دكتر خرم، استاد دانشگاه و تحليلگر ارشد مسائل بينالملل گفت: به نظر من، آقاي لاريجاني با توجه به روحيه واقعگرايانهاش، ميتواند اقدامات كارسازي براي حل مسئله رابطه ايران و آمريكا انجام دهد.
وي در پاسخ به پرسش «تابناك» مبني بر تحليلشان از موضعگيري اخير آقاي لاريجاني در مورد فرا رسيدن زمان گفتوگوي مجلس ايران با كنگره آمريكا، گفت: بايد توجه داشته باشيم كه آمريكاييها از مدتها پيش، خواهان رابطه با مجلس ايران بودهاند و مهمترين اين تقاضاها، مربوط به خانم «نانسي پلوسي» است كه چند ماه پيش در سفري كه به خاورميانه داشت و در آن به سوريه هم سفر كرد، خواهان حضور در ايران شد. او حتي براي گرفتن رواديد هم اقدام كرد كه نتيجهاي نگرفت يا اينكه هيأتهاي پارلماني ما به صورت غيررسمي در حاشيه اجلاسها و سمينارهاي بينالمللي با طرفهاي آمريكايي ديدار داشتهاند. البته اين موضوع حتي در مورد هيأتهاي دولتي هم صدق ميكند، چون اصولا اين رويهاي مرسوم است.
آمريكاييها مدتهاست منتظر پاسخ مثبت ايران هستند و با توجه به تلاشهاي پيشين آنها، اكنون توپ عملا در ميدان ايران است؛ بنابراين، پاسخ لاريجاني را ميتوانيم در همين راستا تحليل كنيم.
اين استاد دانشگاه درباره دلايل تداوم تيرگي روابط دو كشور و راههاي برونرفت از آن، اينگونه اظهارنظر كرد: دقت داشته باشيد كه اكنون سي سال است آمريكاييها هيچ اطلاع بيواسطهاي از ايران ندارند و درواقع، آنها در همه اين سالها اطلاعاتشان را از گروههاي مخالف نظام مانند منافقين و سرويسهاي جاسوسي دريافت كردهاند. اين موضوع سبب شده است اطلاعات مردم و حتي دولتمردان آمريكايي از ايران به صورت گزينشي و در راستاي منافع افراد يا گروههاي خاصي كه عموما ضدايراني هستند به دست آيد. پس طبيعي است كه آنها تصوري غيرواقعي و تاريك از ايران و ايراني داشته باشند.
من نميخواهم درباره اقدامات آمريكا عليه ايران، خيلي سادهانگارانه صحبت كنم، ولي به نظر من بايد با لحاظ منافع ملي و اصول سياست خارجيمان درباره مسائل تاريخي مانند كودتاي 28 مرداد 1332 يا حوادثي از اين قبيل مقداري واقعگرايانه برخورد كنيم. منظورم اين است كه به واقع، ما ميتوانيم واقعگرايانه برخورد كنيم و از اين وقايع به عنوان ابزاري براي پيشبرد منافع ملي خود بهره ببريم تا اينكه صرفا به عنوان يك عامل بازدارنده بخواهيم از آنها ياد كنيم. طرف مقابل هم همينطور؛ مثلا بحث گروگانگيري ضربه بزرگي به حيثيت بينالمللي آمريكا زد: پس اين مسئله دوجانبه است. اصل بحث من اين است كه در فضاي تيرگي روابط دوجانبه، هر دو كشور بازنده هستند و هماكنون بازيگران بسياري از كارتهاي ما و آمريكا در مسائل بينالمللي استفاده ميكنند. اين بازيگران ـ كه ميشود تعبير ويروس نيز از آنها داشت ـ از دشمني ايران و آمريكا چه در منطقه و چه مسائل بينالمللي به سود خود بهره ميبرند.
درواقع، صهيونيستها و امثال آنها به بهانه ايران از آمريكا سوءاستفاده ميكنند و ايران به واسطه تحريمها براي تأمين بسياري از نيازهايش بايد هزينههاي اضافي بپردازد.
سفير اسبق ايران در سازمان ملل در ادامه افزود: نكته قابل تأمل اين است كه در فضاي موجود، هرچند از يك بعد ما بيشتر آسيب ميبينيم، زيرا در ايران گروههايي همچون لابي صهيونيستي يا رسانه و سازمانهاي مؤثر بينالمللي نداريم كه به همان اندازه كه در مورد ما در آمريكا سياهنمايي شده، عليه آمريكا سياهنمايي كنند. از سوي ديگر، اثرگذاري آمريكا در عرصه بينالمللي در يك تحليل واقعگرايانه بسيار بيشتر از ايران است.
اما آمريكا هم در حال حاضر به شدت از قطع رابطه با ايران آسيب ديده است، آنها در عراق، افغانستان و ديگر مسائل منطقهاي به دليل مقابله با ايران، به شدت مستأصل شدهاند. من همواره تأكيد ميكنم كه گفتوگو نكردن براي هر دو طرف هزينههاي بسياري دارد. من نميگويم رابطه ديپلماتيك، ميگويم با هم گفتوگو داشته باشيم، حتي غيررسمي، زيرا در فضاي موجود ما بيشتر هزينه ميدهيم تا آنها. اگر اين گفتوگوها برقرار شود، عملا بسياري از سوءاستفادهكنندگان حذف خواهند شد و فضاي عليه كشورمان در عرصه بينالمللي بسيار تلطيف خواهد شد؛ حتي اگر در پيگيري خواستههايمان مثل انرژي هستهاي، از مواضع خويش عدول نكنيم.
دكتر خرم با ارايه تحليلي از تعامل دولت و مجلس در اين موضوع نظر خويش درباره كابينه «اوباما» و موضع آن در قبال ايران را اينگونه بيان داشت: تحليل من اين است كه مجلس و دولت به صورت مكمل در اين مسئله اقدام ميكنند. بايد بپذيريم كه آقاي احمدينژاد در اين زمينه صفشكن بوده است و با موضعگيري اخير آقاي لاريجاني، ميبينيم كه مجلس هم بررسي جدي موضوع را در دستور كار خود قرار داده؛ بنابراين، به نظر من همه گروهها و نهادهاي مربوط اعم از مجمع تشخيص، بخش خصوصي، بازرگانان، سازمانهاي غيردولتي و دانشگاهها ميتوانند در اين فرايند مؤثر باشند.
درخصوص كابينه اوباما من به چند مسئله اشاره ميكنم؛ نخست اينكه خانم كلينتون مانند هر كانديداي رياستجمهوري در آمريكا تلاش داشته نظر لابيهاي صهيونيستي را به خود جلب كند؛ همان كاري كه «بيل كلينتون» ـ همسر هيلاري ـ و جورج بوش پدر و پسر و ديگران در نيم قرن اخير انجام دادند. اين موضوع در آمريكا قابل درك است، پس نبايد انتظار داشت هيلاري، كانديداي رياستجمهوري با هيلاري وزير امور خارجه، يك رفتار سياسي داشته باشند. به نظر من، همانگونه كه «مادلين آلبرايت» و «كالين پاول» هم با موضع ضدايراني آمدند، اما بعد نرم و منعطف شدند، در مورد خانم كلينتون نيز اينگونه خواهد شد. حتي «رابرت گيتس» هم موضع سختگيرانه ضدايراني ندارد، پس در مجموع من به كابينه موجود خوشبين هستم، اما به نظرم بايد تلاش كرد كه اطرافيان اوباما را مخالفان ايران تسخير نكنند، ضمن آنكه اوباما از معدود رؤساي جمهوري است كه لابيهاي صهيونيستي از او حمايت چنداني نكردند و درواقع او خودش ايجاد تغيير ـ چه در سياستهاي داخلي و چه بينالمللي آمريكا ـ را باور دارد؛ بنابراين او به عنوان رئيسجمهور و كابينه دولت ايالات متحده ميتواند در راستاي شعارهايش اوضاع را به سوي رابطه با ايران جهتدهي كند.