بازدید 3214

علل و اهداف شكل گيري جنبش عدم تعهد

علي اکبر عبدالرشيدي
کد خبر: ۲۶۸۱۰۹
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۶ 27 August 2012
جنبش عدم تعهد با وجود همه افت و خيزهايى كه در اهداف و عملكرد خود داشته - و دارد - و با وجود همه بحث و جدلهايي كه در مورد قانونمندى حضور آن در صحنه بينالمللى بيان مىشود، همچنان به راه خود ادامه مىدهد. جنبش عدم تعهد در فرآيندى طولانى پس از جنگ جهانى دوم ابتدا در سال 1947 در کنفرانس روابط آسيايي در دهلي نو، سپس در سال 1955 با برگزارى اجلاس معروف باندونگ در اندونزى شكل گرفت. هدف اصلى از تشكيل اين جنبش، دخالت در ساختار روابط پرتشنج بينالمللى آن روز به منظور جلوگيرى از وقوع جنگ جهانى ديگرى بود كه عمدتا در اروپا و بين قدرتهاى بزرگ نظامى زمان رخ مىداد اما قربانيان بسيارى را از جهان سوم مىگرفت.

از آغاز شكل گيرى جنبش عدم تعهد ابرقدرتهاى شرق و غرب تلاش كردند كه بر تصميمهاى جنبش تأثير بگذارند و از همسويى و يكپارچگى آن بكاهند. اتحاد جماهير شوروى تلاش مىكرد كه با استفاده از شعارهاى ضدسرمايهدارى و همسو نشان دادن خود با كشورهاى جهانسوم در جنبش عدم تعهد نفوذ و مواضع آن را به سود خود تغيير بدهد و از طرفداران ايدئولوژيك خود در ميان اعضاى جنبش بخواهد كه تصميمات جنبش را به سمتوسوى موردنظر بلوك شرق هدايت كنند. چنانكه دولت كوبا با وجود اصول بنيادين جنبش عدم تعهد - آشكارا - اعلام كرد كه به بلوك شرق تعلق دارد. در ميان اعضاى جنبش، دولتهايى با ساختارهاى گوناگون سياسى، اقتصادى و ايدئولوژيك متفاوت گردهم آمده بودند. اين مسأله، گرفتارىهاى فراوانى را در راه اخذ تصميمات مشترك و جمعى اعضاى جنبش به وجود آورده بود. چنانكه در دهه 1970 در مسأله اشغال نظامى افغانستان كه از اعضاى قديمى جنبش به شمار مىرفت، جنبش نتوانست به يك جمعبندى قابل قبول برسد و كشورهاى سوسياليستى جنبش، موضع متفاوتى با ديگر اعضاى جنبش گرفتند.
بنيانگذاران جنبش عدم تعهد اصرار داشتند كه جلوى كشورهاى تازه استقلاليافته بعد از جنگ جهانى دوم را در پيوستن به بلوك سرمايهدارى غرب يا بلوك كمونيستى شرق و اتحاديههاى نظامى مرتبط با آنها بگيرند و اجازه ندهند اردوگاههاى نظامى براى دامن زدن به رقابتهاى جهانى قدرتهاى بزرگ گسترش يابند. جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر، يوزيپ بروز تيتو و سوكارنو رهبران كشورهايى بودند كه هزينه سنگينى را در دو جنگ جهانى اول و دوم پرداخته بودند بىآنكه هيچ نقشى در آغاز، ادامه و پايان اين دو جنگ داشته باشند.

معناى عدم تعهد در آن زمان بسيار روشن بود اما رفته رفته با پيوستن كشورهاى مختلف به اين جنبش، عدم تعهد معنايى متفاوت يافت. عدم تعهد در پايان دهه 1980 كه حدود 100 عضو داشت، با معناى عدم تعهد يا ناوابستگى دهه 1950 و 1960 تفاوت پيدا كرده بود.

جنبش عدم تعهد اصرار داشت كه در جنگى جهانى بين بلوكهاى شرق و غرب، جانب هيچيك از بلوكهاى متخاصم را نگيرد. در حالي كه غافل از اين بود كه جنگ جهانى سوم بلافاصله بعد از پايان جنگ جهانى دوم آغاز شده بود، بىآنكه قدرتهاى بزرگ در اين جنگ مستقيما رودرروى هم قرار داشته باشند و كسى به نامگذارى اين جنگ پرداخته باشد.

آمارها نشان مىدهد كه جنگ سرد به شرايطى گفته مىشود كه بين قدرتهاى بزرگ وجود داشت. در حالي كه در روابط كشورهاى جهان سوم عملا جنگهاى گرم بسيارى رخ داد. تلفات اين جنگها و خسارات ناشى از آنها بسيار بيشتر از مجموع خسارات و تلفات دو جنگ جهانى اول و دوم بود. گستره جغرافيايى جنگ جهانى سوم هم بسيار گستردهتر از دامنه جغرافيايى هر دو جنگ يادشده بود.

در دوران 45 ساله جنگ سرد تقريبا همه روزه در يكى از كشورهاى در حال توسعه جنگ وجود داشت. اين جنگها عمدتا مرزى و بين دو كشور همسايه و در مواردى شامل جنگهاى استقلالطلبانه با قدرتهاى نظامى اشغالگر يا جنگهاى داخلى بين جناحهاى سياسى وابسته به شرق يا غرب بود. نگاهى به تاريخ و ماهيت جنگهاى رخ داده در دهههاى 1960 تا 1980 گواه اين ادعاست.

مسابقات تسليحاتى بين كشورهاى جهان سوم در اين دههها بسيار گستردهتر شد. كشورهاى تازه استقلاليافته، بعد از جنگ جهانى دوم مجبور به صرف هزينههاى بسيارى براى تسليحات شدند و اين تسليحات را براى جنگ يا بازدارندگى در برابر همسايگان جهانسومى خود انبار كردند.

درست است كه در دوران جنگ سرد عملا بين قدرتهاى بزرگ شرق و غرب جنگى رخ نداد و جنبش عدم تعهد سهمى از اين موفقيت براى خود قائل است اما حكومتهاى كشورهاى جهانسومى و عمدتا غيرمتعهد كه وابستگى سياسى به شرق يا غرب را برگزيده بودند، عملا درگير جنگهاى متعدد با يكديگر شدند. اشتباه در اين بود كه كشورهاى غيرمتعهد از وابستگى نظامى اجتناب اما وابستگى سياسى و اقتصادى را فراموش كرده بودند.

در پايان جنگ سرد تقريبا همه كشورهاى غيرمتعهد به نوعى به وابستگى سياسى يا اقتصادى به شرق يا غرب تن داده بودند. شايد اين قدرتهاى بزرگ بودند كه ترجيح داده بودند از طريق وابستگىهاى سياسى و اقتصادى به جاى وابستگىهاى نظامى مقاصد خود را تأمين كنند. آمارها نشان مىدهد كه در سال 1990 تعداد كشورهاى واقعا غيرمتعهد كه هيچ نوع وابستگى نظامى، سياسى و اقتصادى به غرب يا شرق نداشتند، به تعداد انگشتان دست نمىرسيد. يك مورخ سياسى مىگويد در اين دوران شايد تنها كشور غيرمتعهد جهان سوئيس باشد كه حتى عضويت در سازمان ملل متحد را هم نپذيرفت.

با فروپاشى اتحاد شوروى در سال 1990 عملا مقابله تعريفشده جنبش عدم تعهد كه قرار بود بين شرق و غرب رخ دهد، از بين رفت. با انحلال پيمان ورشو و از بين رفتن رقابتهاى نظامى تشنجآفرين بين شرق و غرب، عملا اين جنبش عدم تعهد بود كه چرايى وجود، دليل ايجاد و هويت خود را از دست داد. اين جنبش براى اجتناب از تبديل شدن جنگ سرد به جنگ گرم به وجود آمده بود. حال كه جنگ سرد از بين رفته بود، عدم تعهد چه معنايى داشت؟

از سوى ديگر با فروپاشى جهان دوم در برابر جهان اول، ديگر جهان سوم معنايى نداشت. كشورهاى غيرمتعهد كه خود را جهان سومى؛ يعنى غيروابسته به جهان اول (غرب) و جهان دوم (شرق)، مىدانستند و به آن افتخار مىكردند، ديگر نمىتوانستند خود را جهانسومى بخوانند.
اما پس از پايان جنگ سرد همه اين ملاحظات از دستور كار جنبش عدم تعهد دور ماند. جنبش عدم تعهد آنچنان به نشستها و مذاكرات خود ادامه داد كه انگار هنوز شرايط دهه 1960 باقى است. بسيارى از كارشناسان عدم تعهد اصرار كردند كه جنبش عدم تعهد بايد در تعريف خود، مأموريت خود و دليل وجودى خود تجديدنظر كند و دستور كار تازهاى براى خود تعريف كند كه در نظام جديد جهانى معنا داشته باشد اما به نظر نمىرسد كه تاكنون چنين تعاريفى حاصل شده باشد.

جنبش عدم تعهد بايد بر ارائه اين تعاريف اصرار كند. بسيارى از كشورهايى كه تا قبل از سال 1990 در اردوگاه شرق بودند، حتى تعدادى از جمهورىهاى سابق اتحاد شوروى امروز به اردوگاه غرب پيوستهاند و كفه را به سمت نظامى تكقطبى به رهبرى غرب و با هدايت آمريكا سنگين كردهاند. ترك تازى پيمان آتلانتيك شمالى - ناتو - در غياب پيمان ورشو و خروج از مرزهاى اروپا و رسيدن به مرزهاى جنوبى روسيه و مرزهاى غربى چين اين كفه را سنگينتر و معادلات قبلى را متزلزلتر كرده است. جنبش عدم تعهد بايد سهم خود و كشورهاى عضو را در نظام نوين جهانى تعريف و مطالبه كند.

درست است كه زمانى وابستگى نظامى در جنبش عدم تعهد مذموم شناخته شده بود اما هنوز تكليف وابستگىهاى سياسى و اقتصادى بهعنوان مصاديق «تعهد» و وابستگى تعريف نشده است. از سوى ديگر امروز وابستگىهاى فرهنگى است كه كشورها را در بلوك قدرتمندان زمان قرار مىدهد. آيا كسى در جنبش عدم تعهد وجود دارد كه قرار گرفتن كشورى را در اردوگاه فرهنگى و ارزشى غرب بهعنوان وابستگى و تعهد تعريف كند؟

جنبش عدم تعهد امروز وظيفهاى بسيار دشوارتر از وظيفه بنيانگذاران آن برعهده دارد. دورنماى آينده جهان مبهمتر از دورنمايى است كه در سال 1955 پيدا بود. بسيارى از كشورهاى غيرمتعهد امروز مستقيما آماج تهديد قدرتهاى بزرگند اما براى نجات اين كشورها چه اقدامى صورت گرفته است؟

صدور انبوهى از اعلاميه ها و قطعنامه ها در طول 60 سالي كه از عمر جنبش مىگذرد، چه تأثيرى داشته است؟ آيا تا به حال مطالعهاى روى اين تأثيرگذارىهاى مفروض صورت گرفته است؟ آيا ادعاى رهبران جنبش عدم تعهد كه انديشه عدم تعهد مانع از بروز جنگ جهانى سوم شده است، پايه و اساسى دارد؟ امروز زمان رو كردن به ايجاد نهادهاى مستقل بينالمللى متعلق به كشورهايى است كه قبلا غيرمتعهد بودهاند. ايجاد بانكها، بازارهاى مشترك، آژانسهاى تخصصى، نظامهاى اقتصادي، فرهنگي و آموزشى، چارچوبهاى لازم براى انتقال فناوري و نهادهايى مشابه همه آن چيزهايى كه قدرتهاى بزرگ براى خود تعريف كردهاند، فرا رسيده است.

قدرتهاى بزرگ از اينگونه نهادها مانند بانك جهانى، صندوق بينالمللى پول، آژانس بينالمللى انرژى اتمى و دهها نهاد ديگر براى زير فشار قرار دادن كشورهاى هدف استفاده مىكنند اما جنبش عدم تعهد كه يك ساختار بالقوه جهانسومى و غيرمتعهد در مقابل گروه هشت تعريف مىشود، هيچ نهاد مؤثرى را براى مقابله با قدرتهاى بزرگ زمان ندارد.

كشورهاى غيرمتعهد صاحب بزرگترين و گرانترين ذخاير منابع اوليه جهان هستند، عظيمترين منبع نيروى انسانى را در اختيار دارند و بزرگترين بازار مصرف را براى كالاها و خدمات كشورهاى قدرتمند به وجود آوردهاند. آيا زمان آن فرا نرسيده كه از اين منابع و ذخاير براى كاهش فشارها و وابستگىها و نابرابرىها استفاده شود؟

جنبش عدم تعهد در مرحله كنونى علاوه بر آنكه ميراثدار نامى است كه از دوران جنگ سرد به دستش رسيده و هيچ تلاشى براى تغيير آن احساس نمىكند، در حال بازسازى و كشف هويت تازه خويش است. اين احتمال وجود دارد كه جنبش عدم تعهد در قالب يك باشگاه بزرگ بينالمللى بهعنوان شق جايگزينى براى سازمان وحدت كشورهاى در حال توسعه - كه هميشه مورد نياز بوده است - به راه خود ادامه دهد.

جنبش عدم تعهد كه در ابتداى راه خود كوشيده بود اتحادى از كشورها در مقابله با ناتو و پيمان ورشو ايجاد كند، هرگز نتوانست انسجام كافى براى چنين اتحادى را به وجود آورد. در حقيقت بسيارى از كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد به دليلى متعهد و متحد به يكى از بلوكهاى قدرتمند جهان بودند و نمىتوانستند نقشى در برابر ناتو يا پيمان ورشو ايفا كنند. هند براى مقابله با تهديدات چين سالها به اتحاد شوروى وابسته بود. بسيارى از كشورهاى عضو به نحوى با يكديگر در تضاد و جنگ بودند. حمله هند به پاكستان و تجزيه اين كشور و حمله عراق به ايران از نمونههاى بارز اين تجاوزات و نقض منشور عدم تعهد در دوران جنگ سرد بود که جنبش عدم تعهد موضع روشني در قبال آن اتخاذ نکرد. در سال 1979 زمانى كه اتحاد شوروى به افغانستان حمله كرد، كشورهاى متحد اتحاد شوروى در دوران جنبش عدم تعهد از حمايت از افغانستان و محكوم كردن اتحاد شوروى سر باز زدند. در عين حال بايد اعتراف كرد كه جنبش عدم تعهد در دوران جنگ سرد در دور نگه داشتن بسيارى از كشورهاى عضو از رقابت قدرتهاى بزرگ، موفقيت شايانى داشته است.

به طورى كه مىتوان گفت عدم همكارى دولتهاى غيرمتعهد در چارچوب اتحاديههاى نظامى با ابرقدرتها، باعث كاهش قابلتوجه تشنجات بينالمللى شده و در بسيارى موارد، جنبش توانسته تنشزدايى را جايگزين جنگ سرد كند. گروه غيرمتعهدها در سازمان ملل متحد، بهويژه در مجمع عمومى نيز بهعنوان اهرم فشارى در اين نهاد بينالمللى به شمار مىرود. جنبش عدم تعهد در طول جنگ سرد بهويژه در زمان رهبران پرجذبهاى چون نهرو، ناصر، تيتو و سوكارنو در برابر بلوكگرايى دو ابرقدرت شرق و غرب مقاومت كرد و از طريق تحريم پيوستن به اتحاديهها و پيمانهاى نظامى در كاهش تنشها، چالشهاى منطقهاى و بينالمللى نقش مؤثر و عمدهاى داشت. علاوه بر اينها سياست استعمارزدايى جنبش باعث شد كه بسيارى از ملتهاى در بند استعمار آسيايى و آفريقايى به استقلال برسند و در سال 1970 مجمع عمومى سازمان ملل متحد قطعنامه پايان استعمار را به تصويب برساند.

با وجود موفقيتهاى مزبور، اين استراتژى نتوانسته براساس اهداف و اصولى كه خود جنبش با عنوان جهتگيرى سياست خارجى از آن ياد مىكند، عمل كند. شايد تركيب ناهمگون اعضاى جنبش، نبودن ضمانت اجراى قطعنامههاى صادره، نفوذ قدرتهاى بزرگ از طريق تقويت جناحهايى در داخل جنبش از علل ناكامى جنبش به حساب آيد.

جنبش عدم تعهد غافل مانده كه امروز اولويتهاى كشورهاى عضو نيز تغيير كرده است. برخى از كشورهاى عضو ديگر كشورهاى عقبمانده ديروزى نيستند و آهنگ سريع رشد را تجربه مىكنند. با اين وجود كشورهاى غيرمتعهد بسيارى هنوز در فقر به سر مىبرند. مشكلات اقتصادى شايد مهمترين نگرانى مردم جهان باشد. تشكيل نظام نوين مالى و اقتصادى بينالمللى مىتواند گوشهاى از مشكلات غيرمتعهدها را برطرف كند اما آيا جنبش عدم تعهد توان فكرى و عملى ايجاد چنين نظام تازهاى را دارد؟

منبع: همشهری دیپلماتیک
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر