بازدید 12307

نقش دادستان در 7 حادثه بزرگ پایتخت

کد خبر: ۲۳۲۶۲۲
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۴ 12 March 2012
دادستان تهران در یادداشتی با اشاره به هفت حادثه بزرگ رخداده در سال 90 نقش دادستان را در پیشگیری از وقوع جرم در این حوادث تشریح کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران در یادداشتی درباره وظیفه دادستان در پیشگیری از وقوع جرم آورده است: در وظایف دادستان، سخن‌ بسیار است. از جمله این وظایف می‌توان به نقش پیش‌گیرانه وی در جلوگیری از وقوع جرم و مبارزه با فساد اشاره کرد.

حادثه اول/ اما و اگرها در اقدامات پیشگیرانه دادستانی در پرونده فساد مالی اخیر

طرح پرونده‌ بزرگ فساد اقتصادی و بازتاب وسیع داخلی و خارجی آن، بار دیگر تمام نگاه‌ها را معطوف به قوه قضاییه کرد و اکنون همه توجهات به سوی دادستانی و محاکمات آتی است. پرسش این است که چگونه و چرا از سال 1388 و به رغم ورود برخی مراجع اجرایی و نظارتی در این زمینه، تا مرداد ماه 1390 که دستگیری برخی متهمان به یک انفجار خبری تبدیل شد، این جرم سازمان‌یافته از منظر مراجع رسمی نظارتی، اجرایی و قضایی کشف نشد؟
 
در مقام آسیب‌شناسی چه بسا بتوان گفت همان زمان که کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی، طی نامه‌ای خطاب به رییس کل بانک مرکزی، در خصوص اعطای تسهیلات پرسش کرد، اگر رونوشت این نامه به دادستانی تهران یا قوه قضاییه ارسال می‌شد، یا دادستانی، دارای نمایندگان یا ضابطانی در دستگاه‌های دولتی مانند بانک‌ها و شهرداری‌ها بود، وضعیت به گونه‌ای دیگر تغییر می‌یافت.
 
دادستانی باید در تمامی مراکزمالی نماینده داشته باشد
 
امروزه همه دستگاه‌ها در تلاش هستند در مراجع قضایی، نماینده یا دفتری برای خود تدارک ببینند؛ در حالی که این دادستان است که باید در مراجع و مراکز مالی مهم نمایندگانی داشته باشد تا موجبات اعمال نظارت فراهم آید. ممکن است این ایراد قانونی مطرح شود که با وجود مراکز نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور، پیش‌بینی جایگاهی برای نمایندگان دادستان بدون وجه است.
 
در مقام پاسخ به چنین ایرادی می‌توان به وظایف قوه‌قضاییه موضوع اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی استناد کرد. برخی تلاش دارند دامنه‌ بند پنجم این اصل را به پیشگیری قضایی محدود کرده و آن‌ را صرفاً در حوزه‌ رسیدگی‌های کیفری جاری بدانند؛ حال آن‌که به موجب ماده‌ 3 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب مصوب 1381، یکی از وظایف دادستان کشف جرم است.
 
پیش‌بینی چنین تکلیفی برای قوه ‌قضاییه، مستلزم تدارک اسباب ورود در این حوزه است؛ در خصوص پرونده‌ فساد بزرگ اقتصادی، این پرسش مطرح است که آیا دادستان نمی‌توانست پیش از وقوع جرم اقدام نماید؟ برای تبیین موضوع و بررسی مصادیق عملی می‌توان به ذکر برخی حوادث و جرایمی که طی دو سال اخیر در کشور رخ داده، اشاره کرد.
 
حادثه دوم/ حصرخانگی سران فتنه اقدام پیشگیرانه بود
 
در سال 1388 با برگزاری انتخابات ریاست ‌جمهوری عده‌ای با طرح ادعای تقلب در جریان انتخابات، امنیت ملی کشور را با چالش مواجه کردند. به‌رغم هشدارها و انذارهای مقامات ارشد، اردوکشی‌های خیابانی آغاز شد.
 
هشت ماه تمام کشور را در موقعیت آشوب، اغتشاش و شورش قرار دادند؛ نهادهای مسئول برای دفع فتنه، ناگزیر به دستگیری عوامل آن و محاکمه‌ مرتکبان ‌شدند؛ تظاهرات خیابانی که با نشانه گرفتن جمهوریت نظام آغاز شده بود، با هدف گرفتن اسلامیت نظام در روز عاشورا به اوج خود ‌رسید. نهادهای مسئول تأمین امنیت کشور، برای کور کردن چشم فتنه، ناگزیر به اقدامات پیشگیرانه روی ‌آوردند.
 
با فرا رسیدن روز نهم دی و با حضور مردمی، آتش فتنه خاموش ‌شد. با برگزاری تظاهرات پرشور مردم در بیست و دوم بهمن 1388، سران فتنه با طرحی نو به مقابله برخاسته و برای روز بیست و پنجم بهمن 1389 برنامه‌ریزی کردند. نهادهای مسئول برای دفع فتنه، فعالیت‌ها و ارتباطات سران فتنه را در چهارچوب وظایف پیش‌گیرانه محدود کردند.این تصمیم که در سطوح مختلف بررسی و طراحی شده بود، به موقع اجرا گذاشته شد. این اقدام پیشگیرانه، جریان فتنه را زمین‌گیر کرد.
 
جریان فتنه ظرف یک سال گذشته تلاش کرده است محدودیت ارتباطات و فعالیت‌های سران فتنه را به عنوان اقدامی به اصطلاح غیرقانونی جلوه دهد، حال آنکه با استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، این اقدام قابل تبیین است.
 
نگارنده معتقد است دادستان می‌تواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده باشد، با اتخاذ تدابیر پیشگیرانه مانع از وقوع و استمرار جرم در آینده شود.
 
حادثه سوم/ جلوگیری از انتشار یک روزنامه اقدام پیشگیرانه دادستانی تهران
 
در مثالی دیگر، یکی از روزنامه‌ها در جریان محاکمه مطبوعاتی شکایت از یک نشریه، بدون مجوز قانونی اقدام به انتشار گزارشی پیرامون تحقیقات دادگاه و محتویات پرونده کرد. به‌گونه‌ای که پیش از پایان محاکمه، گزارش منتشر شده بود. دادستانی تهران در یک اقدام پیشگیرانه مانع از انتشار یک شماره‌ این نشریه شد. اعتراض‌ها بلند شد. مکاتبات معروف دادستان تهران و یکی از مسئولان سیاسی با عنوان «أین ‌عمار» و «أین‌الحق» به یک دوئل حقوقی تبدیل شد که به عنوان یک موضوع در خور بررسی، در تفسیر ماده 188 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، در ادبیات حقوقی به یادگار ماند. اکنون که گرد و غبار آن حوادث فرو نشسته است، راحت‌تر می‌توان این اقدام را ارزیابی کرد.
 
پرسش این است که آیا دادستان می‌تواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده‌ دور یا نزدیک باشد، اقدام کند؟ به نظر می‌رسد اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی تاب تحمل چنین تفسیری را دارد.
 
حادثه چهارم/ جریان روزنامه ایران
 
در حادثه‌ای دیگر، مدیرمسئول یک روزنامه، پس از یک مصاحبه مطبوعاتی که به اعلام جرم علیه مدیرمسئول و توقیف روزنامه منجر شد، درصدد اقدام مشابه برآمد.
 
دادستانی تهران از مجاری رسمی به نامبرده اطلاع‌رسانی کرد تا فضای آرامش کشور حفظ شود. به‌رغم ابلاغ پیام، بار دیگر همان مطالب مطرح شد و دادستانی در یک اقدام پیشگیرانه، قضاتی را به عنوان نماینده اعزام کرد، اما در عمل مشکلات دیگری رخ داد.
 
هدف اصلی دادستانی، جلوگیری از ارتکاب جرم احتمالی بود؛ اما با مقاومت در برابر دستور صادره‌ قانونی، حوادثی رقم ‌خورد که در نتیجه، پرونده‌ای جدید شکل گرفت؛ بار دیگر حملات علیه دستگاه قضایی شدت گرفت؛ حال آن‌که دادستانی در چهارچوب یک طرح پیش‌گیرانه اقدام کرده بود.
 
حادثه پنجم/  سفارت انگلیس
 
در اقدامی دیگر، عده‌ای به دنبال تظاهرات مسالمت‌آمیز در مقابل سفارت انگلیس و اعتراض به اقدامات خصمانه این کشور در قبال جمهوری اسلامی، وارد این سفارت‌خانه شده و بروز مشکلاتی را در روابط خارجی کشور موجب شدند. پرسش این است که آیا دادستانی می‌توانست از برگزاری تظاهرات مذکور با علم به هدف اشغال سفارت‌خانه جلوگیری کند؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند استراتژی نظام قضایی را برای مبارزه با جرایم تدوین کند.
 
پس از چند روز، سکوت مسئولان در قبال حادثه شکسته شد و صدای اعتراض‌ بلند شد و عده‌ای نیز تحت تعقیب قرار گرفتند؛ نتیجه آن‌که، این‌گونه امور هم از حیث پیشگیرانه چالشی است و هم از جهت تعقیب قضایی.
 
حادثه ششم/ بازار سکه و ارز
 
از سوی دیگر در دی‌ماه سال جاری داستان سوءاستفاده از بازار ارز و دلار در کشور بالا گرفت؛ افزایش قیمت روزانه سکه و ارز روند تصاعدی یافت. عده‌ای از سکوت مقامات مسئول و فقدان اقدامات بازدارنده، سوء استفاده کرده و میلیاردها تومان سودجویی کردند. در این میان، عده‌ای بر این باورند که باید مدعی‌العموم در این حوزه ورود و علیه عوامل این جریان اقدام می‌کرد. پرسش این است که دخالت دادستان در موضوعی که اساساً اهداف پشت پرده آن مجهول است، چگونه می‌تواند صورت گیرد؟
 
در همین رابطه نیروی انتظامی مأموریت یافت با قاچاق ارز مبارزه کند، اما از طرف مراجع قضایی حمایتی صورت نگرفت. یک مصاحبه مقام قضایی در خصوص هشدار به دلالان ارز بازتاب گسترده را به دنبال داشت که «سکه و ارز هم امنیتی شد». در این مثال، دادستانی با علم به عدم تاثیر اقدامات قضایی، از مداخله‌ پیشگیرانه حمایت نکرد تا سرانجام دولت تدابیری اتخاذ کرد. بنابراین، اقدامات دادستانی در مداخله یا عدم مداخله در پیشگیری از وقوع جرم می‌تواند واجد آثار مثبت و منفی باشد.
 
عرصه‌ دیگر، حوزه‌ فرهنگ و رسانه‌ها و اقدامات پیشگیرانه در این میدان است. مبنای این‌گونه اقدامات، استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی است. شیوه‌ جاری و مبنای اقدامات دادستانی در ابتدا، تذکر، احضارِ مدیرمسئول و اخذ تعهد کتبی است.
 
در برخی موارد؛ اگر چه تذکر و احضار، پس از وقوع جرم رخ داده؛ اما نقش پیشگیرانه‌ خود را برای جلوگیری از ارتکاب جرایم احتمالی در آینده ایفا کرده و تلاش شده است توقیف مطبوعات به عنوان آخرین راهکار مورد توجه قرار گیرد.
 
فیلتر کردن سایت‌ها، شیوه‌ دیگری است که می‌تواند در عرصه‌ سایت‌ها و وبلاگ‌ها به عنوان یک اقدام پیشگیرانه مورد توجه قرار گیرد. عده‌ای توقیف مطبوعات و فیلتر کردن سایت‌ها را به هر انگیزه‌ای محکوم کرده و آن را مخالف با حق آزادی بیان می‌دانند. با این همه، از یک منظر، آثار پیشگیرانه‌ چنین اقدامی قابل توجه است.
 
به طور مثال، در جریان اخلال اخیر در بازار سکه و ارز، یک سایت معروف که با اعلام نرخ ارز و سکه، بازار را به نفع سودجویی عده‌ای مدیریت می‌کرد؛ فیلتر شد؛ امری که کاهش قیمت ارز و سکه را موجب شد.
 
از منظر اصل پیشگیری در صورت اشراف مدعی‌العموم و کسب اطلاعات به موقع، می‌توان با اقدام‌های پیشگیرانه، از ارتکاب جرایم بیشتر در آینده جلوگیری کرد؛ اما دشواری امر در جایی است که عده‌ای اقدامات پیشگیرانه‌ دادستان را صرفاً به نفع جریان و منافع خود می‌خواهند و در صورتی که این اقدامات، خواب عده‌ای را آشفته سازد، حملات آغاز خواهد شد. بر این اساس، باز هم تأکید می‌شود که نقش دادستان در مقام پیشگیری از وقوع جرم می‌تواند موجد آثار مثبت و منفی باشد.
 
در یک تفسیر موسع از اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، دادستان می‌تواند در حوزه‌های کاری خود، یعنی جلوگیری از وقوع جرم، مهار و مقابله با جرایم و جلوگیری از فساد مالی، با استناد به این اصل، اقدام به پیشگیری کند و مانع از اقدامات افراد یا سازمان‌ها در ارتکاب جرم شود.
 
حادثه هفتم/ جلوگیری از برگزاری همایش جامعه اسلامی وکلا و حقوقدانان ایران به منظور پیشگیری از وقوع اهدافی خاص
 
در مثالی عملی، می‌توان به جلوگیری از برگزاری مراسمی توسط یک تشکل حقوقی در سال جاری اشاره کرد. در این ماجرا، این تشکل افرادی از جمله تعدادی از وکلا و برخی مسئولین را برای تجمع در مقابل وزارت کشور دعوت کرد. دادستانی تهران با ارسال نامه‌ای به وزارت کشور، به برگزاری این تجمع اعتراض کرد؛ زیرا گزارش‌های واصله نشان می‌داد دعوت به این تجمع، با اهداف خاص صورت گرفته است. هرچند این اعتراض به مذاق عده‌ای خوش نیامد، اما از وقوع برخی مشکلات جلوگیری کرد.
 
در تفسیری مضیق از اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، دادستان باید دست به عصا راه رود. مداخله‌ مدعی‌العموم بیشتر تابع مصلحت افراد و سازمان‌ها است تا حقایق و واقعیت‌ها.
 
عده‌ای دادستان را برای منافع زودگذر خود می‌خواهند؛ آن‌جا که این مداخله‌ در راستای منافع آن‌ها باشد، سراغ او را می‌گیرند. این در حالی است که در مقام تحقق عدالت، هر کجا دادستان آثار و علائم وقوع جرم را مشاهده کرد و تأثیر عملی اقدامات را تشخیص داد، باید به وظیفه‌ پیشگیرانه‌ی خود عمل کند. با این وجود، در امر پیشگیری نباید نقش سایر سازمان‌ها و نهادهای دیگر را فراموش کرد. به عبارت دیگر، دادستان نمی‌تواند جایگزین سایرین شود. توضیح آن که در مواردی مانند مبارزه با اعتیاد نمی‌توان از نقش سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، شهرداری‌ها، ستاد مبارزه با مواد مخدر و سازمان‌های مردم نهاد چشم‌پوشی کرد.
 
جریان جمع‌آوری معتادان و نگهداری آنان در اردوگاه‌های دولتی و خصوصی، نشان داد که چگونه برخی سازمان‌ها در مقام عمل، از اجرای وظایف خود استنکاف کرده و این‌گونه اقدامات را در چهارچوب طرح‌های تبلیغاتی مورد توجه قرار می‌دهند.
 
ناموفق بودن اجرای چنین طرح‌هایی، ریشه در این‌گونه مشکلات دارد. در این‌گونه موارد، آیا دادستان باید به جای سایر مسئولان و سازمان‌ها اقدام کند؛ یا این‌که از آن‌ها بخواهد به وظایف ذاتی خود عمل نمایند؟ اصل پیشگیری اقتضاء می‌کند معتادان از سطح شهر جمع‌آوری شوند، اقدامات درمانی و تربیتی در خصوص آنان اجرا شود و در فرض عدم کارآیی اقدامات درمانی و تربیتی از سایر شیوه‌ها مانند معرفی به مراجع قضایی استفاده شود.
 
بر این اساس حوزه‌ عمل دادستان در اجرای اصل پیشگیری را می‌توان تابعی از عوامل زیر دانست:
 
1- اقدامات افراد مجرمانه باشد.
2- اقدامات مجرمانه به نحو مستمر ارتکاب یابد؛ به نحوی که بیم وقوع جرم در آینده باشد.
۳- با ارتکاب جرم توسط افراد، منافع ملی یا امنیت ملی کشور به مخاطره افتد.
4- افراد در مظان اتهام، به تذکرها و پیام‌های دادستان توجه نکنند.
5- اقدامات پیشگیرانه در چارچوب مصالح، منافع عمومی و با رعایت اصل برائت تعریف شود.
6- اقداماتی نظیر تذکر و یا اخذ تعهد، پیش از اقدام پیشگیرانه مورد توجه قرار گیرد.
7- ورود دادستان در حوزه‌هایی باشد که اقدام قضایی تأثیرگذار باشد. برای مثال ورود دادستان در اموری مانند ارز و سکه، در حالی که ریشه اصلی مشکل در امور دیگری است، مؤثر و قابل توجیه نیست یا در مبارزه با فقر و بی‌کاری و ایجاد اشتغال، دخالت دادستان موجبی نخواهد داشت.
8- مسئولان و نهادهای مسؤول در مبارزه با جرایم، نگاهِ بخشی و تبعیض‌آمیز به اصل پیشگیری نداشته باشند. اگر قرار است با جریان یا افرادی در عرصه‌های مختلف برخورد شود، نمی‌توان از دادستان انتظار داشت به فراخور خواست و مصالح افراد و جریان‌ها اقدام کند.
9- توسل به اقدام‌های پیشگیرانه در مبارزه با جرایم و آسیب‌های اجتماعی باید با رعایت اولویت‌‌ها صورت گیرد. در عرصه‌های اجتماعی، اعتیاد، مزاحمت‌های خیابانی، تصادفات جرحی و فوتی، بهداشت و سلامت؛ در حوزه اقتصادی امور مربوط به رفاه و معیشت، توزیع اقلام کالاهای ضروری و اساسی؛ در امور امنیتی، اشراف اطلاعاتی و خنثی کردن اقدامات خرابکارانه، می‌تواند در عملی شدن اقدام پیشگیرانه مؤثر باشد.
اقدام پیشگیرانه در حوزه‌ فرهنگ و رسانه‌ها باید به‌گونه‌ای باشد که حمل بر سانسور و انسداد سیاسی نشود. این‌گونه اقدامات نباید به نحوی اجرایی شوند که تضییع حقوق متهمان و شهروندان را موجب شود.
10- در برخی حوزه‌ها مانند مبارزه با کودک‌آزاری، مؤثر بودن اقدامات پیشگیرانه، منوط به ایجاد ساختارهای مناسب در این زمینه است. فعال شدن واحدهایی مانند اورژانس اجتماعی، ایجاد اماکنی مناسب برای نگه‌داری افراد آسیب‌دیده، توسعه‌ آموزش‌های اجتماعی، مشارکت جدی مردم در این مبارزه، فعال شدن رسانه‌ها برای ترسیم مشکلات مربوط به کودک‌آزاری و انجام اقدامات جدی از سوی سازمان‌های ‌ذی‌صلاح، می‌تواند تاثیرگذاری اقدامات پیشگیرانه را افزایش دهد.
به رغم تشکیل معاونت اطفال و زنان در دادسرای عمومی و انقلاب تهران و با هدف تمرکز بر رفع مشکلات موجود، در عمل مشاهده می‌شود آمار کودک‌آزاری، هم‌چنان آزاردهنده است. به نظر می‌رسد در این زمینه هنوز اقدامات مؤثر صورت نگرفته است.
 
11- در حوزه بهداشت و سلامت و عرصه نظامی باید به نقش اقدامات پیشگیرانه توجه بیش‌تری شود، زیرا با اتخاذ چنین تدابیری هزینه‌های بهداشت و سلامت کاهش می‌یابد و در عرصه‌ نظامی، ناکامی نیروهای دشمن را در پی دارد، اما پرسش این است که آیا می‌توان این تجربه‌های موفق را در مبارزه با جرم و مهار آن عملی کرد. تفاوت ساختارهای اجتماعی با نظامی اجازه نمی‌دهد نسخه یکسانی برای این دو حوزه پیچید.
 
در عرصه‌ی نظامی، مبنای اقدامات بر قدرت و واقع‌گرایی استوار است؛ اما در سایر عرصه‌ها، ارزش‌های جامعه و آرمان‌گرایی تفوق دارد و ممکن است مقاومت مردمی را در قبال اقدامات پیشگیرانه شکل دهد.
 
12- در عرصه‌های فرهنگی، پیشگیری‌های اجتماعی بر اقدامات انتظامی و قضایی ترجیح دارد. برای مثال در بخش آموزش و پرورش، با اجرای طرح‌های پیشگیری اجتماعی، می‌توان از گسترش اعتیاد در میان دانش‌آموزان جلوگیری کرد یا در حوزه آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، آموزش خانواده پیش از ازدواج، بیش‌ از احکام قضایی تاثیرگذار است. به عبارت دیگر، در حوزه‌ فرهنگی، نگاه نرم‌افزاری باید بر اقدامات سخت‌افزاری غلبه کند و بر همین اساس، موفقیت طرح‌های پیشگیری اجتماعی به گذشت زمان و تأثیرگذاری درازمدت منوط می‌شود؛ اما در مبارزه با جرایم مالی مانند سرقت و کلاهبرداری و نیز جرایم سازمان‌یافته، اقدامات پیشگیرانه انتظامی و قضایی می‌تواند در جلوگیری از این‌گونه جرایم مؤثر باشد.
 
پس از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز سیاست‌ جنایی کشور در قبال اقدامات پیش‌گیرانه تدوین نشده است. آیا با تصویب لایحه‌ جدید پیشگیری از وقوع جرم، می‌توان بر این مشکل فائق آمد یا باز هم با تداخل وظایف سازمان‌ها و موازی‌کاری مواجه خواهیم بود؟ در مقام جمع‌بندی می‌توان گفت مدیریت پیشگیری با قوه‌ قضاییه است و بر همین مبنا باید ساختارهای لازم برای اعمال مدیریت اصل پیشگیری فراهم آید؛ اما در عین حال نباید از ایفای نقش سایر دستگاه‌ها غافل ماند.
 
اقدام اخیر قوه‌‌ قضاییه در تشکیل ستادهای پیش‌گیری از بروز جرایم انتخاباتی، نمونه‌ای از لزوم همکاری تمام نهادها و سازمان‌ها در مبارزه با جرایم است. در این میان باید نقش دادستان ممتاز باشد تا اجرای طرح‌های پیشگیری، عملی و واقع‌گرایانه باشد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس