نوشتن و گفتن از گرانیها، کار هر روزه همه شده است؛ روزنامهها درباره آن مینویسند، سایتها به بازتاب آن میپردازند، مراجع تقلید اعتراض میکنند، نمایندگان مجلس سخنرانی میکنند، دولتیها میگویند وضع خوب است و سرانجام این «عدد» است که در بازار، ساعت به ساعت تغییر میکند.
دیروز بازار ارز این ویژگی را داشت و نرخ دلار در آستانه دو هزار تومانی قرار گرفت. همهٔ بگیر و ببندها، ادعای توطئه و دسیسهها، کارشکنی و مسائل دیگر ـ که از سال گذشته در این باره مطرح میشد ـ سرانجام پاسخ مسأله نبود و نتیجه همان بود که بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، چندی پیش گفته بود: «در این چند ساله مگر چیزی ارزان شده که ارز بشود؟».
نهایت تلاش دولت این است که نرخ را در همان قیمت بالا نگه دارد یا از افزایش بیش از اندازه آن جلوگیری کند، ولی تصور اینکه دلاری که در یک سال گذشته، مرز دو هزار تومان را هم تجربه کرده با تدبیر دولت به زیر هزار تومان برسد، پنداری باطل بوده و اینچنین است که نرخ ارز در یک سال گذشته ـ که تلاطم فراوانی را پشت سر گذاشته ـ این روزها دوباره به مرز دو هزار تومان رسیده و جای خودش را در میان تیترهای مهم روزنامهها باز کرده است.
در این باره، روزنامه جهان صنعت، «دلار در مرز دو هزار تومان» را یکی از پسلرزههای نشست مسکو میداند که دامن بازار ارز را گرفته است. این روزنامه نوشته: «نرخ دلار، روند صعودی خود را شدت بخشید و با افزایش ۴۰ تومانی در یک روز، به دو هزار تومان نزدیک شد. تنها چند روز پس از نشست مسکو، پسلرزههای این نشست، دامن ارز را گرفت و آشفتگی بازار سبب جولان دلالان در بازار آزاد شد».
روزنامه شرق نیز با همین موضوع از هیجان دوباره قیمتها در بازار خبر داد و نوشت: «دلار، ۱۹۱۳ و سکه، ۷۱۰ هزار تومان» و از افزایش ۵۵ تومانی پوند انگلیس و ۶۵ تومانی دلار کانادا خبر داد.
روزنامه هفت صبح به مردم توصیه کرد که «با طناب دلار در چاه نروند» و نوشت: گرچه دلالان، بازار سکه و دلار را داغ کردهاند، اما در حال حاضر پر سودترین بیزنس بازار، خرید اوراق مشارکت است و جو کنونی بازار را که موجب تلاطم بهای ارز و سکه شده، نتیجه خبرسازی در خصوص مذاکرات مسکو دانسته تا دلالان از این آبشخور به نوایی برسند.
خلاصه آن که کمتر از یک سال به پایان دولت احمدینژاد مانده و حالات دیگر این پرسش که آینده سیاسی احمدینژاد چه خواهد شد، به پرسشی تکراری بدل شده است. پاسخ خود احمدینژاد به این پرسش، بازگشت به دانشگاه است اما همه میدانیم این نوعی فروتنی فریاد زده شده است و احمدینژاد به آخرین سنگر خود پس از ریاست جمهوری اشاره کرده است تا در صورت محقق نشدن آنها، جایگاه خود را به عنوان استاد دانشگاه نگه دارد.
امیر محبیان در سرمقاله امروز رسالت با نام «سرنوشت احمدینژاد پس از ریاست جمهوری چه خواهد شد؟» گفت: «بازگشت احمدینژادی که «بیش فعالی» هیچ گاه او را آرام نگذاشته، به دانشگاه آن هم برای تدریس یا راهنمایی رسالهها از نظر بسیاری بعید است. البته میتوان پذیرفت، دانشگاه آخرین سنگر احمدنژاد در عقبنشینیهای محتمل خواهد بود، ولی «گزینه اختیاری» و اولویت برگزیده نخواهد بود».
وی همچنین با بررسی سرنوشت رؤسای جمهور پیشین ایران، چند سناریو را برای آینده سیاسی احمدنژاد برشمرده و ابعاد آن را بررسی کرده است.
وی سرنوشت احمدینژاد را در بازگشت به دانشگاه در مقام استادی، حضور در مجمع تشخیص مصلحت، خاطرهنگاری، همراهی دیپلماتیک دولت آینده به عنوان مسیر دوم، ایفای نقش اپوزیسیون و رهبری یک حزب اصولگرای منتقد دیده است و برای نمونه، در بخش خاطرهگویی نوشته است: «گوشهنشینی احمدینژاد و نگارش خاطره تصوری بعید است، زیرا احمدینژاد بخش اعظم خاطرههای خود را به جای نگاشتن، فریاد زده است. آنچه مانده احتمالاً همان پروندههایی از بازیگران سیاسی است که گشایش آنها را در مناظرهها همواره وعده داده است، این پروندهگشایی هم اگر صحت داشته باشد، سریع او را دوباره از گوشه عزلت به میانه میدان سیاست پرتاب خواهد کرد».
و یا پیشبینی سرنوشت وی به عنوان اپوزیسیون نظام نوشته که: «هرچند احمدینژاد از لحاظ روانشناختی روحیهای مهاجم دارد، ولی ریشههای عقیدتی او و نیز خاستگاه احمدینژاد، سخت اجازه میدهد که او در مقام اپوزیسیون قرار گیرد. البته احمدینژاد به عنوان کسی که دارای دیدگاههای خاص خود است، با هر دولت آینده اختلاف نگرش خواهد داشت؛ امّا تبدیل به اپوزیسیون شدن، هرچند تاریخ انقلاب اسلامی نشان داده برای هیچ کسی منتفی نیست، ولی با توجه به نوع نگاه احمدینژاد برای او فرصتی پدید نیاورده و از لحاظ اعتقادات او و نیز شرایط فضای سیاسی احتمال آن زیاد نیست».
وی در پایان گفت: «ذکر این نکته ضروری است که رویکرد سیاسی هیچ کس در عرصه سیاست به تنهایی توسط خود او تعریف نمیگردد، بلکه مجموعه تعاملات و نیز نیروهای وارد در پایان نوعی «خروجی» خواهد داشت که رفتار افراد را رقم خواهد زد؛ رفتاری که گاه با خواسته و تمایل قلبی او در تعارض محض میباشد».
اعلام نتایج نهایی انتخابات مصر با یک تعلیق طولانی باعث شد تا مردم مصر، بار دیگر در صفحه نخست روزنامههای صبح ایران جا باز کنند.
«مرسی مصر» تیتر یک روزنامه وطن امروز بود که با تصویر بزرگی از شادی مردم مصر به پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات اشاره داشت. شرق هم با تیتر «مرسی، اولین رئیس جمهور غیر نظامی مصر» از پیروزی اسلامگرایان در این انتخابات سخن گفته بود.
تهران امروز، ملت ما، کیهان و جوان هم در صفحه نخست خود به این موضوع اشاره کرده بودند. کیهان اما در سرمقاله خود با نام «اقلیت بادکنکی» به قلم حسین شریعتمداری نتایج انتخابات مصر را بررسی کرده بود.
نزدیکی میزان آرای احمد شفیق به محمد مرسی، باعث شد تا این شبهه در افکار عمومی پدید آید که طرفداران نظام گذشته در مصر هم کم شمار نیستند و از پایگاه مردمی بالایی برخوردارند. اما شریعتمداری این آمار بالا را بادکنکی و دروغین میداند و آن را نتیجه دسیسه آمریکا و اسرائیل در انتخابات مصر میداند و میگوید، با توجه به اینکه آمریکا و اسرائیل نمیتوانستد احمد شفیق را به عنوان رئیسجمهور مصر برگزینند، تلاش کردند با ساخت آرای قابل توجه برای او در این انتخابات برای وی جایگاه مردم چشمگیری ایجاد کنند و وزن قابل توجهی به او در مناسیات سیاسی مصر بدهند تا در آینده از حضور وی بهره ببرند.
شریعتمداری در جای دیگر درباره آینده مصر و اینکه سرانجام انقلاب این کشور به چه تفکری نزدیکتر میشود، از قول کریستین امانپور ـ که روز گذشته در میدان التحریر بود ـ نوشت که وی در خلال گزارش خود، بارها به این موضوع اشاره کرد که آیا مصر مدل ایران را برمیگزیند یا ترکیه را و بعد با اشاره به فریادهای الله اکبر مصریها در میدان گفت، بعید است این کشور به راه ترکیه برود.
هماکنون البته زمان چندانی طول نخواهد کشید تا ببینیم مصر به راه ترکیه خواهد رفت یا مدل انقلاب اسلامی ما را در پی خواهد گرفت و در آن زمان، میتوان به یادداشت امروز شریعتمداری هم اشاره کرد.