جامعه ایران نه تنها درباره مسائل ملی، که در مسائل منطقهای و جهانی هم، همه امور را سیاه و سفید میبیند و در رویکردهایش طیفی نیست؛ دو سر یک تضاد که میانهای برای آن نباید متصور بود.
به گزارش «تابناک»، در چندین ماه اخیر و درباره مسائل منطقه و به ویژه سوریه، این خصلت دیرینه جامعه ایرانی هم نمود پیدا کرده است و جامعه ایرانی حتی درباره سوریه هم سخن همدیگر را درک نمیکنند و به ستیز در این باره میپردازند.
یک سر این تضاد، برخی هستند که همواره از موازین حقوق بشری غربی و دمکراسی سخن میگویند که مخالفان به دنبال آن هستند و از کشتاری سخن به میان میآورند که در سوریه در حال جریان است. آنان حتی احتیاطی را که ترکیه و آمریکا درباره سوریه میکنند، نیز رعایت نمیکنند؛ جایی که مقامات آمریکایی نه از دمکراسی خواهان در سوریه که از القاعده و سلفیها سخن میگویند؛ گروههایی که بناست مدلی سعودی ـ بن لادنی را در سوریه نیز اجرا کنند.
این عده از ایرانیان که تحلیل خود را با تحلیلهای گوناگون رسانههای طرفداران مخالفان اسد آمیختهاند، گویا هنوز متوجه تغییر جهت تدریجی طرفداران مخالفان اسد نشدهاند!
حتی از این بیشتر، این افراد باور نمیکنند که در صورت سقوط سوریه، ممکن است تهدیدی جدی متوجه مرزهای غربی ایران شود و حتی مقطعی هم کشور ما را با مشکل روبهرو کند.
این عده گویا مسأله یمن را فراموش کردهاند که چگونه به سود عربستان پایان یافت یا نه، مسأله بحرین را که چگونه با لشکرکشی عربستان پایان یافت.
یعنی باید باور کنیم شهروندان سعودی از برخی از مردم ایران، بیشتر و بهتر مفهوم منافع ملی و امنیت ملی را درک میکنند و البته تردیدی نیست که کشورهای غربی هم بهتر از ما اهمیت استراتژیک بحرین و یمن را میدانند. این عده از تحلیلگران ایرانی به دنبال چه هستند؟
شگفتتر آن که در میان این عده، افرادی هم هستند که سابقه کار دیپلماتیک دارند و احتمالا اگر کارشان را بلد باشند، میفهمند که ما از چه سخن میگوییم! کسانی که حتی زمانی که در ایران در قدرت بودند ، حتی یک بار هم از اسد نخواستند که در حکومتش اصلاحات ایجاد کند ؛ پیش شرط رابطه خوب با ایران را انجام اصلاحات در حکومت قرار ندادند ، و امروز از آن طرف بام افتاده اند!
اکنون این پرسش مطرح است، باید چه کار کرد که اینان باور کنند، مسأله ملی و اختلافات جناحی را نباید به منافع ملی کشور و امنیت ملی پیوند زنند و برای رسیدن به خواسته جناحی خود، امنیت ملی کشور را بازیچه نکنند؟ چگونه این افراد خود را تحلیلگر فرایندهای جهانی میدانند، حال آن که از تحلیل امنیت ملی کشور خود ناتوانند؟
اما عدهای دیگر که آن سوی تضاد هستند، گمان میکنند که میتوان با بیخبری و خبرسازی، مردم یک کشور را از وقوع تحولات منطقهای و جهانی بیخبر نگاه داشت. در جهانی که به فاصله چند شب، فریاد اعتراض ورزش دوستان به حذف ناعادلانه کشتیگیر ایرانی در جهان طنین میافکند و جهان شبکهای کنونی به هر مسألهای واکنش نشان میدهد، مگر میتوان جریان انتقال اخبار و اطلاعات را بست؟
شاید برای این عده، مسدود کردن خبر درباره سوریه، آسانترین راهکار باشد و قطعا بهترین راهحل نیست!
عموما مقام مسئول ایرانی به دنبال آسانترین راهکار میرود، چرا که قدرت پیشبینی ندارد که خود را برای رویدادهای محتمل آینده آماده کند تا در سر بزنگاه به دنبال آسانترین راه نرود.
و این گونه میشود که در مقاطع حساس نمیتواند اخبار و اطلاعاتی منطبق با منافع ملی کشور در اختیار مخاطبشان گذارد و نمیتواند مخاطبشان را در چهارچوبی استوار از منافع ملی و امنیت ملی کشور سازماندهی کند و مخاطب که به دنبال اطلاعات است، هر چه خود نیز صاحب تحلیل باشد، حجم انبوه اخبار متناقض دریافتی از سوی رسانههای دیگر، رویکرد او را بر خلاف امنیت و منافع ملی کشور میسازد و طبیعتا این کار در بیشتر اوقات، ناخودآگاه صورت میگیرد و عمدی هم در کار نیست که وقتی مسیر انتقال اخبار از یک سو بسته و از سوی دیگر هم تمرکزی شگفتانگیز برای القای یک رویکرد خاص برای مخاطب ایرانی باشد، این اتفاق میافتد.
تا به امروز، این تضاد جناحی داخلی، گریبان منافع ملی و امنیت ملی کشور را هم گرفته است و از عقلانیتی خبر نیست. شاید جامعه ایران به این سیاه و سفیدی زنده است! باشد؛ اما این تضاد درباره منافع ملی سودمند نیست.