین محترم تقضا دارم با این کوته نگری ها باعث رنجش هموطنان کرد و ترک و بلوچ و عرب ما نشوند .آنها چشم و چراغ ایرانند .
یک هموطن فارسی زبان
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
هموطن این قانون نه فقط خلاف قانون اساسیه بلکه خلاف قانون خداست. شما کردی حرف بزن ببینم کی می خواد جلوتو بگیره
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
البته به نظر من این خوبه چون وقتی دانشگاه میایی، یا میری سر کار یجای دیگه جز شهر خودتون باید بتونی فارسی روان صحبت کنی ضمن اینکه زبان مادری رو هم میتونی توی ارتباط با خانواده و فامیل استفاده کنی، این برای افزایش مهارت فارسی صحبت کردنه شما زیادی رو زبان کردی تعصب دارید وگرنه درکه این مساله سادست
محمد
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
دوست عزیزم شما که میگی درک این مساله سادست ببین در سفر رهبر انقلاب به کرمانشاه ایشون فرمودن که در مدارس باید زبان کردی تدریس بشه اما نتنها این محقق نشد بلکه کردی حرف زدن در مدارس ممنوع شد بله معلومه تعصب دارم این فرهنگه5000ساله سرزمینمونه که در خطره البته ما به زبان فارسی کاملا مسلطیم بحث بنده زبان نیست بلکه این بخشنامه ضد قانونی ضد فرهنگی و ضداخلاقی هست وگرنه همه در مدارس فارسی حرف میزنیم استاد کزازی فرمودن زبان کردی با فارسی در ستیز نیست چون رابطه پدر و فرزندی بین انهاست البته کردی پدر زبان فارسیه.(این گفته رییس دانشکده ادبیات دانشگاه تهرانه )
خدایی راس میگم من مدت هاست که خوشحالی و خندم واقعی نیست!نمیخوام بگم فقط بخاطر مشکلات اقتصادیه بلکه در درجه اول علتش اینه که خیلیا تو این کشور شادی رو دوس ندارن و نمیذارن.....
پاسخ ها
فاضل
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
موافقم باهات شدیدا
با سلام به همه
من اهل شمال کشور هستم و در قم زندگی میکنم چند سالی هست که ماشین خریدم ، هر سال برای دید و بازدید به ولایت خودمون میرم ، چندین سال پیش رو یادم میاد که جاده زیبا و بی همتای قزوین رشت تا چه حد زیبا و نظیف بود کنار دریا بسیار آرام و دلنشین بود و رودخانه ها پر آب و و تمیز و جنگل آرام و بی هیا هو و شهرمان بسیار بسیار آرام با مردمانی که با دیدن شما که از نقاط دیگر کشور آمدید بسیار شما را عزیز میداشتند و از دروغ و نیرنگ و ریا و تباهی دور بودند اما همه اینها امروز در حال نابود شدن است کافیه که در اولین سفری که به این مناطق داشتنید صحبتهای بنده حقیر رو به یاد بیارید ، جاده ها بسیار شلوغ و بی نظم شدن هر کس هر کاری دلش میخواهد و هر کاری که از دستش می آید انجام میدهد شاید این به دلیل افرایش سطح استفاده از خودرو در بین مردم باشد ولی متناسب با اون فرهنگ ترافیک و عبور و مرور اصلاح نشده ، حاشیه جاده ابتدا تا انتها هر کجا که نگاه میکنید آشغال و کثافت میبینید در کنار رودخانه ها هر کجا که کمی آب ایستاده باشد آشغال و زباله روی هم انبار شده کنار دریا جز آلودگی صوتی و و زباله چیز دیگری نمیبینید...جنگل پر از آلودگی های به جا مانده از مردم که آمده اند استفاده شان را برده اند و همه جا را آلوده کرده اند و رفته اند.
واقعا چه بلایی سر محیط زندگی خود آورده ایم؟
مردم دیگر آن صفا و صمیمیت سابق رو ندارند از بس که از بعضی از مسافرین رو دست خورده اند و اکنون با شک و شبهه به دیگران نگاه میکنند.
شاید این ناراحت کننده ترین اتفاقات امروزه برای مردم نباشد زیرا امروز با وجود مشکلات اقتصادی که همه ما به نوعی با اون درگیر هستیم این موارد زیاد به چشم نیاد.
ما دچار ضعف فرهنگ نیستیم بلکه دچار ضعف استفاده از فرهنگ غنی که به آن افتخار میکنیم هستیم.
اخلاق در میان ما در حال مردن است هرکس به طریقی سعی میکند گلیم خود را در این وانفسا از آب بیرون بکشد
نمونه اش دیروز بود که یک موتور سوار از من درخواست راه کرد وقتی که به او راه دادم با کمال تعجب دیدم که مشغول گفتن بد و بیراه به بنده است؟؟!!
ببخشید دلم بسیار پر است از بد اخلاقیها و بی فرهنگیها اما نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم.
سلام

جواب سوالات

1 : چند شب قبل خواهرم بهم گفت : تو مهمونی دیشب وقتی سرتو گذاشتی رو شونه ام خیلی دلم خواست ببوسمت جلوی بقیه نمیشد..." و بعدش منو بوسید. خیلی خوشحال شدم ولی الان ناراحتم چون نمیدونم چرا یه مدته که بعضی چیزا رو کاملا به صورت برش خورده یادم نمیاد، مثلا الان یادم نمیاد که بعدش چه رفتاری کردم(دقیقا هیچیش یادم نیست و خیلی ناراحتم) اینکه آیا من هم بوسیدمش یا نه! اما به هر حال روی من خیلی تاثیر گذاشت و تا ابد این تو ذهنم هست و با فکر کردن بهش خیلی خوشحال میشم.

البته دیروز هم از رفتار مغازه دار سر کوچه مون خیلی احساس خوبی بهم دست داد وقتی با همسایه اش سر تیم فوتبالشون کل کل میکردن و خوشحال بودن، احساس کردم چقدر همشونو دوست دارم.

2- وقتی مردم رو خندون میبینم به خصوص بچه ها، بازی کردن با بچه ها ، نگاه کردن به درختا و طبیعت حتی اگر به اندازه ی یه وجب از بین دیوارهای همسایه پیدا باشن! محبت آدم ها و ... دیدن کمک مردم به همدیگه...مقید بودن یه جوون به مذهب...دور هم جمع شدنای فامیل... خیلی چیزا ....

3-خیلی رفتارها هست که متاسفانه بین مردم زیاد شده و نباید باشه مثل دروغ ، غیبت، کینه ، حسد و... اما از همه اش مهمتر به نظر من بدبینی و کش دادن سوءتفاهم ها هست که اگر ترک کنن دنیا خیلی زیبا تر میشه. خیلی ها رو وقتی چندروز باهاشون هستی به نظرت آدم های پر محبتی میان و واقعا هم همینطوره اما اکثر مواقع تحت تاثیر یه بدگمانی و سوء تفاهم و قضاوت عجولانه همه چیز رو خراب میکنن.

4-دوست دارم مردم منو همینی که هستم قبول کنن نه اون چیزی که مد شده! خب من یه دختر بیکارم که با وجود لیسانس شغلی نداره (البته به دلایلی خودم نخواستم برم سر کار) که به خاطرش از طرف مردم خیلی اذیت میشم و به حساب نمیام. فوق لیسانس ندارم چون نمیتونم شهریه بدم و قبولی دولتی هم که سخته. و باز هم به همین دلیل به حساب نمیام! و...

دوست دارم دیگران عقایدم و افکارم و از همه مهمتر اعمالم، اون چیزی که هستم رو ببینن و بخوان نه اون چیزی که مد شده و از زن یک عروسک کوکی متحرک پولساز و تو چشم همه ساخته! هر روز بابت یه همچین زنی نبودن عذابم میدن و خیلی از خوشحالی هام رو ازم میگیرن .بابت هر اتفاق به رخم میکشن. حتی به خیال خودشون تنبیه هم میکنن( مثلا با این حرف که لیاقت فلان تفریح رو نداری و ...) و ...بی خیال!

فقط اون چیزی که هستم رو قبول کنن و دست از سر من و خانواده ام بردارن!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
وقتی خودت.خودت رو قبول کنی دیگران راحت تر از انچه فکرش رو بکنی قبولت میکنن.وقتی درست و محکم و با اعتماد به راهی که در پیش گرفتی با هاشون برخورد نمیکنی اونها دست از سرت بر نمیدارند.به نظر میاد که خودت هم ته دلت مثله بقیه فکر میکنی.یعنی راهی رو که انتخاب کردی دوست نداری.
همه ما توقع داریم جامعه و دیگران باعث شادی ما شوند ولی تا به حال از خود پرسیده ایم ما چقدر باعث شادی دیگران شده ایم و میشویم؟
من هر هفته یک روز به صورت رایگان و داوطلبانه با خودرو پرایدم در یک شیرخوارگاه کار میکنم. به همین خاطر پنج شنبه ها احساس شادی زیادی میکنم.
به نظر من هر کدام از ما به جامعه مون مدیون هستیم هر چقدر هم که آن جامعه بد باشه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خوش به حالت پراید داری؟؟؟!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
چرا فخر فروشی میکنی؟ خوب ماشین 20 میلونی داری! منم تو حسرت یک دوچرخه ام :(
بسمه تعالی
سلام

آخرین باری که شاد شدم در همین حین خوندن این مطلب و نظرات مردم بود .
خانومم وارد اتاق شد و برام چایی آورد ، خوشحال شدم ولی خیلی بیشتر خوشحال شدم وقتی دیدم برای خودش هم آورده و نشست کنارم و با هم چایی خوردیم و بقیه این مطلب رو با هم خوندیم و به شوخی های نظرات مردم خندیدیم .

شاد بودن واقعی واقعی در کنار خانواده و همسر و بچه ها و خواهر و برادر و اینهاست .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
واقعا چرا آقایون انقدر دوست دارن خانومشون موقع مطالعه براشون چایی ببره!؟!؟!؟!!؟
شوهر من هم همینطوریه ها! اگر موقع مطالعه براش چایی ببرم، انگار دنیا رو بهش دادم و سریع بهم محبت می کنه!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
من جای شما بودم همیشه چایی رو میبردم لازم نیست دلیلشو بدونی ببین چی خوشحالش میکنه همین
زهرا
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
شوهر من عاشق مطاله و وبگردی و کلا اینترنته اما از وقتی باهم ازدواج کردیم اصلا نذاشتم پای کامپیوتر بیاد و خودم 6 قبضه کردم کامپیوترو!!!! بیچاره اون برام چایی میاره واقعا صبرش قابل تحسینه!!!!نصف شبها میاد تو نت که من سریع از خواب میپرم و صداش میکنم مجبور میشه بیاد بخوابه. از همین جا بهش میگم دوستت دارم وباتو شادم.هرچند که اجازه نمیدم بیاد بخونه نظرمو!!!!شاد باشید
با سلام-مردم ما خیلی هایشان از معنویات دور شده و تماما مادی شده اند به عبارت دیگر خدایشان شده پول نمونه هایش را هم در همین نظر سنجی میتوانید ببینید.وبرای همین وای به حال ما مردم.هر چه بر سرمان بیاید حقمان است.ادعا بی نهایت عما هیچ.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
من + دادم ولی فکر میکنی آدم فقیر میتونه خوش باشه؟مادر تمام فساد ها فقره...از امام علی هم درین مورد حدیث داریم...
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
اصلا سخن شما را درست نمیدانم. پول مهم نیست وقتی که در این دنیا نباشه. وقتی بود و با ظلم تو رو محروم کردند و تو دردت نگرفت باید تعجب کرد.
یادم نمیاد کسی من رو شاد کرده باشه ولی تا دلتون بخواد میتونم از رنجشی که توسط دیگران به شکل مسخره کردن ، یا حرف نامربوط زدن ، تهمت و دروغ و کلاه برداری که تا دلتان بخواهد سرم امده که اگر بخواهی جلویشان بایستی حتی به زد و خورد می انجامد
والا من 3 ساله دارم تو یه ارگانه دولتی کار می کنم .6 ماهه قرار داد ندارم .البته وضعه باباهه بد نیست خدارو شکر.دنباله ازدواجم نیستم واسه همین غصشو ندارم .این قرار دادم درست شه دیگه غمی ندارم.ایشالا هیچ جوونی بیکار نشه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
با یه دختر خوب ازدواج کن.دنبال ازدواج باش.دنبال ازدواج هستی.افرین پسر خوب.
از اینکه من هر روز به هنگام رانندگی به دیگران احترام می گذارم و متقابلا احترام می بینم واقعا من را شاد و سرحال می کند و همیشه برای من اتفاق می افتد ، بگذیم که در این بین 10 درصد هم ناخالصی پیدا می شود ، مهم نیست چون من به خودم احترام گذاشته ام .
رضایت قلبی و شادی همیشه بامن هست... خصوصا وقتی اونچه از آفرینش من انتظار می رفته رو انجام می دم یعنی بندگی و انسانیت ... و این بیت عمیق لسان الغیب هم تکلیف همه رو روشن می کنه:

مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر

که صاف این سرخم جمله دردی آمیز است...
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
یکی مردونگی کنه معنی این شعر رو بنویسه.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
یعنی شرابی که از این خم برمیداری وقتی انرا صاف کنی باز با درد (اشغال) همراه است
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
با مردونگیت شادم کردی.ممنون.تنت درست و دلت شاد و خاطرت خوش باد جاوید.امین.
من خیلی خوشحالم چون یه دوست دارم که هرچی دوست دارم زود بهم میده البته اگربه صلاحم باشه ولی نمیدونم چرا زنم نمیده!شمامیدونید؟
من وقتی نفت مسجدسلیمان ببره از ته دل شاد میشم.حتما نباید جیبت پر پول باشه که شاد باشی.بهانه های کوچیک شادی های کوچیک
با سلام حدود یک ماه پیش از منزل من سرقت شد و دزد خدانشناس هر چی طلا و جواهر و حتی بدلیجات رو هم که داشتیم برد.
من یک دختر کوچک دارم که شکر خدا نگذاشتیم از این قضیه مطلع بشه که تو روحیه اش تاثیر بد نذاره.
ولی این دختر کوچولو ما یک گردنبند و انگشتر بدلی با طرح کیتی داشت که هدیه تولدش از طرف پدربزرگش بود و اونو خیلی دوست داشت.
من دیدم تو این زمانه و با این قیمت های سرسام آور دیگه طلاها که جایگزین نمیشه پس سعی کردن مشابه زیور آلات بدلی دخترم رو پیدا کنم که نفهمه اونها سرقت شده.
یک هفته تمام هر جا رو که فکر کنین گشتم تا در انتها از طریق یک سایت فروش اینترنتی تونستم مشابه اش رو پیدا کنم.
مسئول فروش اون سایت گفت که الان اون محصول رو موجود ندارند ولی وقتی من شرایط خاصم رو واسش گفتم قول داد پیگیری کنه و بالاخره پس از 15 روز تونست اون سفارش رو برام ارسال کنه.من واقعا از این موضوع خیلی شاد شدم.چون اون خانم میتونست بگه موجود نداریم و کلا بیخیال بشه ولی احساس تعهد و مشتری مداری ایشون برام واقعا تحسین برانگیز بود.
امیدوارم در جامعه از این صحنه ها بیشتر ببینیم.
چند روز پیش که بعد از مدت ها، با همسایه ها چند دقیقه ای به طور اتفاقی جمع شدیم و گپ زدیم و گفتیم و خندیدیم برام جالب بود و باید بگم شاد شدم...خیلی بده که این روزا از حال همسایه هامون بی خبریم
دقیقا یادم نمیاد اخرین باری که از ته دل خندیدمو شاد شدم کی بود؟ولی الان دلم خیلی گرفته.دلم از همه ی ادمایی که راحت دروغ میگن ویا خیلی راحت در مورد بقیه قضاوت میکنند گرفته.با دیدن تیتر شما هم بغضم ترکید و گریه کردم.ولی با وجود همه ی مشکلاتم بازم خدا رو شکر میکنم.حس میکنم خیلی بهم نزدیکه.همین برا من کافیه.خدایا دوستت دارم تنهام نذار
من شادترین و خوشبخت ترین آدم دنیا هستم چون :
چشمام میبینه، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
گوشام میشنوه، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
دستام، پاهام، قلبم، مغزم، کبدم، معده م، روده هام، ریه هام، ......همه سالمن، میدونین چند نفر در جهان از این نعمتها محرومن؟
اختلال روحی و روانی ندارم، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
جوونم و پر از نیروی زندگی، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
خانواده محترمی دارم که باعث دلگرمی و افتخار منن، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
یه خونه داریم که در امنیت و آرامش توش زندگی میکنیم، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
دوستانی دارم که محبتشون واقعیه و باعث آرامشن، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
در امنیت زندگی میکنم بدون دلهره حمله هوایی یا انفجار بمب طالبان و ...، میدونین چند نفر در جهان از این نعمت محرومن؟
و
ومهمتر از همه اینکه موحدم و شیعه هستم و نعمت ولایت امیرالمومنین به من داده شده

کی میتونه نعمتهایی رو که داره بشمره؟ و کی میتونه شکر این نعمتها رو بجا بیاره؟ اگه همه عمرمون سر به سجده بذاریم و شکر کنیم نمیتونیم حتی حتی حق شکر یکی از نعمتها رو ادا کنیم.
کافیه یه سر به بیمارستانها و آسایشگاهها و دادگاهها و بتکده ها بزنید تا قدر نعمتهایی که دارین بدونین
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
سئوال خوبی بود
اخرین باری که از احترام کسی خوشحال شدم ، همین امشب بود که با تمام ناراحتی و غمگینی و مشکلات روحی ، پیش پزشک غدد که معروف تریتن پزشک غدد هستش رفتم ، با خوش رویی بهم سلام کرد ، وقتی از حالم پرسید کلی گریه کردم ، پیرمرد با مهربانی اشک از چشمام پاک کرد و دستش رو رو شونه ام گذاشت بهم گفت خدا دوستت داره دخترم....
من به این دکتر افتخار میکنم ، خدا حفظش کنه
دوست دارم اینجا ازش تشکر کنم اگر چه که احتمالش کمه که بخونه ، دکتر محمد اسماعیل اکبری ، پروفسور و فوق تخصص غدد و سرطان سینه
پاسخ ها
علی اصغر
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
بلی ایشان یک انسان واقعی هستند ولی هنوز پیرمرد نشده اند. من پیام شما را با ایمیل برایشان فرستادم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
دکتر اکبری خیلی انسان شریفیه، خدا حفظش کنه :)
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
دکتر اکبری واقعا لایق توصیفی که ازشون کردید هستند. خدا سلامتی و شادی به زندگی خودش و عزیزانش بده
نمیدونم چرا دنیای مردم ما اینقدر کوچک شده که با یه احوالپرسی خانومشان یا یه چایی همسرشان یا با دیدن یک دستشویی تمیز،متعجب و خوشحال میشوند!!!!من زیاد موافق حرف برخی دوستان نیستم که مردم ما کلا مادی شده اند ولی استثناعاتی هم وجود داره که نمیشه منکرش شد و در رد و تایید نظرات دوستان دو مورد از خوشحالی و ناراحتیم رو بیان می کنم:
آخرین باری که حس خوبی بهم دست داد وقتی بود که در برنامه نود دیدم بچه های زلزله زده آذربایجان از برد" تیم تراکتورسازی آذربایجان" در مقابل حریفانش چقدر خوشحال اند و غم و غصه هایشان را فراموش میکنند و اشک در چشمانم جمع شد و چقدر کار خوب و قشنگی بود کمکهای مردمی به آن مناطق توسط مردم شریف ایران و ابراز همدردی هموطنان در شبکه های اجتماعی با طراحی عکسهای متنوع از آسیب دیدن آذربایجان و قراردادن آن در پروفایلشان و چقدر کار زیبایی بود وقتی تیمهای لیگ برتر بعد از زلزله در بازی مقابل تراکتور با بستن پارچه مشکی و آوردن پلاکاردهای خاص قبل از بازی نشان دادند که:
چو عضوی به درد آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار.

آخرین ناراحتیم هم برمیگرده به قرار ملاقات چند روز پیشم با دختر خانمی که بعد از جلسه خواستگاری (با صحبتهای خانواده و اجازه والدینشان) باهم رفتیم بیرون تا بیشتر آشنا بشیم که متاسفانه با درخواستهای عجیب و غریب دختر خانم مواجه شدم.ایشان جوابشان مثبت بود ولی درخواستهایی داشتند که:
باید آپارتمانت را بفروشی و نزدیک خونه مامانم اینا بخری! و مهریه از فلان تعداد کمتر قبول نیست و شام و ناهار نمی پزم و باید از بیرون بخری یا بریم خونه مامانم هر روز غذا بخوریم! و لباسها رو فقط از پاساژهای خاص و گران فروش شهر خرید میکنم و برای خرید هر لباس باید 4 ساعت باهم بگردیم(البته منظورشان لباس معمولی بود نه لباس عروسی)! و باید ماشین بخری وعصرها هر روز با ماشین ببری یه دور بزنیم و ....خلاصه منم که کارمند یه کارخونه خصوصی هستم وقتی دیدم حتی این خواسته ها خارج از توان یک تاجر شاید باشه، قید ازدواج با ایشون رو زدم و فعلا مجردم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
شاد باش که از اول همه چی رو گفته.عجب دختر های خوبی پیدا میشن.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۰۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
مسئله دوم باید مورد خوشحالیت باشه که همه چیز را از اول فهمیدی ... انقدر هوش و عقل داشتی که زیر بار مهریه سنگین نری و ... دختر مطابق سلیقه شما هم وجود داره و میتونی پیداش کنی
وقتی فکرشو میکنم که در جبهه .... و حالا خاطرات اون دوره و واقعا جاموندم و جاموندم وجاموندم .. افسوسی میخورم که گاهی پیش خودم میگم جهنم خدا هم اینقدر سوزاننده نیست
ولی نمیدونم چار دق نمیکنم!
افسوس
دیگه حتی عکسهای اون دوره رو هم نمیتونم نگاه کنم حالم خیلی بد میشه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
همین که حالت بد میشه یعنی هنوز مثل اونایی هنوز با اونایی.ما به وجود شما احتیاج داریم.شمایی که اون روزا رو تجربه کردین.با عمل به ارزشهای اونا هم یادشون رو زنده نگهدار هم ما رو بی نصیب نذار. زنده باد یاس
امروز یه خانوم بزرگوار راننده ی ماشین جلوییم بود و تقریبا پونصد متری داشتم مراعاتشو میکردم و آروم پشت سرش میومدم, یه جا رفت توی لاین راست و منم با خودم گفتم ردش کنم که یهو گرفت روم, منم بوق زدم و دیدم داره همینطور میاد با ته زورم زدم رو ترمز, وقتی اومدم رد شم ازش یه نگاهی بهم انداخت و یه اخمی کرد که انگار داره به یه زباله نگاه میکنه.
تابناک مرسی بابت این خوانده میشوید های قشنگ اما فکر کنم این تیتر و بحث بهتر بود:

آخرین بار در کدام برخورد اجتماعی، رفتار دیگران واقعا تحقیرتان کرد؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
متاسفانه بعضی از مردم فکر میکنند هر کاری که خودشان انجام میدهند صحیح است و فقط دیگران هستند که اشتباه میکنند .... در فرهنگ رانندگی ما هم این موضوع وجود دارد و مردم از همدیگر طلبکار هستند بدون اینکه حق و حقوق خود و دیگران را بشناسند که این موضوع تقصیر اموزشگاه ها و سیاست غلط راهنمایی و رانندگی در امتحان رانندگی است که در امتحان فقط به راندن اتومبیل بسنده میکند و فرهنگ و حق و حقوق را در امتحانات نادیده میگیرد
من کارمند یه ادارم، خیلی وقته از ته دل نخندیدم، ولی همیشه تو کارم و زندگیم سعی میکنم با دیگران مودب و درست رفتار کنم و ، از اکثر مردم هم بدی و بی احترامی دیدم ،این رفتارها به مرور زمان تو روحیم خیلی تاثیر بدی داشته، کم کم نتیجه گرفتم شاید باید کمی بد باشم، نمیدونم ، حتی گاهی اوقات فقط جواب سلام دادن آدمو شاد میکنه ، این طور نیست ؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
نمیدونم منفی بدم یا مثبت اما دوست عزیزم بهتره ما در هر شرایطی پاکی و نجابتو اخلاق سالم خودمونو حفظ کنیم. این اخلاق پاک امید جامعه به روشنیه.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
اگر مردم قدر خوبیهای تو رو نمیدونن و تازه بهت بدی میکنن.تو همواره خوب باش در اخر در میابی هر انچه هست میان تو و خدای توست.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
فلسفه ی نام کامنتت چیه؟
من کارمند یه ادارم، خیلی وقته از ته دل نخندیدم، ولی همیشه تو کارم و زندگیم سعی میکنم با دیگران مودب و درست رفتار کنم و ، از اکثر مردم هم بدی و بی احترامی دیدم ،این رفتارها به مرور زمان تو روحیم خیلی تاثیر بدی داشته، کم کم نتیجه گرفتم شاید باید کمی بد باشم، نمیدونم ، حتی گاهی اوقات فقط جواب سلام دادن آدمو شاد میکنه ، این طور نیست ؟
روز فارغ التحصیلی دانشگاهم....
1...2....3... همه کلاهامونو انداختیم به هوا....
خیلی مزه داد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
پاشو ازخواب حالا برودنبال کار عین همون کلاه میندازنت یک گوشه
مهر دزدی بچه م.
آخرین باری که خیلی خوشحال شدم دو سه روز قبل بود. خسته و کوفته خونه اومده بودم و تا شام نیم ساعتی وقت بود. رفتم نماز بخونم که وسط نماز بچه ام- فاطمه؛ 1 سال و نیمشه- مثل خیلی وقتای دیگه اومد و مهر نماز رو برد. اما چند قدم رفت بعد یه مکثی کرد و مهر رو آورد سر جاش انداخت. فکر کنم دلش برام سوخت ولی کلی حال داد. حضور قلب که در کار نبود ولی اگه شکستن نماز، بد نیود می پریدم و همون وقت می بوسیدمش. خدا مسئولین ما و اولاد ما رو صالح و عاقبت به خیر کنه و به همه ی علاقمندا هم زن و بچه بده. ببخشید اگه اجتماعی نبود.
اخرین باری که خوشجال بودم همین امشب بود یکی از بستگانم عمل جراحی کرده ولی پول عمل رو قرض کرده بود با اینکه هشتاد هزار تومن بیشتر توی کیفم نداشتم 30هزار تومن رو به اون دادم 50هزار تومن بقیه رو هم برای یکی دیگه از فامیلهامون که وضع مالی بدی داره و بارداره کنار گذاشتم
با اینکه سی سال سن دارم و با معدل 17 مهندسیم رو گرفتم و بیکارم اما دوست دارم به دیگران کمک کنم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۳۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
منم از اینکارها زیاد کردم باورکن عوضش 1000 برابرخدابهم داد
اخرین بار کی خوشحال شدم؟
تابناک واقعا نمیدونم
خیلی فشار رومه، مخصوصا مالی و روحی
ولی یاد خدا خوشحالم می کنه
خوشحالی دیگران هم خوشحالم می کنه
تابناک واسم دعا کن
یا علی
من و یکی از دوستان دو هفته پیش برای کاری از تبریز به اصفهان رفتیم، کیف پول و سایر لوازم بین را در قم گم شد . به اصفهان که رسیدیم فقط 8000 تومان پول داشتیم. حتی کارت عابر بانک هم گم شده بود که زنگ بزنیم تبریز برایمون پول بفرسند . دوستم هم بیمار شد ناچارا به بیمارستان رفتیم انجا ماجرا را برای یک نفر توضیح دادم بنده خدا تمام پول بیمارستان را تقبل کرد و 100 هزار تومن هم دستی بهمون داد . خلاصه کارم راه افتاد و تبریز که امدم زنگ زدم بهش تشکر کردم و با هزار خواهش و تمنا مبلغی که داده بود را به حسابش ریختم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
از اینکه به شهر ما اومدی و یکی از همشهری هام تونسته بهتون کمک کنه و مشکلت را تا حدودی حل کنه بسیار خوشحال شدم
يه آدم ساده
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
ولي به نظرم اون بنده خدا يا خيلي وضعش خوب بوده يا خيلي ريسك كرده كه به شما اينجوري حال داده!!. چند ماه پيش يارو با زن و بچه تو ماشين بود. من كه منتظر ماشين بودم ايستاد كنارم و شروع كرد به التماس كه از راه دور (مشهد) اومديم و كيف مداركم رو زدند اگه لطف كني يه كم پول بدي بتونم تا مشهد برم(پول برا بنزين...) منم كه ديدم خونواده هستند گفتم خدا رو خوش نمياد بي خيالي طي كنم. يه ايران چك پنجاه تومني تو كيفم بود كه بهش دادم و آدرس و تلفنش رو هم به من داد و گفت رسيد پولو برمي گردونه... چشتون روز بد نبينه اگه پشت گوشمو ديدم پولم رو هم ديدم... لعنت بر كسايي كه از احساسات پاك مردم سوءاستفاده مي كنن تا ديگه كسي دلش به حال كسي نسوزه
بهتره سری به بنیاد جانبازان بزنید :
وقتی جانباز بزای کاری نزد آنان می رود انگار می خواهد اموال شخصی خود را به جانباز بدهد و با هزاران بد اخلاثی کارمندان آن بنیاد روبرو می شوی .
و با خود می گوئی خدایا چرا شهید نشدم که الان وبال دیگران باشم و این غم ، یکبار دو بار نیست همیشه همینطئر بوده و خواهد بود .
این تنها به این بنیاد ختم نمی شود در جامعه هم جایگاهی نداریم .
و با روحی پریشان و آشفته به خانه باز می گردی و از کرده خود پشیمان .
با جسمی بیمار و روحی افسرده ( شادی جائی ندارد )
انگار در این کشور شادی رخت بر بسته .
با خود می گویم خدایا کی حان مرا می گیری تا خلاص شوم .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
ان شائ الله مشکلت حل بشه و سال شادی پیش رو داشته باشی پسرعموی منم جانباز بود انقدر اعزامش نکردن خارج که وزنش شد 25 کیلو بعد تا دیدن داره شهید میشه و نفسهای اخرشه گفتند با اعزامش موافقت شده ولی چه فایده اوضاعش برای پرواز با هواپیماخوب نبود و اخرش به خیل شهدای دیگر پیوست ولی خیلی سخته همه جوونیت بدی واسه کشور ولی برای یک امپول زن وبچت برن داروخانه و بنیاد شهید و... گریه کنند و بهشون جواب بدهند مگه واسه من رفته میخواست نره جنگ
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۱:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
واقعا سخته که جانباز باشی و تو این اداره ها بپیچوننت.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
جانبازان عزیز برای ما قهرمان ملی هستند
متاسفم که در کشور ما چنین رفتار هایی با قهرمانان ملی می شود
سلام
آخرین با که خیلی شاد شدم
دیشب بعد از یه انتظار طولانی در صف تاکسی بالاخره یه ون اومد و نصف مسافرهای منتظر رو سوار کرد
بعد زنگ ز به دوستش و گفت اگه میشه دوباره برگرد چون زن و بچه مردم در سرما منتظرند
این یعنی وجدان بیدار اجتماعی
منم هر روز که میام سایت تابناک و میبینم تابی جون یه بحث باب میل مردم پیش کشیده ملتو سرگرم میکنه شاد میشم
و با خوندن بیشتر کامنتای دوستان میمرم از خنده............
دمت گرم تابی...........
به نام حضرت دوست
سلام
1- آخرين بار احترام و ارزش قائل شدن يك پزشك همكار به موردي كه روز قبل مطرح كرده بودم و فرداش با اصرا من رو براي چكاب دعوت كرد
2- رفتارهايي چون زور گويي و قدرت طلبي و فريب كاري
3- من ياد گرفتم كه براي داشتن زندگي شادمانه تر هيچ انتظاري از ديگران نداشته باشم ،ببخشم ، كاري انجام بدهم لطفي بكنم در حق ديگري بدون چشم داشت و فراموشش كنم
اخرین بار دیشب موقع خواب ، چشمان دختر دوساله ام توی تاریکی برق می زد و یک لبخند قشنگ روی لباش بود از دیدن این صحنه خیلی خوشحال شدم و مشکلات اقتصادی رو برای چند دقیقه فراموش کردم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
نکنه محتویات جیبت دیده چشمش برق زده
آخرین با دیروز از برخورد محترمانه کارمند بانک پ (بانک خصوصی)
بزرگترین خوشحالیم سلامتی بچه هامه بعد از 10 روز مریضی سخت
از خوشحال و شادی دیگرا ن بیشتر از شادی خودم راضی میشم
به بیمارستان ها (به خصوص دولتی ) میرم و بی خیالی و بد قولی بعضی ها را می بینم
حالم بد میشه
وقتی احساس میکنم با تمام وجود همسرم رو دوست دارم ولی مدام بهم بی توجهی می کنی ازخودم بدم میاد و فکر می کنم خیلی چیزا رو کم دارم و این ناراحت که نه آتیشم میزنه//ولی من نمی تونم مثل خیلی از آدمها باشم که اون خوشش میاد// من یه آدمم مثل خودم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
به همسرت بگو که با همه وجود دوستش داری
خیلی وقته که از ته دل نخندیدم تنها چیزی که شادم میکنه کمک به دیگران هست که واقعا بعد از انجامش احساس شادی و سرخوشی میکنم و همچنین خنده های معصومانه پسرم امیر علی خدایا بابت همه داشته ها و نداشته هایم تو را شکر میگویم
پاسخ ها
علی اصغر
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
بلی دوست عزیز
ما تنها کسی هستیم که می توانیم با انجام کارهائی رضایت بخش خودمان را خوشحال کنیم
من دارم این موضوع را پیگیری می کنم بعد از چند روز یک مطلبی در مورد نیازهای انسان خواهم نوشت. متشکرم
من و نامزدم مشکلی باهم نداریم و هم درک می کنیم ولی گاهی بد دعوا می کنیم ولی بعد هر دعوا وقتی به اشتباه بودن حرفاش پی می بره سعی می کنه دل منو بدست بیاره یا از دست خودش ناراحته فکر می کنه منم ناراحتم خیلی لذت بخشه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
زندگی که تو نامزدیش دعوا باشه عروسیش تو کلانتری برگزار میشه منم اینجوربودم خطای منو نکن بدبخت میشی
سلام نصیحت رهبر انقلاب به رئیس جمهور ومجلس خیلی برایم شاد کننده بود
آهاي!همه شمايي كه از ديگران ناله و شكايت مي كنيد، آيا واقعا خودتان حقوق ديگران را رعايت مي كنيد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
خیر ولی توقع داریم دیگران رعایت کنند
آخرين بار ديشب بود كه پسر 6 ساله ام نصف باقي مانده كيكي را كه پدرش 2 روز پيش برايش خريده بود و در يخچال گذاشته بود برداشت و موقعي كه مي خواست بخورد گفت من مي خوام اين كيك را بخورم چون بابا ان را گران خريده و نبايد ان را دور بريزم . هم بابا را خوشحال ميكنم و هم كيك را و... از اين حرفش خيلي خنديدم و شاد شدم .
من زمانی که استادم در یک جروبحث دانشگاهی از من حمایت کرد و برای من ارزش قائل شد، خیلی شاد شدم و حس کردم که در دانشگاه نیز مثل خونه پشت و پناهی دارم.
همین امروز وقتی داشتم کامنت دیگران رو می خوندم.
بلبلی پشت شیشه اتاق کارم اومد و چون شیشه ها رفلکسه، شروع به چهچه زدن کرد.
یهو جا خوردمو، خندیدم.
این اومد تو زهنم که آدم با هزار تا دگیری جورواجور می تونه با چیزای کوچیکم خوشحال بشه. تازه یکی دیگه هم اومد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
بلبل؟؟؟ تهران کلاغ هم نداره کجای شما که بلبل داره
من سعی میکنم لبخند رو لب مردم بیارم.گاهی فقط با یه لبخند.من سعی میکنم به همه احترام بذارم.من سعی میکنم در برابر ناملایمات صبر کنم و سکوت.من میدونم الان همه تو شرایط سختی هستیم.من یار شاطر میشم نه بار خاطر.من خیلی خوشحالم که لذت سکوت اگاهانه رو چشیدم.ای هموطن من برای شادبودنت دعا میکنم و به سهم خودم سعی میکنم باعث شادیت بشم.من تازه این راه رو شروع کردم.شاید دیر باشه ولی مطمئنم فایده داره هم برای تو هم برای من.هموطن من دوستت دارم.
با سلام. من وقتی از دیگران خوشحالم که مردم و اطرافیانم نقشها را باهم اشتباهی نگیرند.یعنی به پدر در مقام پدر و مادر در مقام مادر و همسر در مقام همسری و ... احترام بگذارند و به فهم و درک باهم ارتبط برقرار کنند .با تشکر
آخرین بار که خیلی خیلی خوشحال شدم واسه کارم بود که بعد از 5 سال شرکتی بودن و حقوق خیلی پایین کارم درست شد قرارداد کار معین شدم خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم هر موقع یادش می افتم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
شما چه کم توقعی من با درامد روزی 1-2 میلیون نمیتونم مثل شما باشم
زهرا
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
بهت تبریک میگم اما من با خوندن نظرت گریه کردم... شوهر منم شرکتیه دعا کنید کارش درست شه
آخرین بار از برخورد محترمانه ی همکارم خیلی خوشحال شدم. چون برعکس بقیه ی همکارانم که به خاطر چادر سر کردنم مورد تمسخرشان قرار می گرفتم. از برخورد این همکارم خیلی خوشحال شدم.
آخرين بار شهريور پارسال بود كه به همراه خواهر و پسر دو ساله و مادرم از اصفهان به تهران مي آمديم كه لاستيك ماشينم تركيد و بعد از كلي وايستادن كنار جاده آقايي همراه با پسر و خانومش نگهداشت و تمام كارهاي مارا انجام داد و دست آخر شماره اش را داد و گفت كاري داشتين به من زنگ بزنيد. از خدا براي خودش و خانواده اش بهترينها را مي خواهم
اول هفته یه تقدیرنامه از رئیسم دریافت کردم که به خاطر عملکرد مثبت سالانه ام از من تشکر کرده بوده و در پرونده پرسنلی ام ثبت شد. واقعا خوشحال شدم.
من یک دایی دارم با چهارتا بچه ، تا اینجاش خوبه ولی وقتی دایی ام معتاد شد همه زندگی اش را دود اکر البته درست ترش اینکه قورتش داد، دوتا اتاق داشتند که وحشتناک بود از سقفش گچ میریخت، یک شب من و همسرم تصمیم گرفتیم خونه شون را براشون بسازیم و اینکار را هم کردیم پولی را که برای تعویض ماشینمون کنار گذاشته بودیم را گذاشتیم وسط و کلی هم کارگری خودمون انجام دادیم و تونیستیم خونه را تحویلشون بدهیم یادم نمیره عیدی دوتامون پارسال چک نوشتیم دادیم بابت آجر ، ولی اونروزی که بچه ها با ذوق و شوق پا گذاشتند توی خونه و لحظه ایی که زن دایی ام به من گفت سر همه نمازهاش منو دعا میکنه خیلی ذوق کردم ،
البته اگر ماشینمون را هم عوض میکردیم خیلی ذوق میکردم ولی الانم خوشحالم و ذوق و شوق دارم.
البته من کلا سرخوشم کوچکترین عامل خوشحالی منو خوشحال میکنه شدید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
بهتربود داییت میبردی ترک اعتیادبدهی بهتربود
امیدوارم خدا این مملکت را از دروغ نجات دهد
آخرین باری که از ته دل خوشحال شدم، زمانی بود که، پس از مدت ها از محل کار تا خانه با برادرم هم مسیر شده بودم و یک مسیر شلوغ و خسته کننده با حضور برادرم و شوخی ها و خنده هایش برایم نه تنها خستگی روز کاری را از تنم بیرون کرد بلکه آن روز را به یکی از بهترین روزها تبدیل کرد. آخرین باری که خوشحال شدم دیدن پیامک دوستی دور بود که بعد از مدتها هنوز هم بیادم بود.
آخرین باری که خوشحال شدم دیدن درک و فهم استادم بود که مشکلم را درک کردند و به من اجازه دادند با تاخیر سر کلاسشان حاضر شوم.
آخرین باری که خوشحال شدم وقتی بود که به خانه رفتم و لبخند مادرم را دیدم و در آغوش بی نظیرش جای گرفتم و دانستم همینکه سایه اش بر سرم است خوشبختم.
آخرین باری که لبخند زدم وقتی بود که سوار تاکسی های خطی محل کارم شدم و راننده میدانست کجا باید پیاده شوم.

من جوانی هستم دارای معلولیت ، دانشجو و کارمند و با وجود همه ی مشکلاتی که پیش روی هر کدام از این نقش ها ست، بازهم میخواهم که لبخند بزنم چرا که آدمی هرگز از مشکلات خلاص نخواهد شد. هرگز نمیتوان از آزمون های الهی فرار کرد و برای آدمی که با دید منفی به زندکی نگاه میکند همیشه اتفاقات منفی هم می افتد.
شادی من در شادی خانواده و دوستانم خلاصه شده است.
من وقتی شاد تر خواهم بود که داروی سرطان برادرم گیر بیاید و هزینه داروهای خودم را بدست آورده باشم.

هموطن عزیز، همه ی ما درگیر و دلگیر مشکلات خودمان هستیم و این غیرقابل پیش گیری است اما صمیمانه خواهش میکنم سعی کنیم بهترین برخورد اجتماعی را در مقابل هموطن خود داشته باشیم.
با تشکر
هی بهم میگفتن سیگار نکش بجاش پسته بخر بخور منم گوش نکردم، امروز که فهمیدم پسته کیلویی 60 هزار شده خیلی خوشحال شدم که چه خوب شده بجای سیگار به پسته معتاد نشدم.
پاسخ ها
زهرا
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
کلی خندیدم..دمت گرم
دیروز چنان با احترام با من رفتار شد که دارم از شوق ذوق مرگ میشم.
من مشترک کارت طلایی 4 ستاره امداد خودرو ایران هستم.مبلغ 1400000 تومان هم تازگی برای تمدید اشتراک یک ساله پرداخت کرده ام.
شماره شاسی ماشینم هم هست:
BF235320 .
دیروز از ساعت 6 صبح ماشیم من پشت
نیسان امداد خودرو بسته شده بود و از شهر زیبا فرستادنمون بهبودی نمایندگی 1015 امداد خودرو.با اینکه روز قبل امداد خودرو ایران بهم گفته بود از اون نمایندگی واسم پذیرش گرفته تا رسیدیم اونجا طرف انگار جن دیده همچین دکمون کرد که راننده امدا د خودرو خشکش زد.بگذریم که مسئول نمایندگی چه بد و بیراه هایی نثار امدادخودرو ایران کرد. راننده زنگ زد ایران خودرو با خونسردی گفتن بریم یه نمایندگی تو قلعه مرغی.نمایندگی 1171گفتیم چشم.رفتیم اونجا اصلا از در رامون ندادن داخل.دوباره راننده زنگ زد امداد گفتن بریم یه نمایندگی دیگه تو سه راه آذری.نمایندگی 1053 .بازم گفتیم چشم.رفتیم اونجا طرف با خوشرویی اومد استقبالمون رفتیم داخل.بعد با احترام به من گفت چون امداد خودرو پول قطعات رو کامل بهشون نمیده باید مبلغ 300000 تومان غیر از فرانشیز پرداخت کنم و وقتی اعتراض کردم چنان با احترام سرمون داد زد برین بیرون که...
از اینجا هم رانده شدیم.دوباره تماس با امداد و بعد از یک ساعت معطلی فرمودند برین نمایندگی 5016 .حالا کجاس؟قلعه حسن خان!!!
و دوباره راهی اونجا شدیم و بعد از یک ساعت رسیدیم اونجا و ساعت 14 بالاخره ماشین رفت داخل و البته یک امضا هم ازم گرفتن که هر چند روز ماشین اونجا بمونه حق اعتراض ندارم.
حالا شما کیف میکنید از میزان احترامی که من دیدم؟؟؟
پاسخ ها
سیامک
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
آقارضا پس بگو کارت طلایی هم مثل دفترچه های تامین اجتماعی هست هرجا که میری به آدم احترام زیادی میگذارند !؟؟؟
اگر روزي ببينم كه توي ادارمون كسي واسه همديگه نميزنه ودروغ نميگه خوشحال ميشم كه هنوز پيش نيومده
تو تاکسی نشسته بودم راننده آخرین مسافر رو هم سوار کرد، تا خودش هم سوار ماشین شد به ما سلام دادش واسه من اولین بار اتفاق افتاده بود که یه راننده زودتر از خودم سلام بده
از اینکه مردم کشورم رو میبینم که با خونه دار شدن،پیدا کردن کار،ماشین و هزاران حق دیگه که به صورت طبیعی باید داشته باشن نه اینه براشون به یه رویای دست نیافتنی تبدیل بشه خوشحال میشن ناراحت و ناراحت تر میشم...ما ایرانیا لایق خیلی بهتر از اینا بودیم...نه اقتصاد خوبی نه شرایط تفریحی مناسبی...نه استاندارهای زندگی مناسبی...
خیلی جالبه که در اکثر نظرات، این بچه ها هستند که حضورشون باعث شادی و دلگرمیه
منم ایضا بزرگترین دلخوشی این روزها در این گیر ودار وجود پسر یکسال و سه ماهه ام هست......جالب اینکه دیروز که با پسرم بازار رفته بودم به چشم دیدم که همه مردم اعم از پیر و جوان و اخمو و خوش خنده و پرمشغله و بیکار با دیدن این بچه کوچولو چقدر روحیه شون عوض میشه ... مردم هنوز هم می توانند خوشحال و خندان باشند اگر کودک درونشان فعال شود اگرچه با دیدن یک بچه خردسال
اخرین بار سرعت دانلود خوب بود من یه 15 گیگ از دانشگان دان کردم خیلی حال داد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
همین شمائین که مسئولینو مجاب می کنین سرعت اینترنت دانشکده ها رو فرچه کنند...!
واقعاً یادم نمی آید کی از ته دل شاد شدم. یا خندیدم. صبح با این نگرانی از خواب می پرم که یک جای کارهایم ایراد دارد. و شب با این نگرانی می خوابم که این پروژه به موقع تمام می شود یانه. در طول انجام پروژه با همه س سختی هایش به این فکر می کنم که پولش را به کدام زخم زندگی بزنم بعد انقدر دیر می دهند که هزاران زخم به زندگی ام اضافه شده است.
ببیند نگاه من نگاه اقتصادی نیست. این اقتصاد بیمار است که نمی گذارد من چیز دیگری را ببینم. چهار سال است که من و دخترم شمال نرفتیم. هر سال مسافرتمان به خانه پدرم است که هزینه کمتری داشته باشد. گوشت تازه خانه مان فقط نذری است اگر کسی گوسفند قربانی کند و باور کنید که دو سال است شاید بیشتر که گوشت تازه نخریده ام. فقط یک بار آن هم دخترم مریض بود نیم کیلو گوسفندی گرفتم برای سوپ. ببیند من دارم کار می کنم. هم توی اداره هم 5 ، 6 ساعت د رخانه. فقط یک سوال آیا وقت برای خندیدن دارم. آیا حس و توان برای خندیدن دارم
وقتی دو بار در ماه به زادگاهم روستایی در کوردستان بر میگردم خیلی خوشحال میشم...بی اعتمادی وجوود ندارد همش مرام و مردانگی ....همه شادن و منم شاد میشم...سلامتی هر چه ادم با مرام...
پی نوشت پیام قبلی اینو اضافه کنم که الان زنگ زدم نمایندگی 5016 میگه ماشین تا شین تا شنبه باید اینجا بمونه شنبه پذیرشش میکنیم.نمیخوای بیا وردار ببر!!!
آخرین بار از حرف همسرم شاد شدم که گفت به خاطر حل مشکلات خانوادگیم حاضره هر طور تلاشی که لازمه بکنه چون دوسم داره. دلیل خوشحالیم اینه که میدونم همیشه سر حرفش میمونه
اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی .... اگر با غیرتی !
اگر یک رنگی .... همیشه تنهایی ... !!!!
مي دونم ربطي نداشت ولي خدايي خيلي دلم گرفته و كسي رو نداشتم كه باهاش دردودل كنم ...........ببخشيد!
پاسخ ها
ولی غلامی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
مثل من....
محسن
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
خدایی حرف دل منو زدی هر چی میکشم از کار دله اگ
ه مثل خیلیا بودم حالم بهتر بود
وقتی خوشحال خواهم شد که دروغ، ریا و پستی از این مملکت رخت بربندد. چیزی که اکثریت به آن آلوده اند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
چه سیاه
آخرين باري كه عصبي شدم وقتي بود كه دولت از خودرو سازان داخلي حمايت كرد ومن توي خيابان يك فردي رو ديدم كه تيبا سوار شده بود وميليون ها تومان به حساب شركت خودروساز ي كه خون مردم رو توي شيشه كرده بود ريخته بود ومن عصباني شدم . واخرين باري كه خوشحال شدم وقتي بود كه مسئولان
ژاپني در مقابل مردم جهت عذر خواهي سجده كرده بودند.
والان هم بخاطر اين ناراحتم كه تابناك عزيز نظرات مردم رو چاپ نمي كنه مخصوصا" نظر منو درباره خودروسازي كه پيشنهاد تحريم خودروي داخلي را داده بودم
يادم نيست
راستش من کلا معتقدم که خانواده های ایرانی یکی از چیزایی که بچه هاشون یاد نمیدن ، لذت بردن از زندگیه.بچه های ایرانی از بچگی با استرس بیرون کشیدن گلیمشون از آب و گرفتن حقشون از دیگران بزرگ میشن.من الان خوشحالم چون به تازگی رفتم سر کار بعد از2 سال.و ناراحتم چون خانوادم اصلا منو نمیشناسه. اما در مشکلات زندگیم همیشه مطمئن بودم که خدایی هست که داره به مشکلاتم رسیدگی میکنه و همیشه مشکلاتم به بهترین شکل ممکن حل شد. خدارو شکر.اما کلا ادم شادی نیستم.امیدوارم بتونیم لذت بردن رو به نسل های اینده یاد بدیم. هرچند میترسم افراط کنیم یه نسل خوشگذرون حویل بدیم
از اینکه تیپ جالبی ندارم و متاسفانه خیلی از افراد، معیارشون خوش تیپی و خوشگلی آدمهاست و نه رفتار و شخصیت آنها بسیار ناراحت و دلگیر می شم
پاسخ ها
هموطن
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
آخه این چه حرفیه برادر یا خواهر من.........به زندگی استیون هاوکینگ توجه کردی؟؟؟همون نابغه ی فیزیکدان!! اون فقط 2 تا انگشتش با چشمش و مغزش کار میکنه و لا غیر.......!!!..تمام دنیا به احترامش بلند میشن....عزیزم تن آدمی شریف است به جان آدمیت ...نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.......
پاشو !پاشو!خدا رو شکر گزار باش.....
از نظر من تو خیلیم خوش تیپی،همه که یه نظر ندارن.
ناشناس
| Malaysia |
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۱
شما خیلی خوبی و لطف داری هموطن خوب من - ولی هیچ وقت در موقعیت من نبودی که ببینی چی می کشم از این مردم کوته فکر - کجا بودی که ببینی تو همین فرودگاه خودمون چطور مورد توهین مامورین قرار گرفتم اونم فقط به خاطر ظاهر
ناشناس
| Malaysia |
۰۹:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
در ضمن من از دنیا ناراضی نیستم - در مالزی تمام دوستان مالاییم به من احترام می گذارند و اصلا توجهی به ظاهر آدمها ندارند - من از برخی از هموطنهای خودم گله مندم - مطمئن باشید اگه همون استیون هاوکینگ به کشور ما می اومد همون برخی که کم هم نیستند مسخره اش می کردند - برای اطلاع من برادر شما هستم هموطن خوبم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
هرکی بخاطر ظاهر به کسی توهین کنه کم شخصیتی خودش رو نشون داده عزت نفستو بالا ببر مهم روح آزادگی خودته ،گور بابای آدم های ظاهر بین اونا رو به خدا بسپار منم همینکارو کردم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
خب ظاهرتو درست کن برادر من تمیز و مرتب بودن که مادرزادی نیست به خود آدم بستگی داره.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
اینطوری هست درسته. اما خداوند میبینه و همین مرهم دلهای ماست.
راستش اگه زندگی رو با عینک بدبینی نگاه کنیم حالمون مطمئناخراب میشه.من شخصا همه ی مشکلات رو میبینم ودرک میکنم اماسعی میکنم هرروز یه خاطره یا یه موضوع خنده دارتوچنته داشته باشم واسه گفتن تاهم دیگران روشادکنم هم خودم حالم عوض شه...اگه واسه همه ی مشکلاتم که خیلی هاش به وضع جامعه برمیگرده بخوام غصه بخورم همین الان سرموبزارم بمیرم بهتره ولی حالا که مرگم دست خداست سعی میکنم باخنده روزای سختمو بگذرونم حتی اگه بهم بگن الکی خوش!!!
در مسير نيك شهر وچابهار کنار روستایی نزدیک غروب ماشینمان خراب شد من وزهمسرم بودیم حیران شدیم چکار کنیم. تویوتایی آمد ایستاد چند نفر جوان با لباس سفید بلوچی بطرفمان آمدند مسلح بودند خیلی ترسیدیم. مارا به روستایی شان بردند ،ماشین رو تعمیر وباکش را پر از بنزین کردن. شام یک کباب مفصلی خوردیم بگفته همسرم خوشمزه ترین کباب زندگی بود با دوغ محلی وشوربای مخصوص که من دردیگر نقاط کشور ندیدم. مردم روستا خیلی خوب مهربان اهل نماز بودند. نصف زنان روستا حافظ قرآن بودند. حال هرسال وقتی به چابهار میرم سری به این روستا ومردم خوبشون میزنم.
وقتی دفعه 11 در آزمایش رانندگی قبول شدم .وقتی پارک دوبلمو بجای کنار دیوار در وسط خیابان انجام دادم و لی جناب سرهنگ وقتی دید دفعه 11 است با سعه صدر برگهام را امضا کرد و گفت جواز قتل هموطنان ایرانی رو بهت دادم .خیلی خوشحال شدم
بعد از گذشت سالها وقتی معلمهامو می بینم که از دیدنم خوشحال میشن منم خوشحال میشم ولی وقتی ازم می پرسن خوب فلانی با این مدارک و کارهای علمی کجا مشغولی؟ چکار می کنی؟ از اینکه جوابی براشون ندارم خیلی متاسف می شوم
بابا ابن چه وضعشه
به خدا همتون پر از خاطرات خوشید چرا با دیگران تقسیم نمی کنید تا کمی همه خوش باشیم
چرا تلخی هاتون فقط برای دیران بلدید تقسیم کنید
من که تو زندگیم پر ادم های خوب بودن که تو وحله های مختلف کمکم کردن و شاد شدم اینقدر که برای بعضی هاشون هنوز که هنوزه دعا می کنم
اخرین بار توی تاکسی نشستم راننده اش خیلی خوش اخلاق بود و خیلی گرم سلام کرد
خیلی شاد شدم
زیاده این یکیشو گفتم
با موتور با سرعت 80 تا میرفتم حواسم به جلوم نبود به شدت خوردم به پشت یه مرسدس بنز گرون قیمت که وسطهای خیابون وایستاده بود ، راننده با دوستش پیاده شدن گفتن چه خبرته حواست کجاس من دیدم اگه کم بیارم بدبخت میشم گفتم آقا این چه وضعشه وسط خیابون جای واستادنه در واقع توپ انداختم تو زمین اونا و راننده به دوستش گفت بیا بریم و سوار ماشین شدن رفتن من از خوشحالی داشتم بال در می آوردم اشک تو چشام حلقه زده بود هر چند جلو موتورم کلا نابود شده بود.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
ببخشید شما ایرانی هستید؟
ی بار که با موتور پشت چراغ قرمز بودم دیدم قسمت شاگرد رو داشبورد تاکسی نوشته ((اگه پول نداری اشکالی نداره))اخرشم نوشته بود یا علی
من خییییلی با مرامش حال کردم
23 سالمه و من هنوز شاد بودنو تجربه نکردم.
راستی شاد باشیم و شاد بزنیم چه فرقی می کند؟
پاسخ ها
مسافر اتوبوس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۲
شادی نباید بزرگ باشه من همینکه دراتوبوس جوان دانشجوی خسته علیرغم عدم میل باطنییم به احترام پیری من ازجایش برخاست وبااصرارجایش رابه من دادوگفت میخواد پیاده بشه وتاچندایستگاه بعد که پیاده شدعمدابه من نیم نگاهی نینداخت که خجالت بکشم برایم دنیادنیاارزش داشت
چه بیکار
چندسال پیش برای خرید فرش به نمایشگاه فرش دستباف در نمایشگاه بین المللی رفته بودیم. دو تخته فرش دستباف کرک- ابریشم خریدیم به قیمت چهارمیلیون و هفتصد هزارتومن، از یک تعاونی روستایی در مشهد. مقدار پول نقد همراهمان هفتصدهزارتومن بود و چهارملیون باقیمانده را باید کارت به کارت می کردیم. ولی آنجا نه دستگاه کارتخوان بود و نه خودپرداز فعال.
فروشنده فرش ها را به ما تحویل داد و گفت مبلغ باقیمانده را هر وقت به کارتم ریختید خبر بدید.
واقعا باورم نمی شد که انقدر این فرد به ما اعتماد داشته و از این که هنوز ممکنه که آدم ها به هم اینجوری اعتماد کنن واقعا ذوق زده شده بودم. ما هم در اولین خودپردازی که دیدیم پول ایشان را واریز کردیم تا اعتمادی که به ما داشتند حتا با ذره ای تردید همراه نشه.
اینجور اتفاقا تا مدت ها یاد آدم می مونه و هر وقت یادش می افتم کلی انرژی می گیرم
حدود 26 سال پيش وقتي تو كنكور قبول شدم خيلي خوشحال شدم !!! الآن 45 سالمه !!!
من فکرمیکنم بعد از مدت کمی خندیدن را فراموش کنیم .
تابناک جان چون چند ماه پیش ی خونه خریدم حالا تا دلت بخواد قسط و بدهکاری دارم روزی 18 ساعت هم کار میکنم و خسته و داغونما ، اما وقتی ساعت 2 شب میام خونه و میبینم ک همسرم بیداره و با گرمی باهام رفتار میکنه و صبورانه این سختی هار تحمل میکنه و حتی حاضر نیست برای شب عید لباس بخره و بهم امید میده که ی روز همه این سختی ها تموم میشه ، واقعا خوشحال میشم ، از ته دلم خوشحال میشم ، با وجود سختی های زیادی که تو زندگیم کشیدم و از بچگی در کنار درس خوندن کار کردم ، اما راضیم ، حالا 24 سالمه هم زن دارم( عاشقشم) هم خونه دارم هم ماشین دارم هم دو سه تا شغل دارم هم کلی حرفه و کار بلدم ، همشم مدیون پدر و مادرم هستم که با خون دل بزرگم کردن ،
.
.
.
.
خدایا دوستت دارم برای اینکه پا به پای من آمدی و همه جا یارم بودی.
همه دارن از دیگران مینالن! میشه بگن این دیگران جز خودمون کی هستیم؟؟
من زیاد خوشحالم.با وجود اینکه بعد از 7 سال کارکردن هر دومون برای تولد بچه مون پولی نداریم و داریم با هزار حرص براش سیسمونی می خریم.اما خوشحالم که همسرم اینقدر خوبه که قبول نمی کنه مادر و پدر بازنشسته من برای بچه مون خرید کنن و قراره هر طور که تونستیم خودمون از پسش بر بیایم!
خوشحالم که فروشنده صادقانه میگه این پارچه با اینکه جنسش بهتره ارزونتره و به نفعتونه که اینو بخرید.
خوشحالم که وقتی از خط عابر رد میشم هر چند روز یه بار یه راننده ترمز می کنه و با سر اشاره می کنه که با خیال راحت رد بشم و من هم یادم نمیره که با سر تشکر کنم.
خوشحالم که همسایه طبقه پایین تو این روزگار وانفسا در میزنه و میگه من هم مثل مادرت.اگه خریدی داری بگو تا برات انجام بدم.
خوشحالم که وقتی با درد سنگ کلیه می رم درمانگاه چند نفر از صندلی بلند میشن تا من بتونم راحت بشینم.
و میدونید؟اینا به خاطر صداقتیه که خودم و همسرم در رفتارهامون داریم و گاها نتایجشو میبینیم. شما هم خوبی کنید و راضی باشید که گاها خوبیهایی ببینید تا کم کم همه ترغیب بشن به خوبی کردن.
من سال اول دبیرستان بودم ! همیشه معدل های من توی 12 13 بود. یک روز رفتم مدرسه کارنامه ام رو بگیرم ! دفتردار گفت فامیلیتون چیه. گفتم فلانی. آقا کارنامه رو پرینت گرفت داد دستم. دیدم معدل رو زده 19 !!!!!!!!!!! من دیوانه وار رفتم سمت خونه . اینقدر حس خوبی داشتم که خدا میدونه :). رسیدم در منزل مادرم رو دیدم داره میره بیرون . گفتم مامان بیا معدل ام رو ببیننننننننننننن !!! 19 شدههههههههه !!! خلاصه مامانه یک نگاهی به کارنامه انداخت و لبخند باحالی زد . گفت این که کارنامه پسر عموته !!! :(( . من از خوشحالی حتی اسمم رو ندیده بودم :)). فقط حواسم به معدل بود. جالب اینجاست پسر عموم دوم دبیرستان بود . ولی توی همون دبیرستان. حالا دفتر داره اشتباه کرده بود دیگه. ولی خداییش لذت بردم فاصله مدرسه تا خونه رو
كارآفرين ومربي كارآفريني هستم در آموزشگاه كشاورزي ما 90% كارآمكوزان ما بعد از فراغت كار توليدي انجام مي دهند لذت كاربردي كردن علم براي ما بهترين لذت دنياست وشادماني وصف ناپذيري دارد
آخربرج حقوق نریخته بودند درمنزل فقط نان بود چایی تمام شده بود شوهرم چای ونوشابه اولین خریدهای ضروریش بود ولی من بدلیل ترک چایی به نسکافه علاقمند شدم وموقع افسردگی متاسفانه نسکافه میخورم آنروز هیچ پولی نداشتیم جز 1500تومن همسرم نان ویک عددنسکافه خریدوآورد برای صبحانه ام ولی خودش صبحانه بجای چایی مقداری پوددرکاکائو باآبجوش خورد! هم مرامش شادم کرد وهم ...!!!!!!
من یه راننده تاکسی می شناسم که تو مسیر سید خندان به لویزان کار میکنه اینقدر این مرد با مسافراش با احترام صحبت می کنه که من موندم چطور تو جو موجود تونسته خودشو این طور بسازه! هر وقت می بینمش پر از انرزی می شم
وقتی که خانم مومنی کارشناس تحصیلات تکمیلی دانشگاه علامه طباطبایی علی رغم اکثریت قریب به اتفاق همه کارمندان و مدیرانش جواب من رو با حوصله داد و پیگیر کارم بود خیلی هم تعجب کردم که چنین انسانی در اون سیستم هست و هم خوشحال شدم
همینجا ازش تشکر میکنم
گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

هرچه كردم... هرچه... آه! انگار آرامم نكرد..

منم تنهایی و بی پناهی ناراحتم میکنه ...همدم شده پیغامهای شما هموطنام ..
خوبه که شماها هستین ..
صبح امروز که اردکم تخم گذاشت
har roz k az khone mizanam biron o davidane mardom o chone sre geronio chemoham cheshmi to bimarestan jaei k kar mikonamo mibinam na omidtar o khaste tar misham
گر من فقيرم هر شبي
دارم زيارب ياربي
جشني نوايي مطربي
كمتر زسلطان نيستم.
کلا بی خیال دنیا.خوش باش
وقتی استاد فیزیکم خیلی خوب با من برخورد کرد و به اعتراضم به نمره ام با روی باز رسیدگی کرد.
اخرين بار كه خيلي خوشحال شدم وقتي بود كه چند ماه پيش رفتم ايران گردي با دويست هزار تومن
وقتی می بینم نو این دوره زمونه که همه فکر این هستن که خودشونو بالا بکشن ووظیفه عادی خودشون رو هم به زور انجام میدن ادمهایی پیدا میشن که خودشون میان طرفت و میگن میتونم کمکتون کنم ، کاری از دستم برمیاد خوشحال که نمیشم تازه تعجب هم می کنم؟
امروز رفتم مغازه شکر بخرم. فروشنده جنس رو گذاشت توی ترازو، قیمتش شد 1592 تومان. گفت میشه 1592 تومان! با خنده بهش گفتم روندش کن بشه 1600 تومان. داشتم از مغازه می رفتم بیرون که فروشنده بهم گفت: آقا بابت اون هشت تومانی که روند کردم راضی باشید.
آخرین بار که شاد شدم امروز ظهر در مهدکودک پسرم بود به سه دلیل:

اول دیدن پاکی و معصومیت بچه ها و عکس العملشون موقعی که مادر یا پدرشون رو میدیدند با دیدن رفتارهای عاری از ریا ی هر کدومشوم یه لبخند رو لبام میومد

دوم اینکه به مدیر مهدشون گفتم اگه اشکال نداره من شهریه بهمن و اسفند و فروردین را طبق قوانین مهد یکجا ندم قبول کرد گفت شما خوش قولید ایرادی نداره همون آخر ماهها بدید

سوم هم وقتی فرشته کوچولوم اومد و در آغوشم جا گرفت از ته دلم شاد شدم
چند وقت پیش دخترم سرما خورده بود ، از این سرماخوردگی های کش دار . پیش چندتا متخصص هم بردیمش . کلا با دکترا حال نمی کنم همشون پولکی شدن و نونشونو تو خون مردم می زنن و می خورن .تا اینکه یه پزشک عمومی هست از اون قدیمی هاش که بچه که بودم پیشش می رفتیم. خلاصه رفتیم پیشش و از اخلاق خوبش جا خوردیم . نسخه نوشت . منشی اش گفت نسخه رو از داروخونه روبرو نگیریم که خیلی شلوغه و از داروخونه سر میدون بگیریم . با خودم گفتم اینو ببین . ولی وقتی رفتم دیدم راست میگه . بعدش دکتر گفت نسخه که تمام شد دوباره بیاین . با خودم گفتم ببین داره واسه خودش مشتری جمع می کنه . خلاصه ده روز بعد رفتیم پیشش و پول ویریت رو دادیم و نیم ساعتی هم منتظر نشستیم . ولی منشی وقتی فهمید که ما واسه دفعه دوم اومدیم پول مارو پس داد باورتون میشه ویزیت مجانی . دمش گرم
یک روز صبح اول وقت یک دختر خانمی راکه برای گرفتن نوبت پزشک به بیمارستان مراجعه کرده بود ویک جفت کفش خوش رنگ پاشنه لژدار قرمز پوشیده بود دیدم خیل شاد شدم وکلی کیف کردم دلم می خواست ازش تشکر کنم که دلمو شاد کرد ولی نتونستم.
اين صفحه ميتونه براي يك تحقيق روانشناسي و جامعه شناسي مناسب باشه. چه بلايي داره سر اين ملت مياد خدايا؟ شادي !عده زيادي حتي معنيش رو هم نميدونند چيه
احترامی که رانندگان جزیره کیش برای عابران پیاده میذاشتن و همه جا اونا رو مقدم میشمردن متعجب و مشعوف ام کرد!
سلام .من و همسرم در یک خانه 40 متری در تهران زندگی می کنیم.پارسال پشت کنکور کارشناسی ارشد بودم .شبانه روز 16 ساعت درس می خوندم چون همه منتظر بودند که قبول میشنم یا نه .وقتی رتبه ها اومد تک رقمی شده بودم .با دیدن رتبه ام نا خوداگاه سجده شکر به جا آوردم به خاطر شادی دل پدر و مادر و همسرم .زندگی جریان داره حتی اگر گرونی باشه ،حتی اگر مثل ما نتونی اقساطت رو بدی ،حتی اگه ترافیک و دود وباشه ،حتی اگر همه دنیا علیه تو باشن اگر خدا رو داشته باشی همه چیز درست میشه
وقتي خوشحال مي شود كه يكي از اين دولتمردان در دولتهاي نهم و دهم بياد صادقانه اعتراف كنه كه بالاترين درآمدهاي نفتي تاريخ ايران رو توي اين 7.5 سال گذشته كجاها و چطوري خرج كردند كه به اقتصاد و مردم سودي نبخشيد . شايد اندكي خوشحال بشم كه لااقل مردم ايران رو آدم حساب كردن!!
وقتي شاد مي شم كه دو تا برادر كوچكترم كه داره سن ازدواجشون مي گذره و يكيشون هم 30 سالش شده توي اين تورم و گروني كمرشكن بتونه ازدواج كنه.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل