كيهان«69 سال از تهران تا بغداد» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
1- برخي خبرها نقش نارنجك صوتي و بمبهاي دودزا را ايفا ميكنند. يعني به فضاي رسانهاي پرتاب ميشوند تا ضمن سر و صدايي كه برمي انگيزند يا دودي كه ميكنند، نگاه ناظران را به نقطهاي «جلب» و از آنجا كه اتفاق مهمي در جريان است، «منحرف» كنند. معمولا وقتي گروهي ميخواهند از معركه بگريزند، از انفجار صوتي پر سر و صدا يا دود انبوه استفاده ميكنند و تا ذهنها پرت سر و صدا و دود شد، آنها متواري ميشوند يا مسئله مهمي را كه نبايد ديده شود، ميپوشانند. تانكهاي مركاواي اسرائيل در جنگ 33 روزه 2006 پس از آن كه به بنيان آهنين حزب الله خوردند و از پيشروي بازماندند، به هنگام فرار دود پرحجمي از خود ساطع ميكردند. جهان آن روزها ديد كه اسطوره شكست ناپذيري ارتش اسرائيل چگونه تبديل به ماشين دودافكني و گريز شده است.
اين روزها در حالي كه رسانههاي غربي و سياستمداران آنها تحليل درستي از مذاكرات بغداد به مخاطبان ارائه نكردهاند، نوعي از نارنجكهاي خبري «صوتي- دودزا» به ميان افكار عمومي پرتاب شده است. طي چند روز گذشته شماري از رسانههاي آمريكايي- اسرائيلي با پيش آهنگي روزنامه نيويورك تايمز بسيج شدند تا ضمن بزرگ نمايي حمله ويروسي به نام شعله آتش(Flame)، شكست بزرگ غرب در مذاكرات بغداد را بپوشانند.
اين محافل با اشاره ضمني به دستور چند سال پيش باراك اوباما براي حمله سايبري عليه ايران و نيز نام بردن از برخي محافل اسرائيلي، مدعي شدهاند كه قدرت ويروس ياد شده 100 برابر بيشتر از ويروسهاي معمول در سرقتهاي اينترنتي و 20 برابر بيشتر از ويروس استاكس نت است كه سال 2010 عليه برنامه هستهاي و سانتريفيوژهاي ايران به كار رفت. برخي از اين منابع گفتهاند ويروس ياد شده دست كم از 5 سال پيش فعال شده و پروژه مشترك اسرائيلي- آمريكايي است. همزمان اشپيگل آن لاين از اوباما به عنوان رئيس جمهور «جنگ در سايه و جنگ سايبري» نام برده و او را ادامه دهنده راه بوش در زمينه جنگ سايبري توصيف كرده است. اين منابع رسانهاي آنگاه با آب و تاب تمام، به توصيف ابعاد حمله ويروس فليم در زمينه سرقت اطلاعات، خرابكاري سايبري، پاك كردن داده ها، تخريب فيزيكي و آلوده سازي تاسيسات و... پرداختهاند. همزمان نيك هاروي معاون وزير دفاع انگليس در سنگاپور مدعي شده «حمله پيشدستانه سايبري به منظور خنثي سازي تهديدهاي احتمالي عليه امنيت ملي گزينهاي متمدنانه است و اگر دولتي به اين نتيجه رسيد كه به خاطر منافع ملي يا امنيت ملي به حريف خود لطمهاي بزند، بايد گفت اين گزينه متمدنانه است».
اين نوشته بر آن نيست كه پاسخي به اين انفجار صوتي غرب بدهد. پاسخ در بطن هياهوي استاكس نت و دوكو و فليم نهفته است. يعني اگر 5 سال جنگ سايبري- ويروسي قرار بود كوچكترين گرهي را از گرههاي كور غرب مقابل ايران بگشايد، ديگر ضرورتي نداشت آمريكا و پارسنگهاي سياسي اش از ژنو تا اسلامبول يك و 2 و از آنجا تا منطقه سبز بغداد، شهر به شهر دنبال ايران بدوند و التماس كنند كه غني سازي 20 درصد را متوقف كنيد، در فردو چنان نكنيد، در نطنز از اين حد بيشتر جلو نرويد و... ما براي شما جبران ميكنيم و از خجالت شما درمي آييم! آنها خود بهتر از هر كس ديگر، از حجم اورانيوم 5/3 درصد و 20 درصد غني شده ايران خبر دارند. يعني به تعبير دو هفته پيش همين روزنامه نيويورك تايمز «ايران با مذاكرات، براي برنامه هستهاي خويش مشروعيت بيشتري كسب ميكند. كارشناسان ميگويند به رغم تشديد تحريم ها، روش هميشگي ايران مبني بر تداوم آهسته اما پيوسته برنامه هستهاي خود تاكنون موفقيت آميز بوده است». البته يك واقعيت بزرگ در اين ميان وجود دارد و آن اين كه ميكروب ضعيف شده، نقش واكسن و پادزهر را ايفا ميكند. حملات سايبري در انواع آن طي سالهاي گذشته، نقش يك رزمايش مجازي را براي ايران داشت و آن چنان اقتداري را فراهم كرده كه پس از اين ميتواند مانند تيري كمانه كرده و عليه مهاجمان عمل كند. اين پيش بيني را چند ماه قبل رسانههايي چون واشنگتن پست در قالب هشدار به مراكز حساس امنيتي آمريكا و اسرائيل منتشر كردند. فضاي مجازي، شبكهاي از تارنماهاست و پژواك رفتارهاي مخرب، خيلي زودتر از آنچه كه خرابكاران تصور كنند، دامن خود آنان را ميگيرد.
2- اما چرا بمبهاي دودزا و نارنجكهاي صوتي از جنس «فليم» به فضاي سياسي و رسانهاي پرتاب شد؟ حقيقت آن است كه غرب نميخواهد درباره «مذاكرات بغداد» حرف بزند يا حرفي زده شود. بغداد در روز سوم خرداد، تبديل به لابراتوار دقيقي جهت ارزيابي 15 ماه فشار پرحجم اقتصادي- سياسي عليه ايران شد، آنجا كه به تعبير پيشاپيش نتانياهو معلوم ميشد «تحريمها باعث نشده ايران حتي يك ميلي متر از برنامه هستهاي خود عقب نشيني كند.» مواضع خانم اشتون پس از مذاكرات اسلامبول و بغداد مبني بر اين كه مذاكرات مثبت! و رو به پيشرفت است- در حالي كه كمترين تغييري در موضع ايران به دست نيامده بود- صرفا ميتوانست راوي يك لطيفه سياسي كم مايه باشد. چه آن كه غرب از 15 ماه فشار تحريمي هيچ به دست نياورده بود اما در عين حال هم نميخواست بگويد هيچ به دست نياورده است. بنابراين آنها در دو فاز كوشيدند ماجرا را رفع و رجوع كنند، اول اطلاق واژه ناچسب «مثبت» به مذاكراتي كه صرفا قرار بود به زانو درآمدن ايران را نشان دهد. و دوم، راهانداختن حجمي از سر و صدا و دود، براي حذف مذاكرات بغداد از كانون توجه تحليل گران و ناظران! شعبده Flame براي همين علم شد، ولو اين كه حيثيت رئيس جمهور آمريكا و معاون وزير دفاع انگليس و موشه يعالون معاون نتانياهو را گرو ميگرفت (يعالون گفته بود استفاده از نرم افزار براي برخورد با برنامه هستهاي ايران منطقي است).
3- روزنامه نيويورك تايمز به پاسخگويي درباره «بغداد چه خبر بود» سزاوارتر است، روزنامه نزديك به دولت آمريكا كه ميداند هيمنه ابرقدرت قرن چگونه از سوي ايران جديد و قدرتمند به چالش گرفته شده است. نيويوركيها خوب ميدانند كه هماوردي ايران با آمريكا و انگليس و فرانسه و آلمان در پاي ميز مذاكرات يعني چه، حال آن كه به خوبي ميدانند همين ايران 69 سال پيش چگونه از سوي سران آمريكا و انگليس و شوروي در خاك خود- در مذاكرات تهران- تحقير شد و به حساب نيامد. نيويورك تايمز اوايل فوريه 2008 (بهمن ماه 4 سال پيش) در حالي كه چند هفتهاي بيشتر از رياست جمهوري اوباما نميگذشت، به قلم راجر كوهن گزارشگر خود نوشت: «براي جلب افكار عمومي ايران بايد سياست فريب را برگزيد، سياست پتك جواب نداده است. من از محل اقامت 66 سال پيش سفير انگليس در تهران بازديد كردم. اي كاش اوباما ميتوانست به تهران برود و ميزي را ببيند كه شام روز 30 نوامبر 1943 [9 آذر 1322- در اثناي جنگ جهاني دوم و اشغال تهران] بر روي آن صرف شد، شامي به افتخار تولد و 69 سالگي چرچيل با حضور او، روزولت و استالين. در بين اين مقامات مذاكره كننده حتي يك ايراني هم حضور نداشت تا شاهد سرنوشت جهان پس از جنگ جهاني دوم باشد... استقلال، اصل انقلاب ايران است.
پرتاب ماهواره مانند برنامه هستهاي باعث غرور و عزت ملي در ايران شد. آمريكا بايد هوشمندانه به جاي تكان دادن انگشت تهديد اين غرور را رعايت كند. بايد جوانان ايراني تغيير در آمريكا را باور كنند». 69 سال پس از مذاكرات تهران، آمريكا طعم تلخ تحقير را در پايتخت كشوري چشيد كه روزي نه چندان دور با غرور و تكبر فاتح آن شده بود. آمريكا حق داشت پس از مذاكرات بغداد نارنجك صوتي و بمب دودزا به ميان رسانهها و افكار عمومي پرتاب كند.
خراسان«بومرنگ سياستهاي عربستان در مصر» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضارضاخواه است كه در آن ميخوانيد:
حکم حبس ابد براي حسني مبارک ديکتاتور مخلوع مصر و حبيب العادلي وزير کشورش در پايان محاکمهاي که نزديک به يک سال به طول انجاميد، نه تنها مرهمي بر درد مصدومان و زيان ديدگان انقلاب 25 فوريه نبود، بلکه باعث شد جوانان خشمگين مصري بارديگر همچون سال گذشته به ميادين اصلي شهر بيايند و خواستار تکميل روند انقلاب در اين کشور شوند. تبرئه جمال و علاء مبارک، فرزندان ديکتاتور و معاونين نظامي و امنيتي وزير کشورش چنان غير منتظره بود که بسياري آن را نوعي پايمال کردن خون شهداي انقلاب مصر تفسير کردند.
به اعتقاد بسياري از تحليل گران حبس ابد براي مبارک و تبرئه فرزندانش آخرين هديهاي بود که سردمداران سعودي به خانواده مبارک اهدا کردند. عربستان به عنوان رهبر محور سازش عربي در منطقه به دنبال سقوط مبارک در مصر و بن علي در تونس با چالشي جدي در خاورميانه رو به رو شد. ناتواني در حمايت از هم پيمانانش و افول نفوذ منطقهاي آن باعث اتخاذ سياستهاي عجولانه و گاه متناقض توسط آل سعود شد. حمله و اشغال بحرين به منظور حفظ ديکتاتوري آل خليفه، به انحراف کشاندن انقلاب مردم يمن از طريق معامله پشت پرده با صالح و بزرگان قبيله "حاشد"، ايجاد آشوب و بحران در سوريه به منظور تضعيف محور مقاومت، تلاش براي احياء باشگاه ديکتاتورها با عنوان اتحاد کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس، تنها نمونهاي از اين گونه سياستها است.
واقعيت اين است که در کنار همه اين اقدامات مصر از اهميت ويژهاي هم براي عربستان و هم براي متحدان غربي آن برخوردار است. توانايي الگو شدن براي ديگر کشورهاي منطقه، سابقه کهن تمدني، هم مرزي با فلسطين اشغالي، استقرار دانشگاه الازهر به عنوان مرجع ديني بخش قابل توجهي از تودههاي مسلمان منطقه در قاهره و چالش جدي به حکومت رسيدن اخوانيها در مصر براي الگوي حکومتي عربستان را ميتوان تنها برخي از دلايل اهميت بالاي مصر در منطقه به ويژه براي عربستان برشمرد.از همين رو است که عربستان تلاش کرده است تا با بهره گيري از تمام ظرفيت ديپلماتيک خود يعني دلارهاي نفتي، ايدئولوژي وهابيت و باقي مانده رژيم مبارک به ويژه ارتش نفوذ خود در مصر را حفظ کند.
سرمايه گذاري بر روي سلفيها يکي از راهبردهاي سعودي در مصر بود که خيلي زود به خاطر نگاه متفاوت سلفيهاي مصر از وهابيون سعودي با شکست مواجه شد. دامن زدن به اختلافات قومي به عنوان نمونه ميان شيعيان و اهل سنت مصر، قبطيان و مسلمانان اين کشور از يک سو و تلاش براي بازگرداندن سياستمداران حامي مبارک با شعار امنيت از سوي ديگر تاکتيک متاخّر سعوديها در مصر پس از مبارک بوده است.
با اين حال سران آل سعود بايستي وفاداري خود به ديکتاتورهاي منطقه را نيز نشان ميدادند، از همين رو به بن علي پناهندگي داده، از صالح براي اقامت در اين کشور دعوت کردند و تمام تلاش خود را براي رهايي مبارک به کارگرفتند.
چنان چه احتمال آزادي مبارک را به خاطر مريضي و فرتوت بودن در چند ماهه آينده مردود بدانيم، حبس ابد براي مبارک يعني گذراندن هفتهها يا ماههاي آخر عمر در يک بيمارستان نظامي، بيمارستاني که به گزارش پايگاه خبري تحليلي ميدل ايست آنلاين، مجهز و راحت است و مبارک در آن به آساني با نزديکانش ديدار ميکند، به راحتي در باغ بيمارستان قدم ميزند و تمرينهاي ورزشي اش را انجام ميدهد.
يا به نوشته روزنامه الوطن در اين بيمارستان "مبارک همانند گذشته آزادانه به استخر ميرود و شنا ميکند و همه نيازهاي پزشکي و خانوادگي اش بر آورده ميشود."به گزارش نيويورک تايمز اتاقي که مبارک در آن به سر ميبرد، اتاق مجلل و بزرگي است که در کنار آن اتاق بزرگ و مجهزي براي ميهمانانش تدارک ديده شده، همچنين کنار سالن استخري که مبارک از آن استفاده ميکند، سالن ورزشي بزرگي قرار دارد که مدرن ترين تجهيزات ورزشي در آن جا مستقر شده و مبارک آزادانه از آن استفاده ميکند. رشته ورزشي مورد علاقه مبارک اسکواش و گلف است که علاقه ويژهاي به آنها دارد.
با اين حال به اعتقاد بسياري از تحليل گران بازگشت جوانان به ميدان التحرير قاهره و احياي موج ضد مبارک و عمال رژيم گذشته در آستانه دور دوم انتخابات رياست جمهوري مصر ميتواند مانند يک بومرنگ به خود عربستان بازگشته و برخلاف آن چه عربستان دنبال ميکند به نفع اخوان المسلمين و به ضرر احمد شفيق، آخرين نخست وزير مبارک و کسي که مبارک را اسوه خود معرفي کرده است تمام شود، البته به اين شرط که ارتش مورد حمايت آمريکا اقدام به کودتاي نظامي ياتقلب گسترده نکند.
جمهوري اسلامي«حوادث مصر و آينده انقلابهاي منطقه» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
حوادث روزهاي اخير مصر نشان داد كه انقلاب و انقلابيون اين كشور مسير همواري را در پيش رو ندارند. تأييد صلاحيت احمد شفيق، آخرين نخستوزير رژيم مبارك، توسط شوراي نظاميان حاكم و رقابت تنگاتنگ او با نماينده انقلابيون مصري براي رفتن به دور دوم انتخابات رياست جمهوري و از آن مهمتر رأي دادگاه مبني بر عدم اعدام فرعون جنايتكار مصر و تبرئه فرزندانش، همگي از وجود توطئهاي بزرگ براي منحرف كردن انقلاب اين كشور و باز گرداندن رژيم منحوس ديكتاتوري خبر ميدهند. اين حكم هر چند مورد اعتراض مردم و نمايندگان مجلس مصر قرار گرفت ولي در عين حال، اين واقعيت تأسف بار را به اثبات رساند كه مردم مصر و انقلاب بزرگ آنان كماكان اسير نظام سابق و سلطههاي خارجي حاكم بر آنست و نتوانسته از اين جهنم بگريزد. به عبارت ديگر سايه ديكتاتور همچنان بر مصر حاكم است و بر انقلاب مردم مصر سنگيني ميكند.
نتايج غيرمنتظره دور اول انتخابات رياست جمهوري مصر كه به قرار گرفتن احمد شفيق آخرين نخستوزير فرعون مصر به عنوان نامزد شوراي نظامي حاكم و فرزند معنوي و وارث سياسي حسني مبارك در مقابل محمد مرسي نامزد اخوان المسلمين به عنوان جريان متعلق به انقلاب مصر انجاميد، نشان داد كه انقلاب مصر به رغم گذشت بيش از يكسال از پيروزي آن، هنوز در مرحله شكنندهاي قرار دارد. اين واقعيت تلخ هنگامي بيشتر نمايان شد كه روز شنبه درحالي كه مردم مصر انتظار اعلام راي اعدام عامل اصلي 30 سال نكبت و جنايت در اين كشور و مرگ دلال بزرگ صهيونيسم و باعث ذلت آرمان ملت فلسطين را داشتند، با كمال وقاحت، دادگاه منصوب از سوي ژنرالهاي رژيم گذشته اين كشور، حكم برائت فرعون مصر را از چوبهدار صادر و او را به حبس ابد محكوم كرد تا در مراحل بعد به آزادي او منجر شود و چه بسا به قدرت باز گردد. همين دادگاه، دو پسر حسني مبارك را كه به اتهام همراهي با ديكتاتور در انجام جنايات و حيف و ميل بيت المال بازداشت كرده بود، بطور كامل تبرئه كرد!
هر چند اعلام اين رأي، شگفتي آفرين بوده و باعث اعتراض مردم مصر و مسئولين انقلابي اين كشور گرديد ولي توالي حوادث ماههاي اخير در اين سرزمين نشان ميدهد دل بستن به پيروزي نهايي انقلاب مصر با حضور بقاياي رژيم مبارك از جمله ژنرالهاي مورد اعتماد وي در رأس امور، امري كاملاً خوشبينانه است.
عمر سليمان، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت رژيم مبارك كه سالها مسئول استقرار و استمرار حاكميت رژيم فرعوني مصر بوده و دستور دستگيري، شكنجه و اعدام مسلمانان انقلابي را صادر ميكرد و از تيررس عدالت در امان مانده و به عنوان مشاور شوراي نظامي حاكم، كار اداره امور و انجام مذاكره با كشورهاي غربي را عهدهدار است، اخيراً با صراحت اعلام كرد: "رئيس جمهور بعدي مصر نبايد يك اسلامگرا باشد و اگر مردم مصر تصميم بگيرند نامزد اسلامگرا انتخاب كنند، بايد در انتظار وقوع يك كودتاي نظامي باشند".
اين سخن نشان ميدهد رژيم وابسته و ديكتاتوري حسني مبارك ريشه كن نشده و هنوز عدهاي مشغول تلاش براي باز گرداندن ديكتاتور و بقاياي وي از هر طريقي كه ممكن باشد هستند. اكنون بيش از هر زمان ديگري ميتوان از وجود يك اطاق فكر محرمانه در دستگاه حكومتي شوراي نظامي براي طراحي و اجراي سياستي كه براساس آن بتوان فرعون مصر را به حكومت باز گرداند مطمئن شد. اين واقعيتها نشان ميدهند هنوز بسياري از مهرهها و عوامل اصلي رژيم مبارك از قدرت كنار گذاشته نشدهاند، به هيچ وجه قابل كتمان نيست و بايد اعتراف كرد كه توطئهاي خطرناك براي به شكست كشاندن انقلاب ملت مصر و باز گرداندن رژيم منحوس گذشته در جريان است.
شايد بهترين نتيجهاي كه از دور اول انتخابات مصر و ماجراي محاكمه نمايشي حسني مبارك به دست آمد، اين بود كه متأسفانه انقلابيون مصر فاقد قدرت پاكسازي مناسب در شان يك انقلاب از وجود عوامل رژيم گذشته هستند و همين كوتاهي در عدم پاكسازي معقول نهادهاي سياسي دوران مبارك باعث شد عوامل رژيم گذشته همچنان در رأس قدرت فعال باشند و بتوانند منويات خود را به رغم پيروزي انقلابيون به پيش ببرند. اطلاعات مربوط به دور اول انتخابات رياست جمهوري مصر نشان داد نيمي از مردم اين كشور در انتخابات شركت نكردهاند. اين عدم شركت، هر چند دلايل متعددي دارد، ولي يكي از دلايل آن به عملكرد نااميد كننده انقلابيون به ويژه گروه اخوان المسلمين مربوط ميشود. آنها در يكسال و نيم اخير نه انقلابي عمل كردهاند و نه حتي به وعدههاي خود پايبندي نشان دادهاند. در اين مدت، بيبرنامگي و نداشتن طرحي جامع براي اداره كشور از اظهارات رهبران اخوان المسلمين و عملكردهاي آنها كاملاً مشهود بود.
اكنون با اعلام حكم دادگاه مبني بر عدم اعدام حسني مبارك و تبرئه فرزندان وي اين احتمال بيش از هر زمان ديگري قوت گرفته كه جريان خاصي در مقابل انقلاب شكل گرفته كه درصدد است در آيندهاي نه چندان دور آن را به نقطه صفر باز گردانده و رژيم گذشته را بر اين كشور حاكم گرداند. از اين رو بايد گفت مصر اكنون در پيچ تندي از حوادث و توطئهها قرار گرفته كه هرگونه غفلت و عدم اقدام به موقع و سريع ميتواند انقلاب ملت مصر را به شكست بكشاند. اگر به مردم تكيه شود، انقلاب مصر از ظرفيتهاي بزرگي برخوردار است كه ميتواند مانند رود خروشاني عمل كند و كليه خس و خاشاكها را از سر راه خود بردارد.
مهرههاي نظام گذشته و حاكميت آنان از جمله در قدرت ماندن نظاميان بزرگترين خطري است كه از درون، انقلاب مصر را تهديد ميكند. با اين خطر فقط با تكيه بر حمايتهاي مردمي ميتوان مقابله كرد. رهبران سياسي مخالف رژيم ديكتاتوري اگر متحداً به ميدان مبارزه با پس ماندههاي رژيم كه زير نفوذ و تحت حمايت آمريكا و رژيم صهيونيستي هستند بروند و در اين مبارزه جدي از حمايتهاي بيدريغ مردمي كمك بگيرند ميتوانند اين خطر را پشت سر بگذارند.
ملت ما«بياخلاقي در حرم بنيانگذار مكتب اخلاق» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم محمدحسني است که در آن می خوانید:
خرداد هميشه بستر اتفاقات مهم سياسي كشورمان بوده است. تشكيل همه مجالس بعد از انقلاب در خرداد ماه و انتخاباتهاي رياستجمهوري اخير نيز باعث شده خرداد را سياسيترين ماه ايران بنامند. اما دراين بين سالروز رحلت بنيانگذارجمهوري اسلامي نيز در همين ماه محلي براي تجديد بيعت با اصول انقلاب و رهبري كبير آن قلمداد ميشود. به دليل اهميت ويژه اين روز اختلافات حزبي و داخلي كشور نبايست به اين روز مهم كه چشم همه دنيا به آن نگاه ويژهاي دارد، راه پيدا كند اما متاسفانه در چند سال اخير برخي اين روز را به محلي براي تسويه حسابهاي سياسي و كم ارزش خود تبديل كردهاند.
در سال 88 درست در شب قبل از مراسم رحلت امام شاهد مناظره تاريخي دو نامزد اصلي رياستجمهوري دهم بوديم كه آن شب را به يكي از پر التهابترين شبهاي سياسي پس از انقلاب تبديل كرد. اما خوشبختانه با وجود برخي نگرانيها اين مراسم با كمترين تنش برگزار شد و زورآزماييهاي سياسي به اين مراسم مهم نظام كشيده نشد.
اما پس ازبرگزاري انتخابات رياستجمهوري دهم و در سه مراسم پي در پي سالگرد امام راحل شاهد بروز بياخلاقيهايي بوديم كه سنتي را پايهگذاري كرد كه شايد تبديل شدن آن به يك رسم هرساله زنگ خطري براي اخلاق مداران سياسي باشد. در سال 89 و پس از رويدادهاي خطير پس از انتخابات حرمت شكني و شعار دادن مداوم عليه يادگار امام(ره) كه رهبري نيز با ابراز محبت خاص خود تلويحا آن را محكوم كرد آغاز اين سنت غلط بود و نقش محمود احمدي نژاد را نيز در اين ميان كه با تخطي از زمان قانوني و عدم توجه به تذكرات برگزاركنندگان نبايد ناديده گرفت.
اما نكته جالب اينكه يك سال بعد و در 14 خرداد 90 شعارها عليه خود احمدينژاد سر داده شد و عدهاي مانع انجام مناسب سخنراني وي شدند. اين ماجراها باعث شد تا امسال سخنراني رئيسجمهور به شب قبل از مراسم منتقل شده و حتي صدا و سيما نيز ترجيح داد اين مراسم به صورت زنده روي آنتن نرود و متاسفانه باز هم سر دادن شعارهاي شبهه دار سخنراني محمود احمدي نژاد را مختل كرد و در روز مراسم نيز عدهاي سخنراني سيدحسن خميني را مختل كردند كه هر دوي اين اقدامات بازتاب نامناسبي در رسانههاي بيگانه داشته است.
پايهگذاري اين سنت غلط در مراسمي ملي و پر اهميت مانند سالروز ارتحال رهبر كبير انقلاب كه بايستي مكاني براي ايجاد وفاق و همبستگي ميان ملت و مسئولان باشد به هر انگيزهاي و از سوي هر كسي سازماندهي شود محكوم بوده و بايستي با آن بهطور جدي برخورد كرد. چه بسا ادامه يافتن اينگونه بياخلاقيها در ديگر مراسمهاي ملي و رسمي كشور نيز رايج شود.
رسالت«خيز برآسمان برآ!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
مراسم بزرگداشت ياد امام (ره) امسال در ايران و جهان حال وهوايي ديگر داشت. در تهران عاشقان امام(ره) در مرقد منورش جمع شده بودند تا بيعتي چند باره را در تاريخ ايران ثبت كنند. همه اقوام و مذاهب با سرودهها و نوحهها و زمزمههاي خاص خود آمده بودند و بهخوبي ميشد كرد را در كنار لر، لر را در كنار ترك و ترك را در كنار بلوچ و... ببيني و شكر نعمت وحدت ملي و انسجام اسلامي را بهجاي آوري.
نظير چنين مراسمي در كشورهاي اسلامي و حتي غربي براي بزرگداشت ياد امام (ره) برگزار شد. راستي چه رمزي است كه هرسال نفوذ امام (ره) درعصر ما بيشتر و محبوبيتش افزونتر ميشود. راستي چه رمزي است كه او پس از مرگ زندگي وحيات دوبارهاي چون پيامبران و ائمه معصومين ومصلحان جهان در دل و قلب ملت ما و ملتهاي جهان آغاز كرد كه هر روز بر طراوت و تازگي اين حيات افزوده ميشود. زنان پا به پاي مردان، كودكان و نوجوانان در مراسم با شور زايد الوصفي شركت كرده بودند. دستنوشتهاي در دست يك دختر جوان رو به دوربين، هزاران حرف براي گفتن داشت. در اين دستنوشته آمده بود؛
ما همان نسل جوانيم كه ثابت كرديم
در ره عشق جگر دارتر از صد مرديم
هر زمان بوي خميني به سر افتد ما را
دور سيد علي خامنهاي ميگرديم
همه آمده بودند تا بگويند،
دير آمدهاي، مرو شتابان
اي رفتن تو چو رفتن جان
دير آمدن و شتاب رفتن
آيين گل است، در گلستان
رهبر معظم انقلاب در مراسم امسال يكي از شور انگيزترين نطقهاي تاريخي خود را كه از غناي تحليلي عظيمي برخوردار بود مطرح فرمودند.
او امام خميني (ره) را پدر ملت ومظهر مهرباني، اقتدار و صلابت خواندند و از كارنامه درخشان امام (ره) در احياي روح عزت ملي واستحكام ساختار دروني ملت سخنها گفتند. او كه مومنتر از همه به آرمان و اهداف و خط امام است با ياد ميلاد مسعود حضرت علي(ع) و روز پدر پردهاي را از اسرار عزت نفس امام و معنويت او كنار زد. و از عمق جان ملت ما و ملتهاي جهان خطاب به امام (ره)، هميشه زنده تاريخ ما گفت:
آب حيات عشق را در رگ ما روانه كن
آينه صبوح را ترجمه شبانه كن
اي پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلك نماي شو وز دو جهان كرانه كن
خيز، برآسمان برآ با ملكان شو آشنا
مقعد صدق (1) اندرآ خدمت آن ستانه كن
آيت الله خامنهاي در بيانات خود سخن از كارآمدي وبركات نهضت امام (ره) و پيشرفت كشور به ميان آوردند و نمونهها و شاخصهاي ملموس آن را به شرح زير برشمردند.
1- غلبه ملت به چالشهاي سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي
2- تاثيرگذاري محسوس ملت ايران برتحولات منطقهاي و جهان
3- خدمات عمراني وآباداني گسترده در سراسر كشور
4- طراحي وساخت پيچيدهترين كارخانهها و صنايع به دست متخصصان جوان ايراني
5- شتاب روز افزون علمي كشور
6- ارائه ركوردي بينظير از مردم سالاري در ميان توفانهاي سياسي كه مخالفان داخل و خارج به كشور تحميل ميكردند
7- زنده بودن شعارها و انگيزهها و تعميق روحيات معنوي در جامعه
8- الگو شدن ملت ما براي ملتهاي منطقه و جهان و...
آفرينش«تكنولوژي آموزشي و جاي خالي آن در عرصه آموزش» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم زهرا كيانبخت است كه در آن ميخوانيد:
يادگيري همواره يكي از اساسيترين مفاهيم در زندگي انساني بوده است و انسان حتي زماني كه در كلاس درس حاضر نبوده و به طور مستقيم تحت آموزش قرار ندارد نيز، به گونه غيرمستقيم در حال آموختن و يادگيري است.
تا همين چند سال پيش، سيستم آموزشي كه به طور اخص، در سطح مدارس و دانشگاههاي ما به كار گرفته ميشد، سيستم قديمي مبتني بر گفتن آموزگار، و شنيدن آموزنده، بود كه همان طور كه ثابت شده است از پويايي لازم برخوردار نبود.
درواقع فرايند آموزش به گونه كاملاً تعريفشدهاي، به بيان مطالب از جانب معلمان و اساتيد و شنيدن مطالب بيان شده از جانب دانشآموزان و دانشجويان، منحصر ميشد.
در اين سيستم، دانشآموزان و دانشجويان كمترين نقش مشاركتي را داشتند و فعالترين نقششان در جريان آموزش، در پرسيدن سوال خلاصه ميشد، آن هم اغلب در دقايق پاياني كلاس.
اما در چند دهه اخير، موضوع تغيير شيوههاي آموزش و ضرورت بازنگري در چگونگي آن، به گونه گستردهاي در سطح جهاني مطرح شده است.
درحقيقت اين مساله كه چگونه ميتوان به يادگيري سهولت بخشيد و زمان ماندگاري آن را در ذهن انسان، طولاني كرد، دغدغه علم تكنولوژي آموزشي است. دانشي كه اگر چه به عنوان شاخهاي مستقل از علوم بشري، دانشي نوپاست، اما ميتوان عمر آن را بهاندازه كل تاريخ بشري دانست، چرا كه يادگيري و نحوه بهتر آموختن، مسالهاي است كه انسان از ديرباز با آن مواجه بوده است.
با اين مقدمات بايد گفت با توجه به تحولي كه در سيستمهاي آموزشي در سطح جهاني صورت گرفته، ايجاد تغيير و تنوع در سيستم آموزشي كشورمان نيز امري ضروري است.
بايد پذيرفت آموزش به شيوه سنتي، كه در آن، دانشپذيران به عنوان مخاطبان اصلي آموزش، نقش مستمعاني منفعل را ايفا ميكنند، ديگر پاسخگوي انسان امروز نيست.
از اين رو، لازم است علم تكنولوژي آموزشي در كشورمان، از حالت تئوري و شفاهي خارج شده و به مدارس و دانشگاهها قدم بگذارد. در همين راستا، اجتناب از روش قديمي تعريف دروس از طريق معلمان و اساتيد و حفظ كردن مطالب از سوي دانشآموزان و دانشجويان، استفاده از لوازم و وسايل كمكآموزشي، اختصاص دادن بودجهاي خاص براي مجهز كردن فضاهاي آموزشي به وسايلي كه يادگيري را تسهيل ميكنند، حضور فعال دانشپذيران در جريان آموزش از طريق صحبت كردن و بيان نظرات، و... مواردي هستند كه به كار بستن آنها منجر به افزايش بار آموزشي خواهد شد.
درست است كه هماكنون در بسياري از مدارس به ويژه مدارس غيردولتي، شاهد استفاده از ابزارهاي آموزشي مانند ويدئو پروژكتور، كارتها و بستههاي آموزشي، و... هستيم اما بايد گفت هنوز هم بيشترين بخش بدنه آموزشي كشورمان به همان شيوه قديمي به راه خود ادامه ميدهد و جاي امكانات كمكآموزشي كه نقش غيرقابل انكاري را در روند آموزش ايفا ميكنند، در آن خالي است.
جوان«شرط استمرار استحكام داخلي نظام» عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجي است كه در آن ميخوانيد:
رهبر معظم انقلاب در مراسم سالروز رحلت حضرت امام، پس از تبيين شيفت پارادايمي ايران، از كشور و ملتي ضعيف به كشوري مهم و ملتي عزيز، امام خميني را محور اصلي اين حركت الهي دانستند كه در سايه ايستادگي ملت و نزول رحمت الهي براي اين ايستادگي، ارتقاي عزت ملي نيز اتفاق افتاد. مقام معظم رهبري با هوشمندي همگان را به توقف نكردن و راضي نبودن به وضع موجود فراخواندند و غره شدن به وضع موجود را موجب سقوط و عقبماندگي خواندند.
از ديدگاه معظم له شرط استمرار وضع موجود و حركت پيشروانه انقلاب اسلامي به استحكام داخلي نظام بستگي دارد. اگر استحكام داخلي نظام اطمينانبخش نباشد، قطعاً آرمانهاي بلند امام و انقلاب اسلامي و اهداف داخلي، جهاني و منطقهاي آن محقق نخواهد شد. استحكام داخلي نظام در حوزه انساني به سه ضلع حاكميت، مردم و نخبگان برميگردد كه نحوه ارتباط و كارآمدي آنان ميتواند قوام بخش يا استحكامشكن باشد. مهمترين شاخصها و عناصر اصلي استحكام نظام را ميتوان در محورهاي ذيل خلاصه كرد.
۱- تمركز بر علل محدثه انقلاب اسلامي
رمز استمرار نظام جمهوري اسلامي ايران همان رمز پيروزي انقلاب اسلامي است و اين نكته بارها مورد تأييد و تأكيد حضرت امام بود. اهداف اصلي انقلاب اسلامي اگر فراموش شود و مسيرهاي ديگري براي آينده كشور و انقلاب انتخاب شود، قطعاً به سرمنزل مقصود رهنمون نخواهيم شد. بنابراين اصل نه شرقي و نه غربي، استكبارستيزي، حمايت از محرومين و مستضعفين جهان و تلاش براي رفع مشكلات طبقات پايين اجتماعي- اقتصادي جامعه و استمرار روح اسلام ناب محمدي همچنان بايد در صدر اهداف قرار داشته باشد.
۲- توجه به جوهره و ماهيت حقيقي نظام
تفاوت نظام جمهوري اسلامي ايران با نظامهاي مرسوم در جهان معاصر به ماهيت حقوقي آن نيست. از بعد حقوقي اكثر ساختارهاي نظام با كشورهاي ديگر مشابه است و كاركردهاي عمومي آن نيز همسو است. آنچه نظام جمهوري اسلامي ايران را مستحكم نگاه ميدارد، توجه به مظروفي است كه در ظرف حقوقي و ساختارهاي نظام ريخته ميشود.
توجه به ارزشها، عدم اشرافيگري، عدالتگستري، محرومنوازي، استمرار روح اسلام انقلابي، توجه به اخلاق و معنويت و دشمنشناسي مهمترين عناصر ماهيت حقيقي نظام اسلامي هستند كه دور شدن از آنها ميتواند نظام جمهوري اسلامي را در حد يك عنوان و يك ساختار بروكراتيك تقليل دهد و توفندگي و سرزندگي محتوايي آن را مسدود نمايد.
۳- كارآمدي و رضايت عمومي
شرط الگوسازي بيروني از نظام جمهوري اسلامي، ارائه الگويي كارآمد در داخل است. رضايت عمومي شاخصي از كارآمدي است كه ميتواند در ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي اتفاق افتد. نظام سلطه هميشه تلاش نموده است تا نظام اسلامي را ناكارآمد جلوه دهد و علل آن را نيز به ماهيت اعتقادي حاكمان نسبت دهد. سه قوه اصلي كشور ميتوانند با همسويي در عرصه كارآمدي و كاستن از بروكراسي به رفع آلام و مشكلات مردم به صورت سازمانيافته همت گمارند. ارتقاي زندگي در سطح اخلاقي، آموزشي، درآمد سرانه و كرامت انساني ميتواند شاخص رضايتمندي كه روي ديگر آن عمقبخشي به نظام اسلامي است را رهنمون شود.
۴- وحدت گفتماني نيروهاي انقلاب در مقابل غرب
نظام سلطه از سال ۱۳۷۵ به بعد احساس كرد ميتواند در درون نيروهاي انقلاب يارگيري نمايد. رهيافتهاي جديد علمي پست مدرن بر برخي از نخبگان ديروز انقلاب چيره شد و تا مرز حاكميت دوگانه پيش رفتند. اين فرآيند چنان به تقابل با كليت نظام انجاميد كه تفسيرهاي جمهوريخواهانه از امام و قانون اساسي غرب را به اين باور رساند كه «براي براندازي نظام جمهوري اسلامي از درون، دنبال انقلابيوني هستيم كه در عين ستودن [ امام] خميني بشود آنان را به خدمت گرفت». تغيير دولتها در امريكا و غرب هيچ تغييري را نسبت به نظام جمهوري اسلامي ايران پديد نميآورد.
حمايت«نیاز مستمر به الگوبرداری از اسوه عدالت» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
روز سیزدهم رجب مصادف با سالروز میلاد امام حق جویان وعدالت خواهان عالم، علی (ع) را روز گذشته پشت سرگذاشتیم. امسال این روز مبارک همزمانی با ایام رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران و سالروز آغاز قیام ضد استبدادی او در پانزدهم خرداد سال 1342 نیز پیدا کرد. بنیانگذار انقلاب اسلامی یکی از شیفتگان و رهروان مخلص مکتب فکری وعملی امام علی بود که با شجاعت وشهامت در اوج استبداد وتاریکی حاکم بر ایران در مقابل ظالمان زمانه ایستاد وفریاد عدالت خواهی سرداد وبدین سان ملتی را از خواب بیدار کرد و در مسیر حق خواهی قرار داد تا 15 سال بعد کوششها و مبارزات او و ملت همراهش بهرغم هزینههای بسیار مادی ومعنوی به ثمر نشیند و نظامی ستمگر ودر خدمت ظالمان زمانه ساقط شود.
تقارن دو مناسبت یادشده فرصت خوبی است تا تاملی دوباره دراندیشه ورفتار اسوه عدالت ورزی عالم داشته باشیم وبا درک بهتری برنامه حرکت امروزی و آینده خود را تنظیم کنیم، با این امید که همه ما مشمول عنایات الهی وتفضلات کریمانه آن امام همام قرار گیریم. قبل از طرح چند نکته در قالب نوشتار امروز، بد نیست ابتدا پرسش های کوتاهی را از نظر بگذرانیم. عدالت یکی از مفاهیم بسیار مورد توجه در فرهنگ های مختلف است آنگونه که از یونان باستان آرا ونظریات مشهوری در این زمینه مطرح می باشد تا زمان حاضر که حتی لیبرالها که بر محور آزادی ورهائی از هر قید وبند، دیگر آرمانهای خود را سامان می دهند ناچار شدهاند به مقوله عدالت وارد شده ونظریه پردازی هائی را ارائه کنند ونظریه پردازانی را در این مقوله به جهانیان معرفی کنند.
حال حول چنین واژه کلیدی و مفهوم اساسی آیا فرهنگ ایران زمین بهعنوان یک فرهنگ بسیار کهن و با پشتوانههای غنی فکری میتواند ساکت باشد؟ آیا دینی که خاتم ادیان است ودربردارنده همه اصول مشترک الهی ادیان ماقبل خود ممکن است که به این مقوله اساسی اهتمام کافی نورزد؟ اگر پاسخ منفی است آیا نباید به دقت مبانی فرهنگی واعتقادی خود در این زمینه را مرتبا بازشناسی کنیم؟ برای اینکه یک اندیشه و مکتب فکری مخاطبان مختلف را جذب خود کند، جدای از انسجام درونی و منطقی وقوت استدلالی و جذبه ساختاری لازم است که در مقام عمل واجرا نیز کارآمدی خود را ثابت کند و الگوهای موفق عینی به مخاطبان معرفی نماید.
اگر از این منظر، اندیشه عدالت در اسلام و چارچوبهای اختصاصی آن را قرار باشد بازشناسی کنیم آیا پس از پیامبر اسلام الگویی بهتر از امام علی(ع) را می توان سراغ گرفت؟ آیا تاکنون به این امر اندیشیده ایم که تا چهاندازه بشر درسطح جهانی در تحقق عناصر اصلی مدل عدالت ورزی امام علی(ع) موفق بوده است؟ آیا به جامعه خود نگریستهایم ودقیق شدهایم که تا چهاندازه ظرفیتهای الگوبرداری از آن مدل دائمی عدالت ورزی را به کار بسته و از زاویه ای دیگر با آرمان شهر ارائه شده آن حضرت فاصله داریم؟ چرا امام خمینی (ره) در به ثمر نشاندن قیام ضد ظلم وبیداری انسانهای دربند مبتنی بر مدل عدالت خواهی امام علی (ع) موفق بود؟ چه باید کرد تا نظام حکمرانی مبتنی بر مدل علوی الگوی کارامدی برای همه ملتها در رسیدن به آرمانشهر برخوردار از همه زیبائیها باشد؟ ذیلا در پاسخ به این پرسشها چند نکته را با هم مرورمی کنیم انشاءالله مرضی خداوند سبحان و برای همه ما مفید واقع شود.
برای شناخت ابعاد فکری اندیشه امام علی(ع) در حیطه عدالت آثار متعددی تا کنون تدوین ومنتشر شده است. در این آثار بسیاری از علما واندیشمندان تلاش کردهاند که مبتنی بر میراث مکتوب آن حضرت از جمله نهج البلاغه یا دیگر آثاری که دیدگاههای امام را منعکس کردهاند یا رجوع به آثار تاریخی ونقل سیره های رفتاری مختلف آن بی نظیر تاریخ، اصول ومعیارهای موثر در اندیشه عدالت امام علی(ع) را استخراج وبه مخاطبان معرفی کنند.
این کار را هم فقها، هم اخلاقیون، هم متخصصان تفسیر، هم مورخان و هم کارشناسان مدیریت وبرنامه ریزی انجام دادهاند. در تلاشهای انجام شده وکتب ومقالاتی که هم اینک در اختیار همگان قرار دارد دهها نکته فکری دقیق را می توان استخراج کرد و برای رسیدن به نقطه مطلوب مورد بهرهبرداری قرار داد. در این بخش خلائی که به چشم میخورد این است که کارهای تطبیقی کمی صورت گرفته به این صورت که مدل اندیشه عدالت امام علی (ع) را با سایر مدلهای عدالت که در طول تاریخ معرفی شدهاند به صورت فنی وعالمانه تطبیق داده ونقاط ممیّز وبرتری اندیشه عدالت خواهی آن امام همام را معرفی نماید.
سالروز میلاد آن بزرگوار مجال مناسبی است تا به محیطهای علمی وفکری این خلا یاد آوری شود که برای رفع این کمبود کارهای تحقیقی دقیق را در دستور کار قرار دهند تا هر دانش پژوهی در هر نقطه جهان براحتی بتواند مقایسه کند که در مدل فکری امام علی(ع) چه عناصر ومتغیرهایی برای رسیدن به جامعه آرمانی وجود دارد که در سایر مدلها نیست یا نقصان دارند.
امروزه عصر اطلاعات وارتباطات است و با انفجار دادهها روبرو هستیم فلذا دانشپژوهان براحتی می توانند آرا ونظرات مختلف از مکاتب فکری متنوع را ملاحظه ودر مورد مبانی استدلالی آنها به تا مل بنشینند. فلذا کسانی که قرار است در اندیشه امام علی(ع) ومعرفی مدل عدالت خواهی ایشان کار علمی ارائه کنند باید مراقب باشند که خروجی کار آنان نوشتههای شعاری وسطحی نباشد چراکه این گونه آثارجدی گرفته نمی شود وخود باعث جذب مخاطبان به دیگر نوشته های علمی وفنی می شود.
نکته دیگر اینکه لازم است سایر نظریه های عدالت را خوب بفهمیم ودقیق ابعاد فکری آنها را واکاوی کنیم تا در مقایسهاندیشه وسیره امام علی (ع) متهم به این نشویم کهاندیشه های دیگران را تقلیل داده وسبک جلوه داده ایم تا حرف خود را بر کرسی بنشانیم. اگر این صداقت تحقیقی را نیز رعایت کنیم آن وقت در عمل با این واقعیت روبرو خواهیم شد که در بسیاری از جوامع از حیث مادی پیشرفته، عناصر متعددی از اندیشه وسیره عدالت ورزانه امام علی بکار بسته شده وبهره آنرا در عمل می برند.
تهران امروز«زمينههاي سياسي حكم دادگاه مبارك» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حجت كاظمي است كه در آن ميخوانيد:
صدور حكم ابد براي حسني مبارك و تبرئه دو فرزند وي از اتهام مشاركت در قتل عام عمومي در جريان انقلاب مصر و نيز مباحث مربوط به فساد مالي؛ در حالي مايه تعجب افكار عمومي مصر و جهانيان شده است كه تقريبا هيچ كس ترديدي در ماهيت سياسي اين احكام ندارد.منظور از سياسي بودن اين احكام آن است كه تخفيف مجازات ديكتاتور مصر و خانواده وي در سازوكاري حقوقي و متناسب با قواعد و شواهد حقوقي صورت نگرفته است؛ چراكه ترديدي وجود ندارد كه مبارك نقش مستقيمي در كشتار صدها نفر در جريان انقلاب داشته و نيز فساد مالي فرزندان وي بر كسي پوشيده نيست.حال سوال اين است كه قوه قضائيه مصر و حامي آن يعني شوراي عالي نظامي ؛ چرا و تحت چه ملاحظاتي در چنين موقعيت حساسي اقدام به صدور احكامي با ماهيت سياسي نموده است؟
1 - از يك منظر اقدام دستگاه قضايي مصر تلاشي در راستاي جلوگيري از ورود كشور به دور جديدي از خشونتها و اعتراضها بوده است.اين بحث از اين رو قابل اعتناست كه همچنان بخشي از مصريان را حاميان مبارك و رژيم قديم تشكيل ميدهند و طبعا صدور احكام شديد براي سران رژيم سابق باعث تحريك افكار آن بخش از جامعه ميشد كه بعد از گذشت يكسال از سقوط مبارك، در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري خود را سازماندهي مجدد نموده و در قالب حمايت از احمدشفيق به ميدان آمدهاند. از نظر اين نخبگان حاكم بر شوراي عالي نظامي و دادگاه، دوگانگي موجود در انتخابات اخير رياست جمهوري و رقابت پا به پاي دوگزينه مورد انقلابيون و نيز حاميان نظم قديم نشان ميدهد كه نظام اجتماعي مصر در وضعيت قطبي شدگي به سر ميبرد كه بيتوجهي به توان نيروهاي حامي نظام مبارك باعث خواهد شد كه آنها خشونت و بر هم زدن بازي را به عنوان مسير فعاليت سياسي خود انتخاب كند.
در اين ميان احتمالا تصور نخبگان نظامي مصر آن بوده است كه نيروهاي انقلابي و اسلامگرا در سايه موفقيتهاي خود در جريان دو انتخابات اخير، تمايلي به تشديد فضاي تنش در كشور نخواهند داشت و نهايتا به حكم دادگاه تن خواهند داد؛ تصوري كه با اعترضات شديد روزهاي اخير به حكم صادره در حال باطل شدن است.
2 - دليل دوم باعث صدور چنين حكمي را ميتوان در ذيل تلاش ارتش و دستگاه قضايي مصر براي جلب حمايت گروههاي جديدي به صف حاميان خود دانست.ارتش و دستگاه قضايي كه در شرايط در حال گذار مصر مديريت صحنه سياسي و روند سياسي برپا داشتن نظم جديد را برعهده دارند؛ در ماههاي گذشته تحت انتقادات شديدي از ناحيه نيروهاي انقلابي بودهاند.در چنين شرايطي اين دونهاد ميكوشند تا با جلب حمايت نيروهاي سياسي و اجتماعي كه همچنان دل در گرو نظم قديم دارند و همچنين بخشهاي خاكستري جامعه، موقعيت خود را تقويت كنند.صدور حكم زندانابد براي يك فرد 80 ساله و رها كردن فرزندان وي، عملا هديهاي به گروههاي طرفدار نظم قديم ميباشد كه تلافي آن در حمايت اين گروهها از ارتش و نهادهاي قضايي مصر در مراحل آتي خواهد بود.
3 - با توجه بهدليل فوق؛ ميتوان دليل ديگري را نيز در اقدام دادگاه عالي مصر ديد.با توجه به احتمال پيروزي بالاي مرسي در دور دوم انتخابات كه تكميل پيروزي اخوان در انتخابات مجلس تلقي ميشود، بسياري از سكولارها و نيز كشورهاي غربي از خطر كسب همهجانبه قدرت توسط نيروهاي اسلامگرا در مصر و نتايج آن در سطح ملي و منطقهاي و حتي جهاني سخن ميگويند. صدور احكامي كه بيش از هر چيز با ناراحتي اسلامگرايان مصري مواجه شده است، طبعا ميتواند به نوعي تلاش براي تقويت جناحهاي مخالف در صحنه سياسي مصر نيز باشد؛ جناحهايي كه شوراي نظامي احساس ميكند در ماههاي آينده به آنها براي كنترل اخوان نياز زيادي خواهد داشت.
4 - موضوع يك بعد خارجي نيز دارد. مبارك و نظام وي براي سهدهه يكي از مهمترين پايههاي نظم امنيتي خاورميانه بودهاند.او متحد غرب بوده و دوستان زيادي در ميان مقامات غربي دارد.ضمن اينكه بسياري از سران پدرسالار عرب وي را نمادي از رهبري عربي ميدانند كه تحقير وي به منزله تحقير ساير سران اقتدارگراي عرب تلقي خواهد شد.تلاش عربستان براي جلوگيري از محاكمه مبارك از طريق ابزار هميشگي سعوديها يعني پرداخت پول و نيز ديدار برخي از سران عرب با مبارك در دوران زندان را ميتوان ناشي از نارضايتياي دانست كه شيوخ عرب از تحقير يكي از نمادهاي سياسي عرب دارند.طبعا حاكمان مصر در ماههاي گذشته از سوي حاميان غربي و عربي مبارك تحت فشار زيادي براي صدور حكم تبرئه براي مبارك و فرزندان وي بودهاند و طبعا تصميم آنها تحت تاثير اين ملاحظات نيز بوده است.
بههر صورت دادگاه عالي مصر تحت ملاحظات فوق كه ماهيتي كاملا سياسي دارند، با صدور يك حكم بلااثر در مورد مبارك و رهاسازي فرزندان وي اميدوار است كه بتواند موقعيت متزلزل خود را با حمايت بخشي از جامعه مصر و نيز گروهي از كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي تقويت كند. در چنين شرايطي واكنش قاطع جامعه مصر و انقلابيون به اين حكم، ميتواند منجر به ورود شوراي نظامي و دادگاهعالي مصر به يكي از مهمترين چالشهاي دوران پساانقلابي بدل شود، چالشي كه با اعترضات اين روزها ميتوان بارقههاي آن را در صحنه سياسي مصر مشاهده كرد.
شرق«پاسخ قطرهچکانی به مطالبات انقلابیون» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حجتالله جودكي است كه در آن ميخوانيد:
دادگاه مدني قاهره بعد از 49 جلسه بازپرسي، مبارك رييسجمهور سابق مصر و حبيب العادلي، وزير كشور او را به اتهام سركوب مردم اين كشور كه 800 شهيد برجاي گذاشت، به حبس ابد محكوم كرد و آقايان جمال و علا مبارك، فرزندان او و شش نفر از معاونان وزير كشور را تبرئه کرد. بلافاصله بعد از اعلان حكم، مردم به نشانه اعتراض در سراسر مصر به خيابانها ريختند و خواستار اعدام مبارك شدند. در مقابل دادگاه، هواداران و مخالفان مبارك با يكديگر درگير شدند. گروهي از هواداران مبارك، اخيرا با راهاندازي سايتي تحت عنوان «ببخشيد رييسجمهور» تلاش دارند تا مردم مصر را قانع كنند كه مبارك تنها شخصيت لايق براي رياستجمهوري در اين كشور است! لغو قانون حالت فوقالعاده بعد از 30سال در مصر و اعلان حكم دادگاه تنها چند روز مانده به دور دوم انتخابات رياستجمهوري، دستاويز خوبي به طرفين داد تا به نفع خود تبليغات كنند.
محمد مرسي، نماينده اخوانالمسلمين مصر كه در دور اول بيشترين راي را به دست آورد، ضمن حمله به مبارك و احمد شفيق اعلام كرد در صورت پيروزي تلاش خواهد کرد تا مبارك بار ديگر محاكمه شود و انتقام خون شهداي مصر از او گرفته شود. او اگرچه از اعدام مبارك سخني نگفت، اما كاملا مشهود بود سخنان او به معناي اعدام مبارك است، زيرا بعد از حبس ابد راه ديگري وجود ندارد. او احمد شفيق را ادامه نظام سابق مصر دانست كه تلاش دارد تا آنچه را با انقلاب از دست دادند با انتخابات بهدست آورند.
احمد شفيق نيز رياست اخوانالمسلمين را به منزله ارتجاع و بازگشت به دوران تاريكي خواند و اعلام كرد تنها با پيروزي او مردم مصر از چنگال مشكلات رهايي خواهند يافت. زماني كه آقاي مبارك رياست مصر را بر عهده داشت، وقتي قرار بود از قصر خود خارج شده و به منطقهاي در قاهره برود، وضعيت خاصي برقرار ميشد. قصر مبارك در يكي از خيابانهاي نزديك به فرودگاه قاهره قرار داشت. در منطقه محل تردد، سربازان غيرمسلح در پيادهروي خيابان پشت به خيابان و رو به ديوار ميايستادند و تحركي از خود نشان نميدادند. البته پليس مخفي مصر همه جا را در كنترل داشت.
قطعا سرباز غيرمسلح جهت پاسداري از رييس كشور ارزشي ندارد، اما يك نكته را ميتواند به همگان بفهماند كه وضع غيرعادي است و قرار است اقدام مهمي انجام شود. در واقع اين كار نوعي القاي فكر به مردم بود تا آنان از ابهت شخص رييسجمهور و اهميت او آگاه شوند. بعد از انقلاب، وقتي آقاي مبارك به دادگاه فراخوانده شد، در جلسات دادگاه دو چيز مشهود بود، نخست آنكه وي در تمامي 49 جلسه دادگاه با چرخبال به دادگاه آورده شد.
دوم اينكه او روي برانكارد قرار داشت تا به همگان القا كند كه وي بيمار است و قادر به نشستن نيست و به نوعي احساس ترحم مصريها رابرانگيزاند. همه اين اقدامات حسابشده را شوراي نظامي حاكم هدايت ميكرد و اين شورا ثابت كرد كه چاقو هرگز دسته خود را نخواهد بريد. در طي سال گذشته شوراي نظامي بهطور حسابشده با قطرهچكان به مطالبات مردم پاسخ داد و به صورت ميليمتري عقبنشيني كرد. آخرين ابتكار ايشان حمايت از نامزدي احمد شفيق براي به دست گرفتن كرسي رياستجمهوري بود.
آنان در دور نخست انتخابات هرچه را در توان داشتند به كار گرفتند تا آقاي احمد شفيق به قدرت نزديك شود. اكنون تقريبا آشكار است كه نماينده اخوانالمسلمين برنده انتخابات رياستجمهوري است، اما شوراي نظامي حاكم تلاش دارند تا به هر شكل ممكن آراي خود را به حداكثر برسانند زيرا بعد از انتخابات از اين آرا به عنوان ميزان قدرت خود در جامعه ياد خواهند كرد و سهم خود را خواهند برد.
آنان به خوبي واقف هستند تا برقراري نظام دموكراتيك در مصر راه طولاني و دشواري وجود دارد. اقتصاد درهمشكسته مصر، بيكاري و ناامني موجود – كه حاصل كار نيروهاي ضد انقلاب بعد از سرنگوني مبارك است – تضاد ميان نيروهاي طرفدار انقلاب و... اين اميد را براي ايشان به وجود آورده تا از قدرت و ثروت خود پاسداري كنند.
نيروهاي انقلاب نيز به راحتي نخواهند توانست مشكلات را برطرف كنند. آقاي محمد مرسي نماينده اخوانالمسلمين از هماكنون وعده ميدهد كه مبارك را بار ديگر به پاي ميز محاكمه خواهد كشاند. شايد معناي ديگر حرف او اين باشد كه در آينده نزديك، استقلال قواي سهگانه مصري از يكديگر ناممكن است.
مردم سالاري«سرزمين تاراج» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد:
سرزمين نيل همواره در طول تاريخ شاهد قيامهاي خونين عليه فراعنهاي بوده که براي بقا در راس اهرام اين کشور هيچ اقدامي را براي خود حرام نميديدند و براي اطرافيان خود خط قرمزي قائل نبودند. سلسله فراعنه در طول چندين هزار سال؛ زنجيره ديکتاتورها را ادامه دادند و تنها نامها و عناوين تغيير کرده است. حسني مبارک يا حتي جمال عبدالناصر هم ادامه دهنده اسلاف خود بودند اما مردم نيل پشت مبارک را پس از 30 سال ديکتاتوري محض به خاک ماليدند.
16 ماه بيشتر براي سالهاي سال، صداي هر منتقدي با بيتفاوتي مجامع حقوق بشري با خشونت تمام خفه ميشد. پس از آغاز بهار عربي يا همان بيداري اسلامي، مردم مصر که قرنهاي متمادي دچار رخوت و سرخوردگي شده بودند با دست خالي خيابانها را تسخير کردند تا حسني مبارک راهي جز کنارهگيري از قدرت نبيند، اما در يک سناريوي از پيش طراحي شده ارتش فرعون همه امور کشور را تحت شوراي نظامي در دست گرفت.
انتخابات پارلماني مصر در کمال آرامش برگزار شد اما انتخابات رياست جمهوري مصر که با فاصله زماني کوتاهي برگزار شد همه را شوکه کرد. در حالي که گمانهزنيها از رقابت عمر وموسي و محمد مرسي حکايت داشت؛ احمد شفيق که آخرين نخستوزير ديکتاتوري حسني مبارک بود، بسياري را بهتزده کرد.
شبکه سري مزدوران رژيم گذشته عمليات گسترده خود را آغاز کردهاند البته اين گروه در درگيريهاي قومي و مذهبي که گاه و بيگاه در مصر روي ميدهد نقش مستقيم دارند. در آستانه انتخابات مصر هم، شايعات از احتمال دست کاري آرا توسط ارتش و دخالت مستقيم نيروهاي نظامي حکاتي دارد.
در ميان التهاب دردناک جامعه مصر که به آن مبتلا شده است و در آستانه انتخابات مصر، حسني مبارک تنها به حبس ابد محکوم شد و تمام پسران وي تبرئه شدند. فارغ از صدها نفري که در جريان ديکتاتوري 30 ساله حسني مبارک توسط سرويسهاي امنيتي کشته شدند و هزاران نفري که در زندانهاي مخوف محبوس بودند در طول انقلاب مصر بيش از 850 تن کشته و 6 هزار نفر زخمي شدند.
در يک کلام ميتوان گفت دادگاه مصر مزد خوش خدمتي دو جانبه فرعون را پرداخت تا سناريوي حسني مبارک تبديل به يک تراژدي همانند سرهنگ معمر قذافي در ليبي نشود. سرزمين رود نيل، سرزمين تاراج است! سالهاپيشتر ايرانيان سريالي تلويزيوني را دنبال ميکردند بانام تاراج که به کالبد شکافي جامعه مصر ميپرداخت؛ همه در اين کشور اعم از پليس و کارمند، حاکم محلي و دولتيهاي قاهره به همراه ارتش دست در دست هم دزد بودند.
امروز هم متاسفانه اين زنجيره اگرچه کمرنگ شده است اما همچنان وجود دارد. شايد اگر مصر همانند ليبي شاهد يک جنگ تمام عيار داخلي شده بود جنگ با ديکتاتوري حسني مبارک به اينجا کشيده نميشد، اما نميتوان از انقلاب مصر هم توقع زيادي داشت. تحولات مصر و پاکسازي عوامل حسني مبارک همانند يک جراحي مهلک و زمان بر است. براي مدتي نامعلوم، ملت مصر سر آرام بر بالش نخواهند گذاشت.
نيل بايد بخروشد و حتي از انقلاب دوم سخن بگويد؛ خالي کردن ميدان التحرير و ديگر خيابانهاي مصر نتيجهاي نخواهد داشت جز بازگشت سلسله فراعنه؛ رخدادي شوم که سخنان عمر سليمان در موجه قلمداد کردن کودتا را ميتوان سندي بر اين مدعا قلمداد کرد. مردم مصر انقلاب دوم را شکل ميدهند يا آنکه ارتش حسني مبارک، احمد شفيق را بر صندلي رياست جمهوري مينشاند تا فرعون از بند اسارت آزاد شود؟
ابتكار«ديکتاتورها، آن طرف ميلهها» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد:
سرانجام پس از 30 سال که"حسني مبارک" به مخالفان خود لباس راهراه پوشاند و آنان را پشت ميلههاي زندان انداخت، خودش هم – اگرچه به زور- لباس زندان پوشيد و گريان و پريشان پشت همان ميلههايي جاي گرفت که سالها در تحکيم و گسترش آنها در سراسر کشورش کوشيده بود.
مبارک لباس زندان پوشيد، تابلوي شماره زندان را به دست گرفت و عکس ويژه محکومين گرفت؛ نيمرخ و تمامرخ.
اين تصاوير اگرچه بيش از اين نيز تکرار شدهاست اما همچنان تازه و بديع است. پيش از اين نيز بودند ديکتاتورهايي که به دادگاه"خشم" مردم خود رفتند، لباس زندان پوشيدند و گاه نيز بالاي دار رفتند.
در اين نوشته بحث بر سر عبرتآموزي اين داستان و بازي روزگار نيست که در اين زمينه فراوان گفته و نوشته شدهاست. آنچه در اين ميان مورد نظر است، اين جمله"محمد حسني سيد مبارک" قهرمان ملي سابق، فرمانده نيروي هوايي مصرپيشين، معاون رئيسجمهور محبوب سالهاي بعد و سرانجام حاکم مطلق سه دهه بر سرنوشت مردم مصر ميباشد که در اولين لحظات ورود به زندان قاهره، در حالي که گريه ميکرد، گفت: «حسبي الله و نعم الوکيل» ؛ من به کشورم خدمت کردم. حسني مبارک به يکي از آيات کتاب خدا متوسل شد که با استناد به همانها نيز محکوم شدهاست؛ او به اتهام مشارکت در کشتار معترضين مصري در ميدان"التحرير" محاکمه شد.
مبارک در اولين روز زندانش نه رياکاري کرد و نه دروغ گفت، او عميقاً معتقد است که در همه اين سالها کاري جز خدمت به کشورش نکردهاست، چه آن زمان که سوار بر هواپيماي جنگي با اسرائيل نبرد ميکرد و چه آن زمان که به درخواست همين اسرائيل، گذرگاه"رفح" را مسدود کرد تا حتي لقمه ناني به شکم گرسنه کودکان مبارزان فلسطيني نرسد.
حسني مبارک واقعاً معتقد است همه سنگاندازيهايي که در راه قدرت گرفتن افراد در بستر دموکراسي ميکرد، تنها و تنها براي رستگاري مردم مصر بودهاست چون تنها کسي که ميتواند آنها را به خوشبختي برساند، "سيدالرئيس حسني مبارک" است و از همين منظر، زنداني کردن و کشتار مخالفان نه تنها امري لازم بلکه واجب و قابل تقدير نيز ميباشد. پس بيسبب نيست اگر تعجب کند که چرا اکنون به جاي تقدير و تجليل از خدماتش، وي را به زندان ميبرند و مطمئناً در دلش بر حماقت(!) آنان حسرت ميخورد.
اما چگونه ميشود که شخصي در دوره رياست، همه کارهاي مختلف و گاه متضادش را در يک چيز خلاصه ميکند: «خدمت» ؟
پاسخ به اين موضوع نياز به مرور زندگي و روند ترقي همه ديکتاتورها و بهخصوص ديکتاتورهاي عربي و آفريقايي - که در چند سال اخير سرنگون شدهاند و يا هنوز نشدهاند- دارد.
هم رابرت موگابه رئيسجمهور زيمبابوه، هم حسني مبارک، هم معمر قذافي و هم صدام حسين، همه ابتدا با سابقهاي از قهرماني و براي دفاع از مردم بر شانههاي آنان سوار شدند، به ابراز احساسات آنان کرنش کردند، از زبان آنان سخن گفتند، خود را فدايي ملت خواندند و بر شانههاي نحيفشان تا کاخهاي سبز و سرخ و سفيد رياستجمهوري راه پيمودند. کمکم نيز امواج حمايتهاي مردمي، هياهوي رسانهها و البته مداحان و مجيزگويان سبب شد تا همه خواستههاي مردم را در منويات ذهني خود متمرکز کنند. سپس در اين مرحله با پشتوانه ملت، اقدامات خود را آغاز ميکنند و در اين راه به تنها چيزي که راضي ميشوند، حمايت همهجانبه است.
کمکم تصاويرشان بر در و ديوار شهرها و روستاها ظاهر ميشود، کتابهاي درسي و غيردرسي سرشار از گفتهها و نوشتههايشان ميشود. در همه چيز صاحبنظر ميشوند، از ريزترين پيچ و مهرههاي ساعت مچي تا نظريات بزرگ فلسفي. کمکم روند استحاله آنان از قهرماني فروتن به حاکمي ابرانسان آغاز ميشود، در اين راه ديگر نيازي به حمايت مردمي و هياهوي رسانهها احساس نميشود. اتفاق بزرگ درون آنها شکل گرفتهاست؛ آنان فراتر از همه چيز و همه کس فرمان ميرانند و کوچکترين ترديدي در درستي افکار و اعمال خود ندارند و هرکس نيز در اين موضوع بهاندازه ارزني شک کند، يا ديوانه است و يا خيانت کار(!)
دنياي اقتصاد«تولید و نرخ سود بانكي: معادله چند مجهولی؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه درآن ميخوانيد:
آزادسازی نسبی نرخ بهره که به افزایش نرخ سود سپردههای بانکی و نیز افزایش نرخ بهره تسهیلات تولیدی منجر شده، بحث و جدلهای فراوانی به دنبال داشته است.
تولیدکنندگان نرخهای بهره کنونی را زیانبار و ضد تولید میدانند؛ در حالی که طرفداران آزادسازی بازار پول، نرخ بهره دستوری و مغایر با واقعیتهای بازار را خسارت بار و موجب اختلال در تخصیص منابع قلمداد میکنند. مساله این جا است که هر دو طرف این مناقشه درست میگویند!
استدلال کارشناسانی که آزادسازی نسبی (و افزایش) نرخ بهره را مثبت ارزیابی می کنند، به سهولت قابل درک است. در شرایطی که نرخ رسمی تورم به 22 درصد رسیده، نرخهای بهره دستوری و کمتر از نرخ افزایش قیمتها، به رانت خواری و فساد میدان میدهد؛ ضمن آنکه صاحبان پسانداز، که سپردههای بانکی را محملی با بازده منفی مییابند، برای حفظ قدرت خرید دارايیهای نقدی خود به بازارهای دیگر، از جمله به بازار ارز و سکه روی میآورند یا «ملک بازی» میکنند. در حقیقت، یکی از دلایل عقبنشینی سیاستگذاران پولی کشور در ماجرای نرخ بهره و افزایش سود سپردههای بانکی، شوکهايی بود که به بازار ارز و سکه وارد شد و ضرورت تجدید نظر در نرخ سود سپردهها را به نمایش گذاشت.
از سوی دیگر، استدلال تولیدکنندگان نیز موجه و قابل درک است. واقعیت این است که در شرایط کنونی کمتر بنگاهی را میتوان یافت که از بازده لازم برای پرداخت بهره بیست و چند درصدی برخوردار باشد. اکثریت بزرگ بنگاههای اقتصادی، که با ظرفیت نازل و هزینه تمام شده بالا فعالیت میکنند و فشار سنگین هدفمندشدن یارانهها و تحریمها را نیز بر دوش دارند، با نرخهای بهره 12 و 14 درصدی نیز در دخل و خرج خود مانده بودند، چه رسد به بهره 21 تا 28 درصدی.
شیوع سیاست تعدیل نیرو در کارخانهها و تعطیلی و ورشکستگی تعداد روزافزونی از بنگاههای تولیدی نشانه آشکاری از شرایط متزلزل و آسیبپذیر آنها است. اما چه میتوان کرد تا هم بازار پول کم و بیش آزاد بماند و هم تولید داخلی لطمه نبیند؟ بعضی از کارشناسان حذف قیمتهای دستوری در بازار کالا و آزادسازی قیمتهای فروش را چارهکار میدانند. به اعتقاد آنها مشکل اصلی هنگامی آغاز شد که سیاستگذاران، به منظور کاهش شوکها در بازار ارز و طلا، تصمیم به آزادسازی نسبی بازار پول و نرخ بهره گرفتند، بیآنکه این آزادسازی را به بازار کالا و قیمتهای فروش نیز تعمیم دهند. جلوگیری از بالا بردن قیمتها توسط تولیدکنندگان، در شرایطی که هزینههای تولید آنها افزایش مییافت، به آن معنی بود که دولت تصمیم گرفته تا با فشار بر تولیدکننده، تورم افسارگسیخته را مهار کند. این سیاست بود که تولیدکنندگان را در وضعیت دشواری قرار داد و صدای اعتراض آنها را بلند کرد. اما اگر تولیدکنندگان میتوانستند، در صورت وجود تقاضا، قیمت فروش کالاهای خود را در پی افزایش نرخ بهره بالا ببرند و مانع قانونی بر سر این کار وجود نمیداشت، قاعدتا دیگر دلیلی برای اعتراض به نرخهای بهره بالاتر باقی نمیماند.(1)
بیتردید این دیدگاه نکته پر اهمیتی را به سیاستگذاران یادآوری میکند. آزادسازی بازار پول و افزایش نرخ بهره و در همان حال تحمیل قیمتهای دستوری و بگیر و ببند تعزیراتی در بازار کالا، بنگاههای تولیدی را در منگنهای قرار میدهد که دیر یازود آنها را از نفس خواهد انداخت. این سرنوشت همه سیاستهايی است که به هم پیوستگی و ارتباط متقابل میان اجزای مختلف یک اقتصاد را نادیده میگیرند و حل و فصل موضعی مشکلات حاد شده را کافی و کارساز میپندارند.
اما آیا به راستی آزادسازی بازار کالا میتواند مشکل تولیدکنندگان را برطرف کند؟ به بیان دیگر آیا در صورت آزادسازی قیمتها نگرانی بنگاههای تولیدی ما از افزایش نرخ بهره موجبی نخواهد داشت؟ پاسخ این سوال متاسفانه مثبت نیست. دست کم میتوان گفت که این راهکار گرهی از مشکلات تولید کالاهای «قابل مبادله» (Tradable) - یعنی بخش اعظم کالاهای صنعتی و کشاورزی ما – نخواهد گشود.
جهان صنعت«اقتصاد در چاه نقدینگی سرگردان» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم ستاره شهریاری است كه در آن ميخوانيد:
زجری که اقتصاد ایران از نقدینگی سرگردان میکشد پایان ندارد چراکه تنها سود و بازده کوتاهمدت است که مقصد سرمایهگذاران را تعیین میکند.
رشد نقدینگی در دست جامعه که مکان امنی برای سرمایهگذاری بلندمدت نمییابد، چند سالی است به عنوان عامل افزایش آسیبپذیری اقتصاد ایران مطرح میشود.نقدینگی سرگردان هربار سر از بازاری در میآورد و خبر نمیدهد مقصد بعدی آن کجاست؛ بازار پول، طلا، ارز، مسکن یا بورس؟
در شرایط کنونی، افزایش روز افزون فشار تورمی بر اقتصاد خانوار این عامل را تشدید و تقویت میکند، نیاز جامعه به وجه نقد در دورانی که قیمتها روز به روز بالاتر میرود، افزایش اقبال به سفتهبازی و کسب بازده کوتاهمدت را در مقابل کاهش ریسکپذیری سرمایهگذاران توجیه میکند.
نبود حوزههای قوی و با ثبات سرمایهگذاری در کشور از جمله دلایل سرگردانی نقدینگی مطرح است و در این میان به بورس بیش از سایر بازارها خرده گرفته میشود چراکه از این بازار انتظار میرود با افزایش جذابیت برای سرمایهگذاران، نقش بیشتری در جذب سرمایههای نقدی جامعه داشته باشد.
اما چگونه است که بورس تاکنون در این امر ضعیف عمل کرده است؟ آیا توسعه و تنوع ابزارهای مالی برای جذب سرمایهگذاران با درجات ریسکپذیری متفاوت تاکنون کافی نبوده است؟
به نظر میرسد محاصره اقتصاد کشور توسط عوامل تهدیدکننده از جمله تحریمها، کاهش امنیت سیستم بانکی و نیز نقدینگی سرگردان، اعتماد عمومی به سرمایهگذاری را خدشهدار کرده باشد.
در شرایط فعلی ترجیح جامعه به این است که به سفتهبازی و کسب بازدهی کوتاهمدت از نقدینگی بسنده کند و در مقابل از ایمنی در اختیار بودن وجه نقدش آرامش داشته باشد.
گسترش صنعت«تغییر برنامههای وزارت راه» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم بابک حاجیان است كه در آن ميخوانيد:
از امروز مرحله نخست ثبتنام مسکن ویژه تهران در شهر جدید پردیس آغاز میشود و براساس آن ۷۵هزار واحد مسکونی تا ۱۸ ماه آینده ساخته خواهد شد.
قرار است این برنامه در سایر کلانشهرهای کشور نیز اجرا شود تا به این ترتیب بین عرضه و تقاضای مسکن تناسب ایجاد شده و به دنبال آن هم بازار معاملات و هم بازار اجاره مسکن ساماندهی شود. این اقدام هر چند دیرهنگام است، اما به طور قطع تغییر سیاستهای وزارت راه و شهرسازی بهعنوان متولی ساختوساز کشور را باید به فال نیک گرفت. متاسفانه یکی از برنامههای اشتباه این وزارتخانه در چند سال اخیر دستوری کردن بازار مسکن بدون هیچ پشتوانه قانونی بوده است.
در دو سال اخیر دو برنامه برای کنترل بازار اجارهبهای کشور طراحی و اجرا شد؛بسته حمایتی اجارهبها و طرح بلوکبندی. در مورد گزینه اول تبلیغات گستردهای صورت گرفت و قرار شد با تعیین سقف برای افزایش نرخ اجارهبها و دو ساله شدن قراردادها، این بخش ساماندهی شود.
اما آنچه در پایان تابستان رقم خورد بر خلاف سخنان مسوولان وزارت راه و مطابق با پیشبینی کارشناسان بود، به عبارت دیگر قیمتها از ۲۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافت. گزینه دوم یعنی بلوکبندی نیز تاکنون نتوانسته گرهای از مشکلات متعدد بازار اجارهبها را باز کند و براساس مشاهدات میدانی نرخ اجارهبها در مقایسه با پارسال حداقل دو برابر شده است. اصولا دخالت مستقیم دولت در بازار مسکن همواره نتیجه چندانی در بر نداشته است، در عوض حضور در این بخش آنهم بهصورت غیرمستقیم میتواند نتایج اثربخش و طولانی مدتی را بهدنبال داشته باشد.
مصداق بارز این رویه نیز تصمیمات اخیر دولت در اجرای طرح ویژه مسکن برای کلانشهرهای کشور است. در این طرح برخلاف طرح مسکن مهر، دولت نقش چندانی نداشته و فقط امور تصدیگری را برعهده دارد. در طرح مذکور محوریت با بخش خصوصی است، اقدامی که بهطور قطع میتواند راهکار بسیار مناسبی برای رفع دغدغههای مردم درخصوص داشتن «سرپناه مناسب» باشد.
در حال حاضر حدود ۲۴ درصد از جمعیت کشور را مستاجران تشکیل میدهند، قشری که با امیدواری خاصی اقدامات دولت در بخش مسکن را به نظاره نشسته و آنرا پیگیری میکنند. هر چند در دو سال اخیر وضعیت بازار مسکن بهگونهای رقم خورده تا انتظارات آنها برآورده نشود، اما تغییر برنامههای وزارت راه و شهرسازی روزنهای امید برای مستاجران بهشمار میرود. قطعا با تداوم برنامههای کنونی (ساخت مسکن ویژه و طرح مهر) فصل نقلوانتقال سال آینده دیگر خبری از اجارهبها نجومی نیست و بهدلیل آنکه بین عرضه و تقاضا تناسب برقرار شده پیشبینی کاهش قیمتها هم دور از ذهن نخواهد بود.
جام جم
«ادامه راه با نيم قرن تجربه» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد:
اين كه نهضت امام خميني (ره) نقطه عطف دوران غيبت است و اين دوران را ميتوان به قبل و بعد از نهضت امام(ره) تقسيم كرد، يك حقيقت است. نهضتي كه با شخصيت جامع حضرت روحالله پيوندي ناگسستني دارد و شخصيتي كه در واقع يك مكتب است و فقه، فلسفه، عرفان، سياست، مديريت و اخلاق را ميتوان در اين مكتب آموخت و تبلور عيني آن را به نظاره نشست.
امام خميني(ره) چه كرد؟ پرسش كوتاهي است كه پاسخ آن در يك يادداشت به مثابه گنجاندن آب دريا در فنجان است! بيش از يك دهه پيش، رهبر فرزانه انقلاب اهداف تحقق نهضت امام را در جمع كارگزاران نظام برشمردند و اين اهداف را به 5 مرحله 1) انقلاب اسلامي 2) تشكيل نظام اسلامي 3) ايجاد دولت اسلامي 4) ايجاد كشور اسلامي و 5) تشكيل دنياي اسلام تقسيم كردند.
بر اين اساس، بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در دوران نظام ستمشاهي و طاغوت و در عصري كه «دين» بين مبارزين، افيون جامعه تلقي ميگشت و بين قاطبه مردم، زدودن دين از صحنه اجتماع، لازمه دستيافتن به توسعه و تمدن برشمرده ميشد، انقلاب اسلامي را پايهگذاري نمود و سپس آن را به مطالبهاي عمومي تبديل كرد و با مديريت و راهبري الهي سرانجام آن را در بيستودوم بهمن سال 57 به ثمر نشاند تا اولين گام از گامهاي پنجگانه نهضت را محكم و استوار بردارد.
اين مرحله كه حدوداً 15 سال به طول انجاميد با موانع و مشكلات بسياري روبهرو بود كه عبور از آنها جز با اعتماد كامل به وعدههاي الهي ممكن نبود. اعتمادي كه در همه دوران زندگي امام چون خورشيد ميدرخشيد و ديگران نيز از نور و حرارت آن بهرهمند ميشدند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مرحله دوم انقلاب يعني پايهگذاري «نظام اسلامي» آغاز شد. مرحلهاي كه شايد در وهله اول مرحلهاي سهلالوصول و در دسترس قلمداد ميشد اما با سر برآوردن جريانهاي رنگارنگ و ايسمهاي مختلف، معلوم شد حتي برخي از آنهايي كه ظاهراً با نهضت امام همراه بودند، يا از ابتدا اعتقادي به حاكميت اسلام نداشتند و يا سلطهانديشههاي غيراسلامي آنها را در امكان تشكيل نظامي مبتني بر احكام اسلام، با ترديد روبهرو كرده بود.
در اين مرحله بار ديگر امام خميني(ره) با همان صلابت و همان توكل هميشگي «جمهوري اسلامي، نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد» را مطرح و سپس بستر تدوين قانون اساسي براساس آموزههاي اسلام را فراهم كردند.
حضرت امام در دوران ده ساله رهبري جمهوري اسلامي ايران، با مديريت بينظير بحرانهاي مختلف كه هر كدام براي ساقط كردن نظامي كفايت ميكرد، نظام نوپاي اسلامي را مستحكم و اسباب پايداري آن را فراهم كردند.
به موازات تحقق اين دو مرحله، امام تحولات مهم ديگري را نيز رقم ميزدند. روشن كردن چراغ اميد در دل ملتهاي مسلمان براي خروج از زير يوغ نظامهاي مستبد، ترسيم راه طولاني پيشرو براي تحقق ديگر مراحل نهضت و تقويت روحيه خودباوري و اعتماد و عزت نفس براي پيمودن بقيه راه در دل ملت ايران از جمله اين تحولات است.